چشـــم دکمهای ⚇_⚉
من امروز اومدم تماشاخانه هیلاج 🎭 ب ن چ | با بازی ملیسا، مامان امیلی رو ببینم 🐱 ۶ شروع میشه بعدش میام براتون بیشتر میگم 😋
نمایش « بـــ نـــ چــ» تماشاخانه هیلاج، یه تماشاخانه کیوت و قدیمی بود. نمایش خودش تو آمریکا سالهای ۱۹۹۶۰ اینا اتفاق می افتاد. راجع به یک نویسنده-کارگردان به اسم آرتور گِری.
جذابیت دیگهی نمایش ویلون و پیانو زندهای بود که روی کار اجرا میشد. پیانیست و ویولونیست بالای استیج جا داشتن و این خیلی حس هنری خوبی به ماجرا میداد. اسپویل نکنم. از سایت تیوال میتونید بلیط تهیه کنید. ☺️
•| #WatchWithMe
جذابیت دیگهی نمایش ویلون و پیانو زندهای بود که روی کار اجرا میشد. پیانیست و ویولونیست بالای استیج جا داشتن و این خیلی حس هنری خوبی به ماجرا میداد. اسپویل نکنم. از سایت تیوال میتونید بلیط تهیه کنید. ☺️
•| #WatchWithMe
unwatered cactus
Photo
شاهد مهارتهای پیشرفته عکاسی در امیلیا هستیم 😍❤️😎
Forwarded from Blue my life🌊
اگه بخوام یکم بیشتر غر بزنم میتونم از محبت کردن بگم.
من هر چقدر هم به آدم های اطرافم عشق بورزم، باز هم کسایی هستن که بیشتر از من اونا رو دوست داشته باشن، و در آخر من فقط میشم یه دوست نسبتا نزدیک.
درد داره اما هیچ کاریش نمیتونم بکنم.
من هر چقدر هم به آدم های اطرافم عشق بورزم، باز هم کسایی هستن که بیشتر از من اونا رو دوست داشته باشن، و در آخر من فقط میشم یه دوست نسبتا نزدیک.
درد داره اما هیچ کاریش نمیتونم بکنم.
۳ شبه، انقدر کار دارم، هی میگم اشکال نداره فردا شب زودتر میخوابم... صبح دیرتر بیدار میشم. اما هر شب دیرتر میخوابم، صبح زودتر بیدار میشم... و حتی فردا هم که میتونستم قسم بخورم قراره دیگه حتماً بیشتر بخوابم باید پاشم برم فیزیوتراپی 😂
چون برای دکتر کار پیش اومده شنبه نمیاد 🤍🙂
چون برای دکتر کار پیش اومده شنبه نمیاد 🤍🙂
چیزی که در مورد جمعه ها دوست دارم، ریمو کردن deleted account ها از همهی چنل هامه :)
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
🎞 انیمیشن کوتاه «راهب و ماهی» ساخته مایکل دودک دِویت، کارگردان و انیماتور هلندی... ( گفتم تا تو حس کارهای ایشون هستیم اینم ببینیم 😁 ) 📼 انیمیشن رو تا جمعه شب وقت دارید ببینید و تحلیل شخصی تون رو به ربات ناشناس یا ربات پیامرسان تو بیو بفرستید. ( اگر خسته…
از اونجایی که 3 - 4 نفر بیشتر نفرستادید آیا فردا انجام بدیم؟ یا امشب همینجوری ساده بذارم شون بخونید؟
Final Results
38%
آره بخونیم بره
62%
نه، فردا باشه که منم بفرستم
حدس بزنید کی اونقدر فکرش درگیر بوده که تو کیک بیکینگ پودر نریخته... و کیک شبیه پاره آجر شده...
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
از اونجایی که 3 - 4 نفر بیشتر نفرستادید آیا فردا انجام بدیم؟ یا امشب همینجوری ساده بذارم شون بخونید؟
خب دقیقا یکساعت باز بود تا نظر بدید دیگه بستمش. ایشالا فردا
راهب و ماهی
خب از همون صحنه اول و نوع زاویه ای که برای نشون دادن اون معبد انتخاب کرده میخواد محصور شدن توی اعتقادات و دانش انسان ها رو نشون بده و یه جورایی به من حس زندان منتقل کرد و انتخاب راهب هم تاکید بیشترش نشونمیده چون راهب از بچگی آموزش های خاص میبینه و یه جورایی توی همون معبد گیر افتاده، اما دیدن یه نشونه جدید( همون ماهی) نشون دهنده یه راهنما یا راه جدید برای زندگی هستش که حالا یا بهش توجه نشون میدی و باعث رشدت میشه یا مثل بقیه راهب ها بهشون توجهی نشون نمیدی و میخوای توی همون چهارچوبی که رشد کردی بمونی. توی ادامه انیمیشن میبینیم که برای رسیدن به هدفت یا واقعیت(چون بنظرم از دو دیدگاه میشد بهش نگاه کرد) باید سخت تلاش کنی و ما تلاش های راهب از راه های مختلف میبینیم از تلاش برای گرفتن ماهی تا مطالعه و حتی شب بیدار موندن، و آخرش میخواد این نشون بده که این تلاش ها باعث رشد و آزادگیت میشه.
برام انیمیشن جالبی بود و از ساعت ۹ که داشتم از کلاس هام امتحان میگرفتم تا الان که ۱:۳۰ هست که برات میفرستمش چندباری دیدم چون توی دید اول بنظرم یه جورایی سیاسی اعتقادی رسید و نمیخواستم فقط از این دید بهش نگاه کنم😂😅
- 🐧
خب از همون صحنه اول و نوع زاویه ای که برای نشون دادن اون معبد انتخاب کرده میخواد محصور شدن توی اعتقادات و دانش انسان ها رو نشون بده و یه جورایی به من حس زندان منتقل کرد و انتخاب راهب هم تاکید بیشترش نشونمیده چون راهب از بچگی آموزش های خاص میبینه و یه جورایی توی همون معبد گیر افتاده، اما دیدن یه نشونه جدید( همون ماهی) نشون دهنده یه راهنما یا راه جدید برای زندگی هستش که حالا یا بهش توجه نشون میدی و باعث رشدت میشه یا مثل بقیه راهب ها بهشون توجهی نشون نمیدی و میخوای توی همون چهارچوبی که رشد کردی بمونی. توی ادامه انیمیشن میبینیم که برای رسیدن به هدفت یا واقعیت(چون بنظرم از دو دیدگاه میشد بهش نگاه کرد) باید سخت تلاش کنی و ما تلاش های راهب از راه های مختلف میبینیم از تلاش برای گرفتن ماهی تا مطالعه و حتی شب بیدار موندن، و آخرش میخواد این نشون بده که این تلاش ها باعث رشد و آزادگیت میشه.
برام انیمیشن جالبی بود و از ساعت ۹ که داشتم از کلاس هام امتحان میگرفتم تا الان که ۱:۳۰ هست که برات میفرستمش چندباری دیدم چون توی دید اول بنظرم یه جورایی سیاسی اعتقادی رسید و نمیخواستم فقط از این دید بهش نگاه کنم😂😅
- 🐧
Forwarded from برنامه ناشناس
فکر کنم ماهی نماد آرزو باشه که اون راهب رو از زندگی روزمرهاش خارج میکنه. راهب تا حالا ماهی نگرفته انگار(خیلی درگیر دنیا و آرزوهاش نبوده) پس بلد نیست چطوری بهش برسه و خیلی حریصه تا سریع ماهی رو بدست بیاره روشهای مختلفی رو بی صبرانه امتحان میکنه اما حاضر نیست یه طعمه بذاره و با اینکه روشهای مثلا تهاجمی خودش بیشتر ازش وقت گرفته. بعد هم که میفته دنبال اون هدف اول یاد نگرفته که از مسیر هم لذت ببره و تازه محیط اطرافش هم میتونه کمکش کنه. یه مدت که میگذره دیگه خودش و هدفش یکی میشن و دنیاهاشون جوری بهم نزدیک میشه که هرکدوم بدون اینکه دیگری رو از بین ببره یا از محیط زیستش جدا کنه باهم زندگی کنن، یعنی از اول هم راهب برای اینکه به رویاش برسه لازم نبود حتما ماهی رو از آب بگیره بیاره به زندگی خودش بلکه کافی بود با اون محیط یکی بشه و لذت ببره. ماهی میاد جلوی صورتش بدون اینکه فرار کنه و یه رقص مشترک رو باهم ادامه میدن.
درمورد موسیقی هم من عاشقش شدم یه حالت ورجه وورجه کنان داشت که با حرکات راهب هم هماهنگ بود و باعث میشد منم دلم بخواد بالا پایین بپرم😁😁این انیماتور بنظرم کلا از کارهای ساده چشمنواز و نوستالوژیک خوشش میاد جوری که نقاشیها پیچیده نیستن و رنگبندی قشنگی دارن باعث میشه چشمهام درد نگیرن و بتونم بیشتر به مفهوم انیمیشن تمرکز کنم. قبلا خونده بودم انسانها خمیدگی و انحنا رو بیشتر از خط تیز دوست دارن که نقاشیهای انیمیشن این حالت رو داشتن ، بامزه بود در کل بنظرم.
ممنون میا که داری ادامه میدی❤️❤️
فکر کنم ماهی نماد آرزو باشه که اون راهب رو از زندگی روزمرهاش خارج میکنه. راهب تا حالا ماهی نگرفته انگار(خیلی درگیر دنیا و آرزوهاش نبوده) پس بلد نیست چطوری بهش برسه و خیلی حریصه تا سریع ماهی رو بدست بیاره روشهای مختلفی رو بی صبرانه امتحان میکنه اما حاضر نیست یه طعمه بذاره و با اینکه روشهای مثلا تهاجمی خودش بیشتر ازش وقت گرفته. بعد هم که میفته دنبال اون هدف اول یاد نگرفته که از مسیر هم لذت ببره و تازه محیط اطرافش هم میتونه کمکش کنه. یه مدت که میگذره دیگه خودش و هدفش یکی میشن و دنیاهاشون جوری بهم نزدیک میشه که هرکدوم بدون اینکه دیگری رو از بین ببره یا از محیط زیستش جدا کنه باهم زندگی کنن، یعنی از اول هم راهب برای اینکه به رویاش برسه لازم نبود حتما ماهی رو از آب بگیره بیاره به زندگی خودش بلکه کافی بود با اون محیط یکی بشه و لذت ببره. ماهی میاد جلوی صورتش بدون اینکه فرار کنه و یه رقص مشترک رو باهم ادامه میدن.
درمورد موسیقی هم من عاشقش شدم یه حالت ورجه وورجه کنان داشت که با حرکات راهب هم هماهنگ بود و باعث میشد منم دلم بخواد بالا پایین بپرم😁😁این انیماتور بنظرم کلا از کارهای ساده چشمنواز و نوستالوژیک خوشش میاد جوری که نقاشیها پیچیده نیستن و رنگبندی قشنگی دارن باعث میشه چشمهام درد نگیرن و بتونم بیشتر به مفهوم انیمیشن تمرکز کنم. قبلا خونده بودم انسانها خمیدگی و انحنا رو بیشتر از خط تیز دوست دارن که نقاشیهای انیمیشن این حالت رو داشتن ، بامزه بود در کل بنظرم.
ممنون میا که داری ادامه میدی❤️❤️
Forwarded from Nia
سلام میاااا
از رنگ زرد که گرم و روشنه استفاده شده بود، که مفهوم گرما و خشک بودن اون محیطی بود که زندگی میکردن(شایدم قحطی شده بود). پس اگه اونجا محیط گرم و خشکی باشه، آب و غذا هم کمه، همونطور که دیدیم اب و توی بشکه ها نگهداشته بودن و کلا یک ماهی پیدا شد
راهب، باید انسانی باشه که فراتر از چیزی که مردم عادی میبینن رو ببینه و به کمال رسیده باشه و درگیر مادیات و اینها نباشه؛ ولی اینجا راهب تا ماهی رو دید میخواست که هرطور شده اون رو بگیره، حتی راهبهای دیگه رو اورد کمک و انقدر این خواستن، درگیرش کرده بود که شب شمع روشن کرد تا ماهی فکرکنه روزه و بیرون بیاد.
درکل فکرکنم راهب نماد ادمای طماع باشه که هیچ طوره بیخیال نمیشن حتی به قیمت از دست دادن چیزی! (که اخرش هم جونشو از دست داد؟!)- فکررررکنم راهبها گوشت نمیخورن🤔 درسته؟ پس میشه گفت، نماد کسایی که شرایط سخت رو تحمل نمیکنن و در اون شرایط عوض میشن🤔
ازطرفی، میتونه اشاره به مذهبیون اون دوران (یا در کل) داشته باشه و یا اینکه غریزه و چیزهای نفسانی درون هر ادمی هستن حتی اگه یک راهب باشه!
https://t.me/ButtonEyed/5727
از رنگ زرد که گرم و روشنه استفاده شده بود، که مفهوم گرما و خشک بودن اون محیطی بود که زندگی میکردن(شایدم قحطی شده بود). پس اگه اونجا محیط گرم و خشکی باشه، آب و غذا هم کمه، همونطور که دیدیم اب و توی بشکه ها نگهداشته بودن و کلا یک ماهی پیدا شد
راهب، باید انسانی باشه که فراتر از چیزی که مردم عادی میبینن رو ببینه و به کمال رسیده باشه و درگیر مادیات و اینها نباشه؛ ولی اینجا راهب تا ماهی رو دید میخواست که هرطور شده اون رو بگیره، حتی راهبهای دیگه رو اورد کمک و انقدر این خواستن، درگیرش کرده بود که شب شمع روشن کرد تا ماهی فکرکنه روزه و بیرون بیاد.
درکل فکرکنم راهب نماد ادمای طماع باشه که هیچ طوره بیخیال نمیشن حتی به قیمت از دست دادن چیزی! (که اخرش هم جونشو از دست داد؟!)- فکررررکنم راهبها گوشت نمیخورن🤔 درسته؟ پس میشه گفت، نماد کسایی که شرایط سخت رو تحمل نمیکنن و در اون شرایط عوض میشن🤔
ازطرفی، میتونه اشاره به مذهبیون اون دوران (یا در کل) داشته باشه و یا اینکه غریزه و چیزهای نفسانی درون هر ادمی هستن حتی اگه یک راهب باشه!
https://t.me/ButtonEyed/5727
Telegram
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
🎞 انیمیشن کوتاه «راهب و ماهی» ساخته مایکل دودک دِویت، کارگردان و انیماتور هلندی... ( گفتم تا تو حس کارهای ایشون هستیم اینم ببینیم 😁 )
📼 انیمیشن رو تا جمعه شب وقت دارید ببینید و تحلیل شخصی تون رو به ربات ناشناس یا ربات پیامرسان تو بیو بفرستید. ( اگر خسته…
📼 انیمیشن رو تا جمعه شب وقت دارید ببینید و تحلیل شخصی تون رو به ربات ناشناس یا ربات پیامرسان تو بیو بفرستید. ( اگر خسته…
Forwarded from برنامه ناشناس
شروع داستان راهب حالت خسته ای داره و موسیقی پسزمینه یه جورایی بی انرژی
ولی به محض این که ماه رو می بینه به جنب و جوش می افته ، موسیقی حالت پر انرژی تری می گیره و این به دفعات تکرار میشه
ماهی یه جورایی می تونه نماد آزادی باشه
و راهب نماد انسانی که محدود شده
راهب اول که ماهی می بینه اول دور اطراف نگاه می کنه ، این یکی از ترس هاش بود به نظرم
و دفعات که تو آب می افته می تونه یکی دیگه از ترس هاش باشه ، دفعه اول سریع اومد بیرون و مشت و شو سمت ماهی گرفت ، بار دوم سریع نیومد بیرون ولی حرکتی هم نکرد
بار سوم بلافاصله دنبال ماهی رفت و ترس هاشو کنار گذاشت
نماد دیگه ای که به نظرم اومد پرنده ها بودن ، که چندیدن بار نشون داده شد ، به نظرم نماد رهایی بود ، که آخر داستان راهب هم به این رهایی رسید
سلاح هایی که راهب تلاش می کرد باهاشون ماهی و بگیره به مراتب قویی تر می شد از یه چوب ساده ، تور تا تیر کمون ، شاید یعنی برای داشتن آزادی هر روز با انگیزه و تلاش بیشتری می رفت
صحنه های آخر همراه جریان آب پشت سر ماهی میره ، شاید یعنی ، بعد جنگ و تلاشی که برای آزادی کرد به آرامش رسید
آخر هم دری رو باز کرد ، اول ماهی رفت
در می تونه نماد شروع مرحله جدید باشه ، و اینکه اول ماهی رفت ، یعنی برای ورود به مرحله جدید باید اول آزادی وارد اونجا بشه
و در آخر خودش هم مثل اون پرنده ها به آزادی و رهایی رسید
خشکی دریاچه وقتی راهبه های دیگه اومدن هم فکر می کنم می تونست منظور دیگه باشه ولی راستش چیزی به ذهنم نرسید
شروع داستان راهب حالت خسته ای داره و موسیقی پسزمینه یه جورایی بی انرژی
ولی به محض این که ماه رو می بینه به جنب و جوش می افته ، موسیقی حالت پر انرژی تری می گیره و این به دفعات تکرار میشه
ماهی یه جورایی می تونه نماد آزادی باشه
و راهب نماد انسانی که محدود شده
راهب اول که ماهی می بینه اول دور اطراف نگاه می کنه ، این یکی از ترس هاش بود به نظرم
و دفعات که تو آب می افته می تونه یکی دیگه از ترس هاش باشه ، دفعه اول سریع اومد بیرون و مشت و شو سمت ماهی گرفت ، بار دوم سریع نیومد بیرون ولی حرکتی هم نکرد
بار سوم بلافاصله دنبال ماهی رفت و ترس هاشو کنار گذاشت
نماد دیگه ای که به نظرم اومد پرنده ها بودن ، که چندیدن بار نشون داده شد ، به نظرم نماد رهایی بود ، که آخر داستان راهب هم به این رهایی رسید
سلاح هایی که راهب تلاش می کرد باهاشون ماهی و بگیره به مراتب قویی تر می شد از یه چوب ساده ، تور تا تیر کمون ، شاید یعنی برای داشتن آزادی هر روز با انگیزه و تلاش بیشتری می رفت
صحنه های آخر همراه جریان آب پشت سر ماهی میره ، شاید یعنی ، بعد جنگ و تلاشی که برای آزادی کرد به آرامش رسید
آخر هم دری رو باز کرد ، اول ماهی رفت
در می تونه نماد شروع مرحله جدید باشه ، و اینکه اول ماهی رفت ، یعنی برای ورود به مرحله جدید باید اول آزادی وارد اونجا بشه
و در آخر خودش هم مثل اون پرنده ها به آزادی و رهایی رسید
خشکی دریاچه وقتی راهبه های دیگه اومدن هم فکر می کنم می تونست منظور دیگه باشه ولی راستش چیزی به ذهنم نرسید
Forwarded from برنامه ناشناس
🎨 متریالی که توی انیمیشن استفاده شده آبرنگه و توی اون صحنهای که شبه احساس کردم از مرکب استفاده شده ولی شایدم همون آبرنگ باشه. این دومین انیمیشنی هست که از این انیماتور/کارگردان میبینم و تا اینجا از متریال هایی مثل آبرنگ و مرکب استفاده شده که بنظرم هدف از این انتخاب اینه که فضای داستان خیلی ساده باشه و جوری نباشه که ما بجای اینکه به جزئیات داستان توجه کنیم ، به متریال توجه کنیم.
🎺 در رابطه با موسیقی انیمیشن که من خیلی دوستش داشتم ، این مسئله که تمام حرکات با ریتم و ضربآهنگ موسیقی هماهنگ بودن خیلی توجهم رو جلب کرد و موسیقی هم این قابلیتو داره که تشویش و هیجان کارکتر رو به خوبی منتقل کنه. یک نکته هم این بود که انیمشین با همون موسیقی که شروع شده بود با همون تموم شد. انگار بعد از اون بدو بدو ها در آخر دوباره شرایط به اون آرامش اولیه برگشت.
در کل نیمه دوم انیمیشن از اونجایی که راهب دنبال ماهی میره و باهاش همراه میشه ، یک ریتم آرومی رو طی میکنه تا پایان.
🕌 در رابطه با خود داستان انیمیشن ، اوایل داستان ما دیدیم که یک روز خیلی عادی در حال سپری شدنه و راهب هم انگار طبق عادت کنار اون آبراه در حال گذروندن زمان خودشه. تا اینکه ماهی از آب میپره بیرون و توجهشو جلب میکنه. نکتهای که اینجا هست اینه که توی این آبراه انگار فقط همین یدونه ماهی هست و برای همینم هست که توجه راهب جلب میشه. انگار قبل از این ماهی اونجا نبوده و این غیرعادیه برای راهب. راهب از همینجا تصمیم میگیره ماهی رو به هر طریقی شده صید کنه با ابزارای مختلف.
هیچ جوره هم بیخیال این موضوع نمیشه و خیلی هم مصممه. یه قسمتی میبینیم حتی به بقیه هم میگه ولی بقیه انگار مثل راهب به این موضوع اهمیتی نمیدن و بی توجه به هیجان راهب از اونجا میرن. حتی شب موقعی که بقیه خوابن راهب با فکر ماهی بیداره و بلند میشه توی اون تاریکی با بساط شمع میره لبِ آبراه و کمین میکنه.
غالب داستان ما شاهد این بودیم که راهب میخواست هر طوری شده ماهی رو بگیره؛ ماهی انگار یک عنصر غیرعادی و متفاوت بود توی دنیای این داستان که راهب میخواست به وجودش پی ببره و حتی توی کتابی که میخوند هم به دنبال کشف همین موضوع بود.
ولی در نهایت وقتی دید نمیتونه موفق بشه و ماهی رو بگیره ، تصمیم گرفت با ماهی همراه بشه و ماهی اون رو دنبال خودش بکشونه. توی این مسیری که باهم همراه بودن ، راهب با وجود و حقیقت ماهی آشنا شد و انگار آروم گرفت. تا اینکه آخرش باهم به اون آرامشی رسیدن که همون اول و آغاز داستان هم دیدیم.
〰 بازم میگم اینا برداشت خودم بود و قطعا اشتباهاتی داره ولی خواستم مشارکتی داشته باشم و همینارو به اشتراک گذاشته باشم.😃
#🌬
🎨 متریالی که توی انیمیشن استفاده شده آبرنگه و توی اون صحنهای که شبه احساس کردم از مرکب استفاده شده ولی شایدم همون آبرنگ باشه. این دومین انیمیشنی هست که از این انیماتور/کارگردان میبینم و تا اینجا از متریال هایی مثل آبرنگ و مرکب استفاده شده که بنظرم هدف از این انتخاب اینه که فضای داستان خیلی ساده باشه و جوری نباشه که ما بجای اینکه به جزئیات داستان توجه کنیم ، به متریال توجه کنیم.
🎺 در رابطه با موسیقی انیمیشن که من خیلی دوستش داشتم ، این مسئله که تمام حرکات با ریتم و ضربآهنگ موسیقی هماهنگ بودن خیلی توجهم رو جلب کرد و موسیقی هم این قابلیتو داره که تشویش و هیجان کارکتر رو به خوبی منتقل کنه. یک نکته هم این بود که انیمشین با همون موسیقی که شروع شده بود با همون تموم شد. انگار بعد از اون بدو بدو ها در آخر دوباره شرایط به اون آرامش اولیه برگشت.
در کل نیمه دوم انیمیشن از اونجایی که راهب دنبال ماهی میره و باهاش همراه میشه ، یک ریتم آرومی رو طی میکنه تا پایان.
🕌 در رابطه با خود داستان انیمیشن ، اوایل داستان ما دیدیم که یک روز خیلی عادی در حال سپری شدنه و راهب هم انگار طبق عادت کنار اون آبراه در حال گذروندن زمان خودشه. تا اینکه ماهی از آب میپره بیرون و توجهشو جلب میکنه. نکتهای که اینجا هست اینه که توی این آبراه انگار فقط همین یدونه ماهی هست و برای همینم هست که توجه راهب جلب میشه. انگار قبل از این ماهی اونجا نبوده و این غیرعادیه برای راهب. راهب از همینجا تصمیم میگیره ماهی رو به هر طریقی شده صید کنه با ابزارای مختلف.
هیچ جوره هم بیخیال این موضوع نمیشه و خیلی هم مصممه. یه قسمتی میبینیم حتی به بقیه هم میگه ولی بقیه انگار مثل راهب به این موضوع اهمیتی نمیدن و بی توجه به هیجان راهب از اونجا میرن. حتی شب موقعی که بقیه خوابن راهب با فکر ماهی بیداره و بلند میشه توی اون تاریکی با بساط شمع میره لبِ آبراه و کمین میکنه.
غالب داستان ما شاهد این بودیم که راهب میخواست هر طوری شده ماهی رو بگیره؛ ماهی انگار یک عنصر غیرعادی و متفاوت بود توی دنیای این داستان که راهب میخواست به وجودش پی ببره و حتی توی کتابی که میخوند هم به دنبال کشف همین موضوع بود.
ولی در نهایت وقتی دید نمیتونه موفق بشه و ماهی رو بگیره ، تصمیم گرفت با ماهی همراه بشه و ماهی اون رو دنبال خودش بکشونه. توی این مسیری که باهم همراه بودن ، راهب با وجود و حقیقت ماهی آشنا شد و انگار آروم گرفت. تا اینکه آخرش باهم به اون آرامشی رسیدن که همون اول و آغاز داستان هم دیدیم.
〰 بازم میگم اینا برداشت خودم بود و قطعا اشتباهاتی داره ولی خواستم مشارکتی داشته باشم و همینارو به اشتراک گذاشته باشم.😃
#🌬