چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
433 subscribers
5.92K photos
577 videos
18 files
694 links
ᴮᵉᵗʷᵉᵉⁿ ᵗʰᵉ ᵍᵒᵒᵈ ᵃⁿᵈ ᵗʰᵉ ᵇᵉᵈ ᶦˢ ʷʰᵉʳᵉ ʸᵒᵘ ᶠᶦⁿᵈ ᵐᵉ ʳᵉᵃᶜʰᶦⁿᵍ ᶠᵒʳ ʰᵉᵃᵛᵉⁿ
- мια

ஐ Guide:
https://t.me/ButtonEyed/5202 🐈

ஐ Anonymous:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=271063224 🎐

ஐ ωαттρα∂: https://www.wattpad.com/user/maedeh1 📚
Download Telegram
Forwarded from > Once in a Moon (𝑺𝒂𝒓𝒂 𝑨𝒄)
تتوی احتمالی میا در آینده=))
👌3
> Once in a Moon
تتوی احتمالی میا در آینده=))
میزان شناخت تون از خودم راضی کننده‌است 😌
😁13
وای این پیاما هستن که مد شده، میگن، بجای اینکه بهش فلان چیزو بگی، مثل «فلان شاعر» این شعر رو بفرست روزش ساخته میشه و اینا...
اینا باعث میشن مور مور بشم... 😅
🏆8😁2🍓2
تلگرام امکان دریافت فایل از لیست مخاطبین نداره؟؟ 🤔
این‌جا کسی هست که گروه نقالی بشناسه؟ می‌خوام یه همایش برای شب یلدا برگزار کنم و به عنوان سرگرمی، چیزی که سنتی باشه بنظرم اومد گروه نقالی میتونه خوب باشه... قبل از اینکه گوگل جستجو کنم، خواستم ببینم گروهی هست که شماها ازش راضی بوده باشید؟ 😍
ربات و ناشناس تو بیو چنل هست
❤‍🔥8🌚2
تیزر #7Sins آماده س ها اما تیزر سازم معتقده یه جاییش سوتی داره و باید درستش کنه وگرنه طاقت نمی‌آوردم و قبل از آماده شدن ۱۰ قسمت پرتش می‌کردم لیبرته 🥸
🤯9😁3🍾3🥰1
هیچوقت به کسی اجازه ندید این حس رو بهتون بده که کاری که از سر محبت، دوستی و لطف انجام می دادید، وظیفه بوده.
👏28
Fight Song
Rachel Platten
Losing friends and I'm chasing sleep
Everybody's worried about me
In too deep
Say I'm in too deep (in too deep)
And it's been two years I miss my home
But there's a fire burning in my bones
Still believe
Yeah, I still believe
And all those things I didn't say
Wrecking balls inside my brain
I will scream them loud tonight
Can you hear my voice this time?


[ #Music 🛹 ]
👌5
مامانم تو چنل جاسوس داره... چون تنها راهی که یه سری چیزا رو بدونه حضورش اینجاست... و من واقعاً احساس نا امنی دارم...
اگر هر کدوم از آشنایان این‌جا داره اطلاعات بنظر خودش بی ضرر رو بهش میده، خواهشاً متوجه باش داری چه آسیبی بهم وارد می‌کنی و این کار رو تمومش کن 🤍
😱49🤯21😢7😁1
بوی واکس، بنزین، گازوئیل>>>>
🥰21👌11😱8😢2🌚2🐳1
چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
امروز (یا فردا) کدوم رو براتون بذارم:
ناینا داره مجبورم میکنه یونگی هفت گناه رو به کشتن بدم 😗
😱18
چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
¶ 1509 - اولین جیمین - بریتانیا وقتی هنری هشتم ازدواجش رو با کاترین، همسر برادر مرحومش آرتور اعلام می‌کرد، برای شکارچی‌های بریتانیا خبر خوبی بود. می‌تونستن گوشت شکار رو برای برگزاری مراسمات، به قیمت خوبی به دربار بفروشن... جیمین، شکارچی شرقی هم خوشحال بود.…
¶ 1780 - یونگی – آمریکای لاتین

در سال 1779 اسپانیا، برای حفظ منافع و مستعمرات خود در آمریکای جنوبی برابر ارتش بریتانیا، تصمیم گرفت به کلونی های آمریکا که در آن زمان به "انقلابیون آزادی طلب" معروف شده بودند کمک کند. تامین باروت، پتو، پول، کفش و سلاح از جمله این کمک ها بود.
یک سال بعد از شروع جنگ، زمانی که ارتش بریتانیا بخاطر تب زرد موفق به فتح نیکاراگوئه نشد، تعدادی از سربازان و فرماندهان که از عقبه ی ارتش جدا افتاده بودند به ناچار در دریاهای میان جامایکا و نیکاراگوئه، در جزیره ای کوچک پناه گرفتند... غافل از اینکه آن جزیره ی کوچک و بی اهمیت که حتی روی اکثر نقشه های دریایی حتی به تصویر کشیده نشده بود، میزبان قبلیه ای از بومی های آن ناحیه است.
بومی هایی با رسوم خاص و باور هایی متفاوت از هر آنچه زندگی یک سرباز ممکن است به او بیاموزد... و شاید ترسناک تر از رویارویی با چنین گروهی، این حقیقت بود که با دیدن وسایل و لباس های نظامی اسپانیا، سربازان و فرماندهان بریتانیایی، خیلی زود پی بردند که آن ها اولین کشتی نظامی مهمان آن جزیره نبودند. یک کشتی اسپانیایی فقط چند روز قبل از آن ها، بعد از یک طوفان در نزدیکی آن جزیره به گل نشسته بود.
کشتی اسپانیایی چندین برابر کوچکتر از ناو بریتانیایی بود و تمام افسران آن اسیر شده و برخی... در مراسمات قربانی دهی قبلیه، از دست رفته بودند اما ارتش قدرتمند بریتانیا با داشتن دو فرمانده لایق در کمتر از نیمی از روز موق به فتح جزیره شد.
عده ای معتقد بودند که فرمانده* جانگ هوسوک و ستوان** پارک جیمین که به طور مرموزی با دستور مستقیم ملکه، با یک ناوگان کامل به ارتش ملحق شده بودند عمدا کشتی را به این سمت کشانده اند. این فرض به علت مخالفت مستقیم ملکه در به کار گیری نیرو های خارجی در درجات بالا، به شدت با تردید مواجه شد اما مهر سلطنتی جایی را برای مخالفت باقی نگذاشته بود. هرچند زمانی که آن دو نفر به وضوح در بین اسیران اسپانیاییِ جزیره مشغول به پرس و جو از یک اسم خاص کردند، شک بسیاری از سربازان مبنی بر عدم صداقت آن دو افسر به یقین تبدیل شد.
زمانی که آن دو نفر، پیکر بیهوش و عریان یک اسیر اسپانیایی را از حلقه ی قربانیان بیرون کشیدند، سربازان بریتانیایی تصمیم گرفته بودند که آن دو فرمانده را در محاصره گرفته و برای تحویل بعد از ترک جزیره، دستگیر کنند اما کاپیتان جانگ با دیدن آن ها فقط چند جمله کوتاه به ستوانِ همیشه مورد اعتماد خود گفت: «تو یونگی رو ببر خونه ی اشرافی کانادا، نامجون اونجا با کاردار فرانسه آشنایی نزدیک داره. من با سربازان مون از طرف تو هم خداحافظی میکنم.»
بیشتر آن سربازان جوان بعد از هفته ها سردرگمی و بیاد نداشتن اینکه چطور از آن جزیره سردرآورده اند، در اثر تب زرد تلف شدند. چند نفری که از آن جزیره جان سالم بدر بردند، باور داشتند که در آن جزیره، فرشته و شیطان را ملاقات کرده اند.

•| #MyBooks - 7Sins [7 Deadly sins]

. Captain: بالاترین درجه در ناوگان بریتانیا در قرن 17
. Lieutenant: یک درجه در ناوگان بریتانیا در قرن 17
9❤‍🔥5💯3
Forwarded from 🦋بلوجات!🤓💙
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌊- Kamisato clan❄️
🥰2
Stomp The Yard
<unknown>
This is the hour to know whose side to stand by, hey!
Raise up the standard in battle for every fellow tribe, hey!
Where warriors are fighting
There's a revival igniting
Reserved for such a time
Yeah, arise you blazing fire
Brave friends stand firm and listen to your destiny, hey!
The rhythm of our Father moves with victory, hey!
Where warriors are fighting
There's a revival igniting
Consume us, oh God
And arise, blazing fire
Your heartbeat
I feel it, I feel it... yeah
I feel your heartbeat
I feel it, I feel it... yeah
I feel your heartbeat

[ #Music 🛹 #Battle ]
🤯2
Forwarded from Watson's
پاک کردن دو طرفه‌ی یک چت اوج بی‌شعوری و زهرآگین بودن یک فرد برای اطرافیانشه.
👌16
این کانال سم های کراش‌یابی دانشگاه هست؟ کاش ورژن وسایل نقلیه عمومیش وجود داشت که من میتونستم به اون دختری که از خط ولی‌عصر - راه‌آهن الان از BRT پیاده شد، موهای فرفری داشت، پالتو قرمز پوشیده بود و کلاه فرانسوی داشت بگم چقدر خوشگله 😭
❤‍🔥33😁9
کاش می‌تونستم اون چیزی که داره اذیتم می‌کنه بیان کنم شاید اونجوری سبک می‌شدم اما اصلا کلمات همراهیم نمیکنن... حسش شبیه اینه که بارونی که عاشق باریدنش هستی، دقیقا روزی بباره که داری کار دستی ای که خیلی براش زحمت کشیدی میبری برای ارائه، وسط خیابون موندی، هیچکدوم از دوستات تلفن شون رو جواب نمیدن و یه ماشین هم از جلوت رد میشه یه تُن آب میپاشه روت... اونم وقتی بهترین/تنها لباس خوبت رو پوشیده بودی... اگر دیر به ارائه برسی شغل/نمره مورد نظرت رو از دست میدی...
بعد سعی می‌کنی با دویدن حداقل برسی به اونجا اما میفتی زمین هم کاردستیه خرد میشه، هم گوشیت هم زانوهات 🙂
😢25🤯2🕊1