I no longer enjoy baking

I try to be helpful
End up feeling clingy

روشنفکریتون ختم به سکسیسم وارونه نشه، متشکرم. ❣

Did something to get out of sadness

Ended up sadder than ever

یکی داشت می‌گفت قرار بذاریم

گفتم قرار گذاشتن با من کار هرکسی نیست

نگفت، منم هر کسی نیستم. گفت پس من برم یه دور بزنم برمی‌گردم 👗

The more time passes, the more I think love must get tougher to pass through to me

زیادی مطیع شدم
یادم رفته بود مردم به سرکشی جذب میشن

تا حالا با گوش هایی که توشون انگشت فرو کردی که صدای دعوا رو نشوی کتاب خوندی؟

منم سعی کردم یکی رو انتخاب کنم باهاشون بنویسم اونا منو انتخاب نکردن

I think I don't matter
That's why I always settle for a cat role
It's there, without having to do much or try too hard to be noticed
I can't get sad if it doesn't get anything important to do, it's just a cat

وقتی از یه روز به قدر کافی استفاده نکرده باشم، مدام حس می‌کنم هنوز باید تلاش کنم، اگر استراحت کنم، انگار پذیرفتم که روز هدر رفته و این برام خیلی آزار دهنده‌ست...

برای همین، شب ها با اینکه خسته ام و از ساعت ۱۰:۳۰ میگم دیگه وقتشه برم بخوابم، معمولاً دیر می‌خوابم، حتی اگر آنلاین نباشم...
و این چرخه‌ی خستگی، معمولاً فقط راندمان کاری رو پایین میاره...

چرا وقتی می‌خوام برای کسی بار نباشم
سنگین ترین بار میشم

گربه میشم چون برای انسان بودن بقدر کافی احساس مهم بودن نمیکنم

درگیر مفید بودن میشم تا محبوب بشم

میشم وسیله، بی اینکه بخوان، خودم رو می‌کنم جعبه ابزار و در همون حد فراموش میشم

رو هر کاری دست میذارم یکی هست که بهتر از من انجامش میده

اگه امشب بمیرم هیچوقت نمی‌فهمن من باهاشون قهر بودم و گروه آرشیو بود

یکی از دلایلی که دست و دلم به نوشتن نمیره اینه که حس می‌کنم هرچی به ذهنم میاد برای شخصیت‌ها، قبلا نوشته شده یا شبیهش هست. خیلی وقتا اینطور نیست... انگار فقط دنبال بهانه ام

هر لحظه از زندگی که فرار نمی‌کنم توی کمدم قایم بشم و وانمود کنم وجود ندارم، یه برد به حساب میاد.
البته اینکه قایم شدنم تغییری تو شرایط موجود ایجاد نمی‌کنه هم بی تاثیر نیست

نمیدونم دارم درست زندگی نمیکنم یا زندگی داره درست منو نمیکنه. هر چی که هست، دردش دیگه لذت بخش نیست

دلم می‌خواد وقتی یه کاری رو شروع میکنم توش استاد بشم، یه حرفی برای زدن داشته باشم. نگم روزی ۸ ساعت گذاشتم رو یه چیزی آخرش هم کشکی تموم شد

ولی خب اون ۸ ساعت وقت رو نمیذارم... فقط شروع می‌کنم

وقتی تو اتاقمم سردمه، اونایی که خونه ندارن حتی، چیکار میکنن؟
اونام خدایی دارن، بله... ولی خیلی سرده...