امروز بیشتر به مرور کارهای این دوره گذشت اما این‌ها رو از جدیدهایی که دیدم دوست داشتم:

🚧 Big and Small
🚧 Room
🚧 Reflection
🚧 Sour Tree

•| #WatchWithMe | صرفاً هشتگ میزنم که بعداً بتونم پیدا کنم وگرنه شک دارم اکثرشونو به جز دمو چیزی ازشون تو نت باشه

بچه‌ها من خیلی به آراتاکی ایتو علاقه دارم این ویدئو مثلا تولد گرفته برای مسافر😭🥺 و امروز تولد خودشه کاش می‌تونستم همه رو تو بازی بزنم که اینقدر سر به سر این بچه نذارن. 🥺❤️

•| #WatchWithMe

در ضمن، این طراحه خیلی کارهاش خوبه 😁 توجه شما رو به گیفی که از سایو ازش دارم جلب می‌کنم:

روشنفکریتون ختم به سکسیسم وارونه نشه، متشکرم. ❣

BTW!
🏳‍🌈Happy pride month 🏳‍⚧ 🎉

امروز زود بلند شدم، نمیدونم چرا، انگار باتری خوش گذرونیم تموم شده ☺️


🚧 Three Sisters
🚧 The Statuette
🚧 Paper Kite

•| #WatchWithMe | صرفاً هشتگ میزنم که بعداً بتونم پیدا کنم وگرنه شک دارم اکثرشونو به جز دمو چیزی ازشون تو نت باشه

جون ماه ملی آگاهی از اسکولیوز (Scoliosis) هست. برای همین ازتون میخوام این ماه کمی وقت بذارید و در مورد این عارضه مطلع بشین مخصوصا اگه دختر هستین.
[ https://telegra.ph/Scoliosis-06-02 ]

بچه ها تو این تلگراف در مورد بیماری اسکولیوز خیلی ساده توضیح داده شده. به خاطر سبک زندگی ها احتمال این که خودمون یا خانوادمون درگیرش بشیم کم نیست بنابراین ازتون میخوام این تلگراف رو بخونین و پخشش کنید.

مشکل دوست داشتن یه نفر، اینه که اگه اون بهت توجه نکنه؛ فکر می کنی همه ازت متنفرن. اگه ازت ناراحت باشه؛ انگار با همه ی دنیا مشکل داری، اگه ازت دور باشه انگار تنها ترینی...

اما اگر خودت رو دوست نداشته باشی، مهم نیست اون فرد حتی وجود داره یا نه... کافیه لبخندش از سمت تو بیفته کمی اونطرف‌تر، کافیه راجع به یکی دیگه حرف های خوب بزنه، تمام اون حس های خوب بنظر دروغ های احمقانه‌ای میان که برای باور کردن‌شون از خودت بیزار میشی.

سوال فکر مشغول کن...
حداقل برای من...

امیلیا داره در مورد روابط اجتماعی و دانشگاه و اینا حرف میزنه...

بعضی وقتا فکر می‌کنم خیلی ساده‌ام. نه ساده به معنی زلال و این چیزا، ساده به معنی خنگ! سفیه! ببو! 🙂
دلایل یکی دوتا نیست اما مثلا چیزی که اخیرا اذیتم کرده، اینه که وقتی کسی لحن صحبتش باهام تغییر می‌کنه، سر خم می‌کنم چون حوصله ندارم به روش بیارم و بحث کنم، اجازه میدم به اشتباهش فکر نکنه... اجازه میدم حس کنه اون رئیسه، فقط نمی‌خوام حرف‌ها ادامه پیدا کنن... و این، بعد ها کار رو برام سخت‌تر می‌کنه. حتی اگر اشتباه کردم داره با لحن بدی بهم میگه باید بهتر کارم رو انجام بدم، و اگر همین حالا نشونش ندم جایگاهش کجاست بدتر میشه اما...

یا اگر محبتی ببینم که قبل از من شامل کسی دیگه بوده، حس می‌کنم جای اون رو تنگ کردم و باید پس بکشم تا شادی ای که حق کس دیگه ایه تصاحب نکنم... چون من بدون اون محبت هم دوام آوردم اما اون شاید نتونه. 🤷‍♀

یا اگر ایده‌ای دارم با شنیدن اینکه مشابهش موجوده، تمام ذوقم می‌میره چون می‌ترسم نکنه این تصور پیش بیاد که از روی اون فرد ایده گرفتم... و بدتر از این، می‌ترسمم رهاش کنم چون نمی‌خوام راه آسون و فرار کردن برام عادی بشه...

حماقت نیست؟ هست دیگه... محبتی که میتونم بدست بیارم، ذوقی که میتونه روز هام رو روشن کنه و احترامی که میتونم داشته باشم به همین راحتی رها می‌کنم. 🤦‍♀

شاید باید شاکی تر باشم، دستوری تر برخورد کنم، نمیدونم. این روز ها فقط حوصله ندارم بجنگم. یعنی چیزی ندارم که به جنگیدن تشویقم کنه.


•| #Mia 🐱

داشتم کارتم رو جمع می‌کردم بذارم پیش بقیه که متوجه شدم کارت دوره‌ی نهمم نیست، اما بهرحال اینم این‌جا بمونه تا ۲ سال دیگه ببینم موقع ریپلای زدن روی کارتم نوشته کارگردان یا چی...

خیر باشد این شب 🌃

حس صفحه اولش، از کلمات گرفته تا ترکیب رنگ‌هاش شبیه رسیدن یه کارت‌پستال از یه دوست قدیمی، تو اوج تنهایی بنظر میاد. هنوز هیچی ازش نمیدونم حتی به کاپلش هم نگاه نکردم تا بدون پیش داوری و انتظار بخونم.

•| #ReadWithMe | Grita

ای وای بچه‌ها این خیلی خوشگله•••

ماریشکا داره در مورد خشونت خانگی صحبت می‌کنه.

رنگ نیمه‌ی دوم داستان، شبیه آتشیه که داره خاموش میشه :)

•| #ReadWithMe | Grita