حرفهای دردآور مردم رو که به خودشون برمیگردونی جوری بهشون برمیخوره که انگار نه انگار چند ماه پیش عین همین حرف رو بدون اینکه خم به ابرو بیارن به خودت زدن...
🤝11
خوب میشد اگر میتونستم با مردم مثل خودشون رفتار کنم. لزوما نه در بدی ها! حتی در خوبی. مثلاً به کسی که بهم ۱۰۰ تا اهمیت میده منم ۱۰۰ تا اهمیت بدم نه ۱۲۰ تا. چون خوبی زیادی واقعاً تعادل رو بهم میزنه. 🌱
🤝14
دلم عطر یا یه محصول بهداشتی میخواد که وقتی به بدنم میزنم بوی پاستیل میوه ای شیبا بگیره. واقعا عطر ساز های جهان دارن چه غلطی میکنن 🥲😅
🤝8🦄1
مشکل از اونجایی شروع میشه که نبودن هام رو بیشتر از بودنهام دوست دارم...
🤝8☃4
کیمیا یه مدت بهم میگفت عینک داشتن خیلی باحاله چون میتونی تو لحظات حساس، باهاش ژست جدی بودن و خفن بودن بگیری :»
اونچرین میفهمه
•| #MyGames
اونچرین میفهمه
•| #MyGames
🤝6
شاید خیلی هاتون دکتر مایک رو بشناسید. این اپیزود دختری اومده بود که بخاطر تزریقی که برای زیبایی/اندام بهتر انجام داده بود دچار مشکلاتی شده بود و اینکه اون موقعیت چطور بهش گذشت.
بنظرم حرفهاش اینطوری نبود که فقط به درد همون یه موقعیت بخوره. حس میکنم اگه تو موقعیت سختی هستید و حس میکنید گیر کردید، کلیت حرف هاش کمک کننده س برای عبور از موقعیتهای دردناک و سخت. 🌱
Link 🖇️
•| #WatchWithMe
بنظرم حرفهاش اینطوری نبود که فقط به درد همون یه موقعیت بخوره. حس میکنم اگه تو موقعیت سختی هستید و حس میکنید گیر کردید، کلیت حرف هاش کمک کننده س برای عبور از موقعیتهای دردناک و سخت. 🌱
Link 🖇️
•| #WatchWithMe
لعنتی! ✨
نفهمیدم کی حواسم انقدر از گاردم پرت شد که دلم واسه یک انسان دیگری تنگ شه؟؟
هی سطح شهر رو نگاه کنم بگم کاش زنبق یخیم رو میآوردم اینجا، دستشو بگیرم قدم بزنیم آهنگ گوش بدیم پیاده ولیعصر رو بیاییم پایین و من راجع به ۱۱۶ نقطه تاریخیش براش پر حرفی کنم؟
•| #MyFrozenLily
نفهمیدم کی حواسم انقدر از گاردم پرت شد که دلم واسه یک انسان دیگری تنگ شه؟؟
هی سطح شهر رو نگاه کنم بگم کاش زنبق یخیم رو میآوردم اینجا، دستشو بگیرم قدم بزنیم آهنگ گوش بدیم پیاده ولیعصر رو بیاییم پایین و من راجع به ۱۱۶ نقطه تاریخیش براش پر حرفی کنم؟
•| #MyFrozenLily
🦄6☃1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
My corner is rather obvious
🫐 🪁 🗺 🩵 💙
🫐 🪁 🗺 🩵 💙
🦄10☃3🕊3
از یه لحاظ خوشحالم فردا تعطیله از یه لحاظ دلم میخواست تا حال روحم شفافه برم سرکار... نه اینکه بمونم خونه و کدرش کنم
✍7
حالم یطوریه، دلم میخواد saved messages تلگرامم رو بزنم پاکسازی ببینم چطوری میشم 🫠🙂↔️
امروز یه سری مطالب مفید در مورد اینکه چطور در ارتباطات مون بهتر عمل کنیم گوش میدادم. بیشترشون در مورد این بود که شنونده خوبی باشیم و... که حالا به اون {...} میپردازم در وقت مناسب ولی فعلا نتونستم ویدئویی رو به اندازهی کافی خودش خوب پیدا کنم که براتون بذارمش.
بعد من یه مشکلی دارم. مسأله اصلی من این نیست که نمیدونم باید چیکار کنم. آره خب شنیدن اینکه چه کاری خوبه کمک میکنه اما گاهی میتونم حس کنم چه کاری کمک کننده س اما موقع انجامش دستم میلرزه...
در واقع من از این میترسم که واقعا تو انجامش خوب باشم! برای همین وسط کار جا میزنم و همه چیز فرو میریزه. چرا؟ چون میترسم اگه خوب انجامش بدم مردم عادت کنن، بشه وظیفهام... و فراموش بشه منم نیاز به مراقبت دارم.
من هم به دلایلی {که بله، نیاز به درمان داره} سختمه به زبون بیارمش. ❌
به خصوص که معمولاً وقتی بیانش میکنم در نهایت حسی که دریافت میکنم اینه که زیاده خواهم، نتونستم دوبار چیزی رو فقط ارائه بدم و در بازگشتش چیزی نخوام و از این حس ها...
الان که به زبون میارم خیلی عجیبه که مردم اینطوری میکنن باهام ولی پیش اومده که میگم. تو دوتا از طولانیترین روابط زندگیم چنین برخورد هایی کاملا تبدیل به عادت شده و تو خیلی از روابط دیگه ام هم چنین الگویی رو میبینم. خیلی وقتا هم خودم مقصرش هستم. چون عادت کردم به این آدم بودن. چون این آدم پذیرفته س. این آدم تشویق شده. این آدم تعریف شنیده. وقتایی که این رفتار رو نداشته باهاش خوشرفتاری نشده. ⚠️
توهینآمیزه ولی دقیقا روش تربیت یه حیوون خونگیه. وقتی طوری که تو میخوای رفتار کرد تشویقش میکنی و وقتی طوری که میخوای رفتار نکرد تنبیهش میکنی. اینطوری یاد میگیره «پسر خوبی» باشه... چون اینطوری دوستم داشته پس منم برای همین از ابتدا همین روش رو روی همه پیاده میکنم که، من خیلی مهربون و از خود گذشتهام. برای خودم چیزی نمیخوام... که دوستم داشته باشن.
فکر میکنم تا الان فقط یجا، اونم به تازگی روی زیاده خواهم رو نشون میدم. بهش میگم زیادهخواه چون حد و مرزش رو بلد نیستم. میدونم بعضی وقتا زیاده روی میکنم چون نتیجههایی که میگیرم گاهی واقعا ترسناک هستن... وقتی خطا میکنم و به فرد مقابلم آسیب میزنم درحالی که حداقل در اون لحظه به خودم حق میدم فلان خواسته رو داشته باشم و بعد میبینم که ارزش ناراحتی و بحث رو نداشته، تا مدت ها بابتش در عذابم و کلهام خراب میشه. 🏴☠
برای همین، منی که برای جلوگیری از آسیب دیدن تو بحث های داخل خونه مجبور شده بودم سالهای سال سیستم های کنترل و بررسیم رو از برق بکشم مجبورم خودم رو خیلی بررسی و کنترل کنم... که البته چون بهش عادت ندارم خیلی ام پیش میاد از دستم در بره. مثلا دوبار رعایت کنم بار سوم همه چی خراب بشه... که خیلی بدتر هم هست.
بحثش داره زیادی گسترده میشه و توضیحش سخت. امشب میخوام درس بخونم. اگر تونستم، بینش میام اون مورد دوم هم که فهمیدم باعث آسیب میشه و من خیلی دارمش، براتون توضیح میدم. 🌱🌈
•| #NoteToSelf 1/2 (?)
بعد من یه مشکلی دارم. مسأله اصلی من این نیست که نمیدونم باید چیکار کنم. آره خب شنیدن اینکه چه کاری خوبه کمک میکنه اما گاهی میتونم حس کنم چه کاری کمک کننده س اما موقع انجامش دستم میلرزه...
در واقع من از این میترسم که واقعا تو انجامش خوب باشم! برای همین وسط کار جا میزنم و همه چیز فرو میریزه. چرا؟ چون میترسم اگه خوب انجامش بدم مردم عادت کنن، بشه وظیفهام... و فراموش بشه منم نیاز به مراقبت دارم.
من هم به دلایلی {که بله، نیاز به درمان داره} سختمه به زبون بیارمش. ❌
به خصوص که معمولاً وقتی بیانش میکنم در نهایت حسی که دریافت میکنم اینه که زیاده خواهم، نتونستم دوبار چیزی رو فقط ارائه بدم و در بازگشتش چیزی نخوام و از این حس ها...
الان که به زبون میارم خیلی عجیبه که مردم اینطوری میکنن باهام ولی پیش اومده که میگم. تو دوتا از طولانیترین روابط زندگیم چنین برخورد هایی کاملا تبدیل به عادت شده و تو خیلی از روابط دیگه ام هم چنین الگویی رو میبینم. خیلی وقتا هم خودم مقصرش هستم. چون عادت کردم به این آدم بودن. چون این آدم پذیرفته س. این آدم تشویق شده. این آدم تعریف شنیده. وقتایی که این رفتار رو نداشته باهاش خوشرفتاری نشده. ⚠️
توهینآمیزه ولی دقیقا روش تربیت یه حیوون خونگیه. وقتی طوری که تو میخوای رفتار کرد تشویقش میکنی و وقتی طوری که میخوای رفتار نکرد تنبیهش میکنی. اینطوری یاد میگیره «پسر خوبی» باشه... چون اینطوری دوستم داشته پس منم برای همین از ابتدا همین روش رو روی همه پیاده میکنم که، من خیلی مهربون و از خود گذشتهام. برای خودم چیزی نمیخوام... که دوستم داشته باشن.
فکر میکنم تا الان فقط یجا، اونم به تازگی روی زیاده خواهم رو نشون میدم. بهش میگم زیادهخواه چون حد و مرزش رو بلد نیستم. میدونم بعضی وقتا زیاده روی میکنم چون نتیجههایی که میگیرم گاهی واقعا ترسناک هستن... وقتی خطا میکنم و به فرد مقابلم آسیب میزنم درحالی که حداقل در اون لحظه به خودم حق میدم فلان خواسته رو داشته باشم و بعد میبینم که ارزش ناراحتی و بحث رو نداشته، تا مدت ها بابتش در عذابم و کلهام خراب میشه. 🏴☠
برای همین، منی که برای جلوگیری از آسیب دیدن تو بحث های داخل خونه مجبور شده بودم سالهای سال سیستم های کنترل و بررسیم رو از برق بکشم مجبورم خودم رو خیلی بررسی و کنترل کنم... که البته چون بهش عادت ندارم خیلی ام پیش میاد از دستم در بره. مثلا دوبار رعایت کنم بار سوم همه چی خراب بشه... که خیلی بدتر هم هست.
بحثش داره زیادی گسترده میشه و توضیحش سخت. امشب میخوام درس بخونم. اگر تونستم، بینش میام اون مورد دوم هم که فهمیدم باعث آسیب میشه و من خیلی دارمش، براتون توضیح میدم. 🌱🌈
•| #NoteToSelf 1/2 (?)
🕊4👾1
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
امروز یه سری مطالب مفید در مورد اینکه چطور در ارتباطات مون بهتر عمل کنیم گوش میدادم. بیشترشون در مورد این بود که شنونده خوبی باشیم و... که حالا به اون {...} میپردازم در وقت مناسب ولی فعلا نتونستم ویدئویی رو به اندازهی کافی خودش خوب پیدا کنم که براتون بذارمش.…
تا بیام و بگم، به این جمله فکر کنید.
وقتی بحثی رخ میده (بحث در مورد خودتون. نه اجتماع و بقیه...) در اصل شما میخوایید:
Do you wanna be right [🤝] or do you wanna be understood [✍]?
وقتی بحثی رخ میده (بحث در مورد خودتون. نه اجتماع و بقیه...) در اصل شما میخوایید:
Do you wanna be right [🤝] or do you wanna be understood [✍]?
✍6🤝2