𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
20.6K subscribers
6.15K photos
1.32K videos
671 links
”اگه نمیخوای کتاب بخونی یعنی هنوز کتاب درست رو پیدا نکردی.“

سرچ کن #اعتماد.
نحوه سفارش: @BGiOrder.
ثبت سفارش: @BGiAdmin.

پیج اینستاگرام:
°• [ bookgraphi_

زمان پاسخگویی به پیام‌ها: 01-22 [فرقی نمیکنه چه ساعتی پیام بدید در این بازه بهتون پاسخ داده میشه]
Download Telegram
برای هر بچه‌ای مهم‌ترین چیز توی دنیا دوستاشن… برای من هم همینطور بودم… دوست نداشتم هیچوقت از دوست‌هام جدا بشم ولی پدر و مادرم یک روز خیلی بی‌مقدمه بهم گفتن که داریم اساس کشی می‌کنیم!!
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
برای هر بچه‌ای مهم‌ترین چیز توی دنیا دوستاشن… برای من هم همینطور بودم… دوست نداشتم هیچوقت از دوست‌هام جدا بشم ولی پدر و مادرم یک روز خیلی بی‌مقدمه بهم گفتن که داریم اساس کشی می‌کنیم!!
اون‌ها من رو از تمام دوستام جدا کردن… هرچقدر هم مخالفت کردم قبول نکردن… حالا توی ماشین نشستم و به دور و دورتر شدن از شهرمون، مدرسه‌ام و تمام دوستام نگاه میکنم و کاری از دستم برنمیاد.
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
اون‌ها من رو از تمام دوستام جدا کردن… هرچقدر هم مخالفت کردم قبول نکردن… حالا توی ماشین نشستم و به دور و دورتر شدن از شهرمون، مدرسه‌ام و تمام دوستام نگاه میکنم و کاری از دستم برنمیاد.
مسیریابی پدرم افتضاحه ولی اینو قبول نداره، اون یکی از میانبرها رو اشتباه پیچید و هر چقدر اصرار کردیم برگرد قبول نکرد… پدرم با بی‌خیالی در مسیر اشتباه پیش رفت و یک دفعه رسیدیم به یک تونل عجیب و غریب!!
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
تونل به اندازه‌ای کوچیک بود که هیچ ماشینی نمی‌تونست ازش رد شه اما انسان چرا… پدر و مادرم پیاده شدند تا تونل رو بررسی کنند من هم باهاشون رفتم…
وقتی نزدیکشون رفتم باد سرد شومی از داخل تونل بهم خورد و احساس کردم اونجا خطرناکه… به پدر و مادرم اصرار کردم وارد اون تونل نشیم و از همین راهی که اومدیم برگردیم… بهشون گفتم که احساس میکنم اینجا خطرناکه…
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
وقتی نزدیکشون رفتم باد سرد شومی از داخل تونل بهم خورد و احساس کردم اونجا خطرناکه… به پدر و مادرم اصرار کردم وارد اون تونل نشیم و از همین راهی که اومدیم برگردیم… بهشون گفتم که احساس میکنم اینجا خطرناکه…
اما طبق معمول توجهی به حرف من نکردند و وارد تونل شدن… من هم مجبور شدم پشت سرشون برم…
یک تونل خیلی کوتاه بود که چند دقیقه‌ای ازش رد شدیم و تموم شد… وقتی تونل تموم شد به یک خیابون رسیدیم که دو طرفش پر از رستوران بود!
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
تو این شهر یک چیزی خیلی عجیب بود! رستوران‌های این خیابون پر از غذاهای خوشمزه بودند اما هیچ گارسون یا مشتری‌ای داخل هیچ کدومشون نبود!
پدر و مادرم وقتی چشمشون به غذاها افتاد، شروع کردن به خوردن غذاهای رستوران‌ها !! حتی توجهی نداشتند که اونجا کسی نیست تا بهش پول غذاها رو بپردازند…
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
پدر و مادرم وقتی چشمشون به غذاها افتاد، شروع کردن به خوردن غذاهای رستوران‌ها !! حتی توجهی نداشتند که اونجا کسی نیست تا بهش پول غذاها رو بپردازند…
اونا مثل کسایی که سال‌هاست غذا نخوردن و غذاها حمله کرده بودند… از دیدنشون توی اون وضعیت خجالت می‌کشیدم، پس بیخیالشون شدم و به سمت مسیر مخالفشون حرکت کردم… جایی که روی تابلو نوشته بود «حمام عمومی»
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
اونا مثل کسایی که سال‌هاست غذا نخوردن و غذاها حمله کرده بودند… از دیدنشون توی اون وضعیت خجالت می‌کشیدم، پس بیخیالشون شدم و به سمت مسیر مخالفشون حرکت کردم… جایی که روی تابلو نوشته بود «حمام عمومی»
حمام عمومی اون شهر جای عجیبی به نظر میومد اما خیلی باشکوه بود… کنار حمام یک دریاچه با آب‌های زلال و شفاف قرار گرفته بود… به دریاچه زل زده بودم که یک دفعه پسری هم سن و سال خودم جلوم ظاهر شد
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
حمام عمومی اون شهر جای عجیبی به نظر میومد اما خیلی باشکوه بود… کنار حمام یک دریاچه با آب‌های زلال و شفاف قرار گرفته بود… به دریاچه زل زده بودم که یک دفعه پسری هم سن و سال خودم جلوم ظاهر شد
ظاهرش نگران به نظر میومد، بدون مقدمه گفت : فرار کن! تا شب نشده از از اینجا برو !!!
نمی‌دونستم چرا اما چیزی در صداش بود که من رو ترسوند و تصمیم گرفتم به حرفش گوش کنم
دوییدم سمت پدر و مادرم تا بهشون بگم باید هرچه سریع‌تر از اونجا بریم…
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
ولی باورم نمی‌شد چی می‌دیدم... وقتی رسیدم به پدر و مادرم، عجیب‌ترین و ترسناک‌ترین صحنه‌ی عمرم رو دیدم!!
پدر و مادرم تبدیل به خوک شده بودن… چطور این اتفاق افتاده بود؟!! یعنی به خاطر غذاهایی بود که خوردن؟؟
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
پدر و مادرم تبدیل به خوک شده بودن… چطور این اتفاق افتاده بود؟!! یعنی به خاطر غذاهایی بود که خوردن؟؟
اون پسر چرا به خاطر همین بهم گفت زودتر از اینجا برید؟
ولی حالا که پدر و مادرم تبدیل به دوتا خوک شدن، چجوری باید از اینجا بریم؟ یعنی تا ابد تو اینجا گیر افتاده بودیم؟؟
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
Photo
شهر اشباح 👻 🚨
سوپرایز🥳🥳 بفرمایید بالاخره کتابی که این همه منتظرش بودید ترجمه شد🤩😭
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
Photo
شهر اشباح یکی از قشنگ‌ترین و معروف‌ترین انیمه‌های دنیاست که حدوداً چند سال همه منتظر ترجمه‌اش هستند و بالاخره این کتاب با ترجمه یکی از بهترین انتشارات ایران منتشر شد🥹
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
Photo
شهر اشباح یه داستان جذابه که توش همه چی داریم: رمز و راز، عشق، ماجراجویی و حتی جادو! از اون کتاباست که قراره حسابی از خوندنش لذت ببرید😭
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
Photo
خوندنش بسیار لذت بخشه و بهمون یادآوری می‌کنه که باید قوی باشیم، به خودمون ایمان داشته باشیم و تغییرات زندگی رو بپذیریم. :’)