از سرکار تعطیل میشدم و میرفتم سمت خونه چندتا دختر کم سن اکیپی داشتن قدم میزدن نگام کردن گفتن آقا پسر هالووین تموم شده ها!! ریدم به خودم گفتم چطور مگه؟ گفت نمیخوای اون دماغ مصنوعی رو در بیاری؟؟؟ :)))))))))
@Bluee : itsepanta
@Bluee : itsepanta
یه بار به مامانم گفتم اونجا میوههاش مزه نداره و چقد هوس خیارای خودمونو میکنم. تو فرودگاه که داشتیم خدافظی میکردیم جلو ملت یهو داد زد ئه راستی چند تا خیارم گذاشتم واسه اونجات
@Bluee : R.o
@Bluee : R.o
رفتم آمپول بزنم، شلوار پام بود، یه شلوارکم پوشیده بودم برای فیزیوتراپی، لباس زیرم که تنم بود. یارو قشنگ اینجوری بود که خانم ببخشید کونتون صفحه چنده.
@Bluee : vague
@Bluee : vague
دو بار با آرامش و عاقلانه و بالغانه رفتار كن تا بفهمي فقط كولي بازي و كصونه واويلا بودن جوابه
@Bluee : عسل مسل
@Bluee : عسل مسل
سال۸۰ باخانواده داشتیم سریال خطقرمز میدیدیم، شهرام حقیقتدوست ازیه دختره خوشش میاومد رفته بود دنبالش که برن بیرون،
مامانبزرگ منم اینور هی میگفت دختر باهاش نرو بیرون پسر خوبی نیست وفلان واینا!
تهش دختره راضی شد که بره!
یهو مامانبزرگم گفت:اصلا به من چه! برو! برو که کونت بذاره.
@Bluee : khanzadehreza
مامانبزرگ منم اینور هی میگفت دختر باهاش نرو بیرون پسر خوبی نیست وفلان واینا!
تهش دختره راضی شد که بره!
یهو مامانبزرگم گفت:اصلا به من چه! برو! برو که کونت بذاره.
@Bluee : khanzadehreza