برای یه لحظه overall ام انقدر راحت و گشاد بود، شوکه شدم حس کردم شلوار پام نیست...
وسط مترو داشتم فکر می‌کردم عه شت یادم رفت شلوار بپوشم که... 😃😃

سالاد امروز اومد دیدنم. از وقتی سرحال نبودم تو کار قبلی برام care package آماده کرده بودن با مهدا 🐸 و باید بگم برام حتی کتاب گربه‌ای هم خریده بودن که حالا موقع خوندنش اینجا ازش عکس میذارم 🐱

وقتی کد رنگی تم این داستان رو سرچ کردم رسیدم به:
F6F1DE - Milk and Honey
میشه گفت خودش هم چنین حسی داره. آرامش داره... حداقل فعلا که 1/9 ازش خوندم.

•| #ReadWithMe | Oublie

از خداشه، جا خوردن چیه :»

•| #ReadWithMe | Oublie

تهران بارونی>>>

آوان انقدر دستپختش خوبه که باید خودم بگیرمش زودتر 😔

مشکل این دوره اینه که چون «تو» یه آگاهی ای داری، توقع داری همه همون آگاهی رو داشته باشن. حال اونکه خودتم تا یک ماه پیش اصلا خبر نداشتی و ممکن بوده حرفی بزنی که خیلی حرف درستی نبوده باشه اما تا تو یاد میگیریش و درکش می‌کنی، همین که ببینی یکی رعایتش نکرده بهش برچسب میزنی و انگشت اتهام به سمتش میگیری.
این چیزیه که اذیتم می‌کنه...

مهدکودک گنشین 🤍

•| #MyGames

من واقعاً از خلوت کردن فضای گوشی و پاکسازی فایل ها لذت می‌برم... ✨

⊱من اگه یه روز خواستم تهران خونه بگیرم، یجایی میگیرم که به میا نزدیک باشه که هروقت یهو هوس چیزی کردم، بتونم ازش جهت همراهی سواستفاده کنم=]

استقبال می‌کنم. سواستفاده بفرمایید 👌

ولی بچه‌ها امروز دقت کردم، اعتماد واقعا چیز شکننده‌ایه. چندسال رو صرف ساختنش می‌کنی ولی بازم ممکنه تو یک ثانیه بشکنه!
منظورم خیانت در اعتماد نیستا!
ببین مثلا یعنی یکی هست که آدم امن توعه، برای خودت آدم امنی در نظر گرفتیش. باهاش راحتی و فلان بعد مثلاً یه جواب دادن سرسری تو یه موقعیت خاص، که طرف روحشم خبر نداره میتونه اون اعتماد رو بشکنه. بدون اینکه اون بدبخت اصلا بفهمه.
تو میفهمی داری اعتماد بهش رو از دست میدی و نمیخوای چون میدونی مقصر نیست ولی حس می‌کنی دیگه اون چیزی که یه زمانی بود وجود نداره...
بده. بد...

TW: Eating
از صبح تا الان، یه مارشملو خوردم، یه کاسه ژله و یه بیسکویت... و حتی یه ذره ام گرسنه نیستم. بی سابقه‌است...
یعنی منظورم اینه که ماه قبل کم اشتهایی داشتم ولی اینطوری که نصف ناهارم رو می‌خوردم بقیه شو میلم نمی‌برد.
مرحله جدید 🔓