چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
434 subscribers
5.92K photos
577 videos
18 files
694 links
ᴮᵉᵗʷᵉᵉⁿ ᵗʰᵉ ᵍᵒᵒᵈ ᵃⁿᵈ ᵗʰᵉ ᵇᵉᵈ ᶦˢ ʷʰᵉʳᵉ ʸᵒᵘ ᶠᶦⁿᵈ ᵐᵉ ʳᵉᵃᶜʰᶦⁿᵍ ᶠᵒʳ ʰᵉᵃᵛᵉⁿ
- мια

ஐ Guide:
https://t.me/ButtonEyed/5202 🐈

ஐ Anonymous:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=271063224 🎐

ஐ ωαттρα∂: https://www.wattpad.com/user/maedeh1 📚
Download Telegram
امشب اگه حال داشته باشم، ۹ یه بازی می کنیم
از حلال ترین لذت ها میتونم به:

1. زجر دادن شخصیت اصلی/فرعی اما محبوب فیکشن ها

2. نوشتن فیک با پایان دردناک

3. تبدیل ناگهانی شخصیت خوب به بد و یا برعکس.

اشاره کنم. 😋
😁5
دلم جوجه چینی های کافه سیاه سفید با اون سس ماست مخصوص رو خواست... 🤕😀
😁3
چرا مازوخیسم دارم؟ چرا میرم پیج های آشپزی چرخ میزنم؟؟؟
😁3
بابام از وسط حال خطاب به مامانم:" خوابیدی؟؟؟؟؟؟"

خوابیِ که قرار بوده مامانم رو به عالم خواب ببره: 😰
😁3
یه سنگینی نافرمی تو فکرم می‌چرخه. مثل یه سایه از تمام کارهاییه که به تعویق انداختم، یا کارهایی که می‌دونم توشون خوب نیستم اما اصرار به ادامه ش دارم.

نمی‌دونم قبلا برام خیلی مهم نبود اما انقدر دیدم اطرافیانم راحت کارهایی رو که براشون سخت بشه رها میکنن وسوسه میشم که منم ولش کنم.

دوست داشتن کاری همیشه به این معنا نیست که توش توانا هم هستم. نمی‌دونم... از ول کردن کارها خوشم نمیاد.
یه حس مزخرفی هم هست، وقتی نمیتونی علایقت رو با کسی شریک بشی... یا مثلا چند بار برای کسانی که باهاشون حال میکنی می فرستی و واکنش مثبتی نمیگیری...
یا می فهمی واسه اینکه حالت گرفته نشه واکنش مثبت میدن اما از درون اینجوری ان: 🙄
سعی میکنی خودت رو کنترل کنی. چیزی که دوست داری رو برای خودت نگه داری. اگه موفق بشی خیلی لذت بخشه اما اگه موفق نشی، یا اونقدر روش پا فشاری میکنی تا خودتم ازش متنفر شی، یا کم کم خودتم دیگه واست مهم نیست.

آخریه هم خوبه. فقط تا جای خالیش پر بشه یکم طول میکشه. نمیخوام حرف های منفی بزنم. در کل فقط توی ذهنم بود و باید می گفتمش تا بتونم رهاش کنم.

از 5:15 شروع میکنم به مفید بودگی. با من شروع کنید. جا نموندیااا. اگرم موندید قرار بعدی 6.
دوست ندارم بگم امروز چقدر ضایع شدم اما... امروز بعد از حدود یک ماه، با مامان رفتیم فروشگاه که برای ماه رمضون خرید کنیم و دیگه مجبور نشیم در کل برای خرید خونه بریم بیرون... در نتیجه رفتیم به فروشگاه بزرگ و زنجیره ای اطراف خونه...

و خب وارد که شدیم اون اقای که تب سنج داره اومد نزدیک و من فکر کردم دستش اسپری ضد عفونی ای چیزیه و چشمام رو مثل اوسگولا بستم... و خب... 1 ثانیه گذشت بفهمم تب سنجه اما دیر شده بود و من ضایع شده بودم. 🙂
باید بابت شگرد هایی که برای در رفتن از خوردن سوپ اختراع میکنم بهم جایزه ی اختراع برتر داد.
حس میکنم حجمم بجای مکعب مربع، داره گرد میشه 😂😅 اینقدرم کار ریخته سرم حتی به برنامه ریزی نمیرسم 🙂
ایشالا ❤️ ۵:۳۰ شروع می‌کنیم به درس و کارهای مفید آماده بشید. 💪
انیمیشن UP یادتونه؟ اون سگ شکاری ها یهو میخکوب میشدن فکر می کردن صدای حرکت سنجاب شنیدن؟ بعد به کارشون ادامه می دادن؟

وسط نوشتن یهو اونجوری حمله میکنم به تلگرام ... پنج دقیقه بی هدف زل میزنم بعد برمیگردم سرش... 😑
Forwarded from ≺ NamJin'🏳️‍🌈 (Deli)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#1992

نامجون: امشب شام خونه خواهرم دعوتیم...
جین:


#Deli | #Gif | #Fun | #Jin

@Namjination🍻
😇4
با نام و یاد خدا صبح خوبی رو شروع کردم. از ۶:۳۰ بلند شدم و یه کاری که کلی بهم استرس داده بود یکم جلو بردمش... ساعت ۹ به بعد اگه خوش‌شانس باشم، میتونم برنامه ی روزانه م‌ رو ادامه بدم.

برای ۹ Study Bunny هاتون رو آماده کنید، صبحانه رو بخورید و آماده باشید که باهم شروع کنیم. ❤️
واکنش فاطمه سادات به سری BT21:

وای چقد خوشگلن 😍
این که خیلی زرده، ناززززه. چقد بچه ی کوچیکیه...

( تا الان تاتا، چیمی و کویا رو خیلی دوست داره)
خب خب خب! به بخش جدید مون سلام کنید!!

•|#EatWithMe
یه روزی از نوشتن و انیمیت کردن و خیلی چیزای دیگه دست برمیدارم و میرم تو کار دسر و خوراکیجات.
خانواده / دوستان کاری میکنن ( حالا بهت صدمه میزنن یا... ) و باعث میشن دیگه اهمیتی ندی اوضاع چطور پیش میره... بعد از بی تفاوتیت ناراحت میشن.

تا اینجاش اوکیه. بدیش اونجاس که تو یه ISFJ هستی و از اینکه اهمیتی نمیدی عذاب وجدان میگیری... 😐
امروز میخوام این رو برای ناهار درست کنم. با من آشپزی کنید.
من به جای کالباس از مرغ استفاده کردم که بتونم آب مرغش رو هم (اگه فریز شده نداشته باشیم) از همین راه بدست بیارم.

•|#EatWithMe