چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
432 subscribers
5.96K photos
577 videos
19 files
694 links
ᴮᵉᵗʷᵉᵉⁿ ᵗʰᵉ ᵍᵒᵒᵈ ᵃⁿᵈ ᵗʰᵉ ᵇᵉᵈ ᶦˢ ʷʰᵉʳᵉ ʸᵒᵘ ᶠᶦⁿᵈ ᵐᵉ ʳᵉᵃᶜʰᶦⁿᵍ ᶠᵒʳ ʰᵉᵃᵛᵉⁿ
- мια

ஐ Guide:
https://t.me/ButtonEyed/5202 🐈

ஐ Anonymous:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=271063224 🎐

ஐ ωαттρα∂: https://www.wattpad.com/user/maedeh1 📚
Download Telegram
چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
Photo
اسکرین‌شات های رندوم که می‌خوام پاک کنم ولی چون در زمان خودش زحمت کشیدم گرفتم، حیف میشن

•| #MyStuff
12
چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
° زبون دریافت عشق تون چیه؟ خیلی وقتا در مورد این صحبت میشه که زبون بیان عشق هرکس چیه. یکی میگه هدیه دادن. یکی میگه وقت با کیفیت باهم گذروندن رو زبون عشق می‌دونه. یکی در کنار هم تجربه کسب کردن رو و... • ولی معمولاً در مورد اون زبونی که باهاش باور می‌کنیم…
یه اخلاق بدی دارم [برای دیگران بد نیست] اونم اینه که اگه کسی پیش من تلاش کنه خودش رو دست کم بگیره، اینکه متوجهش کنم خیلی هم عالیه، رو ماموریت زندگیم می‌کنم. کاری می‌کنم همه جوره مطمئن بشه خوبه. مطمئن بشه کم نذاشته یا ایرادی توی رفتارهاش نبوده. چون حتی اگه واقعیت نداشته باشه، تایید کردن نگرانی‌هاش وقتی حالش خوب نیست قرار نیست باعث اصلاح یا پیشرفتش بشه. فقط قلبش سنگین تر میشه.
توی زندگیم به افرادی برخوردم که این اخلاق من براشون سرگرمی جالبی بوده. بعضی‌هاشون ازش برای دریافت اعتماد به نفس استفاده می‌کنن. بعضی‌ها ازش استفاده می‌کنن تا خودشون رو به دست من تبرعه کنن...
بعضی‌ها هم... خب در واقع سعی میکنن کمبودهام رو اینطوری بهم یادآوری کنن، مثلا، من به یکی میگم «از کافی نبودن می‌ترسم برای همین زیاد و سخت تلاش می‌کنم» [بیایید در نظر داشته باشیم که ترس عادی شدن هم دارم، یعنی می‌ترسم هرچی دارم بدم بره و بعدش که توقع آدم ها رو بالا بردم، حالا دوباره بخاطر کافی نبودن anymore ترکم کنن، یعنی اون ترس کافی نبودن لزوماً با تلاش زیاد بهتر نمیشه]

برگردیم به مثال 😃
خب من به این فرد میگم از کافی نبودن می‌ترسم و برای اینه که سخت تلاش می‌کنم. بعد یه روزی که این فرد حالش خوب نیست و من دارم تلاش های به قول خودم زیادی می‌کنم یا و کلی تلاش هم می‌خوام کنم و دارم براش ازشون می‌گم، یهو برمیگرده بهم میگه «چرا؟ مگه من چیکار کردم که برام تلاش کنی؟»

این‌جا مغز من شروع می‌کنه به شمردن تمام کارهایی که اون فرد کرده، تا حدی که گاهی انقدر ریز ریز می‌شمره توی سرم میگم «وای نه جدی جدی من تلاش کافی نکردم. محبت هاش رو نتونستم جبران کنم... ولی خب حداقل دیده دارم تلاش می‌کنم، الانم بهش گفتم می‌خوام تلاش هامو بیشتر کنم» و درست وسط لیست کردن این تلاش ها، و اینکه بهش بگم چرا دوست دارم براش بهترین توانم رو بذارم، مشخص میشه که در واقع مشکل این نبوده که اون فرد واقعا براش سوال باشه چیکار کرده، بیشتر داشته سعی می‌کرده با این روش به مغزم یادآوری کنه «من برات اینهمه کار کردم ولی تو حتی هنوز راه جبران درست برام رو بلد نیستی»

می‌دونید، در واقع اشتباه نیست که بهم بگه دارم با سرعت ۱۸۰ تا، تو جاده‌ی اشتباهی رانندگی می‌کنما ولی خب، خیلی قشنگ نیست که در حین گفتنش، بگی در ضمن ماشینت هم خیلی قراضه اس، صندلیش داره کمرم رو درد میاره.
ببخشید، واقعا عذر می‌خوام که تمام تلاشم در حد یه چنین چیز ناکافی و درب و داغونیه، اگه قدرتش رو داشتم بهترش می‌کردم.
الان هنوز جایی نیستم که بتونم ماشین جدید بگیرم یا صندلی هاش رو تعویض کنم. میدونم لیاقت بهتر از اینا رو داری. بارها بهت گفتم... فقط الان دیگه اینهمه راه رو اومدم. چی دوست داری بشنوی؟ اینکه میرم و وقتی تونستم چیزی که می‌خوای باشم برمی‌گردم؟
من فقط خوب یادگرفتم بقیه رو برای خودم کافی کنم. هنوز کافی بودن برای دیگران با زبون دریافت عشق شون، اگر چیزی باشه که همین الان نداشته باشمش برام سخت و گاهی نشدنیه...

و میدونید بدتر از همه چیه؟ اینکه بازم من کسی ام که احساس گناه و کمبود داره... در نتیجه اینکه بگم از حرف طرف آسیب دیدم رو حق خودم نمی‌دونم و سعی می‌کنم در کمترین حالت، فقط خود عادیم بمونم...
11
نمی‌خوام در جوار آدم‌ها باشم، یا آرشیو می‌کنم چنل ها و گروه ها رو... یا میرم یه اکانت دیگه.
احتمالأ فقط آرشیو کنم. . .
گاهی ندیدن اینکه اوضاع اکثر جاها مرتبه و فقط من دارم از لبه‌ی پرتگاه میفتم هم کمک کننده س. 🤷‍♀
16
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‌ ‌
🫧 خود حقه باز پنداری!

▫️سندروم ایمپاستر یا همون مرغ همسایه غازه خودمون، نوعی تردید مداوم به توانایی‌ها و دانش خودمونه.

▫️افرادی که دچار این سندرم میشن، عوامل موفقیت خودشون رو به عوامل بیرونی مثل شانس نسبت میدن.


© Stanford Medicine
➡️ @moshaverbums
3
دلم می‌خواد تعداد روزهایی که خوبم انگشت شمار نباشن. دلم می‌خواد سختم نباشه آهنگ جدید گوش بدم و هرچی می‌بینم فقط فور نکنم یه گوشه به امید «بعدا» گوش دادن.
دلم می‌خواد با قدرت یه کاری رو بگیرم دستم و پیش ببرم نه اینکه خدا خدا کنم به من چیزی نسپرن...
دلم می‌خواد سختم نباشه صحبت کردن با آدم ها پای تلفن و واقعاً دلم می‌خواد انقدر عادی زندگی کنم که دیگه یادم نیاد یه روز دلم می‌خواسته چنین چیزای ساده‌ای رو تجربه کنم.
15
چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
<unknown> – Ludovico Einaudi - Experience
این آهنگ هم بعضی روزا واقعاً #Battle هست و نجات میده 🤷‍♀
بالاخره بعد از هزاران سال «19days» رو شروع کنم؟ شبی ۲ قسمت قبل از خواب؟ چون کوتاه کوتاهه؟ 🙂
16
عالی‌ام. عالی. حتی یه نقطه سالم نمی‌تونم باقی بذارم برای خودم...
3
بالاخره آل استار سبز هامو گذاشتم بیرون. مدتی بود پشتش پاره شده بود ولی چون دوستش داشتم، می پوشیدمش و شده بود شبیه یه مشکل که بهش آگاهم ولی تمایلی به حل کردنش ندارم. 😅
امروزم آبی کمرنگ ها رو پوشیدم که فردا بندازم بره، پشتش عملا داره سوراخ میشه ولی دوستش دارم و دارم در برابر دور انداختنش مقاومت می‌کنم. البته، اینکه این مدت نمی‌خواستم پولم رو برای کفش هزینه کنم هم در دور ننداختن بی تاثیر نبوده 🥲 ولی خب یکی دوتا جایگزین گرفتم که برای استفاده روزمره زیادی جینگول پینگولن و تا اینا رو نندازم بره، کفش راحت روزانه نمی‌گیرم...
ایشالا که اینطوری نمیشه که هم اینا رو بندازم بره هم کفش روزانه نخرم 😬😵‍💫
5
چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
بالاخره آل استار سبز هامو گذاشتم بیرون. مدتی بود پشتش پاره شده بود ولی چون دوستش داشتم، می پوشیدمش و شده بود شبیه یه مشکل که بهش آگاهم ولی تمایلی به حل کردنش ندارم. 😅 امروزم آبی کمرنگ ها رو پوشیدم که فردا بندازم بره، پشتش عملا داره سوراخ میشه ولی دوستش دارم…
ریشه این که چرا من تقریبا هیچ «کفشی» جز آل استار (کانورس) نمی‌گیرم برمیگرده به دوران راهنمایی. دورانی که همه سعی میکنن باحال و جذاب باشن... و برای یکی مثل من که تو خانواده کسی اهل این کارها نبود که بهم یاد بده، بهترین راه تقلید بود... اما خب تقلید ناشیانه! مثلاً می‌دیدم بچه‌ها پوتین میگیرن و شلوار هاشونو میزنن توش. منم سعی کردم بالاخره مامان رو راضی کنم پوتین ساق بلند بگیرم ولی خب... اصلا دقت نکرده بودم مال بقیه دقیقا چطوریه و در نتیجه بعدا که پوشیدم رفتم مدرسه اصلا حس خوبی بهشون نداشتم. زشت نبودن ها ولی جلوش گرد و گنده بود و مثل مال بقیه ظریف و تیز نبود (مد دهه ۸۰ دیگه)
یا مثلاً می‌دیدم بچه‌ها موهای دست و پاهاشونو با تیغ می‌زنن، منم اصرار کردم که مامان بذاره بزنم. یا اینکه بور و نازک بود. مامان گفت از الان بزنی کلفت میشه، مگه گوش کردم؟
یا مثلاً بچه‌ها مانتو هاشون رو کوتاه می‌کردن، منم انقدرررر گیر دادم تا مامان انقدر کوتاه کرد که بازم بد شده بود و زیادی کوتاه بود حالا نسبت به بقیه :»

خلاصه اینکه وقتی فهمیدم کانورس همیشه و در همه‌ی زمان‌ها cool به حساب میاد[؟] تصمیم گرفتم همون رو بچسبم. 🤷‍♀
واقعا نفرین بر نوجوانی، تمام مدت میخوای خاص باشی ولی اگه زیادی خاص باشی و یا نگاه تایید دیگران رو دریافت نکنی، نابود میشی. حداقل من اینطوری بودم و واقعاً اذیت می‌شدم بابتش 😮‍💨
16
چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
ریشه این که چرا من تقریبا هیچ «کفشی» جز آل استار (کانورس) نمی‌گیرم برمیگرده به دوران راهنمایی. دورانی که همه سعی میکنن باحال و جذاب باشن... و برای یکی مثل من که تو خانواده کسی اهل این کارها نبود که بهم یاد بده، بهترین راه تقلید بود... اما خب تقلید ناشیانه!…
همین دوران، دورانی بود که مدرسه اجازه داده بود زنگ ورزش بچه‌ها اسکیت بیارن. من یادمه از دوران دبستان عاشق اسکیت بودم. یه نوع ارزون و کم کیفیت 🛼 چهار چرخی پلاستیکیشو مامان خریده بود برام ولی پامو اذیت می‌کرد و یجورایی ذوقم کور شده بود. [درک می‌کنم که شاید دلیل نخریدنش اون زمان این بود که پول دور ریختن می‌دونست این کار رو؟ مخصوصا که قرار بود برای هنرستان خواهرم معصومه از شهرستان بیاییم تهران] ولی خب مدرسه‌ی جدیدم تو تهران با مدرسه شهرستان فرق می‌کرد. اینجا تقریباً نصف کلاس اسکیت داشتن و کلاس هم می‌رفتن. بعضی ها هم اسکیت داشتن ولی کلاس نمی‌رفتن و بلد نبودن... بعد منی که حتی اسکیت نداشتم، زنگ های ورزش به اینا اسکیت یاد می‌دادم :»
به امید اینکه آخر روز بگن بیا ۱۰ دقیقه هم تو بپوش که واقعاً یادم نمیاد بیشتر از ۲ بار اتفاق افتاده باشه. . . بعدا بزرگ‌تر که شدم اسکیت برد خریدم ولی هنوزم هیچی برام roller skates نمیشه و ته قلبم اون حس کامل نشدگی باقی مونده. 🤕😪

حالا چرا درم رو برداشتم امروز؟ دلایل زیادی داره ولی یکیش اینه که دارم inside out 2 رو موقع ناهار ها، برای بار سوم با همکارم می‌بینم. یبار خودم دیدم یه پنیک رد کردم، یبار ری اکشن بهش رو دیدم و داشت نفسم می‌رفت... خدا این‌بار رو بخیر کنه 🐾🦋

•| #Mia 🐱
17
از صبح با همکارم دفتر رو ریختیم وسط و جمع کردیم، واقعا حال داد. من واقعا عاشق تمیزکاری های ناگهانی و اینطوری ام. البته خونه معمولاً چنین حوصله ای ندارم 😢🥲
3
اعضای جدید بازی‌هامم بذارم دیگه. تایناری رو از بنر سالگرد برداشتم. روبهک و موز 🍌 هم که مال هونکای می‌باشند.

•| #MyGames
3