Forwarded from برنامه ناشناس
https://t.me/ButtonEyed/5674
سلام میا روزت بخیر .
بنظر من اول انیمیشن ترکیب اکاردئون و پیانو یه حس نوستالوژیک و آرامش قلبی میده و همه چیز رو در سطح یه داستان دلگرم کننده ی واقعی رو میده که ادامه داره.این سبک مرکب توی انیمیشن به من میگفت انگار خودم این نقاشی رو خودم کشیدم و حالا دارم نگاش میکنم بدون اینکه حس کنم یه چیز کاملا جدا از منه😁دوستش داشتم.و هیمنطور این اجازه رو میداد شخصیتها باهم یکی بشن .
نمادها ی تو داستان مثل دوچرخه که بنظرم مفهوم زندگی فانی یا همون چرخ زندگی خودمونه که تغییر میکنه بزرگ میشه(دوچرخه ها با گذر زمان بزرگتر میشدن) و در نهایت از بین میره تا به یه شکل دیگه ادامه پیدا کنه(پدر سوار قایق میشه و یه مسیر جدید رو توی دریاچه که میتونه نماد مرگ یا یه مسیر جدید زندگی باشه)اما درختها که از همون اول جفت پدر و دختر رو کنار هم گذاشته بودن روح زندگی یا آدمهاست که از بین نمیره(تازه درختها تقریبا همقد بودن یعنی ردح همه ی ما یکیه؟شاید😁)پرنده ی سفید تنها کم کم توی روند داستان از تنهایی در میاد(اشاره به اون دسته پرنده ها ).
دختر دائم میومد سمت مرگ اما چون به حدش نرسیده بود نمی تونست از اون مسیر عبور کنه، وقتی دیدیم چرخ زندگیش انگار فرسوده شده و هی روی زمین می افته زمانش رسیده بود و تازه بخش جالب! هرکس به شیوه ی خودش وارد دنیای جدید میشه😊 پدر با قایق دختر با پای خودش به اخرین نشانه پناه میبره(اقا دقت کردید سایه ی قایق شبیه پدرش بود انگار توی اغوش پدر مرده) صحنه ی آخر هم میبینیم سایه ی اونها شبیه درخته یعنی اون بخش وجودشون کنارشون مونده. درکل این انتظار
خب این بود انشای من .😅
ممنون میا که این حرکت جذاب رو راه انداختی. سپاس❤️😍
https://t.me/ButtonEyed/5674
سلام میا روزت بخیر .
بنظر من اول انیمیشن ترکیب اکاردئون و پیانو یه حس نوستالوژیک و آرامش قلبی میده و همه چیز رو در سطح یه داستان دلگرم کننده ی واقعی رو میده که ادامه داره.این سبک مرکب توی انیمیشن به من میگفت انگار خودم این نقاشی رو خودم کشیدم و حالا دارم نگاش میکنم بدون اینکه حس کنم یه چیز کاملا جدا از منه😁دوستش داشتم.و هیمنطور این اجازه رو میداد شخصیتها باهم یکی بشن .
نمادها ی تو داستان مثل دوچرخه که بنظرم مفهوم زندگی فانی یا همون چرخ زندگی خودمونه که تغییر میکنه بزرگ میشه(دوچرخه ها با گذر زمان بزرگتر میشدن) و در نهایت از بین میره تا به یه شکل دیگه ادامه پیدا کنه(پدر سوار قایق میشه و یه مسیر جدید رو توی دریاچه که میتونه نماد مرگ یا یه مسیر جدید زندگی باشه)اما درختها که از همون اول جفت پدر و دختر رو کنار هم گذاشته بودن روح زندگی یا آدمهاست که از بین نمیره(تازه درختها تقریبا همقد بودن یعنی ردح همه ی ما یکیه؟شاید😁)پرنده ی سفید تنها کم کم توی روند داستان از تنهایی در میاد(اشاره به اون دسته پرنده ها ).
دختر دائم میومد سمت مرگ اما چون به حدش نرسیده بود نمی تونست از اون مسیر عبور کنه، وقتی دیدیم چرخ زندگیش انگار فرسوده شده و هی روی زمین می افته زمانش رسیده بود و تازه بخش جالب! هرکس به شیوه ی خودش وارد دنیای جدید میشه😊 پدر با قایق دختر با پای خودش به اخرین نشانه پناه میبره(اقا دقت کردید سایه ی قایق شبیه پدرش بود انگار توی اغوش پدر مرده) صحنه ی آخر هم میبینیم سایه ی اونها شبیه درخته یعنی اون بخش وجودشون کنارشون مونده. درکل این انتظار
خب این بود انشای من .😅
ممنون میا که این حرکت جذاب رو راه انداختی. سپاس❤️😍
Telegram
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
🎞 انیمیشن کوتاه «پدر و دختر» ساخته مایکل دودک دِویت، کارگردان و انیماتور هلندی... ( دوسالانهی انیمیشن دورهی قبل هم به عنوان داور اومده بود ایران )
📼 انیمیشن رو تا پسفردا همین ساعت ها وقت دارید ببینید و تحلیل شخصی تون رو به ربات ناشناس یا ربات پیامرسان…
📼 انیمیشن رو تا پسفردا همین ساعت ها وقت دارید ببینید و تحلیل شخصی تون رو به ربات ناشناس یا ربات پیامرسان…
Forwarded from برنامه ناشناس
راستش برای بار اول دارم یه فیلم رو به صورت جدی تحلیل میکنم باید بگم که این کلیپ برای من وقتی دیدم بزرگتر شد و پدرش نیومد پایان فیلم مشخص شد که پدرش غرق شده و خوب باعث شد کلیپ رو بخاطر اینکه ببینم آخرش چیشده نبینم
موسیقی جالبی داشت داستان و میشه گفت به داستان روح بخشیده بود من فکر میکنم دختر نماد تمام انسان هایی که ارزویی رو به هر دلیلی مجبورن رها کنن باشه و پدر نماد همون آرزوی زیباییه که هیچ چیز اعم از همسر فرزند و... جایگزینش نمیشه وا ما نمی تونیم رهاش کنیم میتونم بگم قسمت آخر فیلم وقتی دختر دوباره به دوران جونیش برگشت خیلی درخشان بود و خوب میشه اینطوری گفت که مهم نیست چند ساله باشی زمانی که به آرزوت برسی حس زیبایی بهت دست میده انگار که دوباره متولد شدی.
و چیزی که توجهم رو جلب کرد این بود که همراهان دختر : دوستاش همسرش و فرزنداش هیچکدوم حس کنجکاوی دربرابر اینکه دختر هر روز به سمت دریا میومد نشون ندادن تا دلیل رو جویا بشن
راجع به طرح کلیپ اطلاع خاصی ندارم متاسفانه فقط میتونم بگم در عین سادگیش انسان رو جذب می کرد.
امیدوارم خیلی بد نشده باشه😬❤️
راستش برای بار اول دارم یه فیلم رو به صورت جدی تحلیل میکنم باید بگم که این کلیپ برای من وقتی دیدم بزرگتر شد و پدرش نیومد پایان فیلم مشخص شد که پدرش غرق شده و خوب باعث شد کلیپ رو بخاطر اینکه ببینم آخرش چیشده نبینم
موسیقی جالبی داشت داستان و میشه گفت به داستان روح بخشیده بود من فکر میکنم دختر نماد تمام انسان هایی که ارزویی رو به هر دلیلی مجبورن رها کنن باشه و پدر نماد همون آرزوی زیباییه که هیچ چیز اعم از همسر فرزند و... جایگزینش نمیشه وا ما نمی تونیم رهاش کنیم میتونم بگم قسمت آخر فیلم وقتی دختر دوباره به دوران جونیش برگشت خیلی درخشان بود و خوب میشه اینطوری گفت که مهم نیست چند ساله باشی زمانی که به آرزوت برسی حس زیبایی بهت دست میده انگار که دوباره متولد شدی.
و چیزی که توجهم رو جلب کرد این بود که همراهان دختر : دوستاش همسرش و فرزنداش هیچکدوم حس کنجکاوی دربرابر اینکه دختر هر روز به سمت دریا میومد نشون ندادن تا دلیل رو جویا بشن
راجع به طرح کلیپ اطلاع خاصی ندارم متاسفانه فقط میتونم بگم در عین سادگیش انسان رو جذب می کرد.
امیدوارم خیلی بد نشده باشه😬❤️
Forwarded from برنامه ناشناس
~پارت۱
🚲جزئیات انیمیشن〰 اول از همه متریالی که برای انیمیشن استفاده شده فکر میکنم آب مرکب/آبرنگه که من اکثراً توی نقاشیهای مربوط به خاور دور مثل نقاشیهای چین و غیره دیدم و بنظرم استفاده ازشون خیلی فضا رو سبک و نرم و در عین حال ساده و مینیمال نشون میده. از اونجایی که انیمیشن اکثراً انتظار ، وداع و حسای این چنینی رو به تصویر میکشید انتخاب این متریال به القاشون کمک میکرد و شایدم صرفاً فقط علاقهی خود کارگردان بوده!
🪄نمادها〰 بنظرم داستان این انیمیشن در رابطه با مرگ و زندگی بود. جوری که با غروب آفتاب اشاره شده بود به مرگ و با استفاده از فرم چرخ به گذر زمان اشاره شده بود. یا خود دوچرخه که انگار عاملی بود که دخترو به دنیا و زندگی این دنیا وصل کرده بود. توی صحنهای که برای آخرین بار میره اونجا، هر بار که دوچرخه افتاد برمیگشت و دوباره بلندش میکرد ولی وقتی برای بار سوم دوچرخه افتاد رهاش کرد. انگار هر چیزی که پشت سرش توی اون دنیا بود رو رها کرد و رفت توی همون مسیری که پدرش مدتها قبل ازش جدا شده بود. توی این صحنه ما نمایی از یه پرنده توی آسمون رو میبینیم که میتونه اشاره داشته باشه به آزاد شدن دختر از دنیای پشت سرش. جلوتر
وقتی داخل قایق رفت اون آرامش دوباره بهش برگشته بود که میتونه اشاره به مرگ باشه. زمانی که بیدار شد بنظرم نمادی از این بوده که وارد دنیای بعد از مرگ شده. جلوتر که میره و شروع به دویدن میکنه ، با هر قدم دوباره به دورههای قبلی زندگیش برمیگرده و پدرش رو میبینه. پدرش جوری بنظر میرسه که انگار مدتهاست اونجا منتظرش بوده مثل خود دختر. این میتونه اشارهای داشته باشه به این که جفتشون توی عالم بعد از مرگ بالاخره تونستن همو در آغوش بگیرن و کنار هم باشن و اون جدایی و انتظار به پایان رسیده.
~پارت۱
🚲جزئیات انیمیشن〰 اول از همه متریالی که برای انیمیشن استفاده شده فکر میکنم آب مرکب/آبرنگه که من اکثراً توی نقاشیهای مربوط به خاور دور مثل نقاشیهای چین و غیره دیدم و بنظرم استفاده ازشون خیلی فضا رو سبک و نرم و در عین حال ساده و مینیمال نشون میده. از اونجایی که انیمیشن اکثراً انتظار ، وداع و حسای این چنینی رو به تصویر میکشید انتخاب این متریال به القاشون کمک میکرد و شایدم صرفاً فقط علاقهی خود کارگردان بوده!
🪄نمادها〰 بنظرم داستان این انیمیشن در رابطه با مرگ و زندگی بود. جوری که با غروب آفتاب اشاره شده بود به مرگ و با استفاده از فرم چرخ به گذر زمان اشاره شده بود. یا خود دوچرخه که انگار عاملی بود که دخترو به دنیا و زندگی این دنیا وصل کرده بود. توی صحنهای که برای آخرین بار میره اونجا، هر بار که دوچرخه افتاد برمیگشت و دوباره بلندش میکرد ولی وقتی برای بار سوم دوچرخه افتاد رهاش کرد. انگار هر چیزی که پشت سرش توی اون دنیا بود رو رها کرد و رفت توی همون مسیری که پدرش مدتها قبل ازش جدا شده بود. توی این صحنه ما نمایی از یه پرنده توی آسمون رو میبینیم که میتونه اشاره داشته باشه به آزاد شدن دختر از دنیای پشت سرش. جلوتر
وقتی داخل قایق رفت اون آرامش دوباره بهش برگشته بود که میتونه اشاره به مرگ باشه. زمانی که بیدار شد بنظرم نمادی از این بوده که وارد دنیای بعد از مرگ شده. جلوتر که میره و شروع به دویدن میکنه ، با هر قدم دوباره به دورههای قبلی زندگیش برمیگرده و پدرش رو میبینه. پدرش جوری بنظر میرسه که انگار مدتهاست اونجا منتظرش بوده مثل خود دختر. این میتونه اشارهای داشته باشه به این که جفتشون توی عالم بعد از مرگ بالاخره تونستن همو در آغوش بگیرن و کنار هم باشن و اون جدایی و انتظار به پایان رسیده.
Forwarded from برنامه ناشناس
~پارت۲
🪗موسیقی انیمیشن〰 اگر اشتباه نکنم فکر کنم بیشترین صدایِ سازی که شنیدم آکاردئون و پیانو بود که بنظرم با صدای آکاردئون و پیانو خیلی خوب میشد اون احساس انتظار ، شادی ، غم ، وداع... رو برای بیننده تداعی کرد.
توی صحنهای که پدر با دخترش خداحافظی کرد و رفت چون ما لحظهی وداع رو شاهد بودیم موسیقی یه حالت غم و سوز توش داشت که بهتر میتونست حس اون لحظه و غروبو به ما انتقال بده.
جلوتر که میریم با گذشت زمان موسیقی روی ریتم تند میوفته و همین ریتم تند به ما سرعت گذر زمان رو یاداور میشه و در عین حال بخاطر اینکه فصل سرما رسیده و باد شدیدی در حال وزشه ، همین ریتم تند موسیقی اون تشویش رو خیلی بهتر القا میکنه. "🍂اشاره به صحنهای که برگا در اثر باد شدید تکون میخورن🍂"
خود این نشون میده با وجود سختی و شرایط دشوار دختر همچنان اونجا میره و انتظار میکشه.
👨👩👧👦 با رسیدن به مرحله نوجوانی و ازدواج دختر ما موسیقی رو با یک ریتم شاد و سرزندهای میشنویم که از دوره جدیدی از زندگی دختر خبر میده و جلوتر که میریم با بچهدار شدنش این موسیقی ادامه داره.
🛶 با جلوتر رفتن میبینیم که دختر سنش بالاتر میره و موسیقی ریتمش به سمت آروم و کند شدن میره تا جایی که وارد اون علفزار میشه و قایق رو پیدا میکنه. با دیدن قایق پدرش با حس دلتنگی وارد قایق میشه و ما موسیقی رو میشنویم که درونمایه غم و دلتنگی داره.
بعد از اینکه از خواب بیدار میشه و از جاش بلند میشه ریتم موسیقی مجدداً سرعت میگیره و اون شوق و اشتیاق دوبارهی دختر رو به ما هم منتقل میکنه و بعد با دیدن و در آغوش گرفتن پدرش ، موسیقی با ریتم شادی که توام با حس دلتنگیه ، اون لحظهی رسیدن رو برای ما پرمعناتر جلوه میده.
#🌬
~پارت۲
🪗موسیقی انیمیشن〰 اگر اشتباه نکنم فکر کنم بیشترین صدایِ سازی که شنیدم آکاردئون و پیانو بود که بنظرم با صدای آکاردئون و پیانو خیلی خوب میشد اون احساس انتظار ، شادی ، غم ، وداع... رو برای بیننده تداعی کرد.
توی صحنهای که پدر با دخترش خداحافظی کرد و رفت چون ما لحظهی وداع رو شاهد بودیم موسیقی یه حالت غم و سوز توش داشت که بهتر میتونست حس اون لحظه و غروبو به ما انتقال بده.
جلوتر که میریم با گذشت زمان موسیقی روی ریتم تند میوفته و همین ریتم تند به ما سرعت گذر زمان رو یاداور میشه و در عین حال بخاطر اینکه فصل سرما رسیده و باد شدیدی در حال وزشه ، همین ریتم تند موسیقی اون تشویش رو خیلی بهتر القا میکنه. "🍂اشاره به صحنهای که برگا در اثر باد شدید تکون میخورن🍂"
خود این نشون میده با وجود سختی و شرایط دشوار دختر همچنان اونجا میره و انتظار میکشه.
👨👩👧👦 با رسیدن به مرحله نوجوانی و ازدواج دختر ما موسیقی رو با یک ریتم شاد و سرزندهای میشنویم که از دوره جدیدی از زندگی دختر خبر میده و جلوتر که میریم با بچهدار شدنش این موسیقی ادامه داره.
🛶 با جلوتر رفتن میبینیم که دختر سنش بالاتر میره و موسیقی ریتمش به سمت آروم و کند شدن میره تا جایی که وارد اون علفزار میشه و قایق رو پیدا میکنه. با دیدن قایق پدرش با حس دلتنگی وارد قایق میشه و ما موسیقی رو میشنویم که درونمایه غم و دلتنگی داره.
بعد از اینکه از خواب بیدار میشه و از جاش بلند میشه ریتم موسیقی مجدداً سرعت میگیره و اون شوق و اشتیاق دوبارهی دختر رو به ما هم منتقل میکنه و بعد با دیدن و در آغوش گرفتن پدرش ، موسیقی با ریتم شادی که توام با حس دلتنگیه ، اون لحظهی رسیدن رو برای ما پرمعناتر جلوه میده.
#🌬
Forwarded from برنامه ناشناس
سلام زیبا🌻
#تحلیل_انیمیشن
خب راستش حتی تقریبا اولین باره که دارم انیمیشن کوتاه و مفهومی میبینم
ولی واسم تجربه ی جالبی بود😍
این کار قشنگتو ادامه بده لدفا🥲
من که پایتم🥰
خب اولش پدر و دختر رو نشون میداد که همیشه و همه جا باهمن و وقتی پدر میره و برنمیگرده
دختر به امید پدرش هرروز میره اونجا و منتطر پدرش میمونه و امید داره که پدرش برمیگرده
و بعد خود دختر هم ازدواج میکنه و تشکیل خونواده میده اما با این حال امیدش رو از دست نمیده و باز هم منتطر پدرشه
اما حالا زمان زیادی گذشته و آب دریاچه هم حتی خشک شده ولی پدر هنوز برنگشته
و دختری که حالا پیر شده تصمیم میگیره بره و وقتی قایق غرق شده رو میبینه ناامید میشه و منتطر مرگ میشینه
اما وقتی چشماشوباز میکنه و پدرشو میبینه (پدری که گویا این همه سال به عشق دخترش زنده مونده )
اون حس شادابی و بچه ی پدر بودنش باعث میشه جوونتر بشه
و بطور خلاصه به نظرم این انیمیشن دوتا مفهوم رو میرسونه :
۱_انسان به امید و آرزو زندست
۲_پدر و مادر عزیزترین فرد برای هرکسی هست حتی در پیری:)
سلام زیبا🌻
#تحلیل_انیمیشن
خب راستش حتی تقریبا اولین باره که دارم انیمیشن کوتاه و مفهومی میبینم
ولی واسم تجربه ی جالبی بود😍
این کار قشنگتو ادامه بده لدفا🥲
من که پایتم🥰
خب اولش پدر و دختر رو نشون میداد که همیشه و همه جا باهمن و وقتی پدر میره و برنمیگرده
دختر به امید پدرش هرروز میره اونجا و منتطر پدرش میمونه و امید داره که پدرش برمیگرده
و بعد خود دختر هم ازدواج میکنه و تشکیل خونواده میده اما با این حال امیدش رو از دست نمیده و باز هم منتطر پدرشه
اما حالا زمان زیادی گذشته و آب دریاچه هم حتی خشک شده ولی پدر هنوز برنگشته
و دختری که حالا پیر شده تصمیم میگیره بره و وقتی قایق غرق شده رو میبینه ناامید میشه و منتطر مرگ میشینه
اما وقتی چشماشوباز میکنه و پدرشو میبینه (پدری که گویا این همه سال به عشق دخترش زنده مونده )
اون حس شادابی و بچه ی پدر بودنش باعث میشه جوونتر بشه
و بطور خلاصه به نظرم این انیمیشن دوتا مفهوم رو میرسونه :
۱_انسان به امید و آرزو زندست
۲_پدر و مادر عزیزترین فرد برای هرکسی هست حتی در پیری:)
Forwarded from unwatered cactus
راستش اولش دو دل بودم که چیزی بگم یا نه چون من هیچ پیش زمینه ای در این باره نداره و چشمه ی هنری من از بیابون های ساهارا خشک تره ولی گفتم دل رو بزنم به دریا.
فوق فوقش چرت و پرت میگم.
راستش اولین چیزی که توجهمو جلب کرد سایه ها بود و این حالت رنگ و رو رفتگی که البته میتونه به دلیل قدیمی بودن باشه اما یه جاهاییش احساس میکنم از قصده و خیلی ابکی شده تصویر. یه حس مرور خاطرات میده انگار کتاب قدیمی و البوم عکس داری ورق میزنی.
خود انیمیشن فکر میکنم توضیح فرایند رشد شخصیتی دخترکه. اوایل پا به پای پدرش در راه اون قدم میذاره ولی خب یه جایی پدرش مسیر رو عوض میکنه و میخواد مسیر جدید و ناشناخته و سختی رو شروع کنه، مسیری که میدونه ازش برنمیگرده، شاید میشه بهش گفت یک نوع از خود گذشتگی؟
ولی توی ذهن دخترک رد عمیقی میذاره (دوچرخه پدره میتونه نماد باشه؟)
دختره مدت ها میره و میاد و نمیتونه از اون نقطه بگذره. میشه گفت یه جورایی توی پدرش گیر کرده؟ هیچ وقت فراتر از افقی که پدرش براش گذاشته نمیره؟ و در راه ادم هایی بزرگ تر و یا کوچیک تر رو میبینه که هرکدوم درگیر حد و مرز های خودشون هستن؟ وقتی بچه تر هستش متوجه مرز و حدود دیگران اصلا نیست، ادم های بزرگ تر از خودش رو زیاد نمیبینه که اونا هم مثل این گیر کردن ولی ادم های سن بالاتر متوجه حد و مرز های گره های بقیه میشن؟ (من اینطوری تفسیرش کردم...)
اولین بار بالاخره با دوستاش و ترغیب اون ها از اون حد همیشگی و گره ی پدرش رد میشه. یعنی یک عامل خارجی تحریکش میکنه و بالاخره میگذره و به خودش اجازه میده فراتر بره.
البته قاعدتا بعدش بازم برمیگرده به اون نقطه، هیچ وقت کاملا نمیتونه ازش بگذره چون قضیه هنوز توی ذهنش حل نشده. چون هنوز نتونسته کامل درک کنه چه اتفاقی برای پدرش افتاده.
حالا که سنش بالا میره بالاخره متوجه بقیه توی مسیر میشه و بهشون توجه میکنه.
و در انتها اون دریای فرصتی که پدرش به خاطرش اون رو ترک کرده دیگه نیست و حالا یک مردابه و خشک شده.
با گذر زمان طی کردن اون راه و حتی گذشتن ازش سخت تر و سخت تر میشه و معلوم میشه که دیگه اون دریای فرصت وجود نداره. حالا که اب ها از اسیاب افتاده اون میتونه دلشو بزنه به دریا و سعی کنه بفهمه چه اتفاقی افتاده. یه جورایی اون سراب فرصت حالا رفته و اون شکست پدرش رو میبینه؟ و تنها در مرگ میتونه پدرش رو کاملا درک کنه و بفهمه؟
مطمئن نیستم ولی فکر میکنم این انیمیشن قدیمیه و در انتهای جنگ سرد اینا بوده...
تفسیر احمقانه ای که برای خودم داشتم اینکه اکثرا پدراشون پا در راه دفاع جنگ میذارن و در اون راه از بین میرن و دختراشون و همسراشون هیچ کاملا نمیتونن از این گذر کنن و کم کم اون دریای افتخار و شرافت کم کم خشک میشه و معلوم میشه فقط خودخواهی یه مشت سیاست مدار بوده و اون جونشو به خاطر هیچی از دست داده...؟
فوق فوقش چرت و پرت میگم.
راستش اولین چیزی که توجهمو جلب کرد سایه ها بود و این حالت رنگ و رو رفتگی که البته میتونه به دلیل قدیمی بودن باشه اما یه جاهاییش احساس میکنم از قصده و خیلی ابکی شده تصویر. یه حس مرور خاطرات میده انگار کتاب قدیمی و البوم عکس داری ورق میزنی.
خود انیمیشن فکر میکنم توضیح فرایند رشد شخصیتی دخترکه. اوایل پا به پای پدرش در راه اون قدم میذاره ولی خب یه جایی پدرش مسیر رو عوض میکنه و میخواد مسیر جدید و ناشناخته و سختی رو شروع کنه، مسیری که میدونه ازش برنمیگرده، شاید میشه بهش گفت یک نوع از خود گذشتگی؟
ولی توی ذهن دخترک رد عمیقی میذاره (دوچرخه پدره میتونه نماد باشه؟)
دختره مدت ها میره و میاد و نمیتونه از اون نقطه بگذره. میشه گفت یه جورایی توی پدرش گیر کرده؟ هیچ وقت فراتر از افقی که پدرش براش گذاشته نمیره؟ و در راه ادم هایی بزرگ تر و یا کوچیک تر رو میبینه که هرکدوم درگیر حد و مرز های خودشون هستن؟ وقتی بچه تر هستش متوجه مرز و حدود دیگران اصلا نیست، ادم های بزرگ تر از خودش رو زیاد نمیبینه که اونا هم مثل این گیر کردن ولی ادم های سن بالاتر متوجه حد و مرز های گره های بقیه میشن؟ (من اینطوری تفسیرش کردم...)
اولین بار بالاخره با دوستاش و ترغیب اون ها از اون حد همیشگی و گره ی پدرش رد میشه. یعنی یک عامل خارجی تحریکش میکنه و بالاخره میگذره و به خودش اجازه میده فراتر بره.
البته قاعدتا بعدش بازم برمیگرده به اون نقطه، هیچ وقت کاملا نمیتونه ازش بگذره چون قضیه هنوز توی ذهنش حل نشده. چون هنوز نتونسته کامل درک کنه چه اتفاقی برای پدرش افتاده.
حالا که سنش بالا میره بالاخره متوجه بقیه توی مسیر میشه و بهشون توجه میکنه.
و در انتها اون دریای فرصتی که پدرش به خاطرش اون رو ترک کرده دیگه نیست و حالا یک مردابه و خشک شده.
با گذر زمان طی کردن اون راه و حتی گذشتن ازش سخت تر و سخت تر میشه و معلوم میشه که دیگه اون دریای فرصت وجود نداره. حالا که اب ها از اسیاب افتاده اون میتونه دلشو بزنه به دریا و سعی کنه بفهمه چه اتفاقی افتاده. یه جورایی اون سراب فرصت حالا رفته و اون شکست پدرش رو میبینه؟ و تنها در مرگ میتونه پدرش رو کاملا درک کنه و بفهمه؟
مطمئن نیستم ولی فکر میکنم این انیمیشن قدیمیه و در انتهای جنگ سرد اینا بوده...
تفسیر احمقانه ای که برای خودم داشتم اینکه اکثرا پدراشون پا در راه دفاع جنگ میذارن و در اون راه از بین میرن و دختراشون و همسراشون هیچ کاملا نمیتونن از این گذر کنن و کم کم اون دریای افتخار و شرافت کم کم خشک میشه و معلوم میشه فقط خودخواهی یه مشت سیاست مدار بوده و اون جونشو به خاطر هیچی از دست داده...؟
Forwarded from ⋮⌈ 𝐌𝐞𝐫𝐲 𝐎𝐧 𝐀 𝐂𝐫𝐨𝐬𝐬 ⌋⋮
اولین چیزی که بعد از دیدن انیمیشن به ذهنم رسید این کلمه بود↽انتظار!
بنظرم انتظار خیلی سخته... سخت و طاقتفرسا.
رابطه قشنگ و عمیق یه خانواده بود که دختر بعد از ناپدید شدن پدرش اون رو فراموش نکرد و امیدش رو از دست نداد.
در آخر که قایق رو پیدا کرد، انگار که یه تیکه گم شده از وجودش رو دوباره پیدا کرده باشه، آروم گرفت و به آرامش رسید.
خب میدونم احتمالاً رازهای زیادی توی این ۹دقیقه پنهان شده و من تجربه تحلیل آنچنانیای ندارم ولی چالش جذابی بود و دوستدارم نظر و تحلیل بقیه رو زودتر بخونم*-*
بنظرم انتظار خیلی سخته... سخت و طاقتفرسا.
رابطه قشنگ و عمیق یه خانواده بود که دختر بعد از ناپدید شدن پدرش اون رو فراموش نکرد و امیدش رو از دست نداد.
در آخر که قایق رو پیدا کرد، انگار که یه تیکه گم شده از وجودش رو دوباره پیدا کرده باشه، آروم گرفت و به آرامش رسید.
خب میدونم احتمالاً رازهای زیادی توی این ۹دقیقه پنهان شده و من تجربه تحلیل آنچنانیای ندارم ولی چالش جذابی بود و دوستدارم نظر و تحلیل بقیه رو زودتر بخونم*-*
Forwarded from برنامه ناشناس
من فقط یکبار دیدمش
ولی از همین یکبار متوجه شدم میخواد روند زندگی رو بگه دیگ
و از یجا ب بعد افترلایف رو نشون داد
عام من سطحی ترین چیز رو ازش برداشت کردم متاسفانه😂
اما سولی ذهنم رو درگیر کرده این بود که چرا اون دریاچه عه خوش شد🥺
قشنگ بود ک💔🥺
من فقط یکبار دیدمش
ولی از همین یکبار متوجه شدم میخواد روند زندگی رو بگه دیگ
و از یجا ب بعد افترلایف رو نشون داد
عام من سطحی ترین چیز رو ازش برداشت کردم متاسفانه😂
اما سولی ذهنم رو درگیر کرده این بود که چرا اون دریاچه عه خوش شد🥺
قشنگ بود ک💔🥺
خب اولش بگم که خیلی سخت بود تحلیل نوشتن😂😅
بنظرم من کلیت داستان میخواد سختی های زندگی، تلاش کردن و امید داشتن نشون بده.
اول داستان با دو رنگ سفید و سیاه شروع میشه که بنظر من نشونه همون سختی های زندگی هست که به مرور رنگ های دیگه اضافه میشن اما همچنان توی رده رنگ های تیره هستن و بازم داره نشون میده کنار سختی ها شادی هایی هم وجود داره.
بعد تلاش دختره برای رفتن به همون مکان و انتظار باز هم نشونه تلاش کردن و امید داشتن هست.
نکته بعدی که بنظرم اومد موسیقی انیمیشن هست که گاهی تند و شاد و گاهی آروم و کمی غمگین بود که بازم داره بالا و پایین زندگی نشون میده.
نکته بعدی نشون دادنچند باره چرخ دوچرخه اش هست که جریان داشتن زندگی رو نشون میده.
و آخر سر اونجایی که دیگه پیر شده و وقتی دوچرخه اش میوفته باز برمیگرده تا سرپاش کنه هم همچنان داره تلاش کردن و ناامید نشدن نشون میده و با ادامه دادن مسیر و پیدا کردن قایق میخواد این بگه که شاید نتیجه همیشه مطابق میل ما نباشه اما همین که بجای یه جا نشستن و کاری نکردن تلاش کنیم به آرامش میرسیم.
اما صحنه آخر، بنظرم اینجا میخواد این نشون بده که اگه خودمون محدود به یه سری چیزهای خاص نکنیم شاید بهتر بتونیم به نتیجه ای که میخوایم برسیم.
- 🐧
بنظرم من کلیت داستان میخواد سختی های زندگی، تلاش کردن و امید داشتن نشون بده.
اول داستان با دو رنگ سفید و سیاه شروع میشه که بنظر من نشونه همون سختی های زندگی هست که به مرور رنگ های دیگه اضافه میشن اما همچنان توی رده رنگ های تیره هستن و بازم داره نشون میده کنار سختی ها شادی هایی هم وجود داره.
بعد تلاش دختره برای رفتن به همون مکان و انتظار باز هم نشونه تلاش کردن و امید داشتن هست.
نکته بعدی که بنظرم اومد موسیقی انیمیشن هست که گاهی تند و شاد و گاهی آروم و کمی غمگین بود که بازم داره بالا و پایین زندگی نشون میده.
نکته بعدی نشون دادنچند باره چرخ دوچرخه اش هست که جریان داشتن زندگی رو نشون میده.
و آخر سر اونجایی که دیگه پیر شده و وقتی دوچرخه اش میوفته باز برمیگرده تا سرپاش کنه هم همچنان داره تلاش کردن و ناامید نشدن نشون میده و با ادامه دادن مسیر و پیدا کردن قایق میخواد این بگه که شاید نتیجه همیشه مطابق میل ما نباشه اما همین که بجای یه جا نشستن و کاری نکردن تلاش کنیم به آرامش میرسیم.
اما صحنه آخر، بنظرم اینجا میخواد این نشون بده که اگه خودمون محدود به یه سری چیزهای خاص نکنیم شاید بهتر بتونیم به نتیجه ای که میخوایم برسیم.
- 🐧
خب من خیلی نمیتونم تحلیل کنم ولی تلاشمو میکنم.
به نظرم کاری که دختره میکرد یعنی هر روز رفتن به همون جای قدیمی اصلا نشون نمیده اون خیلی منتظر بوده. کسی که «واقعا» منتظره یه کاری برای تموم شدن انتظارش میکنه. از همون بچگیش کم کم پول جمع میکرد میتونست قایق بخره بالاخره و همون مسیر پدرش رو بره تا پیداش کنه خیلی زودتر از این که پیر بشه!
یه حالت دیگه هم داره این که میترسیده چیزی که منتظرشه دیگه وجود نداشته باشه (یا به عبارتی باباش مرده باشه) که اینجوری ترسو بوده و آدمی که این قدر طول کشیده تا به این ترسش غلبه کنه اونم وقتی زمان مهمه تو این ماجرا یعنی یه نفر دیگه هم درگیر بوده، زیاد قابل ترحم نیست! وقتی یه نفر به ترس قدیمیش که زمان رو درگیر نمیکنه و در مورد «خودشه» غلبه میکنه قابل احترامه ولی اگه این دختر زودتر حرکتی میزذ همه چیز برای خودش حداقل آسون تر میشد.
- 👻
به نظرم کاری که دختره میکرد یعنی هر روز رفتن به همون جای قدیمی اصلا نشون نمیده اون خیلی منتظر بوده. کسی که «واقعا» منتظره یه کاری برای تموم شدن انتظارش میکنه. از همون بچگیش کم کم پول جمع میکرد میتونست قایق بخره بالاخره و همون مسیر پدرش رو بره تا پیداش کنه خیلی زودتر از این که پیر بشه!
یه حالت دیگه هم داره این که میترسیده چیزی که منتظرشه دیگه وجود نداشته باشه (یا به عبارتی باباش مرده باشه) که اینجوری ترسو بوده و آدمی که این قدر طول کشیده تا به این ترسش غلبه کنه اونم وقتی زمان مهمه تو این ماجرا یعنی یه نفر دیگه هم درگیر بوده، زیاد قابل ترحم نیست! وقتی یه نفر به ترس قدیمیش که زمان رو درگیر نمیکنه و در مورد «خودشه» غلبه میکنه قابل احترامه ولی اگه این دختر زودتر حرکتی میزذ همه چیز برای خودش حداقل آسون تر میشد.
- 👻
اینم اون دوستی که با تحقیق استخراج تحلیل داشتن، زحمت کشیده بود دلم نمیاد نذارم اما از دفعه بعد حرف های خودتون باشه. 💞
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
🎞 انیمیشن کوتاه «پدر و دختر» ساخته مایکل دودک دِویت، کارگردان و انیماتور هلندی... ( دوسالانهی انیمیشن دورهی قبل هم به عنوان داور اومده بود ایران ) 📼 انیمیشن رو تا پسفردا همین ساعت ها وقت دارید ببینید و تحلیل شخصی تون رو به ربات ناشناس یا ربات پیامرسان…
🏰 در نهایت، من برای اینکه از پرگویی پرهیز کرده باشم، خیلی وارد جزئیات نمیشم و نکاتی رو میگم که شاید از قلم انداخته باشید یا برداشت تون به دیدگاهی که من دارم اشاره نکرده باشه میگم.
🚧 یادتون باشه تحلیل ها لزوما درست یا غلط نیستن و میتونن نسبت به دید شما کاملا درست باشن پس فکر نکنید این یک امتحانه که قراره ازش نمره مثبت یا منفی بگیرید.
🏯 خب نکات خوبی رو بیان کردید اما برسیم به چیزهایی که [من حس کردم، شاید شما حسشون نکنید و] کمتر بهش اشاره شد:
۱. دختر موقع رفتن به کنار دریا/دریاچه از پدر جلو میزنه چون امنیت داره ☁️
۲. به چند دلیل من با دیدنش حس اینکه بابا داره میره جنگ یا چنین چیزی بهم دست داد.🪖 مهمترینش، بابا انگار میدونه برنمیگرده چون تا دم قایق میره اما دوباره برمیگرده دخترش رو بغل میکنه.
۳. طوفان، نماد دوره طوفانی زندگی دختر از کودکی به نوجوانی میتونه باشه که شاید بیش از هروقت به پدرش نیاز داره👨👧
۴. شب، زمانی که دختر همراه با نامزدش از کنار دریاچه رد میشه توقف نمیکنه اما سکانس بعدی میبینیم که شب به کنار دریاچه اومده. حالا رفع دلتنگی یا نمادی از یک شب خاص برای دختر که بودن پدرش اهمیت داشته...💍
و نکتهی آخر، اینکه دختر وقتی توی قایق دراز میکشه (میمیره) در دیدار پدرش:
۵. به سن جوانی برمیگرده نه کودکی. در اوج زیبایی👒
میبینید هیچ اصطلاح فضاییای نیاز نبود برای تحلیل ها. فقط دقت، خلاقیت و توانایی وصل کردن دقت و خلاقیت بهم در قالب کلمات! امیدوارم لذت برده باشید و ادامه بدیمش. 🎐
•| #HIRAETH
🚧 یادتون باشه تحلیل ها لزوما درست یا غلط نیستن و میتونن نسبت به دید شما کاملا درست باشن پس فکر نکنید این یک امتحانه که قراره ازش نمره مثبت یا منفی بگیرید.
🏯 خب نکات خوبی رو بیان کردید اما برسیم به چیزهایی که [من حس کردم، شاید شما حسشون نکنید و] کمتر بهش اشاره شد:
۱. دختر موقع رفتن به کنار دریا/دریاچه از پدر جلو میزنه چون امنیت داره ☁️
۲. به چند دلیل من با دیدنش حس اینکه بابا داره میره جنگ یا چنین چیزی بهم دست داد.🪖 مهمترینش، بابا انگار میدونه برنمیگرده چون تا دم قایق میره اما دوباره برمیگرده دخترش رو بغل میکنه.
۳. طوفان، نماد دوره طوفانی زندگی دختر از کودکی به نوجوانی میتونه باشه که شاید بیش از هروقت به پدرش نیاز داره👨👧
۴. شب، زمانی که دختر همراه با نامزدش از کنار دریاچه رد میشه توقف نمیکنه اما سکانس بعدی میبینیم که شب به کنار دریاچه اومده. حالا رفع دلتنگی یا نمادی از یک شب خاص برای دختر که بودن پدرش اهمیت داشته...💍
و نکتهی آخر، اینکه دختر وقتی توی قایق دراز میکشه (میمیره) در دیدار پدرش:
۵. به سن جوانی برمیگرده نه کودکی. در اوج زیبایی👒
میبینید هیچ اصطلاح فضاییای نیاز نبود برای تحلیل ها. فقط دقت، خلاقیت و توانایی وصل کردن دقت و خلاقیت بهم در قالب کلمات! امیدوارم لذت برده باشید و ادامه بدیمش. 🎐
•| #HIRAETH
آقا انتخاب کار بعدی که ببینم خیلی سخته!! چند تا کار خوب آماده کردم 😅😁😁
صبح تو راه فیزیوتراپی یه ۲۰۶ برام نگه داشت، دیدم دکترمه 😅 منو رسوند با ماشین خیلی چسبید 😎😁
☃1
Dreaming Alone
Against The Current & Taka
The story starts lying in the dark, broken and bruised
I count the scars left in my heart from losing you
And I was wrong but let's be honest, you were too
I miss the part where I was falling hard for you
So don't lie bright eyes
Is it me that you see when you fall asleep?
'Cause I know it's you I dream about every night
Giving me this feeling like love in the summer
A way I've never felt with another
Don't lie bright eyes
Is it me that you see?
Tell me I'm not dreaming alone
[ #Music 🛹 ]
I count the scars left in my heart from losing you
And I was wrong but let's be honest, you were too
I miss the part where I was falling hard for you
So don't lie bright eyes
Is it me that you see when you fall asleep?
'Cause I know it's you I dream about every night
Giving me this feeling like love in the summer
A way I've never felt with another
Don't lie bright eyes
Is it me that you see?
Tell me I'm not dreaming alone
[ #Music 🛹 ]
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
ولی من ترجیح میدم یه تُپل شاد باشم تا یه مانکن غمگین...
منظور اضافه وزن ناسالم نیستا... فقط یه کوچولو رون و شکم، شاید انتخاب لباس رو سخت کنه یا هرچی، اما واقعا فکر اینکه چیزی رو بخاطر اینکه نکنه چاق بشم نخورم، بنظرم حس خوبی نیست
Forwarded from BuzZz⚡️
نه حالا ببین جدیا... تو اون قسمتهایی از ران که باید دربارهی یه موضوعی 'بحث' کنن و اصطلاحاً حرفشون رو به کرسی بشونن، من خیلی به نامجون دقت میکنم. نظراتِش همیشه تیز و هوشمندانهس. مسئله رو از زاویهای نوآورانه بررسی میکنه؛ به نکاتی اشاره میکنه که تا قبل از اون شاید کمترین کسی بهش توجه کرده باشه.
نامجون به واژهها اهمیت میده. بله! واژگانی که نامجون در صحبت کردنش استفاده میکنه، واژههایِ دمِ دستی کرهای نیستن. انتخابِ کلماتش زیبا و هنرمندانهس. این هنرآفرینی رو نه تنها در ترانهسرایی، بلکه در حرفِ زدنِ روتینِش هم میشه دید. کلماتی ثقیل، متین و پرمعنا بهکار میبره که خبر از دانشِ زبانیِ زیادش میده! نشون میده آدمِ فرهیخته و اهل مطالعهایه.
تولدِ ۲۷سالگیِ این آدمِ دوستداشتنی، باهوش و بزرگوار مبارک ^^♡
نامجون به واژهها اهمیت میده. بله! واژگانی که نامجون در صحبت کردنش استفاده میکنه، واژههایِ دمِ دستی کرهای نیستن. انتخابِ کلماتش زیبا و هنرمندانهس. این هنرآفرینی رو نه تنها در ترانهسرایی، بلکه در حرفِ زدنِ روتینِش هم میشه دید. کلماتی ثقیل، متین و پرمعنا بهکار میبره که خبر از دانشِ زبانیِ زیادش میده! نشون میده آدمِ فرهیخته و اهل مطالعهایه.
تولدِ ۲۷سالگیِ این آدمِ دوستداشتنی، باهوش و بزرگوار مبارک ^^♡