چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
433 subscribers
5.92K photos
577 videos
18 files
694 links
ᴮᵉᵗʷᵉᵉⁿ ᵗʰᵉ ᵍᵒᵒᵈ ᵃⁿᵈ ᵗʰᵉ ᵇᵉᵈ ᶦˢ ʷʰᵉʳᵉ ʸᵒᵘ ᶠᶦⁿᵈ ᵐᵉ ʳᵉᵃᶜʰᶦⁿᵍ ᶠᵒʳ ʰᵉᵃᵛᵉⁿ
- мια

ஐ Guide:
https://t.me/ButtonEyed/5202 🐈

ஐ Anonymous:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=271063224 🎐

ஐ ωαттρα∂: https://www.wattpad.com/user/maedeh1 📚
Download Telegram
شاهد نقاشی من (دختر هفت‌تیر کش) و خاله کوچیکه‌ام ( صفحات بعدی به جز اون بزُ که وسطش کشیدم) هستید متعلق به سال ۲۰۰۲ 😀😋
{فقط اون صندلی که مثلا افتاده و اون در های رفت و برگشتی که تو رستوران های غرب وحشی تو فیلما دیده میشه 😝}
ولی میز رو خدایی بردم تو پرسپکتیو 🙊
😁1
حالا که براتون جالبه، پیش نویس های آخرین محافظ، سه - ۴ پوشه شفاف پر. اون زمان کاغذ های فکس رو ۲۰ تا ۲۰ تا بهم منگنه میکردم و روشون انگلیسی آخرین محافظ می‌نوشتم. تا ۱۲ شب. یک تیکه شکلات تلخ رو ۹ بخش میکردم هر وقت خوابم می‌گرفت یک تیکه فسقلی می‌خوردم. اصلا نیاز به فکر کردن نداشتم اونقدر مغزم پر از ایده بود. به تاریخ ۲ دسامبر ۲۰۱۱ با ۲۰۱۲ 😍
👍1
اولین طراحی هنرستانم با ابزار جوهر مُرکب سال ۸۸
👍3
تحقیق خط در گرافیک سال ۸۷ با موضوع زبان های شرقی. اون زمان کلی کره‌ای بلد بودم واسه خودم تمام منابع انگلیسی بود و به سختی موضوعم رو جمع بندی کردم از زبان های ژاپنی و چینی منبع بیشتر بود تا کره‌ای ولی درکل خیلی خوب شد 🙈🤍
👍1
آقا من از زمانی که داستانی ها ۱۵۰۰ تومن بود می‌خریدم همه شماره های این مجله رو تا زمانیکه ۴۰۰۰ تومن شد هم بزور پول توجیبیم رو جمع میکردم می‌خریدم تا اینکه رسید به ۶۰۰۰ تومن و دیگه بودجه ام نکشید :( بعد هم سر یه اسباب کشی، مجبور شدم ۳ تا کارتن بزرگ آرشیو دانستنی هام رو بدم به دوستم (چون خیلی سنگین بود و نمی صرفید جا به جاییش) و فقط ۸ - ۷ شماره که خیلی دوست داشتم از بین شون منتخب کردم نگه داشتم ☹️😞
😢1
قابل توجه کسانی که از زیر تحویل تکلیف زبان شون در میرن ولی توقع دارن فوری زبان شون خوب بشه، اینجانب تکالیف زبانم رو اینگونه تحویل استادم میدادم. آره پر از غلط غلوطه چون خیلی به گرامر بی توجه بودم اما از انجام تکالیف لذت می‌بردم چون برام حس داستان نویسی داشت برای یک مخاطب فرهیخته. 🥸🎩
یه Mia ی ریزی هم اون وسطا استفاده کردم 🐱 به تاریخ ۲۰۱۲ 🧵
👍1
این ابر فوندانتی که با گذر سالها شبیه معتاد ها شده، نماد دوستی من و سمفونیه و داستان ها و خاطره‌ها باهاش داریم... که واردش نمیشم. بچه ی من و سمف رو می‌بینید به اسم « ابرک» ☁️
🤩1
این مقوا پاره ای که می‌بینید اولین کتاب میا هستش. البته دومین، چون اولیش تو یه کلاسور کوچیک بودم که اتفاقا دیدمش اما نمی‌دونم چرا عکس نگرفتم...
بگذریم این مقوا توی جعبه ی پیرهنی بود که برای بابام خریدیم. من تا زدمش تا بشه جلد کتاب، باهاش یک کتابچه کوچیک برای فهرست کتاب و قیمتش :/ درست کردم. یک عدد برچسب آدامس پولا رو اون بالا مشاهده میکنید. داخل کتاب هم با کاغذهای فکس جا برای نوشتن و گاهی نقاشی مناسب داستان تهیه کردم.
اون کتابچه‌ی روی جلد بارها پاک و آپدیت شده. اصلش مال سال ۷۹ هستش که تازه سوادم به حد نوشتن قد میداد و آخرین آپدیت سال ۸۴ بود که البته فقط نوشته ی دفترچه رو آپدیت کردم و دیگه داستان جدیدی توش وارد نکردم.

قیمت ۶۵۰ تا تک تومن خورده. مغز اقتصادی ۰ ☃️ داستان چتر شکسته که می‌بینید بخشی از واقعیت هستش. چتر قدیمی خواهرم رو برای اولین‌بار اجازه داده بودن من تنهایی بردارم و از شانس چتر خوشگل شکست و واقعاً خیلی غصه خوردم سرش ☔️ و البته چتر جدید هم به اون سرعت برام نخریدن.

پایان مرور خاطرات 🌈
👍2
ممنونم که تو ناشناس و ربات میگید حس‌ خوبی داشت براتون. قلبم گرم شد اصلا 🍇
1
کاش برم بخوابم. واقعا باید بخوابم فردا سرکار باید برم اما هیجان این کاری که دستمه نمی‌ذاره. حالا شاید بعداً براتون گفتم چیکار می‌کنم. ☺️