[من و گربه ی درونم هم اکنون]

این باحاله، تو یه قسمتش زنگ زد به تیلور غذاهاش رو نشونش داد آشپزش کره ای بود تا الان ریلکس ترین قسمتش همون بوده 😁
قسمت ۶ که فقط ۳ بار نزدیک بود کل آشپزخونه آتیش بگیره 😁😅

اگر پی.وی پیام دادید شرمنده که امروز نبودم، الانم تازه چیتگر سوار مترو شدم ( چقدرم خلوته! فکر کردم تعطیله 😐)
خدا می‌دونه کی برسم مامانمم همه‌ش استرس میده. :/ ولی برسم خونه هم پی.وی هاتون رو ج میدم هم عکس‌های امروز رو میذارم... الان واقعا توانش نیست...❤️

از ۶ بیدارم دارم به مامانم کمک میکنم کلم‌پلو درست کنه. اگرم برسم می‌خوام یه شیرینی جدید درست کنم و بعدشم میرم سراغ فیکشن های آرمی اریا رو رسیدگی کنم و نهایتا اگر وقت شد در حد یکم قبل از خواب از جمعه برای خودم استفاده کنم. 😅🥺
شما هم برنامه بچینید با من بیایید جلو! ❤️

فردا اگر به موقع برم بیرون، میتونم برم سمت توحید عکاسی

یکی تون یادآوری کرد اسم کافه رو بهم. ممنون 😁❤️ کافه کراسه هستش... ✌️

جمعه ی من دقیقا از 8:00 شب شروع شده. بریم که برسیم به کارهای 24 ساعت، توی این چند ساعت باقی مونده تا هر چقدر که بتونم بیدار بمونم. 💪🏻

هرکار می‌کنم مغزم با اینکه «کارامل شور خوشمزه باشه» اوکی نمیشه...