برنامه ناشناس
اسپویل بلو پریود//! https://t.me/cactus_thinks/6768?single کیمیا چرا دوستت زده اگر تو شرایط خوبی نیستید نبینید بلو پریودو؟ میدونم برداشتها متفاوت میتونه باشه ولی باز هم هیچ حالت سوسایدال یا از…
تو چنل امیلیا پرسیده بودید، قسمت آخر رو دارم میبینم میام میگم. داشتم دوش میگرفتم و قبل از دیدن این ناشناس کلی بهش فکر کرده بودم ولی کامل ببینم بعد بهتر میتونم بگم
❤8
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
Photo
برسیم به این.
مطمئن نیستم از کجا شروع کنم که منسجم باشه و معنی بده حرفام...
شاید متوجه شده باشید که این مدت کمی متفاوت پیش میرفتم (شایدم نشدید) و این اواخر سعی میکردم با نقاشی کردن کمی حس متفاوتی برای خودم ایجاد کنم... چون احتیاج به توجه و تشویق داشتم. راستش داشت خوب پیش میرفت تا زمانی که چشم باز کردم و دیدم چقدر افراد بهتر از من اطراف خودم وجود دارن که حتی نمیدونستم نقاشی میکشن و من با اعتماد به نفس نقاشی هام رو نشون میدادم.
خب میدیدم ذوق نمیکنن چندان یا صرفا اونقدر لطف داشتن که ازش تعریف کنن. کاری که من به سختی میتونم اگر اثری توجهم رو جلب نکنه انجامش بدم. حداقل صادقانه نه...
و ناگهان فهمیدنش ضربهی سنگینی بود که پشت زانوهام خورد و زمین افتادم... حسی که گرفتم شبیه این بود که تمام مدت خودم رو گول زده باشم...
حالا برسیم به این انیمه. اگر حتی یک هفته هم تو چنل بوده باشید متوجه شدید که دارم سعی میکنم نقاشی دیجیتال یادبگیرم... چیزی که ۸ سال پیش شروع کردم ولی ادامه ندادم... این بهم حسی شبیه این انیمه میده. اینکه حس کنی دیر شروع کردی. مشکل بعدی سختکوشی بود. متاسفانه من سختکوش نیستم... استعداد با تمرین شکوفا میشه و تمرین بیشتر میتونه نداشتن استعداد رو هم جبران کنه... اما من با این مشکل دست و پنجه نرم میکردم که فقط دلم میخواست تو کارها پیشرفت کنم. نمیتونستم براشون تمرین کنم... اینجا به همه مدل شخصیت اشاره شده بود. سختکوشی که زمینهی هنر کمتری داره. با استعدادی که نمیتونه با خودش مبارزه کنه.
وقتی میدیدم چطوری تمرین میکنه مصمم میشدم. میگفتم منم روزی چند تا طرح میکشم... 💪 و همزمان یهو یخ میکردم... که، من که نمیتونم مثل اون متعهد باشم. اگر این بار هم شروع کنم و بعد ولش کنم چی؟
شاید براتون جالب باشه که من هم دوران هنرستان مشکل شبیه به مشکلی که برای دستش پیش اومد داشتم. البته مشکل من این بود که سر کار اسکرچ بُرد، یهو دستم شروع کرد به باد کردن... دقیقا دست چپم! که حتی برای گرفتن اسکالپل ازش استفاده نکرده بودم! و بعد از تحویل اسکرچ برد خودش خوب شد.
دنیای هنر دنیاییه که دوستش دارم ولی من ترسو هستم. میترسم واردش بشم و کم بیارم. میترسم به خوبی دیگران نباشم و زده بشم. حتی میترسم کلاس طراحی عمومی بردارم چون از مقایسه کارم با بقیه میترسم و نقاشی دیجیتال رو خصوصی برداشتم.
من از تبدیل شدن به ریوجی میترسم. میترسم اونقدر تسلیم بشم که بالاخره یه روزی برسه که قید هنر رو بزنم. میدونم که تمرین، تمرین و تمرین، بی جواب نمیمونه ولی همزمان وقتی به کشیدن طرح هایی فکر میکنم که خوب نیستن و زمین گذاشتن دفتر طراحی، چهار ستون بدنم میلرزه. چون دیگه جز این چیزی برام نمونده.
نمیدونم چی شد که نوشتن و طراحی رو رها کردم، طراحی رو احتمالا بخاطر مقایسهی خودم با دیگران... و نوشتن... واقعاً نمیدونم اما بهرحال هر دو شون از کنترلی که زمانی روشون داشتم خارج شدن و حالا با التماس دارم سعی میکنم برشون گردونم...
دیدن این انیمه رو به کسانی توصیه میکنم که بعد از شکست خوردن هم چیزی برای از دست دادن دارن... و اگر تلاش میکنن، مدام در حال لرزیدن از ترس نباشن.
احتمالا مجبور باشم مرورش کنم چون میخوام لیست برداری کنم از تمرینات شون و انجام بدم و امیدوارم گم نشم... واقعاً میخوام که اینبار راه رو پیدا کنم.
•| #Mia 🐱
مطمئن نیستم از کجا شروع کنم که منسجم باشه و معنی بده حرفام...
شاید متوجه شده باشید که این مدت کمی متفاوت پیش میرفتم (شایدم نشدید) و این اواخر سعی میکردم با نقاشی کردن کمی حس متفاوتی برای خودم ایجاد کنم... چون احتیاج به توجه و تشویق داشتم. راستش داشت خوب پیش میرفت تا زمانی که چشم باز کردم و دیدم چقدر افراد بهتر از من اطراف خودم وجود دارن که حتی نمیدونستم نقاشی میکشن و من با اعتماد به نفس نقاشی هام رو نشون میدادم.
خب میدیدم ذوق نمیکنن چندان یا صرفا اونقدر لطف داشتن که ازش تعریف کنن. کاری که من به سختی میتونم اگر اثری توجهم رو جلب نکنه انجامش بدم. حداقل صادقانه نه...
و ناگهان فهمیدنش ضربهی سنگینی بود که پشت زانوهام خورد و زمین افتادم... حسی که گرفتم شبیه این بود که تمام مدت خودم رو گول زده باشم...
حالا برسیم به این انیمه. اگر حتی یک هفته هم تو چنل بوده باشید متوجه شدید که دارم سعی میکنم نقاشی دیجیتال یادبگیرم... چیزی که ۸ سال پیش شروع کردم ولی ادامه ندادم... این بهم حسی شبیه این انیمه میده. اینکه حس کنی دیر شروع کردی. مشکل بعدی سختکوشی بود. متاسفانه من سختکوش نیستم... استعداد با تمرین شکوفا میشه و تمرین بیشتر میتونه نداشتن استعداد رو هم جبران کنه... اما من با این مشکل دست و پنجه نرم میکردم که فقط دلم میخواست تو کارها پیشرفت کنم. نمیتونستم براشون تمرین کنم... اینجا به همه مدل شخصیت اشاره شده بود. سختکوشی که زمینهی هنر کمتری داره. با استعدادی که نمیتونه با خودش مبارزه کنه.
وقتی میدیدم چطوری تمرین میکنه مصمم میشدم. میگفتم منم روزی چند تا طرح میکشم... 💪 و همزمان یهو یخ میکردم... که، من که نمیتونم مثل اون متعهد باشم. اگر این بار هم شروع کنم و بعد ولش کنم چی؟
شاید براتون جالب باشه که من هم دوران هنرستان مشکل شبیه به مشکلی که برای دستش پیش اومد داشتم. البته مشکل من این بود که سر کار اسکرچ بُرد، یهو دستم شروع کرد به باد کردن... دقیقا دست چپم! که حتی برای گرفتن اسکالپل ازش استفاده نکرده بودم! و بعد از تحویل اسکرچ برد خودش خوب شد.
دنیای هنر دنیاییه که دوستش دارم ولی من ترسو هستم. میترسم واردش بشم و کم بیارم. میترسم به خوبی دیگران نباشم و زده بشم. حتی میترسم کلاس طراحی عمومی بردارم چون از مقایسه کارم با بقیه میترسم و نقاشی دیجیتال رو خصوصی برداشتم.
من از تبدیل شدن به ریوجی میترسم. میترسم اونقدر تسلیم بشم که بالاخره یه روزی برسه که قید هنر رو بزنم. میدونم که تمرین، تمرین و تمرین، بی جواب نمیمونه ولی همزمان وقتی به کشیدن طرح هایی فکر میکنم که خوب نیستن و زمین گذاشتن دفتر طراحی، چهار ستون بدنم میلرزه. چون دیگه جز این چیزی برام نمونده.
نمیدونم چی شد که نوشتن و طراحی رو رها کردم، طراحی رو احتمالا بخاطر مقایسهی خودم با دیگران... و نوشتن... واقعاً نمیدونم اما بهرحال هر دو شون از کنترلی که زمانی روشون داشتم خارج شدن و حالا با التماس دارم سعی میکنم برشون گردونم...
دیدن این انیمه رو به کسانی توصیه میکنم که بعد از شکست خوردن هم چیزی برای از دست دادن دارن... و اگر تلاش میکنن، مدام در حال لرزیدن از ترس نباشن.
احتمالا مجبور باشم مرورش کنم چون میخوام لیست برداری کنم از تمرینات شون و انجام بدم و امیدوارم گم نشم... واقعاً میخوام که اینبار راه رو پیدا کنم.
•| #Mia 🐱
❤20👍4
Forwarded from Watson's (MariShka)
خانوادهی مذهبی یعنی بیست و چند سال پسر دیدی فرار کن، نگاه نکن، سلام نکن، جواب نده و سال بیست و چندم زنش شو باهاش برو رو تخت برامون بچه بساز.
👍45👎2🤔1
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
تمرین امروز، باز هم از شخصیت پردازی های کلاس استاد ملایمی، تابستون 98 (فکر کنم) دسن دیجیتال، هم اکنون :) •| #DoOdles
تاریخ نقاشی اورجینال، حدود آبان 91 (شخصیت پردازی نقش دوم داستان آخرین محافظ) که اون موقع فن فیکشن نبود و اسم طرف تو داستان پُل لمبرت بود :)
احتمالا کار بعدی character sheet همین جناب باشه ( که البته این مال پریروزه)
•| #DoOdles
احتمالا کار بعدی character sheet همین جناب باشه ( که البته این مال پریروزه)
•| #DoOdles
🤩17❤5👍1👏1🤯1
بیایید ببینید ویژن تون تو گنشین از چه المنتیه 😍 فور کنید منم ببینم تون
🔥2
امروز اعتماد به نفسم رو جمع کردم و برای اولین بار در عمرم از این ویدئو مسیج گِرد های تلگرام استفاده کردم برای پیامی که خودم درونش دیده میشدم 😅 بد نبود. حس بدی نگرفتم
❤22👏7
تو گنشین استایل ویژن ها تو ملل مختلف متفاوته. مثلا اهالی هر ملیت رو میشه از شکل ویژن شون تشخیص داد. تا جایی که من دیدم توما تنها کسیه که اهل مانستده اما شکل ویژنش، مدل اینزوماست. حالا یا ویژنش رو وقتی وارد اینزوما شده دریافت کرده یا اینجا رفته تغییر داده 🙂
پینوشت: آرتیفکت هاشو انداختم رو دیگران فعلا نداره بچه 🥲
پینوشت: آرتیفکت هاشو انداختم رو دیگران فعلا نداره بچه 🥲
باهاتون رو راست باشم، دیگه گنشین رو هم از سر علاقه انجام نمیدم. بیشتر حکم انجام وظیفه برام پیدا کرده...
😢22👍5👎1😁1
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
کار مداد رنگی، سال 92 دیجیتال، همین الان •| #DoOdles
تمرین هام یهو سخت شدن، از هر کدوم یه ذره انجام دادم رفتم بعدی دیدم هنوزم سخته فعلا تا همینجا ذخیره کردم روز های دیگه بیشتر روشون کار کنم 😅 راستش گرما خیلی کلافه کننده س
•| #DoOdles
•| #DoOdles
❤16👏7