شاگرد با استعداد ۳دی مکس ام بعد ۱۰ جلسه 🥺😍❤️ خدا نصیب کنه اگه چیزی به کسی یاد میدید پشتکار داشته باشه و استعداد 🤲🐱
به شدت حس میکنم باید به فیک نویسی برگردم و دستی به سر و گوش فیکشن های هیونگ لاین دار بکشم. هر طرف نگاه میکنم ویکوک و کوکوی ریخته و کسانی که جز این کاپل نمیتونن چیز دیگها ی بخونن... و این خیلی نامناسبه که اینقدر هم فندومی ها میل به تک بعدی بودن پیدا کردن... ویکوک زیباست اما نباید باعث بشه بقیه ی کاپل ها محو و نابود بشن... :(
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
گربهی درونم این روزا...
آقا امیلیا بقیه ی این رو برام پیدا کرده ولی دلشو ندارم براتون بذارمش چون اگه دو قطره هم تو وجود کسی انسانیت باشه، تا خود صبح ممکنه زار بزنه... قصد ندارم چنین ضربه ای بهتون بزنم 😩😭
منطق پدرمادرا: تا وقتی زیر سقف منی باید طبق قوانین من زندگی کنی.
« خب پس خونه ی جدا اجاره میکنم...»
پدر و مادر ا: اون کارم نمیشه کنی. باید بشینی همینجا زجر بکشی
« خب پس خونه ی جدا اجاره میکنم...»
پدر و مادر ا: اون کارم نمیشه کنی. باید بشینی همینجا زجر بکشی
Once Upon A Dream [Sleeping Beauty]
Disney
I know you
I walked with you once upon a dream
I know you
That look in your eyes is so familiar a gleam
And I know it's true, that visions are seldom what they seem
But if I know you
I know what you'll do
You'll love me at once
The way you did once upon a dream
[ #Music 🛹 ]
I walked with you once upon a dream
I know you
That look in your eyes is so familiar a gleam
And I know it's true, that visions are seldom what they seem
But if I know you
I know what you'll do
You'll love me at once
The way you did once upon a dream
[ #Music 🛹 ]
Forwarded from • 𝗔𝗿𝗲𝗮𝟱𝟭 •
وقتی دارم ازت میپرسم چخبر چیکارا میکنی، یعنی یه زر بزن و یه چیز بگو از روز و روزگارت که بحث باز شه نفهم!🛀🚬
#ددیغورباقایسکسی 🐸
#ددیغورباقایسکسی 🐸
یه چند روز چنل رو آرشیو کردم ببینم اتفاق به درد بخوری می افته راجع بهش حرف بزنم... و از اونجایی که نیفتاد تسلیم شدم و همینجوری خشک و خالی در خدمتون هستم.
Forwarded from .•°Arkano°•.
امروز به محض بیدار شدن دیدم باز یه نفر به پسرام تیکه انداخته... چون به نظرم آقای صمدپور یه آدم خوبیه خیلی سختم شد. و هرچی سعی کردم نتونستم تمرکز کنم رو درسم. همش نشخوار فکری میکردم. نتونستم طاقت بیارم و براش یه طومار نوشتم. ولی بعید میدونم ببیندش.
ولی همین که نوشتمش باعث شد یکم ذهنم آروم بشه.
اینو میذارم اینجا یادم بمونه که هیچچیز از هیچکس بعید نیس...
کاش روزی برسه که بخاطر چیزهایی که برامون باارزشن ناراحت نشیم...
ولی همین که نوشتمش باعث شد یکم ذهنم آروم بشه.
اینو میذارم اینجا یادم بمونه که هیچچیز از هیچکس بعید نیس...
کاش روزی برسه که بخاطر چیزهایی که برامون باارزشن ناراحت نشیم...
Forwarded from Cᴏʟᴅ'ɴ ᴡʜɪᴛᴇ ❅
❄️ - تا حالا از خوندن یه متن اینقدر Satisfaction احساس نکرده بودم. واقعا دلم میخواست الان بغلت کنم -_-
خیلی خوب گفتی.
خیلی خوب گفتی.
چطور میشه که آدم اینقدر پست و حقیر بشه که کسی رو بجای اینکه بره بشناسه، زحماتش رو ببینه و حداقل یکبار اسمش رو همینجوری معمولی تو گوگل حداقل سرچ کنه، از روی ۴ تا عکس، که ادیت هم هستن... قضاوت کنه؟
البته من این آقا رو نمیشناسم و تا قبل این اتفاق حتی اسمش رو هم نشنیده بودم و دیروزم فقط بلاک ریپورتش کردم برای Spreading Hate اما ظاهراً استوری یکی از آرمی ها رو در مورد پست خودش، استوری کردن...و طرفدار هاشون ریختن سر اون آرمی تنها. اگر ما طرفدارهای بچه و غیر منطقی ای هستیم بیخ ریش صاحاب مون ( مثلا بنگتن صاحاب ما ان 😁 ) شما به فکر طرفدارهای خودت باش آقای مثلا محترم. :)
البته من این آقا رو نمیشناسم و تا قبل این اتفاق حتی اسمش رو هم نشنیده بودم و دیروزم فقط بلاک ریپورتش کردم برای Spreading Hate اما ظاهراً استوری یکی از آرمی ها رو در مورد پست خودش، استوری کردن...و طرفدار هاشون ریختن سر اون آرمی تنها. اگر ما طرفدارهای بچه و غیر منطقی ای هستیم بیخ ریش صاحاب مون ( مثلا بنگتن صاحاب ما ان 😁 ) شما به فکر طرفدارهای خودت باش آقای مثلا محترم. :)
آقا، تاتاشی واسم یه وانشات نامجین نوشته، که جینش دقیقاً مثل کارهایی که توی روزانه نویسی من، پیش میرم نوشته شده و من الان پودر میشم از خوشی 😂❤️
امروز بین جمالزاده و دکتر قریب یه انسان با کیف بیتیاس دیدم و خیلی با خودم کلنجار رفتم که مزاحمش نشم اما چون خودم این جور وقتا ک تنها باشم بدم نمیاد یه آرمی بهم نزدیک بشه دستمو زدم به شونه ش و وقتی آهنگی که گوش میداد متوقف کرد بهش گفتم: دیدم کیف بیتیاس داری خواستم به عنوان یه آرمی روز خوبی رو برات آرزو کنم.
اونم لبخند زد و تشکر کرد و بنظر می اومد اوکی باشه ولی بعدش راه هامون جدا میشد. ☺️❤️ خلاصه حس خوبی بود برام 🥺😍
اونم لبخند زد و تشکر کرد و بنظر می اومد اوکی باشه ولی بعدش راه هامون جدا میشد. ☺️❤️ خلاصه حس خوبی بود برام 🥺😍
یه لحظه خواستم بهش بگم میا رو میشناسی، بعد فکر کردم اگه نشناسه علاوه بر اینکه خیلی ضایع میشم، اونم خاطره ی عجیبی تو ذهنش میمونه که این دیگه چه روانی ای بود من دیدم 😁