𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
Photo
آنیتا شخصیت اصلی این داستانه.. دختری که الان توی تیمارستانه… تک تک دوستهاش و اطرافیانش مردن و همه فکر میکنن دیوونست… تو این کتاب قراره واقعیتهای زیادی رو بهمون نشون بده :))
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
Photo
از صفحات کتاب مردگان تابستان:
بازم خون اما نه خیلی زیاد,فقط یه خط قرمز که ازش خون میچکید,یه خراش باریک خونی.
بازم خون اما نه خیلی زیاد,فقط یه خط قرمز که ازش خون میچکید,یه خراش باریک خونی.
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
Photo
از صفحات کتاب مردگان تابستان:
بازم خون اما نه خیلی زیاد,فقط یه خط قرمز که ازش خون میچکید,یه خراش باریک خونی.
بازم خون اما نه خیلی زیاد,فقط یه خط قرمز که ازش خون میچکید,یه خراش باریک خونی.
من از کسانی که دوستشان دارم بیشتر میترسم، زیرا تنها آنان هستند که میتوانند مرا برنجانند.
-نزار قبانی
-نزار قبانی
بچهها کتابهایی که امسال باید بخونین رو توی اینستا براتون پست کردیم🌱💚
لطفا از پستمون حمایت کنید💛
https://www.instagram.com/bookgrraphi?utm_source=qr&igsh=aHNjNWRsamJndml5
لطفا از پستمون حمایت کنید💛
https://www.instagram.com/bookgrraphi?utm_source=qr&igsh=aHNjNWRsamJndml5
توی چشمهای دکترم نگاه میکردم و بهش دروغ میگفتم… شاید اینطوری فکر میکرد حالم بهتر شده و از این تیمارستان لعنتی بیرون میومدم :))
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
توی چشمهای دکترم نگاه میکردم و بهش دروغ میگفتم… شاید اینطوری فکر میکرد حالم بهتر شده و از این تیمارستان لعنتی بیرون میومدم :))
شروع کردم به تعریف کردن... بهش گفتم: «ما چهارتا دوست بودیم ولی تا آخر اون تابستون تنها کسی که زنده موند من بودم... » دکتر نمیدونست چه اتفاقی افتاده... ولی من میدونستم...
𝐵𝑜𝑜𝑘 𝐺𝑟𝑎𝑝ℎ𝑖📚
شروع کردم به تعریف کردن... بهش گفتم: «ما چهارتا دوست بودیم ولی تا آخر اون تابستون تنها کسی که زنده موند من بودم... » دکتر نمیدونست چه اتفاقی افتاده... ولی من میدونستم...
تو این دنیا فقط منو مادرم خبر داشتیم... مادرم خیلی سعی کرد من رو از این داستان ها نجات بده... ولی اونم چندسال پیش مرد و من تنها موندم.... حتی قبل از اون اتفاق مدرسهام رو عوض کرد...