𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
وقتی به عنوان «برده» وارد خونه فرمانده شدم، انگار توی یک کابوس گیر افتاده بودم. یادمه اولین باری که زنجیر رو دور مچ دستام حس کردم، حس میکردم زندگیم نابود شده…
تنها چیزی که میخواستم، نجات برادرم بود. همون برادری که بیگناه دستگیرش کرده بودن… وقتی مأمورهای حکومتی به خونمون حمله کردن، همهی اعضای خانوادهام رو کشتن…
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
تنها چیزی که میخواستم، نجات برادرم بود. همون برادری که بیگناه دستگیرش کرده بودن… وقتی مأمورهای حکومتی به خونمون حمله کردن، همهی اعضای خانوادهام رو کشتن…
اونا برادرم رو به جرم خیانت به امپراطوری دستگیر کردن و با خودشون بردن… باید هرجور شده نجاتش میدادم… به خاطر همین به عنوان یک برده وارد قصر امپراطوری شده بودم تا بتونم برادرم رو پیدا کنم…
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
اونا برادرم رو به جرم خیانت به امپراطوری دستگیر کردن و با خودشون بردن… باید هرجور شده نجاتش میدادم… به خاطر همین به عنوان یک برده وارد قصر امپراطوری شده بودم تا بتونم برادرم رو پیدا کنم…
خونهی فرمانده پر از زرق و برق و تجملات بود، ولی ذرهای روح و زندگی توش نبود. هر روز صبح که بیدار میشدم، حس میکردم توی یک زندانم.
بردهای که باید حرف شنوی کنه و هیچ سوالی نپرسه. اما توی وجودم چیزی روشن بود. یک آتیش خشم و اراده برای نجات برادرم.
بردهای که باید حرف شنوی کنه و هیچ سوالی نپرسه. اما توی وجودم چیزی روشن بود. یک آتیش خشم و اراده برای نجات برادرم.
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
خونهی فرمانده پر از زرق و برق و تجملات بود، ولی ذرهای روح و زندگی توش نبود. هر روز صبح که بیدار میشدم، حس میکردم توی یک زندانم. بردهای که باید حرف شنوی کنه و هیچ سوالی نپرسه. اما توی وجودم چیزی روشن بود. یک آتیش خشم و اراده برای نجات برادرم.
اگر کسی میفهمید برای جاسوسی و اطلاعات گرفتن وارد اینجا شدم، قطعا مجازاتم مرگ بود… اما چارهای نداشتم… باید هرطور شده اونو پیدا میکردم.
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
اگر کسی میفهمید برای جاسوسی و اطلاعات گرفتن وارد اینجا شدم، قطعا مجازاتم مرگ بود… اما چارهای نداشتم… باید هرطور شده اونو پیدا میکردم.
یک روز با یکی از ماسکهای فرمانده آشنا شدم، ماسکها نیروهای نظامی بودن که از بچگی آموزش دیده بودن تا بی رحم و سنگدل باشن و بتونن هرکاری بکنن… فرمانده مجبورشون کرده بود که همیشه ماسک داشته باشن، برای همین بهشون میگفتن «ماسکها» !
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
یک روز با یکی از ماسکهای فرمانده آشنا شدم، ماسکها نیروهای نظامی بودن که از بچگی آموزش دیده بودن تا بی رحم و سنگدل باشن و بتونن هرکاری بکنن… فرمانده مجبورشون کرده بود که همیشه ماسک داشته باشن، برای همین بهشون میگفتن «ماسکها» !
اون ماسکی که دیدم، اسمش الایس بود.
اوایل بهش اعتماد نداشتم. ولی بعد از مدتی فهمیدم که اونم یک جورایی اسیره. اسیر نقش و وظیفههای زورکی. اونم از بچگی و به زور اینجا نگه داشته بودن… دوست نداشت اینجا باشه… اما مجازات فرار ماسکهاهم مرگ بود !
اوایل بهش اعتماد نداشتم. ولی بعد از مدتی فهمیدم که اونم یک جورایی اسیره. اسیر نقش و وظیفههای زورکی. اونم از بچگی و به زور اینجا نگه داشته بودن… دوست نداشت اینجا باشه… اما مجازات فرار ماسکهاهم مرگ بود !
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
اون ماسکی که دیدم، اسمش الایس بود. اوایل بهش اعتماد نداشتم. ولی بعد از مدتی فهمیدم که اونم یک جورایی اسیره. اسیر نقش و وظیفههای زورکی. اونم از بچگی و به زور اینجا نگه داشته بودن… دوست نداشت اینجا باشه… اما مجازات فرار ماسکهاهم مرگ بود !
کمکم باهم رفیق شدیم، حالا شاید ، یک حس عجیب بینمون شکل گرفته بود، یک چیزی شبیه عشق. عشقی که میدونستیم خطرناکه و ممکنه بلای جون جفتمون بشه.
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
کمکم باهم رفیق شدیم، حالا شاید ، یک حس عجیب بینمون شکل گرفته بود، یک چیزی شبیه عشق. عشقی که میدونستیم خطرناکه و ممکنه بلای جون جفتمون بشه.
هر بار که الایس نگام میکرد، انگار دیوارای اون خونه سرد و بیروح شکسته میشد و نور امیدی تو دلم روشن میشد. اونم مثل من گیر کرده بود تو یک وضعیتی که ازش فراری بود. ولی تو اون لحظهها، فقط ما دوتا بودیم؛ دوتا آدم که دنبال راه فرار از این وضع بودن.
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
هر بار که الایس نگام میکرد، انگار دیوارای اون خونه سرد و بیروح شکسته میشد و نور امیدی تو دلم روشن میشد. اونم مثل من گیر کرده بود تو یک وضعیتی که ازش فراری بود. ولی تو اون لحظهها، فقط ما دوتا بودیم؛ دوتا آدم که دنبال راه فرار از این وضع بودن.
وقتی به هم نزدیکتر شدیم، ازش خواستم کمکم کنه تا برادرم رو نجات بدم. تو نگاهش ترس و تردید رو دیدم، ولی بعد از چند لحظه، تصمیمش رو گرفت.
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
وقتی به هم نزدیکتر شدیم، ازش خواستم کمکم کنه تا برادرم رو نجات بدم. تو نگاهش ترس و تردید رو دیدم، ولی بعد از چند لحظه، تصمیمش رو گرفت.
اون گفت کمکم میکنه ! حتی اگه این کار جون هردومون رو به خطر بندازه… وقتی اینو گفت برای اولین بار، امید واقعی تو دلم زنده شد.
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
اون گفت کمکم میکنه ! حتی اگه این کار جون هردومون رو به خطر بندازه… وقتی اینو گفت برای اولین بار، امید واقعی تو دلم زنده شد.
ولی هرچی به هم نزدیکتر میشدیم، ترسم بیشتر میشد. میترسیدم که این عشق ممنوعه، پایان زندگیمون باشه... اگر کسی میفهمید چی…
چه سرنوشتی در انتظار ما بود…
چه سرنوشتی در انتظار ما بود…
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
Photo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اخگری در خاکستر😩❤️🔥
سوپرایز🙂↕️🤌🏼 بفرمایید اینم جدیدترین کتاب از نشر کتاب مجازی که به تازگی توی ایران با همچین ظاهر جذابی چاپ شده 😭🤲🏻
سوپرایز🙂↕️🤌🏼 بفرمایید اینم جدیدترین کتاب از نشر کتاب مجازی که به تازگی توی ایران با همچین ظاهر جذابی چاپ شده 😭🤲🏻
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
اخگری در خاکستر😩❤️🔥 سوپرایز🙂↕️🤌🏼 بفرمایید اینم جدیدترین کتاب از نشر کتاب مجازی که به تازگی توی ایران با همچین ظاهر جذابی چاپ شده 😭🤲🏻
کتاب فانتزی - عاشقانهی خیلی معروفی که توی دنیا ترکونده و شدیدااا معروفه !
این کتاب جزو برترین رمانهای این ژانر، انتخاب شده!
امتیاز جهانیش خیلی بالاست و شدیدا پرطرفداره.🥲🤌🏼
این کتاب جزو برترین رمانهای این ژانر، انتخاب شده!
امتیاز جهانیش خیلی بالاست و شدیدا پرطرفداره.🥲🤌🏼
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
اخگری در خاکستر😩❤️🔥 سوپرایز🙂↕️🤌🏼 بفرمایید اینم جدیدترین کتاب از نشر کتاب مجازی که به تازگی توی ایران با همچین ظاهر جذابی چاپ شده 😭🤲🏻
آمادهاید یک کتاب فوقالعاده بخونید؟ 📚🔥 اخگری در خاکستر پیشنهاد من به شماست… انقدر این کتاب جذابه که بهتون قول میدم با هر سلیقهای که داشته باشید، عاشق این داستان میشید…
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
اخگری در خاکستر😩❤️🔥 سوپرایز🙂↕️🤌🏼 بفرمایید اینم جدیدترین کتاب از نشر کتاب مجازی که به تازگی توی ایران با همچین ظاهر جذابی چاپ شده 😭🤲🏻
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این کتاب طوری نوشته شده که شما رو تو داستان غرق میکنه و نمیتونید ولش کنید! شخصیتهاش خیلی واقعی هستن و هرکدوم یک داستان جذاب دارن. داستان پر از اتفاقات غیرمنتظره است که آدرنالین خونتون رو بالا میبره. 😩
عشق تو این کتاب خیلی خاص و پر از هیجانه! ❤️
در این کتاب شخصیتها برای عدالت و آزادی میجنگن و این خیلی جذابه :))
عشق تو این کتاب خیلی خاص و پر از هیجانه! ❤️
در این کتاب شخصیتها برای عدالت و آزادی میجنگن و این خیلی جذابه :))
این کتاب رو انتشارات «کتاب مجازی» چاپ کرده… میدونم که همتون این نشر رو میشناسید.✨ انتشاراتی که کتابهاش هم از نظر ظاهری و هم داستانی واقعاً معرکهست.
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
این کتاب رو انتشارات «کتاب مجازی» چاپ کرده… میدونم که همتون این نشر رو میشناسید.✨ انتشاراتی که کتابهاش هم از نظر ظاهری و هم داستانی واقعاً معرکهست.
از این انتشارات قبلا خیلی کتاب بهتون معرفی کردم… مغازهی جادویی، بادام، دختر دریا، دختر مهتاب، قلب جنگجوی خورشید، فابل، تاج دوقلوها، مجموعهی خردم کن و کلی کتاب دیگه که همشون بعد از معرفی، تبدیل به پرفروشترین کتابهای ایران شدن😩🤌🏼
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
از این انتشارات قبلا خیلی کتاب بهتون معرفی کردم… مغازهی جادویی، بادام، دختر دریا، دختر مهتاب، قلب جنگجوی خورشید، فابل، تاج دوقلوها، مجموعهی خردم کن و کلی کتاب دیگه که همشون بعد از معرفی، تبدیل به پرفروشترین کتابهای ایران شدن😩🤌🏼
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ترجمههای این نشر هم کامله و هم خیلی روونه… همیشه بهترین داستانهارو برای چاپ انتخاب میکنن… کیفیت کتابهاشونم که مشخصه🥲🤌🏼 همین کتاب جدیدشون با بهترین کیفیت ممکن چاپ شده.
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
ترجمههای این نشر هم کامله و هم خیلی روونه… همیشه بهترین داستانهارو برای چاپ انتخاب میکنن… کیفیت کتابهاشونم که مشخصه🥲🤌🏼 همین کتاب جدیدشون با بهترین کیفیت ممکن چاپ شده.
جلد سخت چرمی داره، روی جلد سختش طلاکوب قرمز خورده، کاور مخملی داره و ورقههاش قرمزه😭🤌🏼 رنگ قرمز توی این داستان خیلی مهمه و برای همین کتاب رو این رنگی چاپ کردن… به جز همهی اینها، وقتی کتاب رو باز میکنید، دوتا تصویر از شخصیتهای اصلی کتاب براتون گذاشتن😩🫶🏻
با نگاه کردن بهشون، میتونید خیلی بیشتر با داستان ارتباط بگیرید🥹🤌🏼 همینجوری که دارید داستان رو میخونید، میتونید تصور کنید که شخصیتهاشون چه شکلی ان.! 🥹
با نگاه کردن بهشون، میتونید خیلی بیشتر با داستان ارتباط بگیرید🥹🤌🏼 همینجوری که دارید داستان رو میخونید، میتونید تصور کنید که شخصیتهاشون چه شکلی ان.! 🥹