چشـــم دکمهای ⚇_⚉
I'm getting old, and I need something to rely on – Keane - Somewhere only we know (Cover by rhianne music) Lyrics
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
کلیپهای کوتاه یوتوبی، اینبار همگی در رابطه با آرکین: ⏱ دلایل رفتن این سه نفر به زمانهای مختلف کالکشن رنگ مویی که میخوام 🦄 ⏳ باز هم در مورد تفاوت زمانی جیس از بقیه 🕯 آیا جینکس زنده س؟ •| #WatchWithMe
باز هم آرکین 😃
ژانگلی خیلی مرموزه 😏
دختر ۶ ساله میپرسه: چرا نمرد، من کلی بهش شلیک کردم 👀
تغییر رنگ کاراکتر های گنشین
•| #WatchWithMe
☃6
حال بدمو به مامانم مجبورم نشون ندم. چون فکر میکنه دارم ادا درمیارم که از شرش خلاص بشم و بیشتر اذیتم میکنه. خیلی بیشتر.
جلوی دوستام نمیتونم بگم. چون دوست نزدیکی برای خودم باقی نذاشتم با گوشه گیر بودن هام. انقدر بهم گفتن حرف بزن و حرف ازم در نیومد بزنم، الانم همچنان لالم پیش شون.
بذارید بقیه گزینهها رو دیگه اصلا باز نکنم. چون هر لحظه مقصرتر میشم. خیلی هم عالی 🥇
جلوی دوستام نمیتونم بگم. چون دوست نزدیکی برای خودم باقی نذاشتم با گوشه گیر بودن هام. انقدر بهم گفتن حرف بزن و حرف ازم در نیومد بزنم، الانم همچنان لالم پیش شون.
بذارید بقیه گزینهها رو دیگه اصلا باز نکنم. چون هر لحظه مقصرتر میشم. خیلی هم عالی 🥇
☃18
نم تتسود متشادن؟ رتکد هب نم هتفگ دوب هد باوخب امتح، نم ات هدزای و مین مدنومیم هک وت ریگلد یشن
☃23
برای خیلی هامون این طوری نیست که بشینیم برای خودمون عزاداری و دلسوزی کنیم... و شاید مشکل همینجاست. خودمون رو از خودمون دریغ میکنیم. مجبورش میکنیم بعد از فشارهای بقیه، فشار سختگیری های خودمون رو هم تنهایی تحمل کنه...
☃12
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
به روانشناسم میگفتم بارها سر اینکه بدون هماهنگی برام خوراکی میارن، با مامانم بحثم شده. چون از نظر مامان، این لطفه. از نظر من زحمت. چون گاهی واقعاً دلم نمیخواد فلان چیز رو در اون زمانی که برام میارن بخورم. چه برسه که بابتش ممنون باشم! حرفی که زد خوب بودا…
در مورد تفریح مورد علاقهی تعدادی از مامانها صحبت کنیم.
تزریق احساس گناه یا guilt trip که روانشناسم تشبیهش کرد به بچهای که تو فروشگاه بدخلقی میکنه تا براش یه چیزی بخرن... اگه قلق پدر مادر رو بفهمه، مثلا بفهمه ۳ دفعه جیغ بزنه براش میخرن خب انجامش میده هربار.
در مورد خانواده ها/مادرها هم همینطوریه... وقتی میدونن ۱۰ بار ۲۰ بار که جلوی شما رو بگیرن، بالاخره قید خواستههاتون رو میزنید، انجامش میدن. بیشتر شبیه یه بازیه. هرکسی اول کوتاه بیاد میبازه. حالا بعضی پدر مادرها انقدر زورشون زیاده که بچه رو جوری آچمز میکنن که کلا قید آرزو دنبال کردن رو بزنه :»
مثلاً من دیگه خیلی چیزا رو «نمیخوام» چون درخواست کردن و رد شدن، یا در خواست کردن و دریافت شرطی چیز ها برام مساوی آسیبه. این یعنی من تسلیم شدم، حتی قبل از جنگیدن. چون ترجیح میدم نداشته باشم تا مجبور بشم برای داشتنش سختیِ رو به رو شدن با میدان مبارزه رو بکشم. اونم میدانی که حریفم انقدر قوی شده که حتی خواستههای معمولیمم ترجیح میدم بهش نگم. 🙂
بعد جالب این جاست تو معدود دفعاتی که مقاومت میکنم guilt trip دوبرابر دریافت میکنم. چون نه تنها گفتم «نه» بلکه سر «نه گفتن» موندم و نظرمو عوض نکردم! بعد میرسیم به جملاتی مثلِ «لعنت به من که کارم به تو افتاده» یا «من زحمتت رو کشیدم، اینم شد جوابم» یا «خاک تو سر من که محتاج تو شدم» (این آخری رو ۵ ثانیه پیش برای بار هزارم در زندگیم شنیدم) 💁♀
خب طبیعیه که اینا سختتر هم میشه وقتی چشمم این وسط به مادرهای سالمی میفته که این کارو با بچههاشون نمیکنن. آدم به این فکر میفته که، خب الان منم تو موقعیت های اجتماعی و عاطفی مشابهی با این آدم ها قرار میگیرم ولی پاسخی که از من در میاد ناسالمه و به آدم ها صدمه میزنه. کاش حداقل میتونستم این ناسالمی ها رو به خودم محدود کنم... 😇
تزریق احساس گناه یا guilt trip که روانشناسم تشبیهش کرد به بچهای که تو فروشگاه بدخلقی میکنه تا براش یه چیزی بخرن... اگه قلق پدر مادر رو بفهمه، مثلا بفهمه ۳ دفعه جیغ بزنه براش میخرن خب انجامش میده هربار.
در مورد خانواده ها/مادرها هم همینطوریه... وقتی میدونن ۱۰ بار ۲۰ بار که جلوی شما رو بگیرن، بالاخره قید خواستههاتون رو میزنید، انجامش میدن. بیشتر شبیه یه بازیه. هرکسی اول کوتاه بیاد میبازه. حالا بعضی پدر مادرها انقدر زورشون زیاده که بچه رو جوری آچمز میکنن که کلا قید آرزو دنبال کردن رو بزنه :»
مثلاً من دیگه خیلی چیزا رو «نمیخوام» چون درخواست کردن و رد شدن، یا در خواست کردن و دریافت شرطی چیز ها برام مساوی آسیبه. این یعنی من تسلیم شدم، حتی قبل از جنگیدن. چون ترجیح میدم نداشته باشم تا مجبور بشم برای داشتنش سختیِ رو به رو شدن با میدان مبارزه رو بکشم. اونم میدانی که حریفم انقدر قوی شده که حتی خواستههای معمولیمم ترجیح میدم بهش نگم. 🙂
بعد جالب این جاست تو معدود دفعاتی که مقاومت میکنم guilt trip دوبرابر دریافت میکنم. چون نه تنها گفتم «نه» بلکه سر «نه گفتن» موندم و نظرمو عوض نکردم! بعد میرسیم به جملاتی مثلِ «لعنت به من که کارم به تو افتاده» یا «من زحمتت رو کشیدم، اینم شد جوابم» یا «خاک تو سر من که محتاج تو شدم» (این آخری رو ۵ ثانیه پیش برای بار هزارم در زندگیم شنیدم) 💁♀
خب طبیعیه که اینا سختتر هم میشه وقتی چشمم این وسط به مادرهای سالمی میفته که این کارو با بچههاشون نمیکنن. آدم به این فکر میفته که، خب الان منم تو موقعیت های اجتماعی و عاطفی مشابهی با این آدم ها قرار میگیرم ولی پاسخی که از من در میاد ناسالمه و به آدم ها صدمه میزنه. کاش حداقل میتونستم این ناسالمی ها رو به خودم محدود کنم... 😇
☃15
از نمونههای خوب این ژانر:
«روزگار اینطوری نمیمونه»
«لیست کارهایی که نوشته بودم تو انجام بدی رو میرم پاک میکنم اصلا»
«یه کلمه نمیای بپرسی به کمک نیاز دارم یا نه»
لیست آپدیت خواهد شد.
بعدا نوشت: به همهی اینا گریه کردن رو هم اضافه کنید ✅
«روزگار اینطوری نمیمونه»
«لیست کارهایی که نوشته بودم تو انجام بدی رو میرم پاک میکنم اصلا»
«یه کلمه نمیای بپرسی به کمک نیاز دارم یا نه»
لیست آپدیت خواهد شد.
بعدا نوشت: به همهی اینا گریه کردن رو هم اضافه کنید ✅
☃8
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
یه روزم که سرم درد شدیدی نداره، زانو درد نمیذاره بخوابم 😂
سلام بر گذشتهی تکرار شونده
نوع خاصی از «بریدن» رو تجربه میکنم. از اونایی که هیچ کاری در مورد شون نمیکنم تا ذره ذره توش غرق میشم.
Consequences
Camila Cabello
Hesitation, awkward conversation
Running on low expectation
Every siren that I was ignoring
I'm payin' for it
Loving you was young, and wild, and free
Loving you was cool, and hot, and sweet
Loving you was sunshine, safe and sound
A steady place to let down my defenses
But loving you had consequences
[ #Music 🛹 ]
Running on low expectation
Every siren that I was ignoring
I'm payin' for it
Loving you was young, and wild, and free
Loving you was cool, and hot, and sweet
Loving you was sunshine, safe and sound
A steady place to let down my defenses
But loving you had consequences
[ #Music 🛹 ]