Forwarded from Watson's (MariShka)
خانوادهی مذهبی یعنی بیست و چند سال پسر دیدی فرار کن، نگاه نکن، سلام نکن، جواب نده و سال بیست و چندم زنش شو باهاش برو رو تخت برامون بچه بساز.
👍45👎2🤔1
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
تمرین امروز، باز هم از شخصیت پردازی های کلاس استاد ملایمی، تابستون 98 (فکر کنم) دسن دیجیتال، هم اکنون :) •| #DoOdles
تاریخ نقاشی اورجینال، حدود آبان 91 (شخصیت پردازی نقش دوم داستان آخرین محافظ) که اون موقع فن فیکشن نبود و اسم طرف تو داستان پُل لمبرت بود :)
احتمالا کار بعدی character sheet همین جناب باشه ( که البته این مال پریروزه)
•| #DoOdles
احتمالا کار بعدی character sheet همین جناب باشه ( که البته این مال پریروزه)
•| #DoOdles
🤩17❤5👍1👏1🤯1
بیایید ببینید ویژن تون تو گنشین از چه المنتیه 😍 فور کنید منم ببینم تون
🔥2
امروز اعتماد به نفسم رو جمع کردم و برای اولین بار در عمرم از این ویدئو مسیج گِرد های تلگرام استفاده کردم برای پیامی که خودم درونش دیده میشدم 😅 بد نبود. حس بدی نگرفتم
❤22👏7
تو گنشین استایل ویژن ها تو ملل مختلف متفاوته. مثلا اهالی هر ملیت رو میشه از شکل ویژن شون تشخیص داد. تا جایی که من دیدم توما تنها کسیه که اهل مانستده اما شکل ویژنش، مدل اینزوماست. حالا یا ویژنش رو وقتی وارد اینزوما شده دریافت کرده یا اینجا رفته تغییر داده 🙂
پینوشت: آرتیفکت هاشو انداختم رو دیگران فعلا نداره بچه 🥲
پینوشت: آرتیفکت هاشو انداختم رو دیگران فعلا نداره بچه 🥲
باهاتون رو راست باشم، دیگه گنشین رو هم از سر علاقه انجام نمیدم. بیشتر حکم انجام وظیفه برام پیدا کرده...
😢22👍5👎1😁1
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
کار مداد رنگی، سال 92 دیجیتال، همین الان •| #DoOdles
تمرین هام یهو سخت شدن، از هر کدوم یه ذره انجام دادم رفتم بعدی دیدم هنوزم سخته فعلا تا همینجا ذخیره کردم روز های دیگه بیشتر روشون کار کنم 😅 راستش گرما خیلی کلافه کننده س
•| #DoOdles
•| #DoOdles
❤16👏7
I almost came out to my mom?
Felt so horrible containing myself not to confirm her suspicions.
I didn't deny it...
Just didn't say yes or no when she asked me...
Someone told her something... I don't know who or why, but it just felt so bad... I can't even describe how disgusting it felt not to be able to say it to her face.
Not that I'm scared. I just wanted it to be over... Every second I spend around her ages me...
Felt so horrible containing myself not to confirm her suspicions.
I didn't deny it...
Just didn't say yes or no when she asked me...
Someone told her something... I don't know who or why, but it just felt so bad... I can't even describe how disgusting it felt not to be able to say it to her face.
Not that I'm scared. I just wanted it to be over... Every second I spend around her ages me...
❤13😢5
الان حالم این شکلیه. اگر نمیتونید ببینید برای اینه که تو گروه نظرات لیبرته نیستید و it's your loss واقعاً...
👍2