دیروز یه مسأله ای پیش اومد... که قبلا نمونه ش رو زیاد دیده بودم...

فکر کنید تو یه جمعی، یه تیکه از تبلیغ چیزی فوروارد میشه و جمع مشغول میشن راجع بهش میگن و میخندن. گاهی اون گفت و خنده به تمسخر تبدیل میشه...

حالا فکر کنید نویسنده یا مترجم اون اثر توی اون جمع باشه ولی افراد نمی‌دونن. آیا بازم اینقدر آزاد به تمسخرش ادامه میدن؟ نه خب. حتی اگه بنظر شون مسخره بیاد ولش می‌کنن.

واقعاً چرا اینطوری ایم؟ حتما یکی اون نوشته رو دوست داشته که وقت گذاشته ترجمه کرده. قبول دارم بعضی آثار واقعا می طلبه بهشون نقد های زیادی وارد بشه اما بازم اینطوری تمسخر کردن برام جا نمی افته.
حالا اگه طرف اونقدر میزان درکش پایین باشه که بدونه صاحب اثر اونجاس و باز هم تیکه بندازه که دیگه هیچی...

کاش یکی همه ی وسایل خیاطی ها رو از جلو دست جین بر میداشت تو ران... 😅😅😅

ولی با پوشیدنش خوشتیپ شد... 😑😐 اون جینه...

اینکه با سلیقه ی شخصیتون، بقیه رو محکوم به اشتباه بودن میکنید خیلی نفرت انگیزه :)
قبل از هر حرفی، یک بار از خودتون بپرسید که "این کار واقعا اشتباست، یا فقط با سلیقه ی من یکی نیست؟"

#PinkOo 🦩

امروز از صبح داشتم یکم کارهای فیکشن هام رو مرتب می کردم که بقیه روز دیگه به درسم برسم. شما هم هر موقع بیدار شدید، نهایتا نیم ساعت کارهای جانبی انجام بدید بعد برید سراغ درس. 💪🏻

•| #JustDoIt #Motivated

شما هم اینجوری هستید که، با وجود اینکه بدتون نمیاد مخاطب زیاد داشته باشید، به بعضی ها که می رسید فقط آرزو می‌کنید که هیچوقت فیکشن تون رو نخونن 😒

ای کسانی که ربات پیام می‌دید واتپد منو می‌خوایید می دونستید تو بیوی چنل هست؟
https://www.wattpad.com/user/maedeh1 📚

اینم اکانت بتا

https://www.wattpad.com/user/Storyteller_Mia

جمعه که فاطمه سادات میاد و هیچ کار دیگه ای نمیتونم کنم احتمالا کلی کیک و شیرینی و غذا درست کنم 😂😈 آماده باشید همراهیم کنید

یه سری عادت احمقانه ام هست آدم داره و اوکیه باهاشون تا اینکه یه چیزی میشه اون تبدیل میشه به دشمنت. مثل اینکه من عادت دارم همیشه گوشه ی تصویر ویندوزم کلیک کنم همه چی minimize بشه و بعد چیزایی که لازم دارم دوباره بیارم شون بالا و کار کنم اما موتور رندر VRay عادت دارن اگه minimize بشن، تا کارشون تموم نشده دیگه بالا نمیان حداقل کنسل کنی... 😓 حالا ممکنه رندرت مثلا 2 ساعت باشه...

به کار جدیدم سلام کنید بعد از 20 روز واقعا همینو فقط تمرین کردم و باید برم بمیرم...

امروز از اون روز های شلوغه! از این مطلب غافل نشید!!

کیا آماده ان باهم شروع کنیم؟!!! 🥳💪

❄️ - باید یه نفر رو استخدام کنم بیاد فقط کلیپ بُرد من رو خالی کنه توی تلگرام.
پول خوبی میدم به خدا
~(;´∩`;)~

در حال حاضر انقدر پول لازمم که این هم پیشنهاد خوبی بنظر میاد... 🙂😇😭

خب من آف میشم یکی دو ساعت به درس و نوشتن برسم. شما هم همینکار رو کنید. 😘

منو می بینید اینهمه شیرینی دوست دارم؟

همین من، وقتی هیچی دلم نمی‌خواد بخورم خیارشور میتونه نجاتم بده! 😁

اینم کار امروز... 😅 دیگه برم سر خون آبی نوشتن 🥺❤️

شب جالبی بود. دلپذیر نبود راستش... اما شکر میکنم که بخیر گذشت.

نمیدونم چرا شب هایی که خون آبی آپ میشه بجای اینکه بتونم در آرامش لذت ببرم همیشه یکی برام خرابش می‌کنه... خدایا چرا آخه؟
ظلم به من میشه، آخرش هم مظلوم نمایی تهش مال یکی دیگه س.
خسته شدم از اینکه بابت توقع داشتن از ضایع نشدن حقم، بنظر پرو بیام...

یا مثلاً چیزی که می‌تونه تو پی.وی حل بشه یهو پاش به گروه باز میشه آدم باید از ترس تبدیل شدنش به دراما هفتصد تا دخیل ببنده.

قصد غر زدن ندارم. اتفاق های خوب هم افتاد. استادم از کارم تعریف کرد و امیدوارم باز پرو نشم ۲۰ روز کار رو ول کنم 😐😕

ایشالا بزودی خون آبی رو جمع کنم برم سراغ کار نصفه ول شده ی بعدی... شبیه اینایی شدم که قراره بمیرن و می‌خوان کار ناتمام نداشته باشن 😂

فردا حسابی قراره روز پر کاری باشه دعا کنید خوب پیش بره. الانم بخوابیم که صبح ب موقع بیدار بشیم. 👌

کاش میشد یه بخش هایی از حافظه رو بریزی تو یه صندوق بذاری کنار. بعضی چیزا میگذره ها اما یهو ۲ سال بعد یادش می افتی غمگین میشی...
خیلی حیفه واقعا نه؟

من وقتی حالم گرفته س اینو می‌خونم. . . باید هشتگ جدید بزنم... نه؟

" 💍⃤ REPLACE💍⃤" :

https://my.w.tt/1hdqpatuC7

•| #WhatIRead

به پروازم قول دادم براش یه دستور غذای ساده بذارم... کاش یادم نره تا بیدار میشه... 🥺😃