چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
433 subscribers
5.96K photos
577 videos
19 files
694 links
ᴮᵉᵗʷᵉᵉⁿ ᵗʰᵉ ᵍᵒᵒᵈ ᵃⁿᵈ ᵗʰᵉ ᵇᵉᵈ ᶦˢ ʷʰᵉʳᵉ ʸᵒᵘ ᶠᶦⁿᵈ ᵐᵉ ʳᵉᵃᶜʰᶦⁿᵍ ᶠᵒʳ ʰᵉᵃᵛᵉⁿ
- мια

ஐ Guide:
https://t.me/ButtonEyed/5202 🐈

ஐ Anonymous:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=271063224 🎐

ஐ ωαттρα∂: https://www.wattpad.com/user/maedeh1 📚
Download Telegram
چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
با سری دیگری از «کسی اینجا هست این دوتا رو یادش باشه؟» در خدمت شما هستیم. :)
تعداد تون زیاد شد، در فارسی «موزی و مازی» در انگلیسی Bananas In Pijamas 🍌
👍6
اسم خودم رو تو تلگرام سرچ کردم، ببینم کی راجع بهم چی گفته و خاطرات رو مرور کنم. 😚

خیلی از مواردی که تو چنل خودم فوروارد کرده بودم از دوستام، اون طرف اون مطلب رو از چنل خودش پاک کرده بود... 😕

به قدیم برگشتم، اینکه چقدر مطالب مفید یاد می‌دادم و چقدر سوال می‌پرسیدید. اینکه گاهی چه اعتماد به نفس خوبی در مورد داستان هام داشتم، راحت تر غر میزدم...😀


حتی به سرم زد از اینا انجام بدم 😝

از اینا بذارم...

یا مثلا این! 😍

یا این یکی 💦 که اون زمان از دستم در رفته بود و ندیده بودم

چقدر بعضی چیزا تغییر کرده، دلم تنگ میشه برای اون زمان ها... خوشحال تر بودم، و حالا حس می‌کنم چقدر برای بعضی چیزها دیر کردم و اون موقع بی خبر بودم که می‌تونم منِ آینده (حالا) رو‌ نجات بدم 🔰 امیدوارم الان درحال کاری باشم که منِ آینده افسوس نخوره...
13😢3
غزل ۴۲۴، حافظ.
1
چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
Voice message
بچه‌ها، آرمان غزل تلاوت می‌کنه برام می‌فرسته، یکم تو راه بجای آهنگ های چرت و پرت گوش بدم روحیه‌ام‌ زیبا بشه 😭🤍🥺
😢3
یعنی ۹۰٪ بهترین فن‌آرت‌کِش های بنگتن، که طرح های کاپلی می‌کشن و گاهی حتی اسمات هم دارن مسلمونن 🤍☺️ مثل طراح اومگالیدرنیم که ماه رمضون ها طراحی رو محدود می‌کنه یا همین طراح کمیک boyfriends که می‌ذارم لیبرته، اهل اندونزیه و مسلمون به احتمال بالا (فن آرت تو استایل رمضان کشیده بود.)

بعد این‌جا چنل با ۲ عدد عضو معتقده «اگر دین اسلام رو انتخاب کردی، دیگه نه تنها حق نداری گی شیپ کنی، بلکه Queer هم نباید باشی و این کار سمیه...»


واقعاً جهان رو برام جای دل‌ننشینی می‌کنن یه عده... حالا قضیه رو گسترده نکنم ولی این‌قدر به خودتون اجازه ندید بگید چه کاری درسته و چه کاری غلط و کیا باید چیکار کنن تا با استانداردهای شما، «سم» نباشن... ممنون میشم 😌
👍345👎3
•° هرکسی که بهش حسودی می‌کنم (این مدت اینجوری ام که حتی به کوچکترین چیز ها غبطه و براشون حسرت میخورم) کلی کمبود داره و داره ازشون می‌ناله، مثلا طرف فوق‌العاده زیباست. یعنی واقعا تو زیبایی آدم رو دچار شگفتی می‌کنه اما میگه که نیست یا میگه آرایش دارم یا میگه فیلتر نرم‌افزاره... (یا راست میگه یا اعتماد به نفس خوبی نداره) اما واقعا چیزی که به بقیه نشون میده در نهایت زیباست.

¶ یا مثلا میگه برنامه خواب یا غذاخوردن مرتبی نداره، ولی بنظر در عوض اندام مناسبی داره. (و دوستانش کاملا هواش رو دارن در این زمینه که بهش یادآوری کنن غذا بخوره یا بخوابه)

°• طرف به هر دلیلی، تحت فشاره، خوشحال و خوشبخت نیست از درون، ولی من دقیقاً ۱‌ دونه نکته خوب تو زندگیش پیدا می‌کنم و میشینم در خلوت خودم حسرت می‌کشم...

¶ انگار مغزم نمی‌خواد بپذیره اون خوبی‌هایی که میبینه با مشکلاتی همراه هستن که از پسشون بر نمیاد!!!

∆ همونطور که خیلی‌ها دورادور شرایط من رو نگاه میکنن و میگن کاش جای میا بودیم، با فلان دسته دوست بودیم، فیکشن هایی نوشته بودیم که شناخته شده بود، سرکار می‌رفتیم و...
اما خبر ندارن که پشت دیواره‌ای که از خوبی‌ها چیدن چه خبره و این دیوار اجازه نمی‌ده ببینن چی به چیه. روزهایی رو سپری می‌کنه که به ضرب و زور خودش رو قانع می‌کنه فردا، فقط تا فردا دوام بیار...

•° امروز هرچی سعی می‌کردم به همکارم بفهمونم من قبلا اینطوری نبودم، هی سعی داشت بگه تو نمیخوای حالت خوب بشه، اگر بخوای میشه... منم فلان و بهمان بودم الان دیگه اهمیت نمیدم به هیچی و خوب شدم... 😃

°• اولین بار بود که همه افکارم رو جلوش نریختم وسط، بهش نگفتم چی پشت سرگذاشتم، سعی نکردم متوجهش کنم این روشی که ازش حرف میزنه در عین قشنگی، واقعا قرار نیست جواب بده. اینکه بگه «تو به روانشناس احتیاج نداریا فقط خودت باید بخوای خوب بشی»
نتونستم حالیش کنم دقیقا مشکلم اینجاست که نمی‌خوام و باید برم که این خواستن رو ایجاد کنم... شایدم نخواستم. بهرحال حتی یکماه هم نیست که با من آشنا شده و حتی موقع حرف زدن هم اجازه نمی‌داد درست جمله‌هام رو تموم کنم. عصبی شدم اما دلگیر نشدم. فکر کردم احتمالا خودمم یجاهایی از این روش ها روی دیگران پیاده کردم... بذار فکر کنه مفید بوده. بهرحال شنوای حرف های من که نبود.

¶ فکر کنم بزرگ شدم... قبلاً دلخور تر میشدم احتمالا... شایدم فقط دارم بی‌تفاوت تر میشم. کسی چه می‌دونه... من بعضی وقتا یکم خشکم و وقتی کاری بهم سپرده بشه سختگیر میشم... اگر اشتباهی ببینم باید تذکر بدم. یعنی حداقل قبلا بودم. جدیدا دارم اهمیت کمتری میدم. هنوز جواب قطعی نگرفتم اما حس بهتری داشته... هرچند ترکش هاش هنوز به سمتم برمیگرده اما همین که می‌دونم دیگه اونطوری نیستم احتمالا شروع خوبی باشه.
∆ هنوز مطمئن نیستم بی تفاوتی تا این حد رو چطوری کنترلش کنم اما عجله‌ای ندارم... آروم آروم بوجود اومده پس باید آروم آروم هم حل بشه.

[اگر ناراحت نمی‌شید ممنون میشم بعد از این پیام، حالم رو نپرسید واقعا دوست ندارم در موردش صحبت کنم و با اینکه حس درستی نیست اما وقتی بعد از گفتن چنین حرف هایی حالم پرسیده میشه حس می‌کنم صرفاً یه وظیفه بودم که یادآوری کردم بهم توجه بشه. فقط دارم سعی می‌کنم اینقدر حرف هام رو توی ذهنم نگه ندارم... همین. شب بخیر]
24👍3👏3
‹ Liberté Novels ›
— #PhotoTeaser ๏ #‌7Sins ๏ #NamJin #YoonSeokMin #Vkook ๏ Haram, Romance, Adventure, Fantasy, Drama, Smut در زمان های خیلی دور، قبل از تقسیم سطح زمین به قاره های جداگانه، وقتی هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود، هفت نیروی جاودان وجود داشتند به قدمت کهکشان،…
برای نوشتن این فیکشن باید کلی اطلاعات تاریخی، جغرافیایی، دینی و فرهنگی رو بررسی کنم. 🥶 درسته که فانتزی و جهان موازیه و جهان ما نیست اما باز هم دوست دارم ملموس باشه و در کنارش بتونم بهتون یه چیزایی هرچند کوچیک هم یاد بدم... در نتیجه باید دنبال کتاب‌های تاریخ هنر جهانِ دوران هنرستان بگردم و از گوگل هم کمک بگیرم... چون قراره تو زمان های مختلف چرخ بزنیم که هر کدوم دین، پوشش و شرایط فکری خودشون رو دارن. 🤍
👏225🤯1
دیروز پریروزا از ماریشکا پرسیدم کاپل جین با یکی دیگه بجز نامجون نوشتی؟ هنگ کرد... چون نامجون با انواع کاپل ها نوشته.
نتیجه‌اش امروز زیباتر از چیزی شده که میشد تصور کرد. 🤍
👍8👏2
ایده‌ی جالبی داشت. حس می‌کنم تو موقعیت خوبی دیدمش، حرف از دنیای واقعی بود، هرچند که مثل همه انیمه‌ها حس جادویی بهت می‌داد اما از زندگی هرروز صحبت می‌کرد. 🤍

•| #WatchWithMe | Fortune Favors Lady Nikuko
11👍1
من بعضی چنل هایی که خوشم بیاد میرم از اول می‌خونم، مخصوصا شب ها قبل از خواب 😌

🔰 شما چطور؟
👍314🤯3👎1🤔1
شیوا امروز ازم پرسید:

اگر می‌تونستید تا آخر عمرتون با یه شخصیت زندگی کنید با کی زندگی می‌کردید و چرا؟؟
7
بالاخره دیدم! ترکیبی که کنار هم چیده بودن واقعاً دیوانگی بود!!! اما ازش لذت بردم واقعاً بجز اون آخرش که دکتر به دختری که تا چند ثانیه قبل نمی‌تونست قدرتش رو کنترل کنه گفت تو می‌تونی، و طرف تونست :/ 🤡

در کل توصیه حتمی به دیدنش دارم 😋

•| #WatchWithMe | Doctor Strange in the Multiverse of Madness
👍94😁1
چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
موضوع: اتاق یک عمارت کلاسیک در زمان حال - اتاق خواب نیمه متروک دکتر جیکوب، مسافر زمان تاریخ: خرداد ۱۴۰۱ 🕰 •| #DoOdles
موضوع: اتاق هیزم شکن شاعر، مسیحی درحال فرار از سنجاقک ها (شکارچیان مسیحیان در رمان ناکترن)
تاریخ: تیر ۱۴۰۱ 📜

•| #DoOdles
34🤩2👍1😱1
جوری که سارا گنشین بازی می‌کنه
🔥8😢1
جوری که من بازی می‌کنم 🧨💣🔪🗡🛡

•| #MyGames
😁11🤩1
بجز کفش هاش و جوراب طرح دارش، واقعاً این استایل مورد علاقه‌ترین اسایلیه که در حال حاضر دوست دارم داشته باشم:(
33👍4
:(
8