چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
434 subscribers
5.92K photos
577 videos
18 files
694 links
ᴮᵉᵗʷᵉᵉⁿ ᵗʰᵉ ᵍᵒᵒᵈ ᵃⁿᵈ ᵗʰᵉ ᵇᵉᵈ ᶦˢ ʷʰᵉʳᵉ ʸᵒᵘ ᶠᶦⁿᵈ ᵐᵉ ʳᵉᵃᶜʰᶦⁿᵍ ᶠᵒʳ ʰᵉᵃᵛᵉⁿ
- мια

ஐ Guide:
https://t.me/ButtonEyed/5202 🐈

ஐ Anonymous:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=271063224 🎐

ஐ ωαттρα∂: https://www.wattpad.com/user/maedeh1 📚
Download Telegram
تو آموزش شطرنج دولینگو، مهره‌ی سرباز اسکار رو زدم، برگشته میگه

You MONSTER! It had a name!!

🥹 همه‌جا با احساسات ما بازی کنید، راحت باشید...
10
با سرعت نگران کننده ای دارم به قهقرا میرم...
چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
دکتر یکسالی میشه که بهم گفته که به خاطر شرایطم، به حداقل ۱۰ ساعت خواب نیاز دارم. بهترش ۱۲ ساعت.... ولی تقریباً هیچ‌کس هیچ کمکی نمی‌کنه که بتونم نزدیک چنین عددی خواب رو تجربه کنم 😁😅 چه از بیدار موندن باشه چه از زود بیدار شدن. و یه ماهی هست که شدت نیازم به این…
مامانم چند وقته دستش شدیدا درد می‌کنه و دکتر بهش گفته اصلا نباید کار کنه. من سعی می‌کنم تا حد ممکن کمک کنم. طبیعتاً گاهی کج خلق و بی‌حوصله می‌شم، نمیگم همیشه بهترین آدم دنیا هستم. ولی از زمان استراحت خودم میزنم یا از سرکار تندی میام خونه که کمک کنم...
ولی مامان چنین ملاحظه‌ای رو برای من نداره...
خیلی راحت یهو قبل از اینکه بره بخوابه میاد میگه صبح زودتر بلند شو فلان کارو کن، فردا شب مهمون داریم! بعد که بالاخره نشون میدم اعصابم خراب شده از این حرفش میاد میگه، نمی‌خواد زود بیدار شی ❗️ اگه تونستی غروب زودتر بیا❗️

زن حسابی!
۱. تو می‌دونی من قبل از خواب یه چیزی رو بهم بگی بعد عوضش هم کنی فکرم مشغول میشه خوابم نمی‌بره.

۲. صدبار گفتم برای مرخصی من تصمیم نگیر. من خودم شاید کار و برنامه‌ای براش دارم. دقیقا همین امروز صبح داشتم بهش می‌گفتم به ۳۷۳۸۸۲ تا دلیل مزخصی گرفتن برام کار سختیه. باز شب خیلی رندوم میگه بگیر بیا کمک

۳. این دست شما که درد می‌کنه دکتر گفته کار نکن، حسابه. این که یه دکتری هم به من گفته بگیر بکپ تا می‌تونی، مهم نیست. چپ برو راست برو دست بذار رو این دو زار خواب صبح من.


من که الان دیگه صبح نمی‌خوابم. بلند میشم کارا رو کنم بلکه دست از سرم برداره چون دوشنبه کار دارم نمی‌خوام ۲ روز تو هفته اسم مرخصی رو بیارم 🤨



خلاصه که واقعا نیاز داشتم اینا رو بنویسم، همینطوریش ساعت ۱:۱۵ عه و از حرص خوابم نبرده، و تازه صبح زود هم باید بلند بشم 😇🌈
9
▪️
1
چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
بالاخره فصل درخت رسید!
هنوز وقت دارید برام رو درختم پیام بذارید. هرچند پرواز گفت طول می‌کشه لود بشه پس اگه نگذارید هم اوکیه
3
Forwarded from • 𝙼𝚎𝚎𝚛𝚎𝚜𝚕𝚒𝚎𝚍 •
میا نونا ☁️
خوب میشد اگه کوچک‌ترین زمانی که نزدیک خانواده می‌گذرونم، به یه جنجال و دعوا تبدیل نمی‌شد، نه؟ (مثلا الان مامان باهام قهره از دیشب )

اونوقت دیگه مجبور نبودم آرزو کنم تو تعطیلی‌ها و مناسبت‌ها سرم همه مون شلوغ باشه که نتونیم دور هم جمع بشیم :»
خب وقتی در این انیمه رو باز می‌کردم متوجه نبودم یکی از پاره کننده‌ترین انیمه‌های دوران رو دارم شروع می‌کنم... وای صدای کاغذ خردکن دادم 😀😂

در واقع به این خاطر شروع کردم که یکی از آرتیست‌های گنشینی، داشت ورژن گنشین اینو می‌کشید پست می‌کرد اینستا {میارمش حالا اونم} ولی اصل ماجرا هم همون قدر خنده‌داره.


•| #WatchWithMe | Ouran Highschool Host Club
هشدار محتوا غر از خانواده:

تا کی باید حتی وقتی خونه نیستم، سنگینی اتفاقاش، گریبانم رو بگیره؟
وقتی چند دقیقه بیرونم عذاب وجدان داشته باشم که این چند لحظه که خوش بودم قراره با رسیدن به خونه تاوانش رو بدم؟؟ حتی اگه شانس بیارم رو اون دفعه، مشکلی پیش نیاد، وقتی از هر ۲۰ بار ۱۹ بارش دعوا شده، ذهنم اون یه دفعه هم به اندازه‌ی اون ۱۹ بار درد می‌کشه!!!

ولی خانواده منت اون یکبار رو سرم میذارن! و میگن این دفعه که ما اذیتت نکردیم، ببین مشکل از خودته دنبال مقصر می‌گردی :////////////
9
باز من قهوه بیرون گرفتم، یادم رفت بگم کم کافئین بزنه، حالم بد 😂
تازه نصفش رو خوردم فقط! 🫠
7
بعد از همه چیزززز
امروز، روز خوبی بود. دوتا کتاب جدید دارم. از پریسا و عسل. 🩵

کف کافه گربه دراز کشیدم و یه گربه به اسم لِیلی، یک ساعت تمام روم نشست، ولو شد و خوابید. 🐱

غروب هم مشکات رو دیدم و حرفایی که گلوم رو فشار میداد پیشش ریختم وسط یکم حس کردم از ته چاه کسی صدامو میشنوه
7
بالاخره من ماندم و من
من از من رنجیده‌است و هیچ کس نیست پا در میانی کند.


گرگی در کمین - عباس کیارستمی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
When I woke up, I was riding a flower carriage 🌸
I’d just had a dream… I dreamed it was my birthday 🎂
In the dream, the Knight of Flowers and his retainers found me
Oh Archon, we’ve finally found you. The people can’t wait to meet you”
The Subzeruz festival began, and everyone smiled as they gathered around me
Finally, I got back on the carriage, and waved goodbye.

When I woke up, I was riding in a flower carriage..

When I woke up, I was riding in a flower carriage…
Happy Birthday, Nahida


•| #WatchWithMe
چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
When I woke up, I was riding a flower carriage 🌸 I’d just had a dream… I dreamed it was my birthday 🎂 In the dream, the Knight of Flowers and his retainers found me “Oh Archon, we’ve finally found you. The people can’t wait to meet you” The Subzeruz festival…
اینجا ناهیدا، یک متن یکسان رو ۳ جور تکرار می‌کنه.

اول جوری که خواب دید اتفاق میفته.
دوم جوری که دلش میخواست اتفاق بیفته
و سوم، جوری که واقعا اتفاق افتاد...

و من امروز طوری با این ویدئو زجه میزدم اول صبحی (وقتی کسی خونه نبود) که نفسم بالا نمی‌اومد.

ناهیدا واقعاً نمی‌تونست درست از خودش دفاع کنه. یاد خودم میفتم. واقعا بلد نیستم بیان کنم چرا بعضی کارها رو انجام میدم و طوری سرزنش می‌شم که دیگه حتی خودمم نمی‌تونم خودمو نجات بدم

می‌دونم اون موقع یه دلیلی داشتم که اون کار رو کردم ولی حالا که گیرم انداختید و سرزنشم می‌کنید و باز خواست میشم دیگه یادم نمیاد چرا و فکر می‌کنم حق با شماست

تا اینکه چند وقت بعد دوباره اون عذابی که می‌کشیدم سر باز کنه و دردش اونقدر زیاد بشه که بازم نتونم تحمل کنم، که روز از نو روزی از نو


(بعدا ویرایش کنم و ادامه بدم. قفل کردم از خستگی)
2