بجز من و امیلیا، کی از ۳ ماه و ۶ ماه زودتر برای همدیگه کادو تولد جمع میکنه؟
و جدا از جمع کردن، امروز برای همدیگه مانگا خریدیم 😅 خواهرش با دیدن ما و بحث سر اینکه کی چیو حساب کنه اینجوری بود که:
آم، اگه دعوا نکنید خودم جفتشو براتون میخرم🙄 😬
و جدا از جمع کردن، امروز برای همدیگه مانگا خریدیم 😅 خواهرش با دیدن ما و بحث سر اینکه کی چیو حساب کنه اینجوری بود که:
آم، اگه دعوا نکنید خودم جفتشو براتون میخرم🙄 😬
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
من امروز اومدم تماشاخانه هیلاج 🎭 ب ن چ | با بازی ملیسا، مامان امیلی رو ببینم 🐱 ۶ شروع میشه بعدش میام براتون بیشتر میگم 😋
نمایش « بـــ نـــ چــ» تماشاخانه هیلاج، یه تماشاخانه کیوت و قدیمی بود. نمایش خودش تو آمریکا سالهای ۱۹۹۶۰ اینا اتفاق می افتاد. راجع به یک نویسنده-کارگردان به اسم آرتور گِری.
جذابیت دیگهی نمایش ویلون و پیانو زندهای بود که روی کار اجرا میشد. پیانیست و ویولونیست بالای استیج جا داشتن و این خیلی حس هنری خوبی به ماجرا میداد. اسپویل نکنم. از سایت تیوال میتونید بلیط تهیه کنید. ☺️
•| #WatchWithMe
جذابیت دیگهی نمایش ویلون و پیانو زندهای بود که روی کار اجرا میشد. پیانیست و ویولونیست بالای استیج جا داشتن و این خیلی حس هنری خوبی به ماجرا میداد. اسپویل نکنم. از سایت تیوال میتونید بلیط تهیه کنید. ☺️
•| #WatchWithMe
unwatered cactus
Photo
شاهد مهارتهای پیشرفته عکاسی در امیلیا هستیم 😍❤️😎
Forwarded from Blue my life🌊
اگه بخوام یکم بیشتر غر بزنم میتونم از محبت کردن بگم.
من هر چقدر هم به آدم های اطرافم عشق بورزم، باز هم کسایی هستن که بیشتر از من اونا رو دوست داشته باشن، و در آخر من فقط میشم یه دوست نسبتا نزدیک.
درد داره اما هیچ کاریش نمیتونم بکنم.
من هر چقدر هم به آدم های اطرافم عشق بورزم، باز هم کسایی هستن که بیشتر از من اونا رو دوست داشته باشن، و در آخر من فقط میشم یه دوست نسبتا نزدیک.
درد داره اما هیچ کاریش نمیتونم بکنم.
۳ شبه، انقدر کار دارم، هی میگم اشکال نداره فردا شب زودتر میخوابم... صبح دیرتر بیدار میشم. اما هر شب دیرتر میخوابم، صبح زودتر بیدار میشم... و حتی فردا هم که میتونستم قسم بخورم قراره دیگه حتماً بیشتر بخوابم باید پاشم برم فیزیوتراپی 😂
چون برای دکتر کار پیش اومده شنبه نمیاد 🤍🙂
چون برای دکتر کار پیش اومده شنبه نمیاد 🤍🙂
چیزی که در مورد جمعه ها دوست دارم، ریمو کردن deleted account ها از همهی چنل هامه :)
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
🎞 انیمیشن کوتاه «راهب و ماهی» ساخته مایکل دودک دِویت، کارگردان و انیماتور هلندی... ( گفتم تا تو حس کارهای ایشون هستیم اینم ببینیم 😁 ) 📼 انیمیشن رو تا جمعه شب وقت دارید ببینید و تحلیل شخصی تون رو به ربات ناشناس یا ربات پیامرسان تو بیو بفرستید. ( اگر خسته…
از اونجایی که 3 - 4 نفر بیشتر نفرستادید آیا فردا انجام بدیم؟ یا امشب همینجوری ساده بذارم شون بخونید؟
Final Results
38%
آره بخونیم بره
62%
نه، فردا باشه که منم بفرستم
حدس بزنید کی اونقدر فکرش درگیر بوده که تو کیک بیکینگ پودر نریخته... و کیک شبیه پاره آجر شده...
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
از اونجایی که 3 - 4 نفر بیشتر نفرستادید آیا فردا انجام بدیم؟ یا امشب همینجوری ساده بذارم شون بخونید؟
خب دقیقا یکساعت باز بود تا نظر بدید دیگه بستمش. ایشالا فردا
راهب و ماهی
خب از همون صحنه اول و نوع زاویه ای که برای نشون دادن اون معبد انتخاب کرده میخواد محصور شدن توی اعتقادات و دانش انسان ها رو نشون بده و یه جورایی به من حس زندان منتقل کرد و انتخاب راهب هم تاکید بیشترش نشونمیده چون راهب از بچگی آموزش های خاص میبینه و یه جورایی توی همون معبد گیر افتاده، اما دیدن یه نشونه جدید( همون ماهی) نشون دهنده یه راهنما یا راه جدید برای زندگی هستش که حالا یا بهش توجه نشون میدی و باعث رشدت میشه یا مثل بقیه راهب ها بهشون توجهی نشون نمیدی و میخوای توی همون چهارچوبی که رشد کردی بمونی. توی ادامه انیمیشن میبینیم که برای رسیدن به هدفت یا واقعیت(چون بنظرم از دو دیدگاه میشد بهش نگاه کرد) باید سخت تلاش کنی و ما تلاش های راهب از راه های مختلف میبینیم از تلاش برای گرفتن ماهی تا مطالعه و حتی شب بیدار موندن، و آخرش میخواد این نشون بده که این تلاش ها باعث رشد و آزادگیت میشه.
برام انیمیشن جالبی بود و از ساعت ۹ که داشتم از کلاس هام امتحان میگرفتم تا الان که ۱:۳۰ هست که برات میفرستمش چندباری دیدم چون توی دید اول بنظرم یه جورایی سیاسی اعتقادی رسید و نمیخواستم فقط از این دید بهش نگاه کنم😂😅
- 🐧
خب از همون صحنه اول و نوع زاویه ای که برای نشون دادن اون معبد انتخاب کرده میخواد محصور شدن توی اعتقادات و دانش انسان ها رو نشون بده و یه جورایی به من حس زندان منتقل کرد و انتخاب راهب هم تاکید بیشترش نشونمیده چون راهب از بچگی آموزش های خاص میبینه و یه جورایی توی همون معبد گیر افتاده، اما دیدن یه نشونه جدید( همون ماهی) نشون دهنده یه راهنما یا راه جدید برای زندگی هستش که حالا یا بهش توجه نشون میدی و باعث رشدت میشه یا مثل بقیه راهب ها بهشون توجهی نشون نمیدی و میخوای توی همون چهارچوبی که رشد کردی بمونی. توی ادامه انیمیشن میبینیم که برای رسیدن به هدفت یا واقعیت(چون بنظرم از دو دیدگاه میشد بهش نگاه کرد) باید سخت تلاش کنی و ما تلاش های راهب از راه های مختلف میبینیم از تلاش برای گرفتن ماهی تا مطالعه و حتی شب بیدار موندن، و آخرش میخواد این نشون بده که این تلاش ها باعث رشد و آزادگیت میشه.
برام انیمیشن جالبی بود و از ساعت ۹ که داشتم از کلاس هام امتحان میگرفتم تا الان که ۱:۳۰ هست که برات میفرستمش چندباری دیدم چون توی دید اول بنظرم یه جورایی سیاسی اعتقادی رسید و نمیخواستم فقط از این دید بهش نگاه کنم😂😅
- 🐧
Forwarded from برنامه ناشناس
فکر کنم ماهی نماد آرزو باشه که اون راهب رو از زندگی روزمرهاش خارج میکنه. راهب تا حالا ماهی نگرفته انگار(خیلی درگیر دنیا و آرزوهاش نبوده) پس بلد نیست چطوری بهش برسه و خیلی حریصه تا سریع ماهی رو بدست بیاره روشهای مختلفی رو بی صبرانه امتحان میکنه اما حاضر نیست یه طعمه بذاره و با اینکه روشهای مثلا تهاجمی خودش بیشتر ازش وقت گرفته. بعد هم که میفته دنبال اون هدف اول یاد نگرفته که از مسیر هم لذت ببره و تازه محیط اطرافش هم میتونه کمکش کنه. یه مدت که میگذره دیگه خودش و هدفش یکی میشن و دنیاهاشون جوری بهم نزدیک میشه که هرکدوم بدون اینکه دیگری رو از بین ببره یا از محیط زیستش جدا کنه باهم زندگی کنن، یعنی از اول هم راهب برای اینکه به رویاش برسه لازم نبود حتما ماهی رو از آب بگیره بیاره به زندگی خودش بلکه کافی بود با اون محیط یکی بشه و لذت ببره. ماهی میاد جلوی صورتش بدون اینکه فرار کنه و یه رقص مشترک رو باهم ادامه میدن.
درمورد موسیقی هم من عاشقش شدم یه حالت ورجه وورجه کنان داشت که با حرکات راهب هم هماهنگ بود و باعث میشد منم دلم بخواد بالا پایین بپرم😁😁این انیماتور بنظرم کلا از کارهای ساده چشمنواز و نوستالوژیک خوشش میاد جوری که نقاشیها پیچیده نیستن و رنگبندی قشنگی دارن باعث میشه چشمهام درد نگیرن و بتونم بیشتر به مفهوم انیمیشن تمرکز کنم. قبلا خونده بودم انسانها خمیدگی و انحنا رو بیشتر از خط تیز دوست دارن که نقاشیهای انیمیشن این حالت رو داشتن ، بامزه بود در کل بنظرم.
ممنون میا که داری ادامه میدی❤️❤️
فکر کنم ماهی نماد آرزو باشه که اون راهب رو از زندگی روزمرهاش خارج میکنه. راهب تا حالا ماهی نگرفته انگار(خیلی درگیر دنیا و آرزوهاش نبوده) پس بلد نیست چطوری بهش برسه و خیلی حریصه تا سریع ماهی رو بدست بیاره روشهای مختلفی رو بی صبرانه امتحان میکنه اما حاضر نیست یه طعمه بذاره و با اینکه روشهای مثلا تهاجمی خودش بیشتر ازش وقت گرفته. بعد هم که میفته دنبال اون هدف اول یاد نگرفته که از مسیر هم لذت ببره و تازه محیط اطرافش هم میتونه کمکش کنه. یه مدت که میگذره دیگه خودش و هدفش یکی میشن و دنیاهاشون جوری بهم نزدیک میشه که هرکدوم بدون اینکه دیگری رو از بین ببره یا از محیط زیستش جدا کنه باهم زندگی کنن، یعنی از اول هم راهب برای اینکه به رویاش برسه لازم نبود حتما ماهی رو از آب بگیره بیاره به زندگی خودش بلکه کافی بود با اون محیط یکی بشه و لذت ببره. ماهی میاد جلوی صورتش بدون اینکه فرار کنه و یه رقص مشترک رو باهم ادامه میدن.
درمورد موسیقی هم من عاشقش شدم یه حالت ورجه وورجه کنان داشت که با حرکات راهب هم هماهنگ بود و باعث میشد منم دلم بخواد بالا پایین بپرم😁😁این انیماتور بنظرم کلا از کارهای ساده چشمنواز و نوستالوژیک خوشش میاد جوری که نقاشیها پیچیده نیستن و رنگبندی قشنگی دارن باعث میشه چشمهام درد نگیرن و بتونم بیشتر به مفهوم انیمیشن تمرکز کنم. قبلا خونده بودم انسانها خمیدگی و انحنا رو بیشتر از خط تیز دوست دارن که نقاشیهای انیمیشن این حالت رو داشتن ، بامزه بود در کل بنظرم.
ممنون میا که داری ادامه میدی❤️❤️