سال۸۰ باخانواده داشتیم سریال خطقرمز میدیدیم، شهرام حقیقتدوست ازیه دختره خوشش میاومد رفته بود دنبالش که برن بیرون،
مامانبزرگ منم اینور هی میگفت دختر باهاش نرو بیرون پسر خوبی نیست وفلان واینا!
تهش دختره راضی شد که بره!
یهو مامانبزرگم گفت:اصلا به من چه! برو! برو که کونت بذاره.
@Bluee : khanzadehreza
مامانبزرگ منم اینور هی میگفت دختر باهاش نرو بیرون پسر خوبی نیست وفلان واینا!
تهش دختره راضی شد که بره!
یهو مامانبزرگم گفت:اصلا به من چه! برو! برو که کونت بذاره.
@Bluee : khanzadehreza
براتون اینو گفته بودم ؟
یه بار یکی از دوستام زنگ زد گوشیو برداشتم دیدم از خنده داره نفسش بند میاد. هی گفتم الو الو چی شده فلان . گفت دزد بهم زده. من نگران شدم فکر کردم طوریش شده اینجوری میخنده.تا گفت اخه نمیدونی چی ازم زدن.
گفتم چی زدن ؟
گفت ببین من ظرف ازمایش گرفته بودم بردم خونه آزمايش مدفوع داشتم.
بعد اینو گذاشته بودم تو مشمای مشکی موتوری از دستم زد برد 🤣🤣🤣🤣
@Bluee : PartiSana
یه بار یکی از دوستام زنگ زد گوشیو برداشتم دیدم از خنده داره نفسش بند میاد. هی گفتم الو الو چی شده فلان . گفت دزد بهم زده. من نگران شدم فکر کردم طوریش شده اینجوری میخنده.تا گفت اخه نمیدونی چی ازم زدن.
گفتم چی زدن ؟
گفت ببین من ظرف ازمایش گرفته بودم بردم خونه آزمايش مدفوع داشتم.
بعد اینو گذاشته بودم تو مشمای مشکی موتوری از دستم زد برد 🤣🤣🤣🤣
@Bluee : PartiSana