چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
433 subscribers
5.96K photos
577 videos
19 files
694 links
ᴮᵉᵗʷᵉᵉⁿ ᵗʰᵉ ᵍᵒᵒᵈ ᵃⁿᵈ ᵗʰᵉ ᵇᵉᵈ ᶦˢ ʷʰᵉʳᵉ ʸᵒᵘ ᶠᶦⁿᵈ ᵐᵉ ʳᵉᵃᶜʰᶦⁿᵍ ᶠᵒʳ ʰᵉᵃᵛᵉⁿ
- мια

ஐ Guide:
https://t.me/ButtonEyed/5202 🐈

ஐ Anonymous:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=271063224 🎐

ஐ ωαттρα∂: https://www.wattpad.com/user/maedeh1 📚
Download Telegram
چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
Photo
کی فکرش رو می‌کرد اینهمه موافق داشته باشم 🐦‍⬛️🪼

•| #MyShips #MyGames
6
داشتم relationship advice می‌دادم به یه دوستی یه لحظه از شدت ظالم بودن خودم، به خودم لرزیدم... اونم قفل کرد که چطور میتونم بگم چنین کلمات دردناکی رو به زبون بیاره به کسی که دوستش داشته...

نمی‌دونم از مدت ها ننوشتن میاد یا واقعا وقتی فکر کنم چیزی باید تموم بشه، تا تهش میرم تا دوستانم رو نجات بدم 🤷‍♀ نمیتونم دست رو دست بذارم آسیب دیدن و درد کشیدنش رو تماشا کنم. فکر می‌کنم الان درد گنده بکشه تموم بشه بهتره تا یک سال درد های کوچیک و بزرگ 🦋
11
واقعیتش از تعطیلی احتمالی شنبه‌ها خوشحال نشدم چون برای من به معنی تفریح یا استراحت بیشتر نیست 🥲 ولی اگر نهایی شد، بهتون خوش بگذره 🌈
7
از اون روزاست که اول باید تمام زندگیم رو مرتب و منظم کنم بعد تازه بشینم پای کارهای مهم و اصلی... ولی مشکل اینجاست که در بهترین حالت فقط ۵ ساعت وقت دارم
7
چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
از اون روزاست که اول باید تمام زندگیم رو مرتب و منظم کنم بعد تازه بشینم پای کارهای مهم و اصلی... ولی مشکل اینجاست که در بهترین حالت فقط ۵ ساعت وقت دارم
خب یک ساعت و نیمش رو با موفقیت هدر دادم. 🌈

بعدا نوشت: ۲ ساعت و نیم کاش حداقل بازی می‌کردم

بعداً بعداً نوشت: :»»»»»
7
نیاز دارم ۹۸٪ چنل‌ها و گروه‌های تلگرام رو ترک کنم. حتی اونایی که ازشون فایل و فیلم و اینا می‌خوام لیستی از لینک‌هاشون یه گوشه باشه هر بار فایل می‌خوام برم بردارم بیام. یک فضای خلوت.
قابل توجه این که من الانشم تلگرام میوت کامله ولی کافی نیست...
12
عجب شبی شد... خوب شد برنامه فردا صبح رو کنسل کردم پسر-
6
پنجره باز باشه سرد میشه. پتو بکشم گرم. پنجره رو ببندم هم خفه میشم. به شدت خسته ام. فردا هم احتمال اینکه مامان کارم داشته باشه ۴:۳۰ بیدارم کنه هست. 🥲 کاش از اینایی نبودم که اگه اون لحظه که خوابشون میاد نخوابن، دیگه خوابشون نمی‌بره. 💔

این پیامم ۲۳:۴۹ تایمر کردم چون دلم نمی‌خواد تو یه روز که فقط ۱۱ دقیقه ازش مونده فقط یه حرف ازم تو چنل بیاد. 🪭
8
به عنوان کسی که بیشتر زندگیش بدون اینکه حتی متوجه باشه، وقتش وقف دیگران بوده، بلد نیستم برای خودم زندگی کنم. 🤦‍♀
هر روزی که وقتم رو برای خودم می‌گذرونم مدام منتظرم یکی پیداش بشه و ازم طلبکار باشه که چرا حالا که وقت داشتم کمکش نکردم...
یا چرا براش وقت نذاشتم باهاش برم بیرون و... 🤷‍♀

یه حال عجیبیه. مخصوصاً که تا قبل از این اوضاع فعلی که یکم زندگیم رو دست بگیرم به جایی رسیده بودم که حتی نمی‌تونستم راحت بازی کنم. این چند روز بالاخره بعد از مدت ها تونستم اونطوری که می‌خوام واسه بازی های خودم و الهیثم وقت بذارم. بدون عذاب وجدان برای دیگران. با اولویت قرار دادن خودم... 💡

دلم برای خودم سوخت که چنین چیز کوچیک و به حقی رو هم از خودم دریغ کرده بودم فقط بخاطر اینکه توانایی روحی مقابله با افراد زیاده‌خواه رو در اطرافم نداشتم... اما یه تغییر سالم و درست یجای زندگیم باعث شده ذره به ذره تلاش کنم بهتر و سالم تر ادامه بدم و تازه دارم متوجه مشکلاتی می‌شم که سال‌ها عادتم شده بودن. 🎭

نمی‌دونم گفتنش به کسی کمک می‌کنه به خودش بیاد یا نه. اما یه نگاهی به برنامه‌های روزتون بندازید. کمک به دیگران و همراهی های سالم با خانواده خیلی هم خوبه ولی دقت کنید چقدر از روز رو برای خودِ خودتون صرف می‌کنید؟ 🧐
11
یادمه کاردانی بودم {سال ۹۱ اینا} که سریال iCarly رو کشف کردم... که بعدش رسیدم به Victorious و بعد هم Sam & Cat و اون زمان آریانا گرانده تازه داشت معروف می‌شد. کاراکتر سم (بازیگر: جنت مکاردی) واقعاً جذاب بود.

یه دختر با موهای بلند طلایی، تک تک دیالوگ هاش خنده دار بود. اهمیتی نمی‌داد دیگران چی فکر می‌کنن. قوی بود. عاشق غذا بود. همه‌ی پسرا رو می‌برد تو مسابقات و البته یه مامان «خاص» داشت که نقشش رو جین لینچ بازی می‌کرد. فکر کنم، همین که نقشش رو جین لینچ بازی می‌کرد گویاس که چطور مادری بود. 😅
و البته سم یه خواهر دوقلو داشت که یکی دو اپیزود بیشتر نقش نداشت ولی حالا بعد از خوندن کتابش، حس می‌کنم چقدر اون نقش خواهر دوقلو بیشتر خود جنت بود...
کتابِ صوتی I'm glad my mom died رو از صبح که رسیدم سرکار تا الان بدون توقف گوش دادم. کلی حس پیچیده بهم داد. البته کلی TW داره پس اگر می‌خوایید بخونید (به هیچ عنوان توصیه نمی‌کنم خوندنش رو به کسی واقعا بحث های سنگینی رو باز می‌کنه) حتما بررسی شون کنید ولی میتونم بگم زمان خوبی بود که شروعش کنم.

اسمش بدون دونستن ماجرایی که پیش میره ممکنه توهین آمیز بنظر بیاد. و با دونستنش هم، اولش ممکنه باعث سوءتفاهم بشه. ولی وقتی کتاب رو می‌خونید می‌فهمید معنی خیلی عمیقی پشت عنوان کتاب هست...

تا الان که تا قسمت ۴۶ کتاب پیش رفتم انقدر حس سنگینی دارم، که مطمئن نیستم حتی در موردش صحبت کنم یا نه ولی فکر می‌کنم ذره ذره تجربیاتم رو در موردش گفتن بد نباشه.

پی‌نوشت: فقط هشتگ می‌زنم که بتونم پیداش کنم. به معنی توصیه برای خوندن نیست. ⚠️ از من لینک نخوایید. چون واقعا الان حداقل تو حالیم که دلم نمی‌خواد کسی بخاطر حرف من بره سراغ این کتاب و حالش خراب بشه.

•| #ReadWithMe | I'm glad my mom died
4
چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
یادمه کاردانی بودم {سال ۹۱ اینا} که سریال iCarly رو کشف کردم... که بعدش رسیدم به Victorious و بعد هم Sam & Cat و اون زمان آریانا گرانده تازه داشت معروف می‌شد. کاراکتر سم (بازیگر: جنت مکاردی) واقعاً جذاب بود. یه دختر با موهای بلند طلایی، تک تک دیالوگ هاش خنده…
قبل از اینکه بیام در مورد ادامه‌ی این صحبت کنم (تقریباً آخراشم) از چه اپلیکشن‌هایی برای قفل کردن اپ‌های گوشی استفاده می‌کنید که تعداد ساعت خاصی ازشون استفاده کنیم. نمی‌دونم خود گوشیم چنین بخشی داره یا نه ولی یادمه Forest چنین امکاناتی داشت. چیز بهتری سراغ دارید؟


بعداً نوشت:
گفتید Digital wellbeing خود گوشی چنین استفاده‌ای داره.
5
TW: Sudden Summer warmth problems

تنها چیزی که امشب نیاز داشتم، دیدن ۳ - ۴ مورچه بال‌دار تو اتاقم بود. الان هم گرممه، هم اذیتم هم دیگه دلم نمی‌خواد تو این خونه بخوابم... 🌈
چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
یادمه کاردانی بودم {سال ۹۱ اینا} که سریال iCarly رو کشف کردم... که بعدش رسیدم به Victorious و بعد هم Sam & Cat و اون زمان آریانا گرانده تازه داشت معروف می‌شد. کاراکتر سم (بازیگر: جنت مکاردی) واقعاً جذاب بود. یه دختر با موهای بلند طلایی، تک تک دیالوگ هاش خنده…
بریم برای ادامه؟
از اونجایی که در موردش با مشکات حرف زدم، فکر کنم یکم راحت‌تر میتونم اینجا هم بگمش. تنها کسی که می‌تونه این رو تایید کنه، دوستم الهامه. چون اون موقع تقریباً هر روزم رو با اون می‌گذروندم. دانشگاه رو می‌پیچوندم و تو کافه نزدیک دانشگاه می‌نشستیم فن فیکشن می‌نوشتیم. اول فن فیک نبود ولی، اون یه داستانی رو در مورد خودش و دوستانش می‌نوشت که بعد از آشنایی با وان‌دایرکشن و در ادامه آشنایی با کانسپت فن‌فیک به اون سمت هدایت شد... حالا بگذریم. اون دوران من داستام‌های غیر فن‌فیکی داشتم و ورود به فندوم باعث شد هم قبلی ها رو تبدیل به فن‌فیک کنم و هم بخوام جدید بنویسم. در همین راستای فندوم بازی و دنبال کردن برنامه‌هایی که وان‌دایرکشن شرکت کرده بودن، به اپیزود حضورشون در iCarly رسیدیم. خب من از کلیت اون برنامه خوشم اومد و شروع کردم مثل یک فرد ocpd زده که اون زمان عملا دیگه داشتم توش غرق می‌شدم، دانلود کردن کاملش و حتی به همه اطرافیان معرفی کردنش...
دیدن اون برنامه همانا و حسرت اینکه کاش منم یکی بودم مثل شخصیت سم همان... که کمی بعدتر این شخصیت رو تو فن‌فیکم به اسم Summer camp رو یکی از شخصیت‌ها (که میشد گفت تمام آن‌چیزی بود که آرزو داشتم باشم) تنظیم و ارائه کردن.
بعضی از شما که من رو از دوران نوشتنم می‌شناسید این فن‌فیکم رو در فندوم نهاییش به اسم:
20 ways to die in summer
می‌شناسید. داستانی که انقدر برای خودم سنگین بود که در نهایت تمومش نکردم. فقط برای احترام به تمام کسانی که وقت گذاشته بودن خونده بودن، تو چند پاراگراف کلیت داستان رو گفتم و درش رو بستم چون باعث می‌شد موقع نوشتنش حالم خراب بشه...

و حالا بعد از اینهمه سال! می‌فهمم که اون کاراکتری که اونقدر می‌پرستیدمش توسط کسی اجرا می‌شده که عملا داشته تو جهنم زندگی می‌کرده...

هر میزان از سواستفاده، بخصوص اگر از طرف والدین باشه، زندگی انسان‌ها رو خراب می‌کنه. این حقیقته... ولی خیلی وقت‌ها وقتی تجربیات دیگران رو می‌شنویم ناخودآگاه ممکنه با خودمون بگیم «اینا که چیزی نیست من هر روز بدترش رو تجربه می‌کنم»

این‌بار نه. این یکی واقعاً دردناک بود. . . و بخش بدترش این که به بعضی تیکه‌های داستان بیش از حدی که تمایل دارم بپذیرم احساس نزدیکی می‌کردم. مسلما نه به این شدت اما قابل باور نیست که چه بخش‌های ترسناکی ازش برام قابل درک بودن و میشه گفت تجربه کردم... که با تمام وجود هم می‌خوام در موردشون صحبت کنم هم به هیچ عنوان قرار نیست تو یه فضای عمومی چنین اتفاقی بیفته... حتی مطمئن نیستم تو فضای شخصی بتونم تمام خاطراتی که حتی فراموش کرده بودم و بعد از این کتاب بهم برگشتن به همین راحتی بیان کنم...

میدونید ممکنه در روز های آینده حرف های بیشتری برای زدن در مورد این کتاب داشته باشم. برای امشب، ترجیح میدم همین‌جا ببندمش 🌱


•| #ReadWithMe | I'm glad my mom died
18