چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
433 subscribers
5.96K photos
577 videos
19 files
694 links
ᴮᵉᵗʷᵉᵉⁿ ᵗʰᵉ ᵍᵒᵒᵈ ᵃⁿᵈ ᵗʰᵉ ᵇᵉᵈ ᶦˢ ʷʰᵉʳᵉ ʸᵒᵘ ᶠᶦⁿᵈ ᵐᵉ ʳᵉᵃᶜʰᶦⁿᵍ ᶠᵒʳ ʰᵉᵃᵛᵉⁿ
- мια

ஐ Guide:
https://t.me/ButtonEyed/5202 🐈

ஐ Anonymous:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=271063224 🎐

ஐ ωαттρα∂: https://www.wattpad.com/user/maedeh1 📚
Download Telegram
چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
من امروز اومدم تماشاخانه هیلاج 🎭 ب ن چ | با بازی ملیسا، مامان امیلی رو ببینم 🐱 ۶ شروع میشه بعدش میام براتون بیشتر میگم 😋
نمایش « بـــ نـــ چــ» تماشاخانه هیلاج، یه تماشاخانه کیوت و قدیمی بود. نمایش خودش تو آمریکا سال‌های ۱۹۹۶۰ اینا اتفاق می افتاد. راجع به یک نویسنده-کارگردان به اسم آرتور گِری.
جذابیت دیگه‌ی نمایش ویلون و پیانو زنده‌ای بود که روی کار اجرا میشد. پیانیست و ویولونیست بالای استیج جا داشتن و این خیلی حس هنری خوبی به ماجرا می‌داد. اسپویل نکنم. از سایت تیوال میتونید بلیط تهیه کنید. ☺️

•| #WatchWithMe
کیلو کیلو باهاتون حرف دارم اما وقت، نه...
ولی چون ۶‌ تا شخصیت داره حس می‌کنم باید ۶ جلد باشه 🤔

•| #ReadWithMe
Forwarded from unwatered cactus
I’m DEAD AAAA
unwatered cactus
Photo
شاهد مهارت‌های پیشرفته عکاسی در امیلیا هستیم 😍❤️😎
Forwarded from Blue my life🌊
اگه بخوام یکم بیشتر غر بزنم میتونم از محبت کردن بگم.
من هر چقدر هم به آدم های اطرافم عشق بورزم، باز هم کسایی هستن که بیشتر از من اونا رو دوست داشته باشن، و در آخر من فقط میشم یه دوست نسبتا نزدیک.
درد داره اما هیچ کاریش نمیتونم بکنم.
۳ شبه، انقدر کار دارم، هی میگم اشکال نداره فردا شب زودتر می‌خوابم... صبح دیرتر بیدار میشم‌. اما هر شب دیرتر می‌خوابم، صبح زودتر بیدار میشم... و حتی فردا هم که میتونستم قسم بخورم قراره دیگه حتماً بیشتر بخوابم باید پاشم برم فیزیوتراپی 😂
چون برای دکتر کار پیش اومده شنبه نمیاد 🤍🙂
چیزی که در مورد جمعه ها دوست دارم، ریمو کردن deleted account ها از همه‌ی چنل هامه :)
حدس بزنید کی اونقدر فکرش درگیر بوده که تو کیک بیکینگ پودر نریخته... و کیک شبیه پاره آجر شده...
راهب و ماهی
خب از همون صحنه اول و نوع زاویه ای که برای نشون دادن اون معبد انتخاب کرده میخواد محصور شدن توی اعتقادات و دانش انسان ها رو نشون بده و یه جورایی به من حس زندان منتقل کرد و انتخاب راهب هم تاکید بیشترش نشون‌میده چون راهب از بچگی آموزش های خاص میبینه و یه جورایی توی همون معبد گیر افتاده، اما دیدن یه نشونه جدید( همون ماهی) نشون دهنده یه راهنما یا راه جدید برای زندگی هستش که حالا یا بهش توجه نشون میدی و باعث رشدت میشه یا مثل بقیه راهب ها بهشون توجهی نشون نمیدی و میخوای توی همون چهارچوبی که رشد کردی بمونی. توی ادامه انیمیشن میبینیم که برای رسیدن به هدفت یا واقعیت(چون بنظرم از دو دیدگاه میشد بهش نگاه کرد) باید سخت تلاش کنی و ما تلاش های راهب از راه های مختلف میبینیم از تلاش برای گرفتن ماهی تا مطالعه و حتی شب بیدار موندن، و آخرش میخواد این نشون بده که این تلاش ها باعث رشد و آزادگیت میشه.
برام‌ انیمیشن جالبی بود و از ساعت ۹ که داشتم از کلاس هام امتحان میگرفتم تا الان که ۱:۳۰ هست که برات میفرستمش چندباری دیدم چون توی دید اول بنظرم یه جورایی سیاسی اعتقادی رسید و نمیخواستم فقط از این دید بهش نگاه کنم😂😅

- 🐧
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
فکر کنم ماهی نماد آرزو باشه که اون راهب رو از زندگی روزمره‌اش خارج میکنه. راهب تا حالا ماهی نگرفته انگار(خیلی درگیر دنیا و آرزوهاش نبوده) پس بلد نیست چطوری بهش برسه و خیلی حریصه تا سریع ماهی رو بدست بیاره روشهای مختلفی رو بی صبرانه امتحان میکنه اما حاضر نیست یه طعمه بذاره و با اینکه روشهای مثلا تهاجمی خودش بیشتر ازش وقت گرفته. بعد هم که میفته دنبال اون هدف اول یاد نگرفته که از مسیر هم لذت ببره و تازه محیط اطرافش هم میتونه کمکش کنه. یه مدت که میگذره دیگه خودش و هدفش یکی میشن و دنیاهاشون جوری بهم نزدیک میشه که هرکدوم بدون اینکه دیگری رو از بین ببره یا از محیط زیستش جدا کنه باهم زندگی کنن، یعنی از اول هم راهب برای اینکه به رویاش برسه لازم نبود حتما ماهی رو از آب بگیره بیاره به زندگی خودش بلکه کافی بود با اون محیط یکی بشه‌ و لذت ببره. ماهی میاد جلوی صورتش بدون اینکه فرار کنه و یه رقص مشترک رو باهم ادامه میدن.
درمورد موسیقی هم من عاشقش شدم یه حالت ورجه وورجه کنان داشت که با حرکات راهب هم هماهنگ بود و باعث میشد منم دلم بخواد بالا پایین بپرم😁😁این انیماتور بنظرم کلا از کارهای ساده چشم‌نواز و نوستالوژیک خوشش میاد جوری که نقاشی‌ها پیچیده نیستن و رنگبندی قشنگی دارن باعث میشه چشمهام درد نگیرن و بتونم بیشتر به مفهوم انیمیشن تمرکز کنم. قبلا خونده بودم انسانها خمیدگی و انحنا رو بیشتر از خط تیز دوست دارن که نقاشی‌های انیمیشن این حالت رو داشتن ، بامزه بود در کل بنظرم.
ممنون میا که داری ادامه میدی❤️❤️
Forwarded from Nia
سلام میاااا
از رنگ زرد که گرم و روشنه استفاده شده بود، که مفهوم گرما و خشک بودن اون محیطی بود که زندگی میکردن(شایدم قحطی شده بود). پس اگه اونجا محیط گرم و خشکی باشه، آب و غذا هم کمه، همونطور که دیدیم اب و توی بشکه ها نگهداشته بودن و کلا یک ماهی پیدا شد

راهب‌، باید انسانی باشه که فراتر از چیزی که مردم عادی میبینن رو ببینه و به کمال رسیده باشه و درگیر مادیات و اینها نباشه؛ ولی اینجا راهب تا ماهی رو دید میخواست که هرطور شده اون رو بگیره، حتی راهب‌های دیگه رو اورد کمک و انقدر این خواستن، درگیرش کرده بود که شب شمع روشن کرد تا ماهی فکرکنه روزه و بیرون بیاد.
درکل فکرکنم راهب نماد ادمای طماع باشه که هیچ طوره بیخیال نمیشن حتی به قیمت از دست دادن چیزی! (که اخرش هم جونشو از دست داد؟!)- فکررررکنم راهب‌ها گوشت نمیخورن🤔 درسته؟ پس میشه گفت، نماد کسایی که شرایط سخت رو تحمل نمیکنن و در اون شرایط عوض میشن🤔
ازطرفی، میتونه اشاره به مذهبیون اون دوران (یا در کل) داشته باشه و یا اینکه غریزه و چیزهای نفسانی درون هر ادمی هستن حتی اگه یک راهب باشه!
https://t.me/ButtonEyed/5727
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
شروع داستان راهب حالت خسته ای داره و موسیقی پس‌زمینه یه جورایی بی انرژی
ولی به محض این که ماه رو می بینه به جنب و جوش می افته ، موسیقی حالت پر انرژی تری می گیره و این به دفعات تکرار میشه
ماهی یه جورایی می تونه نماد آزادی باشه
و راهب نماد انسانی که محدود شده

راهب اول که ماهی می بینه اول دور اطراف نگاه می کنه ، این یکی از ترس هاش بود به نظرم
و دفعات که تو آب می افته می تونه یکی دیگه از ترس هاش باشه ، دفعه اول سریع اومد بیرون و مشت و شو سمت ماهی گرفت ، بار دوم سریع نیومد بیرون ولی حرکتی هم نکرد
بار سوم بلافاصله دنبال ماهی رفت و ترس هاشو کنار گذاشت

نماد دیگه ای که به نظرم اومد پرنده ها بودن ، که چندیدن بار نشون داده شد ، به نظرم نماد رهایی بود ، که آخر داستان راهب هم به این رهایی رسید

سلاح هایی که راهب تلاش می کرد باهاشون ماهی و بگیره به مراتب قویی تر می شد از یه چوب ساده ، تور تا تیر کمون ، شاید یعنی برای داشتن آزادی هر روز با انگیزه و تلاش بیشتری می رفت

صحنه های آخر همراه جریان آب پشت سر ماهی میره ، شاید یعنی ، بعد جنگ‌ و تلاشی که برای آزادی کرد به آرامش رسید

آخر هم دری رو باز کرد ، اول ماهی رفت
در می تونه نماد شروع مرحله جدید باشه ، و اینکه اول ماهی رفت ، یعنی برای ورود به مرحله جدید باید اول آزادی وارد اونجا بشه

و در آخر خودش هم مثل اون پرنده ها به آزادی و رهایی رسید

خشکی دریاچه وقتی راهبه های دیگه اومدن هم فکر می کنم می تونست منظور دیگه باشه ولی راستش چیزی به ذهنم نرسید
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
🎨 متریالی که توی انیمیشن استفاده شده آبرنگه و توی اون صحنه‌ای که شبه احساس کردم از مرکب استفاده شده ولی شایدم همون آبرنگ باشه. این دومین انیمیشنی هست که از این انیماتور/کارگردان میبینم و تا اینجا از متریال هایی مثل آبرنگ و مرکب استفاده شده که بنظرم هدف از این انتخاب اینه که فضای داستان خیلی ساده باشه و جوری نباشه که ما بجای اینکه به جزئیات داستان توجه کنیم ، به متریال توجه کنیم.

🎺 در رابطه با موسیقی انیمیشن که من خیلی دوستش داشتم ، این مسئله که تمام حرکات با ریتم و ضرب‌آهنگ موسیقی هماهنگ بودن خیلی توجهم رو جلب کرد و موسیقی هم این قابلیتو داره که تشویش و هیجان کارکتر رو به خوبی منتقل کنه. یک نکته هم این بود که انیمشین با همون موسیقی که شروع شده بود با همون تموم شد. انگار بعد از اون بدو بدو ها در آخر دوباره شرایط به اون آرامش اولیه برگشت.
در کل نیمه دوم انیمیشن از اون‌جایی که راهب دنبال ماهی میره و باهاش همراه میشه ، یک ریتم آرومی رو طی میکنه تا پایان.

🕌 در رابطه با خود داستان انیمیشن ، اوایل داستان ما دیدیم که یک روز خیلی عادی در حال سپری شدنه و راهب هم انگار طبق عادت کنار اون آبراه در حال گذروندن زمان خودشه. تا اینکه ماهی از آب میپره بیرون و توجهشو جلب میکنه. نکته‌ای که اینجا هست اینه که توی این آبراه انگار فقط همین یدونه ماهی هست و برای همینم هست که توجه راهب جلب میشه. انگار قبل از این ماهی اونجا نبوده و این غیرعادیه برای راهب. راهب از همینجا تصمیم میگیره ماهی رو به هر طریقی شده صید کنه با ابزارای مختلف.
هیچ جوره هم بیخیال این موضوع نمیشه و خیلی هم مصممه. یه قسمتی میبینیم حتی به بقیه هم میگه ولی بقیه انگار مثل راهب به این موضوع اهمیتی نمیدن و بی توجه به هیجان راهب از اونجا میرن. حتی شب موقعی که بقیه خوابن راهب با فکر ماهی بیداره و بلند میشه توی اون تاریکی با بساط شمع میره لبِ آبراه و کمین میکنه.
غالب داستان ما شاهد این بودیم که راهب میخواست هر طوری شده ماهی رو بگیره؛ ماهی انگار یک عنصر غیرعادی و متفاوت بود توی دنیای این داستان که راهب میخواست به وجودش پی ببره و حتی توی کتابی که میخوند هم به دنبال کشف همین موضوع بود.
ولی در نهایت وقتی دید نمیتونه موفق بشه و ماهی رو بگیره ، تصمیم گرفت با ماهی همراه بشه و ماهی اون رو دنبال خودش بکشونه. توی این مسیری که باهم همراه بودن ، راهب با وجود و حقیقت ماهی آشنا شد و انگار آروم گرفت. تا اینکه آخرش باهم به اون آرامشی رسیدن که همون اول و آغاز داستان هم دیدیم.

بازم میگم اینا برداشت خودم بود و قطعا اشتباهاتی داره ولی خواستم مشارکتی داشته باشم و همینارو به اشتراک گذاشته باشم.😃
#🌬
Forwarded from SꨄGꨄL⁷
خب بالاخره انجامش دادم🙂
خیلی برداشت خاصی نتونستم داشته باشم😀

اول از نماد ها شروع میکنم:

آب : نماد دو کلمه ی متضاد یعنی دانش و نآگاهی هستش یعنی با اینکه چیز زیادی ازش نمیدونی اما کلی راز رو درون خودش داره .

ماهی نماد های متفاوتی داره :

در اساطیر یونانی-رومی : موجود مقدسی تلقی می‌شده است که واسطه‌ی تبدیل و رهایی است.

در اساطیر سلتیک : در سلتیک باستان ماهی و مخصوصا ماهی سالمون نمادی از خرد و دانش و آینده نگری است واساطیر هندی - ایرانی هم تا حدودی همین باور رو دارن .

نماد پشتکار و کوشش هم هست .

پس میشه گفت که هدف راهب برای گرفتن ماهی به دست آوردن دانش و خرد بوده.
میدونیم که راهب در جستجوي معنويت و حقيقت بود پس راهب از یه جایی به بعد با ماهی همراه میشه و دست از جدال با اون بر میداره و درنتیجه باعث میشه باهم به مراتب بالاتر صعود کنن.
چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
🎞 انیمیشن کوتاه «راهب و ماهی» ساخته مایکل دودک دِویت، کارگردان و انیماتور هلندی... ( گفتم تا تو حس کارهای ایشون هستیم اینم ببینیم 😁 ) 📼 انیمیشن رو تا جمعه شب وقت دارید ببینید و تحلیل شخصی تون رو به ربات ناشناس یا ربات پیام‌رسان تو بیو بفرستید. ( اگر خسته…
🐠 این انیمیشن از قبلی سمبولیک تر بود و در نتیجه‌ دیدگاه ها میتونستن متفاوت تر باشن پس اگر دارید نظر بقیه رو میخونید و براتون عجیبه فکر نکنید نظر کسی غلطه برداشت ها آزاد هستن و همه شون میتونن درست باشن!

🐡 یکم تعداد تون ریزش داشت برای همین دیگه ویس چت نرفتیم، امیدوارم هفته‌ی بعد بهتر بشه وگرنه خب جمعش می‌کنیم ماجرا رو. در نهایت، بریم:
🐬 خب راهب اولین بار با دیدن ماهی کاملا تهاجمی عمل میکنه. می‌خواد بگیرتش، چون چیز اضافه‌ای در محیط آرام و بدون تغییر صومعه‌اس. علاوه بر اون میخواد ثابت کنه هیچ تمایل و دنیا طلبی درونش تاثیر نداره و به محض اینکه به وجود بیاد نابودش می‌کنه... اما نمی تونه.
انیمیشن کاملاً موسیقی upbeat و خجسته ای داره که طبیعتاً مخصوص این کار ساخته شده و هماهنگیش با حرکات راهب کاملا از حال درونیش به ما خبر میده.
🐳 می‌بینیم تا غروب نمیتونه روی مطالعاتش تمرکز کنه. مثل ما که فردا امتحان داریم ولی مثلا بنگتن شاید قرار باشه بیان لایو 😂 احتمالا غروب نماد این باشه که مدت طولانی فکرش درگیر بوده...
🐋 نکته‌ی جالب اینه که ماهی خودش رو به بقیه حتی نشون نمی‌ده... وقتی بقیه‌ی راهب ها میرن یهو ازژ آب میپره بالا و خودنمایی می‌کنه. می‌تونه نماد این باشه که کشش هر چیزی برای افراد مختلف میتونه متفاوت باشه و چیزی که برای یکی شب و روز نذاشته اصلا به چشم بقیه هم نمیاد.
🦈 این عدم درک شدنش توسط بقیه رو میتونیم توی اینکه تختش موقع خواب از بقیه دور تر گذاشته شده هم حس کنیم. یعنی وقتی بقیه در آرامش خواب هستن اون دغدغه داره و حتی براش شب زنده داری می‌کنه. از هر ابزاری، هر چند غیر معقول یا حتی ممنوع {برخی مذاهب بودایی خشونت رو خیلی گناه بزرگی میدونن. چه برسه به کشتن} استفاده می‌کنه تا با این وسوسه مقابله کنه اما...
🐙 و در نهایت، این میل، {هرچیزی که تعبیرش کنیم.... کشش به موارد به موارد فانی؟ تمایل به دست‌یابی به عمق؟ و...} راهب رو سقوط میده؟
اگر دقت کنید کاملا بصری از اون معبد بلند بالا پایین و پایین تر میاد و ماهی رو دنبال می‌کنه اما شاید نهایتا همین رها شدنه که اون رو به نیروانا می‌رسونه و با شدیدترین تمایلش یکی میشه.

🐟 ماهی نمادی از خود آگاهیه و آب نماد تفکر عمیق، البته ماهی در تفکر بودیسم تا جایی که من میدونم نماد آزادی کامل هستش و در آخر هم می‌بینیم که راهب دیگه تمام تمایل به کنترل رو از دست میده، دیگه تقلا نمیکنه و اجازه میده ماهی هدایتش کنه...

•| #HIRAETH
چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
ولی چون ۶‌ تا شخصیت داره حس می‌کنم باید ۶ جلد باشه 🤔 •| #ReadWithMe
بفرمایید این هم وفا به عهد در تهیه‌ی یک عکس بهتر 🎸
پی نوشت: بله عکس اولیه رو هم ویرایش کردم عوض کردم😅