چشـــم دکمهای ⚇_⚉
به این فکر میکردم و اینکه از اون زمان چقدر تغییر کردم. میخوام یکبار دیگه بنویسمش، با حال امسال: به زیر زمین نقل مکان کردم چون تاریکه و وقتی سردرد دارم نور چشمم رو آزار نمیده. هر کسی هم اون سمت ها پیداش نمیشه، زمینش هم تو تابستون خنک و تو زمستون گرمه...…
ورژن ۲۰۲۳ رو داشته باشیم؟
زیر زمینم رو تیغه کشیدم و نصف دیگهاش رو اجاره دادم تا یه پولی دستم رو بگیره... آخه دیگه مثل قبل نمیتونم کارهای تمام وقت انجام بدم ولی به همون فضای کوچیکم یکم رسیدگی کردم. میز ها و پردهها رو عوض کردم.
از نظر موسیقی تو تاریخ عقب گرد کردم چون آهنگ های ۱۵ سال پیش بهم آرامش بیشتری میده ولی خونه رو از سکوت در آوردم.
خوراکی درست کردن هام به کلی قطع شدن و بیشتر روی بازیهای کامپیوتری و برگشت به دنیای نویسندگی تمرکز کردم... اما درست نکردن خوراکی برام حس منفی نداره.
بیشتر از هر وقت دیگهای به دوستانم نیاز دارم ولی چون نمیتونم به اندازه لازم باهاشون وقت بگذرونم یکم کم حوصله شدم... بخاطر کوچیک کردن خونه گربه به یک دانه کاهش پیدا کرده ولی چون فضای کمتری دارم، کار کمتری هم میبره.
قدر یه سری چیزها رو بهتر فهمیدم و دیگه فکر نمیکنم گریه نکردن نشونهی قوی بودنه.
میفهمم چیزایی که الان دارم ممکنه فردا تغییر کنن اما هنوز نتونستم ازشون کامل لذت ببرم پس همیشه بنظر میاد دارم زیادی تلاش میکنم.
یکم بزرگتر شدم. احتمالا موفق شدم وارد ۲۵ یا حتی ۲۷ بشم.
موهام کوتاهه ولی دارم به اینکه بذارم تا روی شونه هام برسن فکر میکنم تا بتونم رنگ شون کنم. تو ذهنم امیدوارم به پیرسینگ هایی که میخوام به گوشم اضافه کنم بیاد. شال گردن های بافتنی بلند میندازم و سعی میکنم برای بقیه وقت بذارم و براشون شخصی باشم که خودم تو اون سن نداشتم...
خیلی مطمئن نیستم کجای جهان ایستادم چون دنیام تو یه مدت کوتاه زیر و رو شده... اما تمام تلاشم رو میکنم که جا نزنم.
زیر زمینم رو تیغه کشیدم و نصف دیگهاش رو اجاره دادم تا یه پولی دستم رو بگیره... آخه دیگه مثل قبل نمیتونم کارهای تمام وقت انجام بدم ولی به همون فضای کوچیکم یکم رسیدگی کردم. میز ها و پردهها رو عوض کردم.
از نظر موسیقی تو تاریخ عقب گرد کردم چون آهنگ های ۱۵ سال پیش بهم آرامش بیشتری میده ولی خونه رو از سکوت در آوردم.
خوراکی درست کردن هام به کلی قطع شدن و بیشتر روی بازیهای کامپیوتری و برگشت به دنیای نویسندگی تمرکز کردم... اما درست نکردن خوراکی برام حس منفی نداره.
بیشتر از هر وقت دیگهای به دوستانم نیاز دارم ولی چون نمیتونم به اندازه لازم باهاشون وقت بگذرونم یکم کم حوصله شدم... بخاطر کوچیک کردن خونه گربه به یک دانه کاهش پیدا کرده ولی چون فضای کمتری دارم، کار کمتری هم میبره.
قدر یه سری چیزها رو بهتر فهمیدم و دیگه فکر نمیکنم گریه نکردن نشونهی قوی بودنه.
میفهمم چیزایی که الان دارم ممکنه فردا تغییر کنن اما هنوز نتونستم ازشون کامل لذت ببرم پس همیشه بنظر میاد دارم زیادی تلاش میکنم.
یکم بزرگتر شدم. احتمالا موفق شدم وارد ۲۵ یا حتی ۲۷ بشم.
موهام کوتاهه ولی دارم به اینکه بذارم تا روی شونه هام برسن فکر میکنم تا بتونم رنگ شون کنم. تو ذهنم امیدوارم به پیرسینگ هایی که میخوام به گوشم اضافه کنم بیاد. شال گردن های بافتنی بلند میندازم و سعی میکنم برای بقیه وقت بذارم و براشون شخصی باشم که خودم تو اون سن نداشتم...
خیلی مطمئن نیستم کجای جهان ایستادم چون دنیام تو یه مدت کوتاه زیر و رو شده... اما تمام تلاشم رو میکنم که جا نزنم.
🐳16👏6🥰5❤🔥4
اولین واکنش جسم و روح من به رهایی؟
ببینم از اینجایی که هستم تا خونه امیلیا اینا چقدر راهه 🥺
ببینم از اینجایی که هستم تا خونه امیلیا اینا چقدر راهه 🥺
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بالاخره سر اینکه یه چیز طنز ببینم دیدمش. یکم بهش گارد داشتم. آخه خاطرات خوبی با این داستان داشتم و دوست نداشتم وقتی همه دارن میبینن و امکان اسپویل بالاست ببینم.
من خانواده آدامز، اونی که ۱۹۹۱ ساخته شده رو سال ۲۰۱۳ دیدم و بنظرم خیلی جالب بود و رفتم تمام چیزهایی که از این داستان موجود بود پیگیری کردم و برای Wednesday هم وقتی اومد ذوق داشتم اما وقت برای دیدنش وقتی تازه بود نه... پس طبق معمول صبر کردم سر و صداها بخوابه...
راضی بودم نسبتاً. منتظر ادامه ش میمونم 🖤
•| #WatchWithMe
من خانواده آدامز، اونی که ۱۹۹۱ ساخته شده رو سال ۲۰۱۳ دیدم و بنظرم خیلی جالب بود و رفتم تمام چیزهایی که از این داستان موجود بود پیگیری کردم و برای Wednesday هم وقتی اومد ذوق داشتم اما وقت برای دیدنش وقتی تازه بود نه... پس طبق معمول صبر کردم سر و صداها بخوابه...
راضی بودم نسبتاً. منتظر ادامه ش میمونم 🖤
•| #WatchWithMe
اندازه یک هفته آب خوردم. این مدت چون هم سرد بود، هم اشتها نداشتم غذا بخورم و معدهام خالی بود روی هم فقط شب ها یک لیوان آب مرکبات که مامان میگرفت رو میخوردم و تقریباً آب حذف شده بود از زندگیم امروز هم دوغ خوردم هم تقریباً ۲ - ۳ لیوان آب 😍
🐳22👌4⚡1😢1
زندگی اونایی که کسی به کوچکترین کارهاشون گیر نمیده چطوریه یعنی؟ 🤔
😢24🤡10👌3🐳3🤯1
حس کردم سالن ها و کتابخونهی Douleur ( مدرسه جیمین اینا تو خون آبی) رو تبدیل به کفش کردن!
•| #ReadWithMe #MyBooks
•| #ReadWithMe #MyBooks
🏆16💯6⚡2☃1
I'm just Not cute enough...
never cute enough... and I know it yet I still get disappointed every time... 🙃
never cute enough... and I know it yet I still get disappointed every time... 🙃
😢13🐳4🌚1
یه خانمی ازم پرسید مدرسه ها بستهاس یا بازه؟🧁🐾 یعنی فکر کرد دارم میرم مدرسه ☺️
I still got it 😂😁
I still got it 😂😁
🏆27😁17⚡2
خدایی تبلیغات دنیای عجیبیه. فکر میکنی یه چیزی خیلی مسخره س ولی همون کلی جذب میده :/
😁12👌5
Forwarded from BuzZz⚡️
وای نه وای نه وای نه وای نه وای نه وای نه وای نه وای نه وای نه 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
BuzZz⚡️
وای نه وای نه وای نه وای نه وای نه وای نه وای نه وای نه وای نه 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
من بخاطر دیلوک و کایا گنشین نصب کردم ولی انقدر نیومد تا تست کردم دیدم راحت نیستم با دیلوک... و قیدشو زدم.
دیروز بجای شیائو اومد 🙂😓
دیروز بجای شیائو اومد 🙂😓
🤡1
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
من بخاطر دیلوک و کایا گنشین نصب کردم ولی انقدر نیومد تا تست کردم دیدم راحت نیستم با دیلوک... و قیدشو زدم. دیروز بجای شیائو اومد 🙂😓
همچنین من: رسوندنش به مرحلهی 60، آپگرید کردن تلنت هاش، گشتن دنبال اسلحه خوب براش.
بازم من: میذارمش تو قوری پیش کایا، زجر کش بشه ☺️
بازم من: میذارمش تو قوری پیش کایا، زجر کش بشه ☺️
👌2
Note to self:
وقتی بجای ۸:۱۵ حتی ۸:۱۹ دقیقه هم در بیای قطار ساعت ۸:۳۰ رو از دست میدی و دیر میرسی سرکار 😭
وقتی بجای ۸:۱۵ حتی ۸:۱۹ دقیقه هم در بیای قطار ساعت ۸:۳۰ رو از دست میدی و دیر میرسی سرکار 😭
😢5🤯4🤡1
همکارم املت درست کرده! بوش میاد منم میخوام 😭 تعارف زد ولی دور بود نتونستم بدزدم ازش 😭😭😭
😢18