Adam-Lambert-Hold-On_537876
<unknown>
They say that we are only
Hopeless and alone and they say,
We don't know who we are.
Hold on now.
They can't come between us, they'll never
Defeat us.
We won't break so easily.
Hold on now.
Come out of the darkness .
I know that you can find your way somehow.
Trust you're gonna find it.
Baby it's alright, you're born to fly.
Just hold on.
[ #Music 🛹 ]
Hopeless and alone and they say,
We don't know who we are.
Hold on now.
They can't come between us, they'll never
Defeat us.
We won't break so easily.
Hold on now.
Come out of the darkness .
I know that you can find your way somehow.
Trust you're gonna find it.
Baby it's alright, you're born to fly.
Just hold on.
[ #Music 🛹 ]
انقدر غُر دارم از زمین و زمان اما موقعیت به رگبار بستن چنل در موردش پیش نمیاد 😅
چس ناله نیستااا، مثلا غُر از رفتارهای دیگرانه که بعدش نگرانم نکنه خودمم دارم انجام میدم در نتیجه نمیگم چیزی اما بازم روزانه دیدنش داره حرصم میده.
چس ناله نیستااا، مثلا غُر از رفتارهای دیگرانه که بعدش نگرانم نکنه خودمم دارم انجام میدم در نتیجه نمیگم چیزی اما بازم روزانه دیدنش داره حرصم میده.
دیشب Omega Leadernim آپ شد راستی. همیشه درک میکردمش که میگفت ببخشید دیر شد، یا مثلا ناراحت میشد که تو کامنت ها بهش میگفتن خیلی طولش میدی... اما واقعا خودمم کم کم داره حوصله ام سر میره. هنوزم نمیرم تو کامنت انرژی منفی بدم ها اما الان ۳ ماهه داستان نیم سانت جلو نرفته 😅😢 دارم عصبی میشم.
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
[ مـــ بده ... ]
فرمودید:
من ای صبا رهِ رفتن به کویِ دوست ندانم
تو میروی به سلامت، سلامِ من برسانی.
من ای صبا رهِ رفتن به کویِ دوست ندانم
تو میروی به سلامت، سلامِ من برسانی.
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
فرمودید: من ای صبا رهِ رفتن به کویِ دوست ندانم تو میروی به سلامت، سلامِ من برسانی.
میگویم:
یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم، رهایم کرد و رفت
[ تـــ بده ... ]
یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم، رهایم کرد و رفت
[ تـــ بده ... ]
فرمودید:
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
فرمودید: تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد
میگویم:
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
[ د بده ... ]
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
[ د بده ... ]
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
میگویم: دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید [ د بده ... ]
فرمودید:
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
فرمودید: دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
میگویم:
دانی که چرا سر نهان با تونگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
[ یـــ بده ... ]
دانی که چرا سر نهان با تونگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
[ یـــ بده ... ]
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
میگویم: دانی که چرا سر نهان با تونگویم؟ طوطی صفتی طاقت اسرار نداری [ یـــ بده ... ]
فرمودید:
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند
میگویم:
در اين سراي بي كسی كسی به در نمیزند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند
[ د بده ... ]
در اين سراي بي كسی كسی به در نمیزند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند
[ د بده ... ]
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
میگویم: در اين سراي بي كسی كسی به در نمیزند به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند [ د بده ... ]
فرمودید:
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
میگویم:
در آن نفس كه بميرم در آرزوي تو باشم
بدان اميد دهم جان كه خاک كوی تو باشم
[ مـــ بده ... ]
در آن نفس كه بميرم در آرزوي تو باشم
بدان اميد دهم جان كه خاک كوی تو باشم
[ مـــ بده ... ]
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
میگویم: در آن نفس كه بميرم در آرزوي تو باشم بدان اميد دهم جان كه خاک كوی تو باشم [ مـــ بده ... ]
فرمودید:
منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن
منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
فرمودید: منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن
میگویم:
نشاط جوانی ز پیران مجوی
که آب رفته باز نیاید به جوی
[ یـــ بده ... ]
نشاط جوانی ز پیران مجوی
که آب رفته باز نیاید به جوی
[ یـــ بده ... ]
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
میگویم: نشاط جوانی ز پیران مجوی که آب رفته باز نیاید به جوی [ یـــ بده ... ]
فرمودید:
یار مرا غار مرا عشق جگر خار مرا
یار تویی غار تویی خواجه و غم خوار تویی
یار مرا غار مرا عشق جگر خار مرا
یار تویی غار تویی خواجه و غم خوار تویی
میگویم:
یار من خسرو خوبان و لبش شیرین است
خبرش نیست که فرهاد وی این مسکین است
[ تـــ بده ... ]
یار من خسرو خوبان و لبش شیرین است
خبرش نیست که فرهاد وی این مسکین است
[ تـــ بده ... ]