چشـــم دکمهای ⚇_⚉
یادمه کاردانی بودم {سال ۹۱ اینا} که سریال iCarly رو کشف کردم... که بعدش رسیدم به Victorious و بعد هم Sam & Cat و اون زمان آریانا گرانده تازه داشت معروف میشد. کاراکتر سم (بازیگر: جنت مکاردی) واقعاً جذاب بود. یه دختر با موهای بلند طلایی، تک تک دیالوگ هاش خنده…
بریم برای ادامه؟
از اونجایی که در موردش با مشکات حرف زدم، فکر کنم یکم راحتتر میتونم اینجا هم بگمش. تنها کسی که میتونه این رو تایید کنه، دوستم الهامه. چون اون موقع تقریباً هر روزم رو با اون میگذروندم. دانشگاه رو میپیچوندم و تو کافه نزدیک دانشگاه مینشستیم فن فیکشن مینوشتیم. اول فن فیک نبود ولی، اون یه داستانی رو در مورد خودش و دوستانش مینوشت که بعد از آشنایی با واندایرکشن و در ادامه آشنایی با کانسپت فنفیک به اون سمت هدایت شد... حالا بگذریم. اون دوران من داستامهای غیر فنفیکی داشتم و ورود به فندوم باعث شد هم قبلی ها رو تبدیل به فنفیک کنم و هم بخوام جدید بنویسم. در همین راستای فندوم بازی و دنبال کردن برنامههایی که واندایرکشن شرکت کرده بودن، به اپیزود حضورشون در iCarly رسیدیم. خب من از کلیت اون برنامه خوشم اومد و شروع کردم مثل یک فرد ocpd زده که اون زمان عملا دیگه داشتم توش غرق میشدم، دانلود کردن کاملش و حتی به همه اطرافیان معرفی کردنش...
دیدن اون برنامه همانا و حسرت اینکه کاش منم یکی بودم مثل شخصیت سم همان... که کمی بعدتر این شخصیت رو تو فنفیکم به اسم Summer camp رو یکی از شخصیتها (که میشد گفت تمام آنچیزی بود که آرزو داشتم باشم) تنظیم و ارائه کردن.
بعضی از شما که من رو از دوران نوشتنم میشناسید این فنفیکم رو در فندوم نهاییش به اسم:
20 ways to die in summer
میشناسید. داستانی که انقدر برای خودم سنگین بود که در نهایت تمومش نکردم. فقط برای احترام به تمام کسانی که وقت گذاشته بودن خونده بودن، تو چند پاراگراف کلیت داستان رو گفتم و درش رو بستم چون باعث میشد موقع نوشتنش حالم خراب بشه...
و حالا بعد از اینهمه سال! میفهمم که اون کاراکتری که اونقدر میپرستیدمش توسط کسی اجرا میشده که عملا داشته تو جهنم زندگی میکرده...
هر میزان از سواستفاده، بخصوص اگر از طرف والدین باشه، زندگی انسانها رو خراب میکنه. این حقیقته... ولی خیلی وقتها وقتی تجربیات دیگران رو میشنویم ناخودآگاه ممکنه با خودمون بگیم «اینا که چیزی نیست من هر روز بدترش رو تجربه میکنم»
اینبار نه. این یکی واقعاً دردناک بود. . . و بخش بدترش این که به بعضی تیکههای داستان بیش از حدی که تمایل دارم بپذیرم احساس نزدیکی میکردم. مسلما نه به این شدت اما قابل باور نیست که چه بخشهای ترسناکی ازش برام قابل درک بودن و میشه گفت تجربه کردم... که با تمام وجود هم میخوام در موردشون صحبت کنم هم به هیچ عنوان قرار نیست تو یه فضای عمومی چنین اتفاقی بیفته... حتی مطمئن نیستم تو فضای شخصی بتونم تمام خاطراتی که حتی فراموش کرده بودم و بعد از این کتاب بهم برگشتن به همین راحتی بیان کنم...
میدونید ممکنه در روز های آینده حرف های بیشتری برای زدن در مورد این کتاب داشته باشم. برای امشب، ترجیح میدم همینجا ببندمش 🌱✨
•| #ReadWithMe | I'm glad my mom died
از اونجایی که در موردش با مشکات حرف زدم، فکر کنم یکم راحتتر میتونم اینجا هم بگمش. تنها کسی که میتونه این رو تایید کنه، دوستم الهامه. چون اون موقع تقریباً هر روزم رو با اون میگذروندم. دانشگاه رو میپیچوندم و تو کافه نزدیک دانشگاه مینشستیم فن فیکشن مینوشتیم. اول فن فیک نبود ولی، اون یه داستانی رو در مورد خودش و دوستانش مینوشت که بعد از آشنایی با واندایرکشن و در ادامه آشنایی با کانسپت فنفیک به اون سمت هدایت شد... حالا بگذریم. اون دوران من داستامهای غیر فنفیکی داشتم و ورود به فندوم باعث شد هم قبلی ها رو تبدیل به فنفیک کنم و هم بخوام جدید بنویسم. در همین راستای فندوم بازی و دنبال کردن برنامههایی که واندایرکشن شرکت کرده بودن، به اپیزود حضورشون در iCarly رسیدیم. خب من از کلیت اون برنامه خوشم اومد و شروع کردم مثل یک فرد ocpd زده که اون زمان عملا دیگه داشتم توش غرق میشدم، دانلود کردن کاملش و حتی به همه اطرافیان معرفی کردنش...
دیدن اون برنامه همانا و حسرت اینکه کاش منم یکی بودم مثل شخصیت سم همان... که کمی بعدتر این شخصیت رو تو فنفیکم به اسم Summer camp رو یکی از شخصیتها (که میشد گفت تمام آنچیزی بود که آرزو داشتم باشم) تنظیم و ارائه کردن.
بعضی از شما که من رو از دوران نوشتنم میشناسید این فنفیکم رو در فندوم نهاییش به اسم:
20 ways to die in summer
میشناسید. داستانی که انقدر برای خودم سنگین بود که در نهایت تمومش نکردم. فقط برای احترام به تمام کسانی که وقت گذاشته بودن خونده بودن، تو چند پاراگراف کلیت داستان رو گفتم و درش رو بستم چون باعث میشد موقع نوشتنش حالم خراب بشه...
و حالا بعد از اینهمه سال! میفهمم که اون کاراکتری که اونقدر میپرستیدمش توسط کسی اجرا میشده که عملا داشته تو جهنم زندگی میکرده...
هر میزان از سواستفاده، بخصوص اگر از طرف والدین باشه، زندگی انسانها رو خراب میکنه. این حقیقته... ولی خیلی وقتها وقتی تجربیات دیگران رو میشنویم ناخودآگاه ممکنه با خودمون بگیم «اینا که چیزی نیست من هر روز بدترش رو تجربه میکنم»
اینبار نه. این یکی واقعاً دردناک بود. . . و بخش بدترش این که به بعضی تیکههای داستان بیش از حدی که تمایل دارم بپذیرم احساس نزدیکی میکردم. مسلما نه به این شدت اما قابل باور نیست که چه بخشهای ترسناکی ازش برام قابل درک بودن و میشه گفت تجربه کردم... که با تمام وجود هم میخوام در موردشون صحبت کنم هم به هیچ عنوان قرار نیست تو یه فضای عمومی چنین اتفاقی بیفته... حتی مطمئن نیستم تو فضای شخصی بتونم تمام خاطراتی که حتی فراموش کرده بودم و بعد از این کتاب بهم برگشتن به همین راحتی بیان کنم...
میدونید ممکنه در روز های آینده حرف های بیشتری برای زدن در مورد این کتاب داشته باشم. برای امشب، ترجیح میدم همینجا ببندمش 🌱✨
•| #ReadWithMe | I'm glad my mom died
☃18
🔒 A whisper message to frozen\_lily, Only he/she can open it.
☃2
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
به فصلِ برای پتو زیادی گرمه و برای پتو نکشیدن زیادی سرد وارد میشویم...
به فصلِ «طرف خنک بالش هم گرمه» وارد میشویم...
☃11
ارزشمندترین چیزی که مادرتون [در اولویت دوم، خانواده] ازتون گرفته چیه؟
[تشخیص موقعیت مناسب برای عذرخواهی] بطور مثال:
بالاخره کدومش؟
۱ مورد نام ببرید فقط.شب میام بررسی میکنم جواب هاتون رو و اگر چیزی ازم مونده باشه در موردشون صحبت میکنیم... یا صحبت میکنم {🤷♀}
[تشخیص موقعیت مناسب برای عذرخواهی] بطور مثال:
بالاخره کدومش؟
دیگه عذرخواهی چه فایدهای داره vs. حتی به روی خودت نمیاری معذرت بخوای
۱ مورد نام ببرید فقط.
Forwarded from برنامه ناشناس
https://t.me/ButtonEyed/10376
مادر من واقعا احساس همدردی رو ازم گرفت به ندرت میتونم با کسی همدردی کنم به صورت واقعی
اصولا چون میدونم قوانین جامعه چیه و چه چیزایی چارچوبه تو چارچوب رفتار میکنم
https://t.me/ButtonEyed/10376
مادر من واقعا احساس همدردی رو ازم گرفت به ندرت میتونم با کسی همدردی کنم به صورت واقعی
اصولا چون میدونم قوانین جامعه چیه و چه چیزایی چارچوبه تو چارچوب رفتار میکنم
Telegram
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
ارزشمندترین چیزی که مادرتون [در اولویت دوم، خانواده] ازتون گرفته چیه؟
[تشخیص موقعیت مناسب برای عذرخواهی] بطور مثال:
بالاخره کدومش؟
دیگه عذرخواهی چه فایدهای داره vs. حتی به روی خودت نمیاری معذرت بخوای
۱ مورد نام ببرید فقط. ⠍⢰ ⣂⠃⢊⠪ ⠜⢂⢄⣄⡐ ⢂⢊⡔⠨⠣⠥ ⡔⢃⣄⢰ ⢤⠓⠥⠦⡌…
[تشخیص موقعیت مناسب برای عذرخواهی] بطور مثال:
بالاخره کدومش؟
دیگه عذرخواهی چه فایدهای داره vs. حتی به روی خودت نمیاری معذرت بخوای
۱ مورد نام ببرید فقط. ⠍⢰ ⣂⠃⢊⠪ ⠜⢂⢄⣄⡐ ⢂⢊⡔⠨⠣⠥ ⡔⢃⣄⢰ ⢤⠓⠥⠦⡌…
Forwarded from برنامه ناشناس
شادی قطعا
شادی و نوجوانی و جوانی کردن رو ازم گرفت
شادی قطعا
شادی و نوجوانی و جوانی کردن رو ازم گرفت
Forwarded from برنامه ناشناس
اوه
مطمئن نیستم ولی شاید
این احساس که برای همه چیز ها و اتفاقات مقصر نیستم رو
اوه
مطمئن نیستم ولی شاید
این احساس که برای همه چیز ها و اتفاقات مقصر نیستم رو
☃1
Forwarded from برنامه ناشناس
حق انتخاب
حس عذاب وجدان که زندگیای که اون میخواد رو زندگی نمیکنم.
حق انتخاب
حس عذاب وجدان که زندگیای که اون میخواد رو زندگی نمیکنم.
☃5
Forwarded from برنامه ناشناس
آرامشِ بچگی کردن رو.
از بچگی با تعریف کردن سختیهای خودش و تراماهاش باعث شد اضطراب بگیرم.
آرامشِ بچگی کردن رو.
از بچگی با تعریف کردن سختیهای خودش و تراماهاش باعث شد اضطراب بگیرم.
☃3
Forwarded from برنامه ناشناس
مامان من خودش رو ازم گرفت...
وقتی ده سالم بود از پدرم جدا شد و رفت پی زندگیش و من کل دوران نوجوونیم تنها بودم.
مامان من خودش رو ازم گرفت...
وقتی ده سالم بود از پدرم جدا شد و رفت پی زندگیش و من کل دوران نوجوونیم تنها بودم.
Forwarded from برنامه ناشناس
من پدرم حس زنونگی رو ازم گرفت
از اولش هیچ وقت نازم رو نکشید و باهام خیلی مستقل رفتار کرد.
الان هر کی میاد بهم یه لطفی بکنه یا یه کاری برام انجام بده حس منت بهم دست میده و نمیتونم بپذیرم و همش میخواد مثل یه آدم فوق مستقل رفتار کنم.
من پدرم حس زنونگی رو ازم گرفت
از اولش هیچ وقت نازم رو نکشید و باهام خیلی مستقل رفتار کرد.
الان هر کی میاد بهم یه لطفی بکنه یا یه کاری برام انجام بده حس منت بهم دست میده و نمیتونم بپذیرم و همش میخواد مثل یه آدم فوق مستقل رفتار کنم.
☃4
Forwarded from برنامه ناشناس
مامان من همیشه بهم میگه حواست باشه تو این اشتباه من رو تکرار نکنی
حواست باشه خواستی کسی رو انتخاب کنی فلان مدل نباشه مثل من بشی
یا رفتار اشتباه فلان مرد رو دیدی؟ یا دیدی فلان زن چطور با مردش رفتار میکنه که اشتباهه؟
و همین باعث شده من نتونم هیچکسی رو انتخاب کنم با این که مدتهاست دلم میخواد پارتنر داشته باشم، باعق شده ذهنم ایرادگیر و شکاک بشه.
مامان من همیشه بهم میگه حواست باشه تو این اشتباه من رو تکرار نکنی
حواست باشه خواستی کسی رو انتخاب کنی فلان مدل نباشه مثل من بشی
یا رفتار اشتباه فلان مرد رو دیدی؟ یا دیدی فلان زن چطور با مردش رفتار میکنه که اشتباهه؟
و همین باعث شده من نتونم هیچکسی رو انتخاب کنم با این که مدتهاست دلم میخواد پارتنر داشته باشم، باعق شده ذهنم ایرادگیر و شکاک بشه.
☃2
من یه سری کار دارم {باید یه سری یادداشت برداری انجام بدم} که ممکنه آن و آف بشم در فواصل زمانی میام باز
Forwarded from برنامه ناشناس
اینکه نتونم به کارهای خوب دیگران به دید مثبت نگاه کنم بهم این حس رو داد که اگه کاری کمکی چیزی بهت میکنه از روی خیرخواهی و همینجوری بدون هدف نیست و حتما یه هدفی داشته وگرنه چرا باید بهت کمک کنه
اینکه نتونم به کارهای خوب دیگران به دید مثبت نگاه کنم بهم این حس رو داد که اگه کاری کمکی چیزی بهت میکنه از روی خیرخواهی و همینجوری بدون هدف نیست و حتما یه هدفی داشته وگرنه چرا باید بهت کمک کنه
☃2
بچهها من امشب متاسفانه فراهم {؟} نیستم برای گفتوگو ولی عوضش تا شنبه وقت دارید بفرستید بازم... شنبه حرف بزنیم. چون فردا حتی از ایامی که میرم سرکار هم بیشتر کار ریخته سرم [😘]
نمیدونید وقتی لفت میدید چقدر خوشحال میشم. چون کسی که برای حرفام ارزشی قائل نیست موندنش فقط یه وزن سنگین بهم اضافه میکنه. مثلا ترجیح میدم بجای ۵۰۰ نفر، رو ۵۰ نفر حساب کنم ولی وقتی حرف میزنم بجای نادیده گرفته شدن، ۴۰ نفر بهم یه جوابی میدن.
قبلا ناراحت کننده بود برام ولی الان نه. البته بازم تک تک لفت دادن جذاب نیست ولی بهتر از موندن بی دلیله. 🌈
قبلا ناراحت کننده بود برام ولی الان نه. البته بازم تک تک لفت دادن جذاب نیست ولی بهتر از موندن بی دلیله. 🌈
☃11
ولی جدی اشتباه کردم دیشب نشستم بنویسم افکارمو، انقدر سنگین بودن و نزدیک بود بخاطرشون قلبم از ناراحتی ایست کنه بجاش از محل آرامش و درمانم بیحس کننده دریافت کردم... الان از فکر اینکه کل روز باید با مامان کار کنم اثر بیحسی کمرنگ شده دوباره درد فکریم داره شروع میشه...😢
•| #MyFrozenLily
•| #MyFrozenLily
☃7
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
ارزشمندترین چیزی که مادرتون [در اولویت دوم، خانواده] ازتون گرفته چیه؟ [تشخیص موقعیت مناسب برای عذرخواهی] بطور مثال: بالاخره کدومش؟ دیگه عذرخواهی چه فایدهای داره vs. حتی به روی خودت نمیاری معذرت بخوای ۱ مورد نام ببرید فقط. شب میام بررسی میکنم جواب هاتون…
حس میکنم تا در مورد این به نتیجه نرسم و حرف هامو ننویسم قلبم سنگینی کنه 🥲