قفسه کتاب
8.1K subscribers
4.3K photos
704 videos
1.83K files
442 links
کتاب یک دنیاست یک زندگیست
کتاب
#بیشتر_بخوانید
#بیشتر_بدانید
#کتاب_زندگیست 📚📚

👈 ادمین قفسه کتاب جهت تبلیغات ، نظرات ، معرفی کتاب
@Mr_Books 👈👈
کد شامد 1-1-297534-61-4-1
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مجادله ادبی شعرا بر سر یک خال 😂😂

حافظ#‌
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

صائب تبریزے##
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را

شهریار###
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را

محمد عباد زاده####
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را

نه جان و روح می بخشم، نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم؟ چه معنی دارد این کارا؟

و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلا
که با جراحی صورت عمل کردند خالها را

نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را
فقط می خواستند اینها، بگیرند وقت ما ها را

"سائرکرمانے"####‌#

اگر آن ترک شیرازے بدست آرد دل ما را
بہ خال هندویش بخشم حقوق و نصفِ ویلا را
نہ چون"صائب"فدا سازم سرو دست و تن و پایے
کہ خواهد ؟ عضوِ بے مصرف خصوصاً دست و پاها را
نہ همچون شهریار از جان ببخشم روح و اجزائے
نہ دنیا ارثِ بابامہ کہ بخشـــــم کُلِ دنیا را
نہ باشم چون عباد زاده نبخشم هیچ، مےبخشید
نہ چون حافظ ببخشایم سمرقند و بخارا را
اگر زان ترک شیرازے بِرَد بو همسرم "سائر"
ندارم شک کہ میسوزد بہ آتش هر دوے ما را
🍃🥀🍃🥀🍃🥀
👇قفسه کتاب 👇
https://telegram.me/joinchat/BDol8j6i0avlQxfdRQoz3w
Badha Khabar Az Taghire Fasl Midahand [www.audiolib.ir]
Written By: Jamal Mirsadeghi
◾️ #کتاب_صوتی 🎙

بادها خبر از تغییر فصل می دهند
(قسمت 24)

نویسنده: #جمال_میر_صادقی

📚 @BooksCase
بادقت بخون :

📌📖 ⇩۶ کلید طلایی🔑

دلی را نشکن؛
شاید←خانه خدا باشد.

کسی راتحقیر مکن؛
شاید←محبوب خدا باشد.

از هيچ عبادتي دریغ مکن؛
شاید←کلید رضايت الله باشد.

سر نماز اول وقت حاضر شو؛
شاید←آخرین دیدارت با خدا باشد.

هيچ گناهي را كوچك ندان؛
شايد←خشم خدا در آن باشد.

ازهیچ غمی ناله نکن؛
شاید←امتحانی ازسوی خدا باشد.

👉 @BooksCase 📚
#سخن_شب 🙂

⚡️عروسکی که در پنج سالگی خراب شد و کلی غصه اش را خوردیم، در ده سالگی دیگر اصلا مهم نیست..
نمره امتحانی که در دبیرستان کم شدیم و آنقدر به خاطرش اشک ریختیم و روزگارمان را تلخ کرد در دوران دانشگاه هیچ اهمیتی ندارد و کلا فراموش شده است...
آدمی که در اولین سال دانشگاه آنقدر به خاطرش غصه خوردیم و اشک ریختیم و بعد فهمیدیم ارزشش را نداشته و دنیایمان ویران شد، در سی سالگی تبدیل به غباری از یک خاطره دور دور دور شده که حتی ناراحتمان هم نمیکند....
و چکی که برای پاس کردنش در سی سالگی آنقدر استرس و بی خوابی کشیدیم، در چهل سالگی یک کاغذ پاره بی ارزش و فراموش شده است...
پس یقین داشته باش که مشکل امروزت، اینقدرها هم که فکر میکنی بزرگ نیست...این یکی هم حل می شود ...میگذرد و تمام میشود...غصه خوردن برای این یکی هم همان قدر احمقانه است که درسی سالگی برای خراب شدن عروسک پنج سالگی ات غصه بخوری!!!!!
🌟همه مشکلات،همان عروسک پنج سالگی است...شک نکن!!💕

💫شبتون خوش😴

👇قفسه کتاب 👇
https://telegram.me/joinchat/BDol8j6i0avlQxfdRQoz3w
#داستان_کوتاه

📚شیطنت 😈👿

دو تا برادره آخره شر بودن و پدر محل رو درآورده بودن
دیگه هروقت هرجا یک خراب کاریی میشده، ملت میدونستن زیر سر این دوتاست.
خلاصه آخر بابا ننشون شاکی میشن، میرن پیش کشیشِ محل، میگن:
تورو خدا یکم این بچههای مارو نصیحت کنید، پدر مارو درآوردن.
کشیشه میگه: باشه، ولی من زورم به جفتِ اینا نمیده، باید یکی یکی بیاریدشون.
خلاصه اول داداش کوچیکه رو میارن، کشیشه ازش میپرسه:
پسرم، میدونی خدا کجاست؟
... پسره جوابشو نمیده، همین جور در و دیوار ر و نگاه میکنه.
باز یارو میپرسه: پسرجان، میدونی خدا کجاست؟
دوباره پسره به روش نمیاره.
خلاصه دو سه بار کشیشه همینو میپرسه و پسره هم بروش نمیاره
آخر کشیشه شاکی میشه، داد میزنه: بهت گفتم خدا کجاست؟!
پسره میزنه زیر گریه و در میره تو اتاقش، در رو هم پشتش میبنده.
داداش بزرگه ازش میپرسه: چی شده؟
پسره میگه: بدبخت شدیم! خدا گم شده، همه فکر میکنن ما برش داشتیم.

هر شب داستان های کوتاه جذاب و خواندنی به ما بپیوندید.
👇👇
https://telegram.me/joinchat/BDol8j6i0avlQxfdRQoz3w
دیده ام.pdf
200.7 KB
📚
داستان « دیده ام »

نویسنده : « #فرشیدخیرآبادی »

@BooksCase

📚
دیالوگ ماندگار💐

به انتخاب #فرشیدخیرآبادی

📚 @BooksCase
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مروارید زندگی تان را دریابید.

حتما این کلیپ را ببینید

به انتخاب #فرشیدخیرآبادی

📚 @BooksCase
◾️
#تفکر💡

نظرات ما از پرسه زدن در شبكه هاى اجتماعى سرچشمه مى گيرد نه تحقيق و مطالعه ى كتابها. اين نوع تقليد از دانايى در واقع الگوى جديد نادانى است...

#كارل_گرينفلد

📚 @BooksCase
#یک_دقیقه_مطالعه

مردم شهرم همیشه عجول بوده اند
همیشه همه ی کارهایشان را با عجله انجام داده اند
چای را داغ سر کشیدند
پشت ترافیک بوق را یکسره کردند
شب را با استرس خوابیدند و صبح را با عجله سمت کار دویدند
در پیاده رو به هم خوردند و بَد و بیراه گفتند
برای آشنایی با جنس مخالفشان از ده سالگی آب دیده شدند
زود ازدواج کردند و زود هم پشیمان شدند
آنقدر عجله کردند که
وقتی رسیدند نفسی برایشان نمانده بود
مردم شهرم همیشه عجول بودند
باور کنید انتهایش چیزی نیست
وقتی به خودتان میرسید
درون آینه فقط یک مرد ، یک زن با موهای جوگندمی نگاهتان میکند
عمر به قدر کافی تند میدود
شما آهسته راه بروید و به آرزو هایتان برسید
به خودتان هر روز نگاه کنید و آدم ها را یواش یواش دوست بدارید
چای را پای حرف های معشوقه ی دوست داشتنیِ تان سرد کنید
خیابان را باعشق قدم بزنید
شما هرگز به سن و سالِ الانتان برنمیگردید ...

📚 @BooksCase
Badha Khabar Az Taghire Fasl Midahand [www.audiolib.ir]
Written By: Jamal Mirsadeghi
◾️ #کتاب_صوتی 🎙

بادها خبر از تغییر فصل می دهند
(قسمت 25)

نویسنده: #جمال_میر_صادقی

📚 @BooksCase
قسمت دهم
برایان تریسی
#برنامه_ریزی_افراد_موفق
#برایان_تریسی
برنامه ریزی کنید تا موفق شوید 👌

📚 @BooksCase 📚
#سخن_شب...

تو مهربان باش…😊

بگذار بگویند ساده است…😏

فراموشکار است…😔

زود میبخشد…😕

سالهاست دیگر کسی در این سرزمین ساده نیست...😑

از همان وقتی که دیوار کاهگلی رفت و آجر و سنگ آمد…🙄
از همان وقتی که
خانه شد لانه
دل شد گل
و کم کم
انسان شد صرفاً موجودی برای رفع نیاز های خود
اما تو تغییر نکن!😌

تو باش و نشان بده آدمیت هنوز نفس میکشد... 😍

هنوز هست کسی که دل،بهانه ی خوب بودنش را بگیرد،هر از چند گاهی... 🙂

لااقل تو تغییر نکن ...😉

مهربان بمان....❤️🌹

⚡️ شبتون خوش 😴
https://telegram.me/joinchat/BDol8j6i0avlQxfdRQoz3w
#داستان_کوتاه

📚چهار برادر 🧑👱‍♂🧓👦


چهار برادر خانه شان را به قصد تحصیل ترک کردند و آدم های موفقی شدند. چند سال بعد، بعد از میهمانی شامی که با هم داشتند در مورد هدایایی برای مادر پیرشان که دور از آنها در شهر دیگری زندگی می کرد، صحبت میکردند.

اولی گفت : من خانه بزرگی برای مادرم ساختم.

دومی گفت : من یک سالن سینمای یکصد هزار دلاری در خانه ساختم.

سومی گفت : من ماشین مرسدس با راننده تهیه کردم که مادرم به سفر بره.

چهارمی گفت : همه تون میدونید که مادر چه قدر خواندن کتاب مقدس را دوست داشت و می دونین که دیگر هیچ وقت نمی تونه بخونه، چون چشمهاش خوب نمیبینه. من راهبی رو دیدم که به من گفت یه طوطی هست که می تونه تمام کتاب مقدس رو از حفظ بخونه. این طوطی با کمک بیست راهب و در طول دوازده سال اینو یاد گرفته. من تعهد کردم برای این طوطی به مدت بیست سال، هر سال صدهزار دلار به کلیسا بپردازم. مادر فقط باید اسم فصل ها و آیه ها رو بگه و طوطی از حفظ براش می خونه.

برادران دیگر تحت تاثیر سخنان برادر چهارم قرار گرفتند...

پس از تعطیلات، مادر یادداشت تشکری فرستاد. اون نوشت:

میلتون(اولی) عزیز، خانه ای که برایم ساختی خیلی بزرگه... من فقط تو یک اتاق زندگی می کنم ولی مجبورم تمام خانه رو تمیز کنم. به هر حال ممنونم.
مایک (دومی) عزیز، تو برای من یک سینمای گرانقیمت با صدای دالبی ساختی که گنجایش 50 نفر رو دارد. ولی من همه دوستانمو از دست داده ام، همچنین شنواییم رو از دست دادم و تقریبا ناشنوام. هیچ وقت از آن استفاده نمیکنم، ولی از این کارت ممنون هستم.
ماروین (سومی) عزیز، من خیلی پیرم که به سفر بروم. پس هیچ وقت از مرسدس استفاده نمی کنم. خیلی تند میره اما فکرت خوب بود ممنون هستم.
ملوین (چهارمی) عزیزترینم، تو تنها پسری هستی که با فکر کوچیکت و با هدیه ات منو خوشحال کردی. جوجه ی خیلی خوشمزه ای بود! و من هیچ وقت مزه آن را فراموش نخواهم کرد.!

هر شب را با داستان های کوتاه و جذاب ما سپری کنید.
https://telegram.me/joinchat/BDol8j6i0avlQxfdRQoz3w
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برف نو ،برف نو ،سلام...🌨
سلام بنشین
خوش نشسته ای بر بام
پاکی آوردی ای امید سپید
همه آلودگی ست این ایام ...! 🌨

#احمد_شاملو

صبح بخیر🌸

📚 @BooksCase
#یک_دقیقه_مطالعه

دنيا كوچيك تر از اونه كه بخواييم براي به دست آوردنش دروغ بگيم!!!
مرگ هم حقير تر از اونه كه بخواييم ازش بترسيم و به نفاق و تملق تن بديم!
اما دنيا طلب ها خيلي خيلي كوچيك تر از اون هستند كه بتونند، دنيا رو به ما پيشنهاد بدند يا از مرگ بترسونند!؟
بندگي خدا رو بكنيم،
هيچ كس نميتونه ما رو به بند بكشه،
البته بين شجاعت و دريدگي،
بين صداقت و پرده دري
بين صراحت و هتاكي
از بهشت تا جهنم فاصله است.
كسي از اينكه روي خدا حساب كرده ضرر نميكنه.
يادش بخير، بچه كه بوديم، همه حرف راست رو، فقط از ما ميشنيدند........

📚 @BooksCase
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⁣رفاقت مثل
آدم برفی میمونه
درست کردنش راحت
امانگه داشتنش سخت,
غم هاتون بره زیر برف
ودلتون سپید و بی غم بمونه❤️
📚 @BooksCase
Ghodrat dar daron mast. Part 3. B (فصل سوم: قدرت کلمات )
#کتاب_قدرت_در_درون_ماست👊👊

حتما این کتاب صوتی را گوش کنید چرا که تمرینی برای شناخت خودتون و قدرت هاتون می باشد.

#کتاب_صوتی 3
📚 @BooksCase 👈