چشـــم دکمهای ⚇_⚉
ایشالا در آینده بازم انجامش میدیم✌️ شعر مورد علاقه تون رو انتخاب کنید. فقط یک عدد. برای من، ۱۱ ساله اینه: https://t.me/ButtonEyed/3528
بیایید تا ده دقیقه دیگه مشاعره. این ربات هم آماده باشه اینجا. شعر آغازین رو که گفتم شروع میکنیم. اولیش رو که گذاشتم دیگه از اون حرف نفرستید تا جواب بدم. سرعت عمل شما مهم است:
ஐ Bot: @MiaStory_Bot
ஐ Bot: @MiaStory_Bot
میگویم:
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران، وای به حال دگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران، وای به حال دگران
فرمودید:
نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند
نه هرکه آینه سازد سکندری داند
نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند
نه هرکه آینه سازد سکندری داند
میگویم:
دست از طلب ندارم تا کار من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
دست از طلب ندارم تا کار من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
میگویم:
لب شیرین تو هر دم شکر انگیزترست
زلف دلبند تو هر لحظه دلاویزترست
لب شیرین تو هر دم شکر انگیزترست
زلف دلبند تو هر لحظه دلاویزترست
میگویم:
دانی که چرا سرّ نهان با تو نگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
دانی که چرا سرّ نهان با تو نگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
فرمودید:
یا رب کجاست محرم رازی که یک زمان
دل شرح آن دهد که چه گفت و چهها شنید
یا رب کجاست محرم رازی که یک زمان
دل شرح آن دهد که چه گفت و چهها شنید
میگویم:
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی، حکم آنچه تو فرمایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی، حکم آنچه تو فرمایی
میگویم:
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
این ره که تو میروی به ترکستان است
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
این ره که تو میروی به ترکستان است
فرمودید:
تا کی می صبوح و شکر خواب بامداد
هشیار گرد که گذشت اختیار عمر
تا کی می صبوح و شکر خواب بامداد
هشیار گرد که گذشت اختیار عمر
میگویم:
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
فرمودید:
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم
میگویم:
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن دِرود عاقبت کار که کشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن دِرود عاقبت کار که کشت
فرمودید:
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
فرمودید: تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
میگویم:
تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین
همه غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی
تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین
همه غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی
فرمودید:
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش