چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
433 subscribers
5.96K photos
577 videos
19 files
694 links
ᴮᵉᵗʷᵉᵉⁿ ᵗʰᵉ ᵍᵒᵒᵈ ᵃⁿᵈ ᵗʰᵉ ᵇᵉᵈ ᶦˢ ʷʰᵉʳᵉ ʸᵒᵘ ᶠᶦⁿᵈ ᵐᵉ ʳᵉᵃᶜʰᶦⁿᵍ ᶠᵒʳ ʰᵉᵃᵛᵉⁿ
- мια

ஐ Guide:
https://t.me/ButtonEyed/5202 🐈

ஐ Anonymous:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=271063224 🎐

ஐ ωαттρα∂: https://www.wattpad.com/user/maedeh1 📚
Download Telegram
چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
0111 [ Telegram: @FazSong ] – Emergency 2 [ Telegram: @FazSong ]
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با سری دیگری از «کسی اینجا هست این دوتا رو یادش باشه؟» در خدمت شما هستیم. :)
27
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Let's go back in time
The Princess and the Pauper (2004)

•| #WatchWithMe
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
واااای باربییییی شاهزاده و گدااااااا
من عاشق این بودم🥺😂
اینقدر خوشحال بودم شاهزاده آخرش با اون پرنسه ازدواج نکرد
خیلی کیوت بودن
چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
The 12 Dancing Princesses •| #WatchWithMe
اینم داشته باشید چون حالم خوب شد باهاش
11
آدم‌ها برای پیش‌برد کارهاشون یا حتی از سر محبت حرف زیاد میزنن و قول زیاد میدن. ممکنه حتی امیدوارت هم کنن اما حداقل من با حساب کردن روی اون حرف ها جواب نگرفتم.
اگر خواستم کار یا رابطه پیش بره مجبور شدم مشکل رو دست خودم بگیرم چون اگر منم انجامش ندم هیچ نتیجه‌ای بدست نمیاد.
نمیگم برای همه همینه... ولی برای من اینطوری جواب داده درنتیجه حتی فکر اینکه بخوام جور دیگه ای با مسائل رو به رو بشم هم برام به معنی شکسته 🤷‍♀
8
Forwarded from ‹ Liberté Novels › via @chToolsBot
#PhotoTeaser

𖥔 #SatinGreenShutters
𖥔 Slice of Life, Romance, Dram, Angst

«مطمئنی میخوای به قصه خسته کنندم‌ گوش بدی؟»
نور سرخ و نارنجی غروب خورشید کاری میکرد که گرد و خاک‌های حاصل از گودبرداری ساختمان‌های روبه‌رویی که به داخل کافه رخنه کرده بودن، بدرخشن و بین موج‌های دریایِ هوا شناور بمونن.
«بعید میدونم اونقدری که میگید "خسته کننده" باشه.»
«نمیدونم؛ برای دخترم که خسته کننده بود.»
ذرات معلق به کرم‌های شب‌تاب مانند میشدن و لبخند تلخ و محسوس پاپاجونی، به مدفن کرم‌های شب‌تاب.
«صبح… از وطنتنون گفتید.»
«بستگی داره چطوری بخونیش. وطنم، و تنم! وطن برای تو چیه سنیور؟»
کتم رو درآوردم با نشستن روی صندلی نزدیک به پنجره، دست زیر چونه زدم و با تردید جواب دادم:
«جایی که زاده شدم؟»
پاپاجونی در حالی که پیراهن کبریتی قهوه‌ایش رو زیر کشِ ساسبند مرتب میکرد، چشم‌هاش رو بست و با تکیه دادن به پشتی صندلی چوبی، بویِ رنگ غروب رو تنفس کرد:
«وطن خونه‌‌ی روحه، و خونه جاییه که بهش تعلق داری و تعلق من، همسرم بود.»


📜Satin Green Shutters📜


𖥔 #MiniNovel by KiVi


─────✧─────
@LiberteNovels ཻུ࿐
گوشیم طبق استانداردهای بین‌المللی یک ساعت خودش رو کشیده بود جلو در نتیجه الان که بلند شدم برای صبحانه چایی رو دم کردم و فکر می‌کردم ۷:۱۵ داره میشه، با دیدن ساعت روی دیوار فهمیدم در اصل یک ساعت زودتر اقدام کردم... انقدرم خوابم میومدددد که نگو 🥲
تازه این یعنی بابامم که واسه نماز بیدار کردم اون ساعت هنوز اذان نشده بوده اصلا :»
14
حالا گوشی رو درست کنم، زمان اپلیکیشن‌هام تغییر نمی‌کنه که...
4
می‌خواستم آل‌استار آبی کمرنگه رو ست کنم امروز ولی با این بارون آب میره توش... یعنی مجبورم چکمه بپوشم؟ کمرم درد می‌کنه خب 😭
بارون دوست دارم ولی وقتی اومد که تمام امکانات مقابله با بارون رو جمع کردم 💔
نیاز دارم برای افزایش کیفیت زندگی، به مقدار ۲ - ۳ سال از زندگیم رو پاک کنم از حافظه‌ام 😌
17
Forwarded from ⌝ بید مجنون ⌞🌱 (𝓜𝓪𝓻𝓲𝓪 ˖ *)
یکی پیش میا نوناش نشسته🤭
⌝ بید مجنون ⌞🌱
یکی پیش میا نوناش نشسته🤭
بچه‌ها ماریانا خیلی خوشگله 😞🥺
5
Forwarded from •雪姫•
ماریا اومد منو ببینه ولی سبب خیر شد که میا-سان هم ببینم :)
Vanitas no Carte
و فرصت از دست رفته 😢
3👾1