چشـــم دکمهای ⚇_⚉
چندماهی هست این auto pilot دچار ارور و اینا شده ولی بازم دمش گرم. الان که بهش فکر میکنم گاهی چند روز تو حال خودم نبودم ولی میدیدم زندگیم جلو رفته. با کیفیت نبوده اما حداقل یهو تو خیابون متوقف نشدم ندونم چه زمانیه و کجا هستم :»
نزدیک بود Auto Pilot مغزم من رو بجای خط تجریش بفرسته میدون صنعت :» اونم وقتی ۹ قراره مصلی باشم. عالی میشد. ☺️🎐
خریدم ولی تا اتمام شاپولانگ نمیخونم 😭🤍
بعدا نوشت: فکر میکردم یه کاپل BL داشته باشه 😭 ولی اونی که فکر میکردم پسره Tomboy بود و الان قلبم شکسته
•| #ReadWithMe | Wotakoi
بعدا نوشت: فکر میکردم یه کاپل BL داشته باشه 😭 ولی اونی که فکر میکردم پسره Tomboy بود و الان قلبم شکسته
•| #ReadWithMe | Wotakoi
👾5
آره پیتزا و پاستا خوشمزه ان ولی تا حالا زولبیا رو لای نونبربری گذاشتی بخوری؟ 🙂🤩
👾22✍4
یجوری خوابم میاد انگار ۳ ساله نخوابیدم 😭 ولی من هنوز میخواستم شاپولانگ بخونم 💔 دارم از روند خوندن عقب میمونم ای بابا. سردرد داره میکُشتم...
بعدا نوشت: ساعت ۳ صبح پاشدم قرص سردرد خوردم
بعدا نوشت: ساعت ۳ صبح پاشدم قرص سردرد خوردم
👾5✍2
[خیر باشد] خواب دیدم مثل supernatural خبرم کردن یه مسأله رو بررسی کنم. دختر عموم مریم هم زودتر از من رسیده بود اونجا یا اصلا خودش کشف کرده بود مورد رو. مثلا بررسی کرده بود ولی اون مساله ماوراء طبیعی خودش رو seal کرده بود مجدد.
یعنی مثلا شما تصور کن یه دریچه روی زمین بوده که اونو با یه فرش یا ملافه پوشونده بودن، مریم با چاقو فرش رو پاره کرده و بررسی کرده بود ولی تا رسیدن من فرش دوباره جوش خورده بود پارگی هاش و فقط یه حالت نقطه چین از اون برش باقی مونده بود که جلو چشمم داشتن اونا هم بسته میشدن 😰
خلاصه بازش کردیم اما چراغ قوه که مینداختیم ببینیم تو اون دریچه چیه چراغ قوه میسوخت. دریچه تقریباً اندازه کاغذ A4 بود، نمیشد رفت داخلش (خداروشکر :/) و قبل از اینکه به فکرم برسه دستم رو ببرم داخلش و چراغ گوشی ای چیزی رو بندازم ببینم چی به چیه از خواب پریدم.
آخه آدم عاقل میره دنبال چیزی که نمیخواد پیدا بشه؟ عین بچه خوب حتی دریچه خودشو میبست بعد من اون وسط میخواستم بزور ببینم توش چیه؟؟ چرا خب؟؟؟؟
یعنی مثلا شما تصور کن یه دریچه روی زمین بوده که اونو با یه فرش یا ملافه پوشونده بودن، مریم با چاقو فرش رو پاره کرده و بررسی کرده بود ولی تا رسیدن من فرش دوباره جوش خورده بود پارگی هاش و فقط یه حالت نقطه چین از اون برش باقی مونده بود که جلو چشمم داشتن اونا هم بسته میشدن 😰
خلاصه بازش کردیم اما چراغ قوه که مینداختیم ببینیم تو اون دریچه چیه چراغ قوه میسوخت. دریچه تقریباً اندازه کاغذ A4 بود، نمیشد رفت داخلش (خداروشکر :/) و قبل از اینکه به فکرم برسه دستم رو ببرم داخلش و چراغ گوشی ای چیزی رو بندازم ببینم چی به چیه از خواب پریدم.
آخه آدم عاقل میره دنبال چیزی که نمیخواد پیدا بشه؟ عین بچه خوب حتی دریچه خودشو میبست بعد من اون وسط میخواستم بزور ببینم توش چیه؟؟ چرا خب؟؟؟؟
👾11
یادش بخیر سالی که تازه با بنگتن آشنا شده بودم، کل ماه رمضون بعد سحر مینشستم پست های بنگتن فمیلی رو از اول میخوندم میومدم جلو، تا آخر ماه رمضون تموم کردم چنلو بعد رفتم درخواست ادمینی دادم و قبول شدم. قبلش برای آپ Pied Piper 07 یه مدت ادمین شده بودم. ادمین اصلیش خیلی آدم استقبال کننده از ایدههای جدید بود و هست، اون موقع که ایده فیکشنم رو گفتم راحت پذیرفته شد و حتی خودش توصیههای خوبی بهم داد اما واقعا اون موقع جز اسم شون و حالا یه سری جزئیات کلی، چیز خاصی از بنگتن حالیم نبود چندان. اما اون ماه رمضون واقعا رفتم تو نخ بنگتن و اونطوری صمیمانه شناختم شون. یادش بخیر...
👾27✍4
She spied on our lives through the little doll’s eyes…
And saw that we weren’t happy...
[She only needed a single peek, I would have allowed her to sew the buttons with simplest act of kindness]
And saw that we weren’t happy...
نه مثل اینکه جدی جدی دارم پا به سن میذارم. ۲ روز پشت سر هم مقداری راه رفتم، دو شبه دارم از زانو درد تلف میشم. :/
✍6
لطفاً اگه چنل مشترک دارید با یکی که ما نمیشناسیم، یه علامتی ساینی چیزی بذارید که بدونیم الان اهمیت بدیم که دوست مون در اذیته یا به فلان مون باشه چون مطلب نگران کننده رو فرد نا آشنا با ما گذاشته... 🩶
✍9
What if, Liyue's Harbinger was Dottore instead? What if he could get his hands on Zhongli? 💔
•| #MyGames
•| #MyGames
👾9
فکر میکنم زیادی به خودم گفتم «بسه، دیگه وقتشه خوب بشی، زمان زیادی رو به خوب نبودن و سرحال نبودن گذروندی.» و فقط واسه اینکه از اینکه به دیگران بگم سرحال نیستم خسته شدم و نمیخواستم حوصلهشون رو سر ببرم، خودم رو مجبور کردم دست بردارم از پذیرش اینکه هنوز به زمان نیاز داشتم.
انگار تا اولین نشانه های شدت بد بودن حالم رو تونستم مخفی کنم خودمم گول زدم که دیگه خوبم... ولی بالاخره این بی حوصلگی داره خودش رو نشون میده... هم میخوام جایگاهم رو پیش دوستام از دست ندم، هم توان هم صحبتی با کسی رو ندارم. هم دوست دارم بهم توجه بشه هم توان این رو ندارم که در مقابل به دیگران توجه نشون بدم...
هم ترسناکه که نزدیکانم اگه منِ واقعی با افکار شخصیم رو بشناسن ممکنه من رو کنار بذارن، هم دیگه توان مخفی شدن پشت یه لبخند الکی رو ندارم.
انگار تا اولین نشانه های شدت بد بودن حالم رو تونستم مخفی کنم خودمم گول زدم که دیگه خوبم... ولی بالاخره این بی حوصلگی داره خودش رو نشون میده... هم میخوام جایگاهم رو پیش دوستام از دست ندم، هم توان هم صحبتی با کسی رو ندارم. هم دوست دارم بهم توجه بشه هم توان این رو ندارم که در مقابل به دیگران توجه نشون بدم...
هم ترسناکه که نزدیکانم اگه منِ واقعی با افکار شخصیم رو بشناسن ممکنه من رو کنار بذارن، هم دیگه توان مخفی شدن پشت یه لبخند الکی رو ندارم.
✍18👾6
نیاز دارم یه تعطیلات دیگه {به دور از مواردی که فشار عصبی بهم میدن} داشته باشم خستگی این عید از تنم در بیاد...
👾20
خب از دلایل ادامه زندگیم مونده بود سایه Given رو شروع کنه و کاوه بگیرم. الان سایه شروع کرده به دیدن Given :»
میمونه کاوه بیاد خونه و من دیگه میتونم از قید این بدن خاکی رها بشم 🤍🎐
میمونه کاوه بیاد خونه و من دیگه میتونم از قید این بدن خاکی رها بشم 🤍🎐
👾10
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
یه بازی پازلی براتون آوردم! وای خودم عاشقش شدم و تمام قسمت هاش رو بازی کردم! بیایید دانلود کنید. «Faraway: Puzzle Escape» https://2ad.ir/zwtMnc «Faraway 2: فرار از جنگل» https://2ad.ir/GHTcp «Faraway 3: Arctic Escape» https://2ad.ir/xYwsFQW «Faraway…
Alien Invasion, idle RPG
علت تخریب چشمهام در این عید. ولی هیچی اون عیدی که Faraway بازی میکردم نمیشه. واقعا لذتبخش بود.
•| #MyGames
علت تخریب چشمهام در این عید. ولی هیچی اون عیدی که Faraway بازی میکردم نمیشه. واقعا لذتبخش بود.
•| #MyGames
چون میخوام ۳ اینا بیدار بشم حس میکنم عاقلانه تره اگه یهو تا ۳ نخوابم ولی از اونجایی که هیچ تضمینی نیست بعد سحر بتونم راحت بخوابم مجبورم الان شروع کنم به تسلیم شدن بلکه تا ۱ خوابم ببره 😭
👾12