چشـــم دکمهای ⚇_⚉
آخرین مهلت فرستادن تحلیل هاتون هستش هاااا! تا الان ۲ نفر فرستادن فقط و ۲ نفر هم فوروارد کردن تو چنل هاشون... حالا شایدم میخوایید اول نمونه ببینید و از انیمیشن های بعدی شرکت کنید اما حیفه بنظرم حتی در حد چند خط تحلیل کنید 🤍 بعدا نوشت: ۷ نفر فرستادن
بچه ها تمدید تا جمعه، یکی ۲ نفر پیام دادید که نرسیدید تحلیل تون رو آماده کنید و فقط جمعه وقت دارید. 🤍 شاید زمان هاش رو هفتگی کنم.
پس تا وقت دارید بفرستید🎐
پس تا وقت دارید بفرستید🎐
مهمون دارم در همین راستا بساط تزئین بستنی آماده کردم ببینم شون؟
(~ ̄³ ̄)~ 🍧
(~ ̄³ ̄)~ 🍧
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
مهمون دارم در همین راستا بساط تزئین بستنی آماده کردم ببینم شون؟ (~ ̄³ ̄)~ 🍧
وقت نشد از مراحل آماده سازی عکس بگیرم 😅
بعضی وقتا فکر میکنم دیگران دارن احمق فرضم میکنن، اما مودبانهاش اینه که بذارم به کارشون، دروغ هاشون و... ادامه بدن... در نتیجه نمیتونم مطمئن باشم که دروغ گفت یا راست... و این Overthink مداوم و ملایم باعث میشه ازشون دلسرد بشم.
حس مسخرهایه...
حس مسخرهایه...
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
Photo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پریروز RJ هم اومد راستی ☁️ حالا دیگه کویا هام 🐨 تنها نیستن🐨☁️
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
بچه ها تمدید تا جمعه، یکی ۲ نفر پیام دادید که نرسیدید تحلیل تون رو آماده کنید و فقط جمعه وقت دارید. 🤍 شاید زمان هاش رو هفتگی کنم. پس تا وقت دارید بفرستید🎐
من تحلیلم رو خلاصه کردم و به نکاتی که کسی تا این لحظه بهشون اشاره نکرده بود بسنده کردم. دیگه ویرایشش نمیکنم تا شب که در موردش صحبت میکنیم. 🤍❤️
من امروز خیلی کار دارم و فقط هم میتونم تا ساعت ۳:۳۰ وقتم رو به خودم اختصاص بدم، الان کارهای متفرقه رو یکم سر و سامون دادم و میخوام تازه بشینم یه لیست بنویسم از کارهای امروز. شما هم امتحانش کنید.
👍1
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
من تحلیلم رو خلاصه کردم و به نکاتی که کسی تا این لحظه بهشون اشاره نکرده بود بسنده کردم. دیگه ویرایشش نمیکنم تا شب که در موردش صحبت میکنیم. 🤍❤️
تا این لحظه ۱۱ تا تحلیل دادید که ممنونم ازتون 😍 البته ۱۲ تا بود اما چون دوست عزیزم تحقیق کرده بود و بعد نوشته بود، اینجا شاهدش نخواهیم بود 🤍 احتمالا ۸ شروع کنیم. اگر قصد ارسال دارید نیم ساعت وقت دارید 🎐
Forwarded from برنامه ناشناس
https://t.me/ButtonEyed/5674
سلام میا روزت بخیر .
بنظر من اول انیمیشن ترکیب اکاردئون و پیانو یه حس نوستالوژیک و آرامش قلبی میده و همه چیز رو در سطح یه داستان دلگرم کننده ی واقعی رو میده که ادامه داره.این سبک مرکب توی انیمیشن به من میگفت انگار خودم این نقاشی رو خودم کشیدم و حالا دارم نگاش میکنم بدون اینکه حس کنم یه چیز کاملا جدا از منه😁دوستش داشتم.و هیمنطور این اجازه رو میداد شخصیتها باهم یکی بشن .
نمادها ی تو داستان مثل دوچرخه که بنظرم مفهوم زندگی فانی یا همون چرخ زندگی خودمونه که تغییر میکنه بزرگ میشه(دوچرخه ها با گذر زمان بزرگتر میشدن) و در نهایت از بین میره تا به یه شکل دیگه ادامه پیدا کنه(پدر سوار قایق میشه و یه مسیر جدید رو توی دریاچه که میتونه نماد مرگ یا یه مسیر جدید زندگی باشه)اما درختها که از همون اول جفت پدر و دختر رو کنار هم گذاشته بودن روح زندگی یا آدمهاست که از بین نمیره(تازه درختها تقریبا همقد بودن یعنی ردح همه ی ما یکیه؟شاید😁)پرنده ی سفید تنها کم کم توی روند داستان از تنهایی در میاد(اشاره به اون دسته پرنده ها ).
دختر دائم میومد سمت مرگ اما چون به حدش نرسیده بود نمی تونست از اون مسیر عبور کنه، وقتی دیدیم چرخ زندگیش انگار فرسوده شده و هی روی زمین می افته زمانش رسیده بود و تازه بخش جالب! هرکس به شیوه ی خودش وارد دنیای جدید میشه😊 پدر با قایق دختر با پای خودش به اخرین نشانه پناه میبره(اقا دقت کردید سایه ی قایق شبیه پدرش بود انگار توی اغوش پدر مرده) صحنه ی آخر هم میبینیم سایه ی اونها شبیه درخته یعنی اون بخش وجودشون کنارشون مونده. درکل این انتظار
خب این بود انشای من .😅
ممنون میا که این حرکت جذاب رو راه انداختی. سپاس❤️😍
https://t.me/ButtonEyed/5674
سلام میا روزت بخیر .
بنظر من اول انیمیشن ترکیب اکاردئون و پیانو یه حس نوستالوژیک و آرامش قلبی میده و همه چیز رو در سطح یه داستان دلگرم کننده ی واقعی رو میده که ادامه داره.این سبک مرکب توی انیمیشن به من میگفت انگار خودم این نقاشی رو خودم کشیدم و حالا دارم نگاش میکنم بدون اینکه حس کنم یه چیز کاملا جدا از منه😁دوستش داشتم.و هیمنطور این اجازه رو میداد شخصیتها باهم یکی بشن .
نمادها ی تو داستان مثل دوچرخه که بنظرم مفهوم زندگی فانی یا همون چرخ زندگی خودمونه که تغییر میکنه بزرگ میشه(دوچرخه ها با گذر زمان بزرگتر میشدن) و در نهایت از بین میره تا به یه شکل دیگه ادامه پیدا کنه(پدر سوار قایق میشه و یه مسیر جدید رو توی دریاچه که میتونه نماد مرگ یا یه مسیر جدید زندگی باشه)اما درختها که از همون اول جفت پدر و دختر رو کنار هم گذاشته بودن روح زندگی یا آدمهاست که از بین نمیره(تازه درختها تقریبا همقد بودن یعنی ردح همه ی ما یکیه؟شاید😁)پرنده ی سفید تنها کم کم توی روند داستان از تنهایی در میاد(اشاره به اون دسته پرنده ها ).
دختر دائم میومد سمت مرگ اما چون به حدش نرسیده بود نمی تونست از اون مسیر عبور کنه، وقتی دیدیم چرخ زندگیش انگار فرسوده شده و هی روی زمین می افته زمانش رسیده بود و تازه بخش جالب! هرکس به شیوه ی خودش وارد دنیای جدید میشه😊 پدر با قایق دختر با پای خودش به اخرین نشانه پناه میبره(اقا دقت کردید سایه ی قایق شبیه پدرش بود انگار توی اغوش پدر مرده) صحنه ی آخر هم میبینیم سایه ی اونها شبیه درخته یعنی اون بخش وجودشون کنارشون مونده. درکل این انتظار
خب این بود انشای من .😅
ممنون میا که این حرکت جذاب رو راه انداختی. سپاس❤️😍
Telegram
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
🎞 انیمیشن کوتاه «پدر و دختر» ساخته مایکل دودک دِویت، کارگردان و انیماتور هلندی... ( دوسالانهی انیمیشن دورهی قبل هم به عنوان داور اومده بود ایران )
📼 انیمیشن رو تا پسفردا همین ساعت ها وقت دارید ببینید و تحلیل شخصی تون رو به ربات ناشناس یا ربات پیامرسان…
📼 انیمیشن رو تا پسفردا همین ساعت ها وقت دارید ببینید و تحلیل شخصی تون رو به ربات ناشناس یا ربات پیامرسان…
Forwarded from برنامه ناشناس
راستش برای بار اول دارم یه فیلم رو به صورت جدی تحلیل میکنم باید بگم که این کلیپ برای من وقتی دیدم بزرگتر شد و پدرش نیومد پایان فیلم مشخص شد که پدرش غرق شده و خوب باعث شد کلیپ رو بخاطر اینکه ببینم آخرش چیشده نبینم
موسیقی جالبی داشت داستان و میشه گفت به داستان روح بخشیده بود من فکر میکنم دختر نماد تمام انسان هایی که ارزویی رو به هر دلیلی مجبورن رها کنن باشه و پدر نماد همون آرزوی زیباییه که هیچ چیز اعم از همسر فرزند و... جایگزینش نمیشه وا ما نمی تونیم رهاش کنیم میتونم بگم قسمت آخر فیلم وقتی دختر دوباره به دوران جونیش برگشت خیلی درخشان بود و خوب میشه اینطوری گفت که مهم نیست چند ساله باشی زمانی که به آرزوت برسی حس زیبایی بهت دست میده انگار که دوباره متولد شدی.
و چیزی که توجهم رو جلب کرد این بود که همراهان دختر : دوستاش همسرش و فرزنداش هیچکدوم حس کنجکاوی دربرابر اینکه دختر هر روز به سمت دریا میومد نشون ندادن تا دلیل رو جویا بشن
راجع به طرح کلیپ اطلاع خاصی ندارم متاسفانه فقط میتونم بگم در عین سادگیش انسان رو جذب می کرد.
امیدوارم خیلی بد نشده باشه😬❤️
راستش برای بار اول دارم یه فیلم رو به صورت جدی تحلیل میکنم باید بگم که این کلیپ برای من وقتی دیدم بزرگتر شد و پدرش نیومد پایان فیلم مشخص شد که پدرش غرق شده و خوب باعث شد کلیپ رو بخاطر اینکه ببینم آخرش چیشده نبینم
موسیقی جالبی داشت داستان و میشه گفت به داستان روح بخشیده بود من فکر میکنم دختر نماد تمام انسان هایی که ارزویی رو به هر دلیلی مجبورن رها کنن باشه و پدر نماد همون آرزوی زیباییه که هیچ چیز اعم از همسر فرزند و... جایگزینش نمیشه وا ما نمی تونیم رهاش کنیم میتونم بگم قسمت آخر فیلم وقتی دختر دوباره به دوران جونیش برگشت خیلی درخشان بود و خوب میشه اینطوری گفت که مهم نیست چند ساله باشی زمانی که به آرزوت برسی حس زیبایی بهت دست میده انگار که دوباره متولد شدی.
و چیزی که توجهم رو جلب کرد این بود که همراهان دختر : دوستاش همسرش و فرزنداش هیچکدوم حس کنجکاوی دربرابر اینکه دختر هر روز به سمت دریا میومد نشون ندادن تا دلیل رو جویا بشن
راجع به طرح کلیپ اطلاع خاصی ندارم متاسفانه فقط میتونم بگم در عین سادگیش انسان رو جذب می کرد.
امیدوارم خیلی بد نشده باشه😬❤️
Forwarded from برنامه ناشناس
~پارت۱
🚲جزئیات انیمیشن〰 اول از همه متریالی که برای انیمیشن استفاده شده فکر میکنم آب مرکب/آبرنگه که من اکثراً توی نقاشیهای مربوط به خاور دور مثل نقاشیهای چین و غیره دیدم و بنظرم استفاده ازشون خیلی فضا رو سبک و نرم و در عین حال ساده و مینیمال نشون میده. از اونجایی که انیمیشن اکثراً انتظار ، وداع و حسای این چنینی رو به تصویر میکشید انتخاب این متریال به القاشون کمک میکرد و شایدم صرفاً فقط علاقهی خود کارگردان بوده!
🪄نمادها〰 بنظرم داستان این انیمیشن در رابطه با مرگ و زندگی بود. جوری که با غروب آفتاب اشاره شده بود به مرگ و با استفاده از فرم چرخ به گذر زمان اشاره شده بود. یا خود دوچرخه که انگار عاملی بود که دخترو به دنیا و زندگی این دنیا وصل کرده بود. توی صحنهای که برای آخرین بار میره اونجا، هر بار که دوچرخه افتاد برمیگشت و دوباره بلندش میکرد ولی وقتی برای بار سوم دوچرخه افتاد رهاش کرد. انگار هر چیزی که پشت سرش توی اون دنیا بود رو رها کرد و رفت توی همون مسیری که پدرش مدتها قبل ازش جدا شده بود. توی این صحنه ما نمایی از یه پرنده توی آسمون رو میبینیم که میتونه اشاره داشته باشه به آزاد شدن دختر از دنیای پشت سرش. جلوتر
وقتی داخل قایق رفت اون آرامش دوباره بهش برگشته بود که میتونه اشاره به مرگ باشه. زمانی که بیدار شد بنظرم نمادی از این بوده که وارد دنیای بعد از مرگ شده. جلوتر که میره و شروع به دویدن میکنه ، با هر قدم دوباره به دورههای قبلی زندگیش برمیگرده و پدرش رو میبینه. پدرش جوری بنظر میرسه که انگار مدتهاست اونجا منتظرش بوده مثل خود دختر. این میتونه اشارهای داشته باشه به این که جفتشون توی عالم بعد از مرگ بالاخره تونستن همو در آغوش بگیرن و کنار هم باشن و اون جدایی و انتظار به پایان رسیده.
~پارت۱
🚲جزئیات انیمیشن〰 اول از همه متریالی که برای انیمیشن استفاده شده فکر میکنم آب مرکب/آبرنگه که من اکثراً توی نقاشیهای مربوط به خاور دور مثل نقاشیهای چین و غیره دیدم و بنظرم استفاده ازشون خیلی فضا رو سبک و نرم و در عین حال ساده و مینیمال نشون میده. از اونجایی که انیمیشن اکثراً انتظار ، وداع و حسای این چنینی رو به تصویر میکشید انتخاب این متریال به القاشون کمک میکرد و شایدم صرفاً فقط علاقهی خود کارگردان بوده!
🪄نمادها〰 بنظرم داستان این انیمیشن در رابطه با مرگ و زندگی بود. جوری که با غروب آفتاب اشاره شده بود به مرگ و با استفاده از فرم چرخ به گذر زمان اشاره شده بود. یا خود دوچرخه که انگار عاملی بود که دخترو به دنیا و زندگی این دنیا وصل کرده بود. توی صحنهای که برای آخرین بار میره اونجا، هر بار که دوچرخه افتاد برمیگشت و دوباره بلندش میکرد ولی وقتی برای بار سوم دوچرخه افتاد رهاش کرد. انگار هر چیزی که پشت سرش توی اون دنیا بود رو رها کرد و رفت توی همون مسیری که پدرش مدتها قبل ازش جدا شده بود. توی این صحنه ما نمایی از یه پرنده توی آسمون رو میبینیم که میتونه اشاره داشته باشه به آزاد شدن دختر از دنیای پشت سرش. جلوتر
وقتی داخل قایق رفت اون آرامش دوباره بهش برگشته بود که میتونه اشاره به مرگ باشه. زمانی که بیدار شد بنظرم نمادی از این بوده که وارد دنیای بعد از مرگ شده. جلوتر که میره و شروع به دویدن میکنه ، با هر قدم دوباره به دورههای قبلی زندگیش برمیگرده و پدرش رو میبینه. پدرش جوری بنظر میرسه که انگار مدتهاست اونجا منتظرش بوده مثل خود دختر. این میتونه اشارهای داشته باشه به این که جفتشون توی عالم بعد از مرگ بالاخره تونستن همو در آغوش بگیرن و کنار هم باشن و اون جدایی و انتظار به پایان رسیده.
Forwarded from برنامه ناشناس
~پارت۲
🪗موسیقی انیمیشن〰 اگر اشتباه نکنم فکر کنم بیشترین صدایِ سازی که شنیدم آکاردئون و پیانو بود که بنظرم با صدای آکاردئون و پیانو خیلی خوب میشد اون احساس انتظار ، شادی ، غم ، وداع... رو برای بیننده تداعی کرد.
توی صحنهای که پدر با دخترش خداحافظی کرد و رفت چون ما لحظهی وداع رو شاهد بودیم موسیقی یه حالت غم و سوز توش داشت که بهتر میتونست حس اون لحظه و غروبو به ما انتقال بده.
جلوتر که میریم با گذشت زمان موسیقی روی ریتم تند میوفته و همین ریتم تند به ما سرعت گذر زمان رو یاداور میشه و در عین حال بخاطر اینکه فصل سرما رسیده و باد شدیدی در حال وزشه ، همین ریتم تند موسیقی اون تشویش رو خیلی بهتر القا میکنه. "🍂اشاره به صحنهای که برگا در اثر باد شدید تکون میخورن🍂"
خود این نشون میده با وجود سختی و شرایط دشوار دختر همچنان اونجا میره و انتظار میکشه.
👨👩👧👦 با رسیدن به مرحله نوجوانی و ازدواج دختر ما موسیقی رو با یک ریتم شاد و سرزندهای میشنویم که از دوره جدیدی از زندگی دختر خبر میده و جلوتر که میریم با بچهدار شدنش این موسیقی ادامه داره.
🛶 با جلوتر رفتن میبینیم که دختر سنش بالاتر میره و موسیقی ریتمش به سمت آروم و کند شدن میره تا جایی که وارد اون علفزار میشه و قایق رو پیدا میکنه. با دیدن قایق پدرش با حس دلتنگی وارد قایق میشه و ما موسیقی رو میشنویم که درونمایه غم و دلتنگی داره.
بعد از اینکه از خواب بیدار میشه و از جاش بلند میشه ریتم موسیقی مجدداً سرعت میگیره و اون شوق و اشتیاق دوبارهی دختر رو به ما هم منتقل میکنه و بعد با دیدن و در آغوش گرفتن پدرش ، موسیقی با ریتم شادی که توام با حس دلتنگیه ، اون لحظهی رسیدن رو برای ما پرمعناتر جلوه میده.
#🌬
~پارت۲
🪗موسیقی انیمیشن〰 اگر اشتباه نکنم فکر کنم بیشترین صدایِ سازی که شنیدم آکاردئون و پیانو بود که بنظرم با صدای آکاردئون و پیانو خیلی خوب میشد اون احساس انتظار ، شادی ، غم ، وداع... رو برای بیننده تداعی کرد.
توی صحنهای که پدر با دخترش خداحافظی کرد و رفت چون ما لحظهی وداع رو شاهد بودیم موسیقی یه حالت غم و سوز توش داشت که بهتر میتونست حس اون لحظه و غروبو به ما انتقال بده.
جلوتر که میریم با گذشت زمان موسیقی روی ریتم تند میوفته و همین ریتم تند به ما سرعت گذر زمان رو یاداور میشه و در عین حال بخاطر اینکه فصل سرما رسیده و باد شدیدی در حال وزشه ، همین ریتم تند موسیقی اون تشویش رو خیلی بهتر القا میکنه. "🍂اشاره به صحنهای که برگا در اثر باد شدید تکون میخورن🍂"
خود این نشون میده با وجود سختی و شرایط دشوار دختر همچنان اونجا میره و انتظار میکشه.
👨👩👧👦 با رسیدن به مرحله نوجوانی و ازدواج دختر ما موسیقی رو با یک ریتم شاد و سرزندهای میشنویم که از دوره جدیدی از زندگی دختر خبر میده و جلوتر که میریم با بچهدار شدنش این موسیقی ادامه داره.
🛶 با جلوتر رفتن میبینیم که دختر سنش بالاتر میره و موسیقی ریتمش به سمت آروم و کند شدن میره تا جایی که وارد اون علفزار میشه و قایق رو پیدا میکنه. با دیدن قایق پدرش با حس دلتنگی وارد قایق میشه و ما موسیقی رو میشنویم که درونمایه غم و دلتنگی داره.
بعد از اینکه از خواب بیدار میشه و از جاش بلند میشه ریتم موسیقی مجدداً سرعت میگیره و اون شوق و اشتیاق دوبارهی دختر رو به ما هم منتقل میکنه و بعد با دیدن و در آغوش گرفتن پدرش ، موسیقی با ریتم شادی که توام با حس دلتنگیه ، اون لحظهی رسیدن رو برای ما پرمعناتر جلوه میده.
#🌬
Forwarded from برنامه ناشناس
سلام زیبا🌻
#تحلیل_انیمیشن
خب راستش حتی تقریبا اولین باره که دارم انیمیشن کوتاه و مفهومی میبینم
ولی واسم تجربه ی جالبی بود😍
این کار قشنگتو ادامه بده لدفا🥲
من که پایتم🥰
خب اولش پدر و دختر رو نشون میداد که همیشه و همه جا باهمن و وقتی پدر میره و برنمیگرده
دختر به امید پدرش هرروز میره اونجا و منتطر پدرش میمونه و امید داره که پدرش برمیگرده
و بعد خود دختر هم ازدواج میکنه و تشکیل خونواده میده اما با این حال امیدش رو از دست نمیده و باز هم منتطر پدرشه
اما حالا زمان زیادی گذشته و آب دریاچه هم حتی خشک شده ولی پدر هنوز برنگشته
و دختری که حالا پیر شده تصمیم میگیره بره و وقتی قایق غرق شده رو میبینه ناامید میشه و منتطر مرگ میشینه
اما وقتی چشماشوباز میکنه و پدرشو میبینه (پدری که گویا این همه سال به عشق دخترش زنده مونده )
اون حس شادابی و بچه ی پدر بودنش باعث میشه جوونتر بشه
و بطور خلاصه به نظرم این انیمیشن دوتا مفهوم رو میرسونه :
۱_انسان به امید و آرزو زندست
۲_پدر و مادر عزیزترین فرد برای هرکسی هست حتی در پیری:)
سلام زیبا🌻
#تحلیل_انیمیشن
خب راستش حتی تقریبا اولین باره که دارم انیمیشن کوتاه و مفهومی میبینم
ولی واسم تجربه ی جالبی بود😍
این کار قشنگتو ادامه بده لدفا🥲
من که پایتم🥰
خب اولش پدر و دختر رو نشون میداد که همیشه و همه جا باهمن و وقتی پدر میره و برنمیگرده
دختر به امید پدرش هرروز میره اونجا و منتطر پدرش میمونه و امید داره که پدرش برمیگرده
و بعد خود دختر هم ازدواج میکنه و تشکیل خونواده میده اما با این حال امیدش رو از دست نمیده و باز هم منتطر پدرشه
اما حالا زمان زیادی گذشته و آب دریاچه هم حتی خشک شده ولی پدر هنوز برنگشته
و دختری که حالا پیر شده تصمیم میگیره بره و وقتی قایق غرق شده رو میبینه ناامید میشه و منتطر مرگ میشینه
اما وقتی چشماشوباز میکنه و پدرشو میبینه (پدری که گویا این همه سال به عشق دخترش زنده مونده )
اون حس شادابی و بچه ی پدر بودنش باعث میشه جوونتر بشه
و بطور خلاصه به نظرم این انیمیشن دوتا مفهوم رو میرسونه :
۱_انسان به امید و آرزو زندست
۲_پدر و مادر عزیزترین فرد برای هرکسی هست حتی در پیری:)
Forwarded from unwatered cactus
راستش اولش دو دل بودم که چیزی بگم یا نه چون من هیچ پیش زمینه ای در این باره نداره و چشمه ی هنری من از بیابون های ساهارا خشک تره ولی گفتم دل رو بزنم به دریا.
فوق فوقش چرت و پرت میگم.
راستش اولین چیزی که توجهمو جلب کرد سایه ها بود و این حالت رنگ و رو رفتگی که البته میتونه به دلیل قدیمی بودن باشه اما یه جاهاییش احساس میکنم از قصده و خیلی ابکی شده تصویر. یه حس مرور خاطرات میده انگار کتاب قدیمی و البوم عکس داری ورق میزنی.
خود انیمیشن فکر میکنم توضیح فرایند رشد شخصیتی دخترکه. اوایل پا به پای پدرش در راه اون قدم میذاره ولی خب یه جایی پدرش مسیر رو عوض میکنه و میخواد مسیر جدید و ناشناخته و سختی رو شروع کنه، مسیری که میدونه ازش برنمیگرده، شاید میشه بهش گفت یک نوع از خود گذشتگی؟
ولی توی ذهن دخترک رد عمیقی میذاره (دوچرخه پدره میتونه نماد باشه؟)
دختره مدت ها میره و میاد و نمیتونه از اون نقطه بگذره. میشه گفت یه جورایی توی پدرش گیر کرده؟ هیچ وقت فراتر از افقی که پدرش براش گذاشته نمیره؟ و در راه ادم هایی بزرگ تر و یا کوچیک تر رو میبینه که هرکدوم درگیر حد و مرز های خودشون هستن؟ وقتی بچه تر هستش متوجه مرز و حدود دیگران اصلا نیست، ادم های بزرگ تر از خودش رو زیاد نمیبینه که اونا هم مثل این گیر کردن ولی ادم های سن بالاتر متوجه حد و مرز های گره های بقیه میشن؟ (من اینطوری تفسیرش کردم...)
اولین بار بالاخره با دوستاش و ترغیب اون ها از اون حد همیشگی و گره ی پدرش رد میشه. یعنی یک عامل خارجی تحریکش میکنه و بالاخره میگذره و به خودش اجازه میده فراتر بره.
البته قاعدتا بعدش بازم برمیگرده به اون نقطه، هیچ وقت کاملا نمیتونه ازش بگذره چون قضیه هنوز توی ذهنش حل نشده. چون هنوز نتونسته کامل درک کنه چه اتفاقی برای پدرش افتاده.
حالا که سنش بالا میره بالاخره متوجه بقیه توی مسیر میشه و بهشون توجه میکنه.
و در انتها اون دریای فرصتی که پدرش به خاطرش اون رو ترک کرده دیگه نیست و حالا یک مردابه و خشک شده.
با گذر زمان طی کردن اون راه و حتی گذشتن ازش سخت تر و سخت تر میشه و معلوم میشه که دیگه اون دریای فرصت وجود نداره. حالا که اب ها از اسیاب افتاده اون میتونه دلشو بزنه به دریا و سعی کنه بفهمه چه اتفاقی افتاده. یه جورایی اون سراب فرصت حالا رفته و اون شکست پدرش رو میبینه؟ و تنها در مرگ میتونه پدرش رو کاملا درک کنه و بفهمه؟
مطمئن نیستم ولی فکر میکنم این انیمیشن قدیمیه و در انتهای جنگ سرد اینا بوده...
تفسیر احمقانه ای که برای خودم داشتم اینکه اکثرا پدراشون پا در راه دفاع جنگ میذارن و در اون راه از بین میرن و دختراشون و همسراشون هیچ کاملا نمیتونن از این گذر کنن و کم کم اون دریای افتخار و شرافت کم کم خشک میشه و معلوم میشه فقط خودخواهی یه مشت سیاست مدار بوده و اون جونشو به خاطر هیچی از دست داده...؟
فوق فوقش چرت و پرت میگم.
راستش اولین چیزی که توجهمو جلب کرد سایه ها بود و این حالت رنگ و رو رفتگی که البته میتونه به دلیل قدیمی بودن باشه اما یه جاهاییش احساس میکنم از قصده و خیلی ابکی شده تصویر. یه حس مرور خاطرات میده انگار کتاب قدیمی و البوم عکس داری ورق میزنی.
خود انیمیشن فکر میکنم توضیح فرایند رشد شخصیتی دخترکه. اوایل پا به پای پدرش در راه اون قدم میذاره ولی خب یه جایی پدرش مسیر رو عوض میکنه و میخواد مسیر جدید و ناشناخته و سختی رو شروع کنه، مسیری که میدونه ازش برنمیگرده، شاید میشه بهش گفت یک نوع از خود گذشتگی؟
ولی توی ذهن دخترک رد عمیقی میذاره (دوچرخه پدره میتونه نماد باشه؟)
دختره مدت ها میره و میاد و نمیتونه از اون نقطه بگذره. میشه گفت یه جورایی توی پدرش گیر کرده؟ هیچ وقت فراتر از افقی که پدرش براش گذاشته نمیره؟ و در راه ادم هایی بزرگ تر و یا کوچیک تر رو میبینه که هرکدوم درگیر حد و مرز های خودشون هستن؟ وقتی بچه تر هستش متوجه مرز و حدود دیگران اصلا نیست، ادم های بزرگ تر از خودش رو زیاد نمیبینه که اونا هم مثل این گیر کردن ولی ادم های سن بالاتر متوجه حد و مرز های گره های بقیه میشن؟ (من اینطوری تفسیرش کردم...)
اولین بار بالاخره با دوستاش و ترغیب اون ها از اون حد همیشگی و گره ی پدرش رد میشه. یعنی یک عامل خارجی تحریکش میکنه و بالاخره میگذره و به خودش اجازه میده فراتر بره.
البته قاعدتا بعدش بازم برمیگرده به اون نقطه، هیچ وقت کاملا نمیتونه ازش بگذره چون قضیه هنوز توی ذهنش حل نشده. چون هنوز نتونسته کامل درک کنه چه اتفاقی برای پدرش افتاده.
حالا که سنش بالا میره بالاخره متوجه بقیه توی مسیر میشه و بهشون توجه میکنه.
و در انتها اون دریای فرصتی که پدرش به خاطرش اون رو ترک کرده دیگه نیست و حالا یک مردابه و خشک شده.
با گذر زمان طی کردن اون راه و حتی گذشتن ازش سخت تر و سخت تر میشه و معلوم میشه که دیگه اون دریای فرصت وجود نداره. حالا که اب ها از اسیاب افتاده اون میتونه دلشو بزنه به دریا و سعی کنه بفهمه چه اتفاقی افتاده. یه جورایی اون سراب فرصت حالا رفته و اون شکست پدرش رو میبینه؟ و تنها در مرگ میتونه پدرش رو کاملا درک کنه و بفهمه؟
مطمئن نیستم ولی فکر میکنم این انیمیشن قدیمیه و در انتهای جنگ سرد اینا بوده...
تفسیر احمقانه ای که برای خودم داشتم اینکه اکثرا پدراشون پا در راه دفاع جنگ میذارن و در اون راه از بین میرن و دختراشون و همسراشون هیچ کاملا نمیتونن از این گذر کنن و کم کم اون دریای افتخار و شرافت کم کم خشک میشه و معلوم میشه فقط خودخواهی یه مشت سیاست مدار بوده و اون جونشو به خاطر هیچی از دست داده...؟
Forwarded from ⋮⌈ 𝐌𝐞𝐫𝐲 𝐎𝐧 𝐀 𝐂𝐫𝐨𝐬𝐬 ⌋⋮
اولین چیزی که بعد از دیدن انیمیشن به ذهنم رسید این کلمه بود↽انتظار!
بنظرم انتظار خیلی سخته... سخت و طاقتفرسا.
رابطه قشنگ و عمیق یه خانواده بود که دختر بعد از ناپدید شدن پدرش اون رو فراموش نکرد و امیدش رو از دست نداد.
در آخر که قایق رو پیدا کرد، انگار که یه تیکه گم شده از وجودش رو دوباره پیدا کرده باشه، آروم گرفت و به آرامش رسید.
خب میدونم احتمالاً رازهای زیادی توی این ۹دقیقه پنهان شده و من تجربه تحلیل آنچنانیای ندارم ولی چالش جذابی بود و دوستدارم نظر و تحلیل بقیه رو زودتر بخونم*-*
بنظرم انتظار خیلی سخته... سخت و طاقتفرسا.
رابطه قشنگ و عمیق یه خانواده بود که دختر بعد از ناپدید شدن پدرش اون رو فراموش نکرد و امیدش رو از دست نداد.
در آخر که قایق رو پیدا کرد، انگار که یه تیکه گم شده از وجودش رو دوباره پیدا کرده باشه، آروم گرفت و به آرامش رسید.
خب میدونم احتمالاً رازهای زیادی توی این ۹دقیقه پنهان شده و من تجربه تحلیل آنچنانیای ندارم ولی چالش جذابی بود و دوستدارم نظر و تحلیل بقیه رو زودتر بخونم*-*