Aramam (Canlı)
İbrahim Tatlıses & Dilan
Çağırsaydın gelmez miydim yar?
اگر صدایم میزدی نمی آمدم ای یار؟؟؟
Senin için ölmez miydim yar?
برات نمیمردم یار؟؟
Dünyayı ters etmez miydim yar?
دنیا رو بخاطر تو بهم نمیریختم ای یار؟
Aramam, aramam, aramam
دنبالت نمیگردم، دنبالت نمیگردم، دنبالت نمیگردم
Aramam sormam bir daha
دیگه دنبالت نمیگردم و خبر ازت نمیگیرم
Yalvarsan bile Allah′a
حتی اگه به خدا التماس کنی
Çıkmasa gecem sabaha
حتی اگه شبم روز نشه…
Aramam
دنبالت نمیگردم
[ #Music 🛹 ]
اگر صدایم میزدی نمی آمدم ای یار؟؟؟
Senin için ölmez miydim yar?
برات نمیمردم یار؟؟
Dünyayı ters etmez miydim yar?
دنیا رو بخاطر تو بهم نمیریختم ای یار؟
Aramam, aramam, aramam
دنبالت نمیگردم، دنبالت نمیگردم، دنبالت نمیگردم
Aramam sormam bir daha
دیگه دنبالت نمیگردم و خبر ازت نمیگیرم
Yalvarsan bile Allah′a
حتی اگه به خدا التماس کنی
Çıkmasa gecem sabaha
حتی اگه شبم روز نشه…
Aramam
دنبالت نمیگردم
[ #Music 🛹 ]
✍1
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
Photo
خب بریم سراغ استاد اعظم تعالیم شیطانی یا همون MDZS :»
اول از همه ناراحت نیستم که اینهمه مدت خوندنش رو عقب انداختم. حس میکنم بهتر بود یکم با این جهان آشنا بشم و بعد بیام سراغ این داستان تا قاطی نکنم مسائل رو.
اولین داستان این سبکی که خوندم هاسکی بود (Dumb Husky and His white Cat Shizun) و باید بگم هنوزم بهترین تجربهای که داشتمه. خب اون رو من به این خاطر خوندم که ماهان و آیلا (بیشتر ماهان) میگفتن شبیه شیزون هستم... و الان فقط میتونم آرزو کنم که کاش واقعاً شبیهش بودم😭🤍
بگذریم. بعد از اون رفتم The scum villain self-saving system و واقعاً میتونم بگم لذت زندگی رو بردم. سیستم یکم درونمایه طنز داشت و هنوزم که هنوزه دوست دارم برای بار پنجم بخونمش 🥺
این دوتا داستان حسابی آماده سازی کرده بود برام این جهان ها رو که یهو Stains of Filth اومد جلوی روم و باید بگم 👌✨ عالی بود. واقعا اگر به دلایل شخصی هاسکی و سیستم برام محبوبتر نبودن میتونستم بگم قشنگ ترین داستان رو همین آخری داشت. البته اکسترا هاش رو هنوز نخوندم امروز میخوام بخونم... ولی بهرحال فوق العاده بود. مخصوصا شیپ فرعیش که از اجداد شیزونِ هاسکی بود و باید بگم اون DNA تنها تعریف ژن برتر رو نشون میده و بس
و در آخر Grandmaster of demonic cultivation که خب پیچیدگیهای خوب خودش رو داشت که تو پیام بعدی دقیق تر بهش اشاره میکنم. اینکه کاپل یجورایی خیلی open بودن جلو بقیه راجع به رابطهشون برام دلنشین بود. هرچند که طول کشید بهم برسن.
•| #ReadWithMe ۱/۲
اول از همه ناراحت نیستم که اینهمه مدت خوندنش رو عقب انداختم. حس میکنم بهتر بود یکم با این جهان آشنا بشم و بعد بیام سراغ این داستان تا قاطی نکنم مسائل رو.
اولین داستان این سبکی که خوندم هاسکی بود (Dumb Husky and His white Cat Shizun) و باید بگم هنوزم بهترین تجربهای که داشتمه. خب اون رو من به این خاطر خوندم که ماهان و آیلا (بیشتر ماهان) میگفتن شبیه شیزون هستم... و الان فقط میتونم آرزو کنم که کاش واقعاً شبیهش بودم😭🤍
بگذریم. بعد از اون رفتم The scum villain self-saving system و واقعاً میتونم بگم لذت زندگی رو بردم. سیستم یکم درونمایه طنز داشت و هنوزم که هنوزه دوست دارم برای بار پنجم بخونمش 🥺
این دوتا داستان حسابی آماده سازی کرده بود برام این جهان ها رو که یهو Stains of Filth اومد جلوی روم و باید بگم 👌✨ عالی بود. واقعا اگر به دلایل شخصی هاسکی و سیستم برام محبوبتر نبودن میتونستم بگم قشنگ ترین داستان رو همین آخری داشت. البته اکسترا هاش رو هنوز نخوندم امروز میخوام بخونم... ولی بهرحال فوق العاده بود. مخصوصا شیپ فرعیش که از اجداد شیزونِ هاسکی بود و باید بگم اون DNA تنها تعریف ژن برتر رو نشون میده و بس
و در آخر Grandmaster of demonic cultivation که خب پیچیدگیهای خوب خودش رو داشت که تو پیام بعدی دقیق تر بهش اشاره میکنم. اینکه کاپل یجورایی خیلی open بودن جلو بقیه راجع به رابطهشون برام دلنشین بود. هرچند که طول کشید بهم برسن.
•| #ReadWithMe ۱/۲
✍6
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
خب بریم سراغ استاد اعظم تعالیم شیطانی یا همون MDZS :» اول از همه ناراحت نیستم که اینهمه مدت خوندنش رو عقب انداختم. حس میکنم بهتر بود یکم با این جهان آشنا بشم و بعد بیام سراغ این داستان تا قاطی نکنم مسائل رو. اولین داستان این سبکی که خوندم هاسکی بود (Dumb…
اینکه میگم طول کشید بهم برسن باید به این نکته اشاره کنم که خیلیا میگن ویوشیان خنگ بود. اوکی! خنگ بود ولی واقعاً تقصیر اون نبود. لانجان آدم ظاهراً سرد و سختگیری بود و چطور ممکن بود ویینگ بفهمه که دوستش داره؟ ❤️🩹
بذارید از یکم قبل تر به موضوع بپردازیم. ویینگ آدم کرمو و خجستهای بود و از همون نوجوانی کرم ریختن به لانجان بیشتر از همه لذت میبرد... لانجان بخاطر روشی که بزرگ شده بود کاملا جدی بود و حتی وقتی خلافی میکرد خودش رو معرفی میکرد که تنبیه بشه... اما بله با تمام سلولهای بدنش عاشق بود. از اون آدم ها که وقتی عاشق میشن اصلا مهم نیست برای فرد مورد علاقهشون مجبور باشن تیکه تیکه بشن یا شهرت و ثروت شون رو بدن. بدون اینکه اون فرد ازشون بخواد، همه چیز شون رو وقفش میکنن.
آره شاید بشه گفت ووینگ کاری برای لانجان نکرده بود که لیاقت اون همه عشق رو بدست بیاره اما واقعا آدم خوبی بود از درون. یا میشه گفت بزرگترین عیبش غرورش بود.💔
و چوبش رو هم خورد حقیقتا. به علاوه نمیشه گفت اینکه وقایع قبل مرگش رو دقیق یادش نبود رو نمیشه کاریش کرد. اگه منم بودم و یادم نبود طرف برام چه کارهایی کرده ممکن بود، نه! صد در صد وقتی فکر میکردم ازش سواستفاده کردم، سعی میکردم اوضاع رو با گردن گرفتن مشکل رو به رو حل کنم.
مثل وقتی که اولین بار از مرزهای لمس همدیگه رد شدن لانجان مست بود و ویینگ وقتی فهمید چطوری ممکنه دامن یه فرد پاکدامن رو لکهدار کرده باشه سعی کرد وانمود کنه مسأله مهمی نیست تا طرف رو معذب نکنه.
•| #ReadWithMe ۲/۲
بذارید از یکم قبل تر به موضوع بپردازیم. ویینگ آدم کرمو و خجستهای بود و از همون نوجوانی کرم ریختن به لانجان بیشتر از همه لذت میبرد... لانجان بخاطر روشی که بزرگ شده بود کاملا جدی بود و حتی وقتی خلافی میکرد خودش رو معرفی میکرد که تنبیه بشه... اما بله با تمام سلولهای بدنش عاشق بود. از اون آدم ها که وقتی عاشق میشن اصلا مهم نیست برای فرد مورد علاقهشون مجبور باشن تیکه تیکه بشن یا شهرت و ثروت شون رو بدن. بدون اینکه اون فرد ازشون بخواد، همه چیز شون رو وقفش میکنن.
آره شاید بشه گفت ووینگ کاری برای لانجان نکرده بود که لیاقت اون همه عشق رو بدست بیاره اما واقعا آدم خوبی بود از درون. یا میشه گفت بزرگترین عیبش غرورش بود.💔
و چوبش رو هم خورد حقیقتا. به علاوه نمیشه گفت اینکه وقایع قبل مرگش رو دقیق یادش نبود رو نمیشه کاریش کرد. اگه منم بودم و یادم نبود طرف برام چه کارهایی کرده ممکن بود، نه! صد در صد وقتی فکر میکردم ازش سواستفاده کردم، سعی میکردم اوضاع رو با گردن گرفتن مشکل رو به رو حل کنم.
مثل وقتی که اولین بار از مرزهای لمس همدیگه رد شدن لانجان مست بود و ویینگ وقتی فهمید چطوری ممکنه دامن یه فرد پاکدامن رو لکهدار کرده باشه سعی کرد وانمود کنه مسأله مهمی نیست تا طرف رو معذب نکنه.
•| #ReadWithMe ۲/۲
✍13
این حسِ از همهچی جاموندگی که همیشه دارم، هربار میخوام کنار بزنم یه سری مسائل رخ میده که بهم ثابت میکنه واقعا از همه چی جا موندم...
✍12
1. خیلی قدیمی میشه (احتمالا بچههای کوه تاراک)
2. در این لحظه چون تو حال و هواشم، Given
3. فکر کنم Noragami
4. صد در صد Fairy tail
5. Bongu Stray dogs
6. اگر منظور اینه که چی موندگار تر بوده احتمالا Blue Exorcist یا Blue period
7. Given
8. ندارم
9. Fairy tail
•| #WatchWithMe
2. در این لحظه چون تو حال و هواشم، Given
3. فکر کنم Noragami
4. صد در صد Fairy tail
5. Bongu Stray dogs
6. اگر منظور اینه که چی موندگار تر بوده احتمالا Blue Exorcist یا Blue period
7. Given
8. ندارم
9. Fairy tail
•| #WatchWithMe
✍6
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
0111 [ Telegram: @FazSong ] – Emergency 2 [ Telegram: @FazSong ]
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با سری دیگری از «کسی اینجا هست این دوتا رو یادش باشه؟» در خدمت شما هستیم. :)
✍27
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
با سری دیگری از «کسی اینجا هست این دوتا رو یادش باشه؟» در خدمت شما هستیم. :)
در جواب شاهزاده آبان اجازه بدید اینو که درخواست کرد براش بذارم
Forwarded from برنامه ناشناس
واااای باربییییی شاهزاده و گدااااااا
من عاشق این بودم🥺😂
اینقدر خوشحال بودم شاهزاده آخرش با اون پرنسه ازدواج نکرد
خیلی کیوت بودن
واااای باربییییی شاهزاده و گدااااااا
من عاشق این بودم🥺😂
اینقدر خوشحال بودم شاهزاده آخرش با اون پرنسه ازدواج نکرد
خیلی کیوت بودن
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
The 12 Dancing Princesses •| #WatchWithMe
اینم داشته باشید چون حالم خوب شد باهاش
✍11
آدمها برای پیشبرد کارهاشون یا حتی از سر محبت حرف زیاد میزنن و قول زیاد میدن. ممکنه حتی امیدوارت هم کنن اما حداقل من با حساب کردن روی اون حرف ها جواب نگرفتم.
اگر خواستم کار یا رابطه پیش بره مجبور شدم مشکل رو دست خودم بگیرم چون اگر منم انجامش ندم هیچ نتیجهای بدست نمیاد.
نمیگم برای همه همینه... ولی برای من اینطوری جواب داده درنتیجه حتی فکر اینکه بخوام جور دیگه ای با مسائل رو به رو بشم هم برام به معنی شکسته 🤷♀
اگر خواستم کار یا رابطه پیش بره مجبور شدم مشکل رو دست خودم بگیرم چون اگر منم انجامش ندم هیچ نتیجهای بدست نمیاد.
نمیگم برای همه همینه... ولی برای من اینطوری جواب داده درنتیجه حتی فکر اینکه بخوام جور دیگه ای با مسائل رو به رو بشم هم برام به معنی شکسته 🤷♀
✍8
Forwarded from ‹ Liberté Novels › via @chToolsBot
— #PhotoTeaser
𖥔 #SatinGreenShutters
𖥔 Slice of Life, Romance, Dram, Angst
«مطمئنی میخوای به قصه خسته کنندم گوش بدی؟»
نور سرخ و نارنجی غروب خورشید کاری میکرد که گرد و خاکهای حاصل از گودبرداری ساختمانهای روبهرویی که به داخل کافه رخنه کرده بودن، بدرخشن و بین موجهای دریایِ هوا شناور بمونن.
«بعید میدونم اونقدری که میگید "خسته کننده" باشه.»
«نمیدونم؛ برای دخترم که خسته کننده بود.»
ذرات معلق به کرمهای شبتاب مانند میشدن و لبخند تلخ و محسوس پاپاجونی، به مدفن کرمهای شبتاب.
«صبح… از وطنتنون گفتید.»
«بستگی داره چطوری بخونیش. وطنم، و تنم! وطن برای تو چیه سنیور؟»
کتم رو درآوردم با نشستن روی صندلی نزدیک به پنجره، دست زیر چونه زدم و با تردید جواب دادم:
«جایی که زاده شدم؟»
پاپاجونی در حالی که پیراهن کبریتی قهوهایش رو زیر کشِ ساسبند مرتب میکرد، چشمهاش رو بست و با تکیه دادن به پشتی صندلی چوبی، بویِ رنگ غروب رو تنفس کرد:
«وطن خونهی روحه، و خونه جاییه که بهش تعلق داری و تعلق من، همسرم بود.»
📜Satin Green Shutters📜
𖥔 #MiniNovel by KiVi
─────✧─────
@LiberteNovels ཻུ࿐
𖥔 #SatinGreenShutters
𖥔 Slice of Life, Romance, Dram, Angst
«مطمئنی میخوای به قصه خسته کنندم گوش بدی؟»
نور سرخ و نارنجی غروب خورشید کاری میکرد که گرد و خاکهای حاصل از گودبرداری ساختمانهای روبهرویی که به داخل کافه رخنه کرده بودن، بدرخشن و بین موجهای دریایِ هوا شناور بمونن.
«بعید میدونم اونقدری که میگید "خسته کننده" باشه.»
«نمیدونم؛ برای دخترم که خسته کننده بود.»
ذرات معلق به کرمهای شبتاب مانند میشدن و لبخند تلخ و محسوس پاپاجونی، به مدفن کرمهای شبتاب.
«صبح… از وطنتنون گفتید.»
«بستگی داره چطوری بخونیش. وطنم، و تنم! وطن برای تو چیه سنیور؟»
کتم رو درآوردم با نشستن روی صندلی نزدیک به پنجره، دست زیر چونه زدم و با تردید جواب دادم:
«جایی که زاده شدم؟»
پاپاجونی در حالی که پیراهن کبریتی قهوهایش رو زیر کشِ ساسبند مرتب میکرد، چشمهاش رو بست و با تکیه دادن به پشتی صندلی چوبی، بویِ رنگ غروب رو تنفس کرد:
«وطن خونهی روحه، و خونه جاییه که بهش تعلق داری و تعلق من، همسرم بود.»
📜Satin Green Shutters📜
𖥔 #MiniNovel by KiVi
─────✧─────
@LiberteNovels ཻུ࿐
گوشیم طبق استانداردهای بینالمللی یک ساعت خودش رو کشیده بود جلو در نتیجه الان که بلند شدم برای صبحانه چایی رو دم کردم و فکر میکردم ۷:۱۵ داره میشه، با دیدن ساعت روی دیوار فهمیدم در اصل یک ساعت زودتر اقدام کردم... انقدرم خوابم میومدددد که نگو 🥲
تازه این یعنی بابامم که واسه نماز بیدار کردم اون ساعت هنوز اذان نشده بوده اصلا :»
تازه این یعنی بابامم که واسه نماز بیدار کردم اون ساعت هنوز اذان نشده بوده اصلا :»
✍14