خبرهای خوب اینکه:

پوستر و تیزر فیکشن Vmin عزیزم آماده شد دیشب. 💃🏻

همین الان فیکشن تهگیه رو تموم کردم و دارم فایلاش رو آپلود میکنم.🧤

امروز میرم بیرون با نورا.🧣

باشگاه رو دوباره شروع میکنم.🤸🏻‍♀️

امیلیا قول داده اون کمیکی که بهش دادم بخونه.🎭

و من اگر تا پایان امروز باز هم نتونم با این همه دلیل خوب باشم دیگه کتک لازمم. فقط دعا کنید چیزی این وسط نزنه تو پر و بال کوفتیم 😅🌱

چقدر امروز تا این لحظه خوب بوده ولی کی حال داره رسید خونه دوش بگیره بره باشگاه 😭😅

+ نگارستان با نورا

امروز به افتخار امیلیا، قلم نوری ِ در خال خاک خوردنم رو از روی قفسه پایین آوردم 😅 بعد ۴ - ۵ سال ☁️

از شما چه پنهون، من یه سری فن فیک بی کیفیت کلیشه ای تو کتابخونه ی واتپدم ادد کردم، هر وقت ظهرا یا شبا خسته باشم ولی خوابم نبره می‌خونم شون... میزان کسل کنندگی شون با کتابای درسی برابری میکنه 😅 بعد ۳ پاراگراف بیهوش میشم 😬

تا الان بیدار بودم... حالا چطوری ۵ بیدار شم 😂😂😅

نمجون: الان دلت چی میخواد؟
جین: دلم میخواد تو منو-
نمجون: *لباسشو در میاره* نمیخواد ادامه بدی خودم فهمیدم چی میخوای.
جین: میخواستم بگم دلم میخواد تو منو ببری رستوران بعد از جلوی چشمم دور بشی. چرا لباست رو در آوردی؟
نمجون:

[ @BTS_Tweet ]

مووود من! 😂 الان با شیوا و مریم
در حد ترکیدن خوردماااا 😬

# خانه‌ی مقدم ☁️

Remember when you wanted what you currently have?

- ☔️

شاید بطور معمول مسخره باشیم اما جدی شدنو خوب بلدیم. کاش میشد بقیه هم اینو بفمن...

- مخاطب: خانواده و برخی از دوستا 😑

فکر کنم مرده ام، روحم داره تهران گردی میکنه چون تپ سی هر بار لوکیشنم رو یجا نشون میده. یبار سعادت آباد، یبار خیابون باهنر، یبار بلوار صبا... 😐

Current mood: Yoongi's 😼 Holiday spirit in KBS Gayo Daechukje 2019

فاطمه سادات ُ بردم نمایشگاه اسباب بازی، کی فکرشو می کرد یه روزی تا این میزان رو اعصابم ریسک کنم و بچه خواهرمو ببرم اینور اونور...

در اینجا علاوه بر قیافه ی پارک جیمین و رگ های دست تهیونگ، تتو های آقای جئون رو داریم که آرنج رو کاملا در بر گرفتن

[ ... Happiness is a state of mind ] ...

You think that you know (I do),
you've made yourself cold (oh yeah)
How could you believe them over me, I'm your girl
You're out of control (so what?),
how could you let go (oh yeah)
Don't you know I'm not attached to material

[ #Music 🛹 ]

یه سنگینی خاصی حس می‌کنم...
جسمم میخواد زیر پتو اتراق کنه اما مغزم رضایت نمیده... در نتیجه نه میتونم کار کنم نه بخوابم.

بهم روزی رو معرفی کنید که زیباتر از وقتی باشه که ناهار کته گوجه س...

عمرا بتونید. 🤷‍♀

دارم یه انیمه می بینم اگه درست حسابی تموم شه می پیشنهادمش بهتون...

یه روز هایی هم میگم خب امروز با انگیزه بیدار میشم و...


اما قبل از اینکه جمله ام‌ تموم بشه یاد تمام وقت هایی که فکر می‌کردم برای بقیه مهمم اما فورا دیدم اولویت هاشون از تصورم چقدر دوره می افتم. 😅

وقتی خودم هستم بقیه خیلی نقش مهمی نباید داشته باشن تو مسیرم اما ۲۷ سال زندگی هم جای خودش می‌تونه خاطرات آزار دهنده ی زیادی داشته باشه.