زندگی هیچ‌وقت طبق برنامه پیش نمی‌ره. اینو من با گوشت و استخونم لمس کردم…

وقتی جوون بودم، تصمیم‌های اشتباهی گرفتم. عاشق مردی شدم که تقریباً دو برابر من سن داشت!! من به خاطر اون مرد از خونه فرار کردم… من از زندگی فقیرانه‌ی خانواده‌ام جدا شدم و سمت مردی رفتم که شاید از من بزرگ‌تر بود اما ثروت زیادی داشت…

اوایل، من تو خونه‌ی اون‌ها، نقش پرستار رو داشتم… پرستار بچه‌ای به اسم روپرت بودم، توی خونه‌ی اندرو و آماندا زندگی میکردم و مراقب بچه‌شون بودن…

آماندا فکر میکرد من فقط یک پرستار ساده‌ام و نمی‌دونست که هرروز دارم بیشتر عاشق شوهرش میشم… تا اینکه یک تصادف وحشتناک باعث مرگ آماندا شد…

بعد از مرگ اون زن، زندگیم به کل تغییر کرد… من که به بچه‌شون دلبسته بودم، با اندرو ازدواج کردم… بعد از ازدواجمون ۳ تا بچه به دنیا اوردم، بچه‌هایی که میدونستم قراره تو پول و ثروت آندرو غرق باشن و زندگی خوبی رو تجربه کنن…

مورا، امیلی و گای سه تا بچه‌ی ما بودن… فکر میکردم دیگه همه‌ی سختی‌ها تموم شد، تا اینکه آندرو سکته کرد … مرگ اون مارو خیلی تنها کرد…

بعد از مرگ اندرو، مردی به اسم لوک رایدر وارد زندگی من و بچه‌هام شد… مردی که یازده سال از من جوون‌تر بود...

با اینکه سن‌مون فرق داشت، اما اون کلی عشق و محبت به من و خونوادم می‌داد. ولی خیلی‌ها بهمون حسودی می‌کردن و کلی حرف پشت سرمون بود… هیچوقت فکر نمیکردم لوک رایدر رو هم از دست بدم… ولی این اتفاق برای اون هم افتاد !!

یک سال بعد از ازدواجمون، لوک رایدر به قتل رسید !! اون شب تلخ من خونه نبودم و بچه‌هام وقتی برگشتن خونه، جنازه‌ی لوک رو توی زمین تنیس باغ پیدا کردن…

همه‌چیز دوباره داشت از هم می‌پاشید. پلیس‌ها اومدن، تحقیقات شروع شد و من مظنون اصلی پرونده شدم… تمام روزنامه‌ها تیتر میزدن که من از پرستاری با تیغ زدن مردهای پولدار به اینجا رسیدم !! و حالا قاتل لوک رایدر منم !

هر روز جزییات جدیدی از زندگیم فاش می‌شد… قتل لوک رایدر به خاطر گذشته‌ی آشفته‌ام، گردن من افتاده بود !! پلیس‌ها من رو مظنون اصلی پرونده می‌دونستن…

ولی من اون شب اصلا خونه نبودم…
من کر‌ولاینم… داره چه بلایی سر زندگیم میاد…

قتل در خانواده 🔍🩸
سورپرایز، این کتاب خفن بالاخره تو ایران منتشر شد 😭🤌🏻 باید بگم که "قتل در خانواده" از کارا هانتر یکی از خفن‌ترین کتاب‌های جنایی - هیجانیه 🕵🏻‍♀️🩸. این کتاب انقدر داستانش جذابه و انقدر شوکه کننده است که از اول تا آخر شما رو میخکوب می‌کنه 🤌🏻

داستان کتاب خیلی جذاب و پرکششه. داستان با قتل لوک رایدر شروع میشه! لوک رایدر یکی از سرمایه‌ دارهای بزرگ کشور بوده که تو خونه‌ی خودش به قتل رسیده !! شب قتل هیچکس جز ۳ تا بچه‌ی کوچیک خونه نبودن… کرولاین همسر لوک رایدر و مادر این ۳ بچه مظنون اصلی پرونده است اما میگه اون شب اصلا خونه نبوده …

به خاطر گذشته‌ای که داشته هیچکس حرفشو باور نمیکنه… هیچ سرنخی از قاتل لوک رایدر نیست… این کتاب مثل یک پازله که باید قطعاتش رو کنار هم بزارید تا بفهمید کی راست میگه و کی دروغ :))

یکی از جذابیت‌های دیگه‌ی این کتاب، استفاده فوق‌العاده‌اش از میکس مدیاست. یعنی فقط با متن داستان رو تعریف نمی‌کنه، بلکه از انواع رسانه‌ها هم کمک می‌گیره تا ماجرا رو جذاب‌تر و واقعی‌تر کنه💿🎞️

پیام‌های متنی و ایمیل‌ها به شما کمک می‌کنن که بهتر بفهمید که شخصیت‌ها چه رابطه‌ای با هم دارند 📧💬
گزارش‌های پلیسی و اسناد رسمی به داستان دقت و جزئیات بیشتری می‌دن 📄📜

پست‌های شبکه‌های اجتماعی دیدگاه‌های مختلف و حال و هوای کلی داستان رو نمایش می‌دن 🖥️📱
مصاحبه‌ها و یادداشت‌های دست‌نویس به عمق شخصیت‌ها و انگیزه‌هاشون برای قتل می‌پردازن 📝

یکی از چیزهایی که این کتاب رو حسابی هیجان‌انگیز می‌کنه، سبک روایتشه. با استفاده از فلش‌بک‌ها و روایت‌های موازی، سبک ادبیاتی جذابی رو خلق میکنه که هیچ وقت شما رو خسته نمی‌کنه و شما همیشه کنجکاوید که بدونید صفحه بعدی چی می‌شه 📖

اگر شما هم مثل من عاشق داستان‌های جنایی و هیجان انگیزید که هر صفحه‌اش یک شوک جدید بهتون بده و انقدر خفن باشه که نتونید پایانش رو حدس بزنید، حتماً باید این کتاب رو بخونید.