Forwarded from بيدارزنى
🟣 از کردستان تا گیلان، سرکوب علیه زنان
⚪️ پوسترهای ارسالی به بیدارزنی
«گروهی از فعالان حقوق زنان کردستان، همصدا و همراه با فعالان جنبش زنان در ایران، از «صدور احکام سنگین قضایی علیه زنان» میگویند.
حکم ۲۱ سال حبس «ژینا مدرس گرجی» و احکام بیش از ۶۰ سال حبس «فعالان حقوق زنان و فعالان سیاسی گیلان»، نمونهای از این موارد است.
▪️اما جنبش زنان با دستگیری فعالان خود، خاموش نمیشود
▪️دوشنبه ۲۱ خردادماه ساعت ۲۱ به وقت ایران از #نه_به_سرکوب_زنان میگوییم».
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
⚪️ پوسترهای ارسالی به بیدارزنی
«گروهی از فعالان حقوق زنان کردستان، همصدا و همراه با فعالان جنبش زنان در ایران، از «صدور احکام سنگین قضایی علیه زنان» میگویند.
حکم ۲۱ سال حبس «ژینا مدرس گرجی» و احکام بیش از ۶۰ سال حبس «فعالان حقوق زنان و فعالان سیاسی گیلان»، نمونهای از این موارد است.
▪️اما جنبش زنان با دستگیری فعالان خود، خاموش نمیشود
▪️دوشنبه ۲۱ خردادماه ساعت ۲۱ به وقت ایران از #نه_به_سرکوب_زنان میگوییم».
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
Forwarded from بيدارزنى
🟣 سیروس فتحی، همسر شریفه محمدی بازداشت شد
صبح امروز ۲۲ خردادماه، سیروس فتحی در منزل خود توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
سیروس فتحی، همسر شریفه محمدی فعال کارگری محبوس در زندان لاکان رشت است که از ۱۴ آذرماه ۱۴۰۲ در بازداشت موقت بهسر میبرد.
دو روز پیش (۲۰ خردادماه) دادگاه شریفه محمدی در شعبه ۱ دادگاه انقلاب برگزار گردید.
سیروس فتحی در این مدت، پیگیر امور همسر خود بوده است و بارها با تهدید ماموران امنیتی و پروندهسازی قضایی مواجه شده بود.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
صبح امروز ۲۲ خردادماه، سیروس فتحی در منزل خود توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
سیروس فتحی، همسر شریفه محمدی فعال کارگری محبوس در زندان لاکان رشت است که از ۱۴ آذرماه ۱۴۰۲ در بازداشت موقت بهسر میبرد.
دو روز پیش (۲۰ خردادماه) دادگاه شریفه محمدی در شعبه ۱ دادگاه انقلاب برگزار گردید.
سیروس فتحی در این مدت، پیگیر امور همسر خود بوده است و بارها با تهدید ماموران امنیتی و پروندهسازی قضایی مواجه شده بود.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
Forwarded from کارگاه دیالکتیک
https://tinyurl.com/42z7vdba
مرگبنیادیِ جمهوری اسلامی و جدال بین پیوستگی و گسست
امین حصوری
(بخشی از متن در دست انتشار)
کارگاه دیالکتیک | ۱۵ تیر ۱۴۰۳
شری که نظام جمهوری اسلامی میکوشد نرمالیزه کند، مرگبنیادیِ این رژیم است که از ماهیت آن بهسان «رژیم کشتار» و «ماشین مرگ» برمیآید. در حالی که مفهوم نخست ناظر بر قتل دولتی و هدفمند مخالفان، معترضان و دگراندیشان است؛ دومی ناظر بر آن دسته از کارکردهای ساختاری و معمول دولت است که به مرگهای اجتنابپذیر شهروندان (ازجمله مرگهای تدریجی) منجر میشوند. همینجا باید خاطرنشان کنیم که این دو خصلت در ساحت واقعی درهمتنیدهاند، چرا که هر دو از ماهیت مرگبنیاد و مرگآورِ جمهوری اسلامی برمیآیند و هر دو بخشی از کارکردهای بنیادین این نظام هستند (بهواقع، مفهوم «رژیم کشتار» خود ذیل مفهوم «ماشین مرگ» میگنجد). پیوند درونماندگار این نظام با مرگ صرفا بدین معنا نیست که حاکمان سیاسی برای جان و زندگی انسانها (شهروندان صوری) هیچ ارزش و حرمتی قایل نیستند، بلکه بیش از آن معطوف به این معناست که حیات و بازتولید این رژیم بر کشتار و مرگگستری استوار (بوده) است. این پدیده البته گرایشی متاخر نیست و ریشههای تاریخی ژرفی دارد. جمهوری اسلامی گسترش بنیانهای شیعی خود را با ستایش مرگ و تقدیس شهادت بنا گذاشت و گسترش داد؛ انتخابی که بهویژه با برجستهسازیِ دولتیِ عزاداری محرم و مناسک مشابه بهسان مهمترین نماد شیعهگری مفصلبندی شده بود. نقطهی اوج تقدیس ایدئولوژیک مرگ در موسم «نعمتِ» جنگ با عراق نمایان شد؛ جایی که حاکمان وقت در لوای تقدیس شهادت، انبوه نوجوانان کمسال را به روی مینها و مقابل گلولهها میفرستادند ...
تقدیس مرگ در عین حال، با ارزشزُدایی از زندگی و تحقیر زندگی و ضدیت با نمادهای سرزندگی (مثل شادی، موسیقی و رقص) همراه است و این بهنوبهی خود عادینماییِ مرگ را تسهیل میکند. تقدیس دولتی مرگ، همچنین با حق انحصاری دولت بر توزیع مرگ همراه است. جایگاه ویژهی اعدام در مشی حکمرانی جمهوری اسلامی و نمایش عمومی آن، بخشا معطوف به تثبیت این حق انحصاری و عادینماییِ آن است. جان کلام آنکه مرگآوری، نمایش مرگ و تهدید مرگ همواره بخشی جداییناپذیر از شیوهی حکمرانی جمهوری اسلامی بودهاند. ولی در اینجا با پارادوکسی روبرو میشویم: از یکسو، مرگآوری بهعنوان بنیان حکمرانی در تضاد با میل اگزیستانسیال مردم به زیستن (زندگی) قرار دارد؛ کما اینکه منشاء بسیاری از مقاومتهای فردی و اجتماعی هم وجود همین تضاد بنیادی بوده است. از سوی دیگر، کارکرد انقیادآورِ مرگآوری (درجهت اغراض دولت) نیز درست بهدلیل تهدیدیست که متوجه حیات افراد میکند. پس پرسش این است که نظامی که بر پایهی ضدیت با زندگی و تهدید دایمی مرگ بنا شده است، چگونه قادر شده است از شکنندگی بگریزد و تداوم خود را تضمین کند.
استمرار جمهوری اسلامی در قامت یک نظام سیاسیْ متکی بر حفظ و بازنمایی نوعی پیوستگی تاریخیست که بیش از همه در ساحت ایدئولوژیک بازسازی و بازتولید میشود. انواع پروپاگاندای ایدئولوژیک در فضاهای آموزشی و رسانهای؛ تکرار منظم مناسک دولتیِ معطوف به آیینها و مناسبتهای مذهبی؛ برگزاری منظم و مصرانهی مناسک سیاسیِ سالانه (مثل دههی فجر و ۱۳ آبان، ۱۵ خرداد، سالگرد رویدادهای جنگ، سالگردهای «شهادتِ» این و آن، و موارد مشابه)؛ در کنار سایر نمادپردازیهای ایدئولوژیک دولتی (و بعضا برساختهای نوظهور)، حربههایی برای القای این پیوستگی بودهاند. در این معنا، رژیم تداوم خود را در تکرار مناسکی میجوید که نفس برگزاری آنها میتواند قدرت رژیم برای حفظ روال عادیِ حکمرانیاش (بهرغم هر چالش و تلاطم سیاسی) را به شهروندان (ازجمله به همراهان رژیم) القاء کند.
حفظ و بازنمایی این پیوستگی نهفقط ثبات و قدرت نظام را به محکومان (شهروندان) القاء میکند، بلکه تصویری ابدی از وضعیت عادیِ امور عرضه میکند. بدینطریق، کشتارها و مرگهای دولتی و بهطور کلی مرگبنیادیِ جمهوری اسلامی در سایهی تداوم خدشهناپذیرِ فعلیتِ هستیِ آن به حاشیه میروند. کشتارها و مرگها(ی اجتنابپذیر) در کنار سایر ستمها و فجایعی که مرگ تدریجی (یا حیات ذلتبار در مرزهای نیستی) را بر فرودستان تحمیل میکنند، طبعا شکافها و گسستهایی واقعی در پیوستار فرضیِ هستیِ جمهوری اسلامی هستند. اما توان نفیآمیز و دگرگونساز آنها بهسان نقاط گسستگیْ منوط به برجستهشدنِ آنها در گفتار عمومی و پراتیک جمعیست.
افزون بر این، حاکمان با بهرهگیری از مناسک سیاسیِ موسمی مثل انتخابات و غیره میکوشند برای ترمیم شکنندگی ساختاریِ پیوستار نظامْ دقایق بازسازی فراهم کنند.
---
#مقاومت_زندگی_است
#زن_زندگی_آزادی #ژن_ژیان_ئازادی
#جنبش_دادخواهی #همبستگی_ستمدیدگان
#رژیم_کشتار #ماشین_مرگ
#ابتذال_شر #نرمالیزه_کردن_شر
--
@kdialectic
مرگبنیادیِ جمهوری اسلامی و جدال بین پیوستگی و گسست
امین حصوری
(بخشی از متن در دست انتشار)
کارگاه دیالکتیک | ۱۵ تیر ۱۴۰۳
شری که نظام جمهوری اسلامی میکوشد نرمالیزه کند، مرگبنیادیِ این رژیم است که از ماهیت آن بهسان «رژیم کشتار» و «ماشین مرگ» برمیآید. در حالی که مفهوم نخست ناظر بر قتل دولتی و هدفمند مخالفان، معترضان و دگراندیشان است؛ دومی ناظر بر آن دسته از کارکردهای ساختاری و معمول دولت است که به مرگهای اجتنابپذیر شهروندان (ازجمله مرگهای تدریجی) منجر میشوند. همینجا باید خاطرنشان کنیم که این دو خصلت در ساحت واقعی درهمتنیدهاند، چرا که هر دو از ماهیت مرگبنیاد و مرگآورِ جمهوری اسلامی برمیآیند و هر دو بخشی از کارکردهای بنیادین این نظام هستند (بهواقع، مفهوم «رژیم کشتار» خود ذیل مفهوم «ماشین مرگ» میگنجد). پیوند درونماندگار این نظام با مرگ صرفا بدین معنا نیست که حاکمان سیاسی برای جان و زندگی انسانها (شهروندان صوری) هیچ ارزش و حرمتی قایل نیستند، بلکه بیش از آن معطوف به این معناست که حیات و بازتولید این رژیم بر کشتار و مرگگستری استوار (بوده) است. این پدیده البته گرایشی متاخر نیست و ریشههای تاریخی ژرفی دارد. جمهوری اسلامی گسترش بنیانهای شیعی خود را با ستایش مرگ و تقدیس شهادت بنا گذاشت و گسترش داد؛ انتخابی که بهویژه با برجستهسازیِ دولتیِ عزاداری محرم و مناسک مشابه بهسان مهمترین نماد شیعهگری مفصلبندی شده بود. نقطهی اوج تقدیس ایدئولوژیک مرگ در موسم «نعمتِ» جنگ با عراق نمایان شد؛ جایی که حاکمان وقت در لوای تقدیس شهادت، انبوه نوجوانان کمسال را به روی مینها و مقابل گلولهها میفرستادند ...
تقدیس مرگ در عین حال، با ارزشزُدایی از زندگی و تحقیر زندگی و ضدیت با نمادهای سرزندگی (مثل شادی، موسیقی و رقص) همراه است و این بهنوبهی خود عادینماییِ مرگ را تسهیل میکند. تقدیس دولتی مرگ، همچنین با حق انحصاری دولت بر توزیع مرگ همراه است. جایگاه ویژهی اعدام در مشی حکمرانی جمهوری اسلامی و نمایش عمومی آن، بخشا معطوف به تثبیت این حق انحصاری و عادینماییِ آن است. جان کلام آنکه مرگآوری، نمایش مرگ و تهدید مرگ همواره بخشی جداییناپذیر از شیوهی حکمرانی جمهوری اسلامی بودهاند. ولی در اینجا با پارادوکسی روبرو میشویم: از یکسو، مرگآوری بهعنوان بنیان حکمرانی در تضاد با میل اگزیستانسیال مردم به زیستن (زندگی) قرار دارد؛ کما اینکه منشاء بسیاری از مقاومتهای فردی و اجتماعی هم وجود همین تضاد بنیادی بوده است. از سوی دیگر، کارکرد انقیادآورِ مرگآوری (درجهت اغراض دولت) نیز درست بهدلیل تهدیدیست که متوجه حیات افراد میکند. پس پرسش این است که نظامی که بر پایهی ضدیت با زندگی و تهدید دایمی مرگ بنا شده است، چگونه قادر شده است از شکنندگی بگریزد و تداوم خود را تضمین کند.
استمرار جمهوری اسلامی در قامت یک نظام سیاسیْ متکی بر حفظ و بازنمایی نوعی پیوستگی تاریخیست که بیش از همه در ساحت ایدئولوژیک بازسازی و بازتولید میشود. انواع پروپاگاندای ایدئولوژیک در فضاهای آموزشی و رسانهای؛ تکرار منظم مناسک دولتیِ معطوف به آیینها و مناسبتهای مذهبی؛ برگزاری منظم و مصرانهی مناسک سیاسیِ سالانه (مثل دههی فجر و ۱۳ آبان، ۱۵ خرداد، سالگرد رویدادهای جنگ، سالگردهای «شهادتِ» این و آن، و موارد مشابه)؛ در کنار سایر نمادپردازیهای ایدئولوژیک دولتی (و بعضا برساختهای نوظهور)، حربههایی برای القای این پیوستگی بودهاند. در این معنا، رژیم تداوم خود را در تکرار مناسکی میجوید که نفس برگزاری آنها میتواند قدرت رژیم برای حفظ روال عادیِ حکمرانیاش (بهرغم هر چالش و تلاطم سیاسی) را به شهروندان (ازجمله به همراهان رژیم) القاء کند.
حفظ و بازنمایی این پیوستگی نهفقط ثبات و قدرت نظام را به محکومان (شهروندان) القاء میکند، بلکه تصویری ابدی از وضعیت عادیِ امور عرضه میکند. بدینطریق، کشتارها و مرگهای دولتی و بهطور کلی مرگبنیادیِ جمهوری اسلامی در سایهی تداوم خدشهناپذیرِ فعلیتِ هستیِ آن به حاشیه میروند. کشتارها و مرگها(ی اجتنابپذیر) در کنار سایر ستمها و فجایعی که مرگ تدریجی (یا حیات ذلتبار در مرزهای نیستی) را بر فرودستان تحمیل میکنند، طبعا شکافها و گسستهایی واقعی در پیوستار فرضیِ هستیِ جمهوری اسلامی هستند. اما توان نفیآمیز و دگرگونساز آنها بهسان نقاط گسستگیْ منوط به برجستهشدنِ آنها در گفتار عمومی و پراتیک جمعیست.
افزون بر این، حاکمان با بهرهگیری از مناسک سیاسیِ موسمی مثل انتخابات و غیره میکوشند برای ترمیم شکنندگی ساختاریِ پیوستار نظامْ دقایق بازسازی فراهم کنند.
---
#مقاومت_زندگی_است
#زن_زندگی_آزادی #ژن_ژیان_ئازادی
#جنبش_دادخواهی #همبستگی_ستمدیدگان
#رژیم_کشتار #ماشین_مرگ
#ابتذال_شر #نرمالیزه_کردن_شر
--
@kdialectic
Telegraph
مرگبنیادیِ جمهوری اسلامی و جدال بین پیوستگی و گسست
کارگاه دیالکتیک | ۱۵ تیر ۱۴۰۳ (بخشی از متن در دست انتشار) شری که نظام جمهوری اسلامی میکوشد نرمالیزه کند، مرگبنیادیِ این رژیم است که از ماهیت آن بهسان «رژیم کشتار» و «ماشین مرگ» برمیآید. در حالی که مفهوم نخست ناظر بر قتل دولتی و هدفمند مخالفان، معترضان…
Forwarded from بيدارزنى
🟣 جنبش زنان و انتخاب روشهای مبارزه
نویسنده: فروغ سمیعنیا
از متن: «جنبش زنان در ایران از نیمهی دوم دهه هفتاد همراه با دیگر جریانات روشنفکری به مرحله بیرون آمدن از محافل رسید. زیرا فمنیستها در ایران مانند دیگر فعالین پس از سرکوبهای بعد از انقلاب 57 و خصوصا دهه شصت به نشستهای محفلی محدود میشدند. تشکیل انجیاوها و یا جمعیتهای زنان با مطالبهی مشخص حقوقی زنان خصوصا پس از روی کار آمدن دولت خاتمی و حمایت دولت از سازمانهای مردم نهاد بیشتر شد و همزمان نشریاتی با موضوع زنان در کشور منتشر شد.
نشریات اصلاح طلب نیز ستونی را عموما به مطالبات فمینیستها اختصاص دادند و برای گرداندن ستون از فعالین زنان استفاده کردند. هر چند در آن دوران با وجود کار علنی استفاده از واژه «فمنیست» هنوز جاافتاده و عادی نبود. عموما فعالین تلاش میکردند بگویند ما معترض به وضعیت زنان هستیم اما فمنیست نیستیم. با اینکار ضمانتی برای ادامه فعالیت پیدا میکردند.
در چنین فضایی که مختص دوره اصلاحات بود، زنان با فعالیت علنی وارد عرصه شدند و از جمله گفتمانهای غالب بین آنان این بود که ما فعال مدنی هستیم نه سیاسی. این نیز از جملاتی بود که ضریب خطر را برای فعالیت در این حوزه پایین میآورد. فعالین زنان هوشمندانه چندین سال فعالیت کردند و تجمعی را جلوی درب دانشگاه تهران تشکیل دادند که نشان از قدرت این فعالین در کشور و مشخصا شهر تهران بود. اسفند سال 1384 دومین تجمع باشکوه زنان در پارک دانشجوی تهران انجام شد که با خشونت پلیس پایان یافت. در حقیقت درسال 1384 حکومت تلاش کرد تا حضور زنان در خیابان را متوقف سازد…»
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
#جنبش_زنان
ادامهی متن را در لینک زیر بخوانید:
https://shorturl.at/iExw4
@bidarzani
نویسنده: فروغ سمیعنیا
از متن: «جنبش زنان در ایران از نیمهی دوم دهه هفتاد همراه با دیگر جریانات روشنفکری به مرحله بیرون آمدن از محافل رسید. زیرا فمنیستها در ایران مانند دیگر فعالین پس از سرکوبهای بعد از انقلاب 57 و خصوصا دهه شصت به نشستهای محفلی محدود میشدند. تشکیل انجیاوها و یا جمعیتهای زنان با مطالبهی مشخص حقوقی زنان خصوصا پس از روی کار آمدن دولت خاتمی و حمایت دولت از سازمانهای مردم نهاد بیشتر شد و همزمان نشریاتی با موضوع زنان در کشور منتشر شد.
نشریات اصلاح طلب نیز ستونی را عموما به مطالبات فمینیستها اختصاص دادند و برای گرداندن ستون از فعالین زنان استفاده کردند. هر چند در آن دوران با وجود کار علنی استفاده از واژه «فمنیست» هنوز جاافتاده و عادی نبود. عموما فعالین تلاش میکردند بگویند ما معترض به وضعیت زنان هستیم اما فمنیست نیستیم. با اینکار ضمانتی برای ادامه فعالیت پیدا میکردند.
در چنین فضایی که مختص دوره اصلاحات بود، زنان با فعالیت علنی وارد عرصه شدند و از جمله گفتمانهای غالب بین آنان این بود که ما فعال مدنی هستیم نه سیاسی. این نیز از جملاتی بود که ضریب خطر را برای فعالیت در این حوزه پایین میآورد. فعالین زنان هوشمندانه چندین سال فعالیت کردند و تجمعی را جلوی درب دانشگاه تهران تشکیل دادند که نشان از قدرت این فعالین در کشور و مشخصا شهر تهران بود. اسفند سال 1384 دومین تجمع باشکوه زنان در پارک دانشجوی تهران انجام شد که با خشونت پلیس پایان یافت. در حقیقت درسال 1384 حکومت تلاش کرد تا حضور زنان در خیابان را متوقف سازد…»
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
#جنبش_زنان
ادامهی متن را در لینک زیر بخوانید:
https://shorturl.at/iExw4
@bidarzani
Telegraph
جنبش زنان و انتخاب روشهای مبارزه
bidarzani نویسنده: فروغ سمیعنیا جنبش زنان در ایران از نیمهی دوم دهه هفتاد همراه با دیگر جریانات روشنفکری به مرحله بیرون آمدن از محافل رسید. زیرا فمنیستها در ایران مانند دیگر فعالین پس از سرکوبهای بعد از انقلاب 57 و خصوصا دهه شصت به نشستهای محفلی محدود…
Forwarded from بيدارزنى
🟣 بازداشت زهره دادرس و احضار تمامی فعالان حقوق زنان و مدنی «پرونده مرداد ۱۴۰۲ گیلان» جهت اجرای حکم
صبح امروز بیستم تیرماه، زهره دادرس، فعال حقوق زنان با ورود ماموران جهت اجرای حکم در منزل شخصی خود بازداشت شد. همچنین «زهرا دادرس» نیز به شعبه اجرای احکام زندان لاکان مراجعه کرده است.
همزمان با این بازداشت، طی تماسی تلفنی، فروغ سمیعنیا، جلوه جواهری، متین یزدانی، یاسمین حشدری، نگین رضایی، آزاده چاوشیان، سارا جهانی و هومن طاهری، جهت اجرای حکم حبس میبایست تا شنبه خود را به زندان لاکان رشت معرفی کنند.
#جنگ_علیه_زنان
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
صبح امروز بیستم تیرماه، زهره دادرس، فعال حقوق زنان با ورود ماموران جهت اجرای حکم در منزل شخصی خود بازداشت شد. همچنین «زهرا دادرس» نیز به شعبه اجرای احکام زندان لاکان مراجعه کرده است.
همزمان با این بازداشت، طی تماسی تلفنی، فروغ سمیعنیا، جلوه جواهری، متین یزدانی، یاسمین حشدری، نگین رضایی، آزاده چاوشیان، سارا جهانی و هومن طاهری، جهت اجرای حکم حبس میبایست تا شنبه خود را به زندان لاکان رشت معرفی کنند.
#جنگ_علیه_زنان
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
Forwarded from بيدارزنى
🟣 درد شدید جسمانی زینب جلالیان و عدم انتقال او به بیمارستان از سوی وزارت اطلاعات
▪️زینب جلالیان، تنها زندانی سیاسی محکوم به حبس ابد که هفدهمین سال حبس خود را در زندان مرکزی یزد میگذراند، در چند هفته گذشته به دلیل «درد شدید در ناحیه پهلوی سمت راست» به بهداری زندان منتقل و پس از معاینه توسط پزشک عمومی، بدون انجام معاینات تخصصی و درمان قطعی به داخل بند بازگردانده شده است.
▪️او در هفتههای گذشته به دلیل درد شدید خواستار انتقال خود به مراکز درمانی خارج از زندان برای انجام آزمایشات لازم در این خصوص شده، اما به دلیل مخالفت وزارت اطلاعات از دسترسی به خدمات درمانی محروم است.
زینب جلالیان در محرومیت کامل حق درمان بهسر میبرد. او که از بیماریهای متعد قلب، معده و روده رنج میبرد، سالهاست که به بیماری ناخنک چشم مبتلاست. ماموران امنیتی و نمایندگان وزارت اطلاعات بارها حق مرخصی او را در گرو پذیرش اظهار ندامت او دانستند، امری که همواره و تاکیدا از سوی وی رد شده است.
زینب جلالیان در آستانهی نابینایی نیز قرار دارد.
همچنین روز سهشنبه هفدهم بهمنماه ۱۴۰۲ زینب جلالیان در حالی که میبایست برای درمان بیماری ناخنک چشم به بیمارستان یزد منتقل میشد، به دلیل کارشکنی مسئولین زندان در زمان مقرر به بیمارستان اعزام نشد و به همین دلیل پزشک معالج از انجام اقدامات درمانی او خودداری کرد.
⚪️ در تمامی ۱۷ سال گذشته، او بدون حتی یک روز مرخصی، بهصورت پیوسته مورد شکنجه، بازجوییهای مرگآور و تبعید به بیش از پنج زندان در شهرهای مختلف، محکوم شده است. برای زینب جلالیان، حقی تحت عنوان «درمان پزشکی»، «بهرهمندی از آزمایشات پزشکی قانونی» و یا هر حقوق ابتدایی، وجود ندارد.
او کوه استواری است که برشماری ظلم و تبعیض علیه او، ایستادگی و مقاومتش را نیز برجستهتر خواهد کرد.
#جنگ_علیه_زنان
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
▪️زینب جلالیان، تنها زندانی سیاسی محکوم به حبس ابد که هفدهمین سال حبس خود را در زندان مرکزی یزد میگذراند، در چند هفته گذشته به دلیل «درد شدید در ناحیه پهلوی سمت راست» به بهداری زندان منتقل و پس از معاینه توسط پزشک عمومی، بدون انجام معاینات تخصصی و درمان قطعی به داخل بند بازگردانده شده است.
▪️او در هفتههای گذشته به دلیل درد شدید خواستار انتقال خود به مراکز درمانی خارج از زندان برای انجام آزمایشات لازم در این خصوص شده، اما به دلیل مخالفت وزارت اطلاعات از دسترسی به خدمات درمانی محروم است.
زینب جلالیان در محرومیت کامل حق درمان بهسر میبرد. او که از بیماریهای متعد قلب، معده و روده رنج میبرد، سالهاست که به بیماری ناخنک چشم مبتلاست. ماموران امنیتی و نمایندگان وزارت اطلاعات بارها حق مرخصی او را در گرو پذیرش اظهار ندامت او دانستند، امری که همواره و تاکیدا از سوی وی رد شده است.
زینب جلالیان در آستانهی نابینایی نیز قرار دارد.
همچنین روز سهشنبه هفدهم بهمنماه ۱۴۰۲ زینب جلالیان در حالی که میبایست برای درمان بیماری ناخنک چشم به بیمارستان یزد منتقل میشد، به دلیل کارشکنی مسئولین زندان در زمان مقرر به بیمارستان اعزام نشد و به همین دلیل پزشک معالج از انجام اقدامات درمانی او خودداری کرد.
⚪️ در تمامی ۱۷ سال گذشته، او بدون حتی یک روز مرخصی، بهصورت پیوسته مورد شکنجه، بازجوییهای مرگآور و تبعید به بیش از پنج زندان در شهرهای مختلف، محکوم شده است. برای زینب جلالیان، حقی تحت عنوان «درمان پزشکی»، «بهرهمندی از آزمایشات پزشکی قانونی» و یا هر حقوق ابتدایی، وجود ندارد.
او کوه استواری است که برشماری ظلم و تبعیض علیه او، ایستادگی و مقاومتش را نیز برجستهتر خواهد کرد.
#جنگ_علیه_زنان
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
Forwarded from بيدارزنى
🟣 اعتصاب غذای «زنان زندانی سیاسی» در زندان لاکان رشت و پیوستن به کارزار سهشنبههای نه به اعدام
هشت تن از #زنان_زندانی_سیاسی محبوس در زندان #لاکان_رشت اعلام کردهاند در مخالفت با حکم اعدام، این هفته سهشنبه، ۹ مرداد ۱۴۰۳، اعتصاب غذا میکنند و به زندانیان اعتصابی «کارزار سهشنبههای نه به اعدام» میپیوندند.
این زندانیان ضمن مخالفت با صدور حکم اعدام برای زندانیان سیاسی و غیرسیاسی، به طور ویژه به خاطر صدور حکم اعدام برای #شریفه_محمدی و #پخشان_عزیزی دست به اعتصاب غذا زدهاند.
⚪️ آنها همچنین اعلام نمودهاند ۱۴ زندانی غیرسیاسی زن در زندان لاکان در خطر اجرای حکم اعدام قرار دارند و خواهان توجه به وضعیت این زندانیان گمنام و حمایت از آنان هستند.
▪️اسامی زندانیان اعتصابی در
کارزار سهشنبههای نه به اعدام در زندان لاکان رشت به شرح زیر است:
زهره دادرس، زهرا دادرس، فروغ سمیعنیا، شریفه محمدی، آزاده چاوشیان، جلوه جواهری، نگین رضایی، شیوا شاهسیاه
#قیام_علیه_اعدام
#جنگ_علیه_زنان
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
هشت تن از #زنان_زندانی_سیاسی محبوس در زندان #لاکان_رشت اعلام کردهاند در مخالفت با حکم اعدام، این هفته سهشنبه، ۹ مرداد ۱۴۰۳، اعتصاب غذا میکنند و به زندانیان اعتصابی «کارزار سهشنبههای نه به اعدام» میپیوندند.
این زندانیان ضمن مخالفت با صدور حکم اعدام برای زندانیان سیاسی و غیرسیاسی، به طور ویژه به خاطر صدور حکم اعدام برای #شریفه_محمدی و #پخشان_عزیزی دست به اعتصاب غذا زدهاند.
⚪️ آنها همچنین اعلام نمودهاند ۱۴ زندانی غیرسیاسی زن در زندان لاکان در خطر اجرای حکم اعدام قرار دارند و خواهان توجه به وضعیت این زندانیان گمنام و حمایت از آنان هستند.
▪️اسامی زندانیان اعتصابی در
کارزار سهشنبههای نه به اعدام در زندان لاکان رشت به شرح زیر است:
زهره دادرس، زهرا دادرس، فروغ سمیعنیا، شریفه محمدی، آزاده چاوشیان، جلوه جواهری، نگین رضایی، شیوا شاهسیاه
#قیام_علیه_اعدام
#جنگ_علیه_زنان
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
Forwarded from بيدارزنى
🟣 نامه و دفاعیهی وریشه مرادی، زندانی سیاسی کورد برای «اطلاع افکار عمومی»
⚪️ داعش سر میبُرد، جمهوری اسلامی نیز سر به دار میکِشد
▪️#وریشه_مرادی، اهل سنندج و عضو جامعه زنان آزاد شرق کردستان (کژار) که در تاریخ ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ توسط نیروهای امنیتی در سنندج بازداشت و به «بغی» متهم شده است، اعلام کرده است که در اعتراض به صدور حکم اعدام برای #شریفه_محمدی و #پخشان_عزیزی از حضور در دومین جلسه دادگاه خود که قرار بود، «امروز ۱۴ مرداد» در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران برگزار شود، خودداری کرده است.
وی از بند زندان زنان اوین، دفاعیهای را برای اطلاع افکار عمومی نوشته که برای انتشار در اختیار #بیدارزنی قرار گرفته است.
▪️متن دفاعیه: «احکام ناعادلانهی اعدام فعالین زن (شریفه محمدی و پخشان عزیزی) در فاصلهی کمتر از یک ماه، اقرار جمهوری اسلامی به ناکارآمدی و درماندگیِ سیاسیاش است. تظاهر به قدرتمند بودن دولت جدید، ایجاد رعب و وحشت و گسترش سرکوب در آستانهی انقلاب ژن، ژیان، آزادی، خیالی باطل بیش نیست. در همین راستا من به جرم زن بودن، کورد بودن و جستجوی حیات آزاد، به «بغی» متهم شدهام. هماکنون نیز پس از گذشت یک سال از بازداشت موقت، در صف انتظار برای برگزاری دومین جلسهی دادگاه، در شعبهی ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی صلواتی در تاریخ ۱۴ مرداد، قرار دارم. اگر چه میدانم عدم حضور در دادگاه، شاید به عدم خواست دفاع از خویش تعبیر گردد، اما به نشانهی اعتراض به صدور حکم اعدام برای رفقایم شریفه محمدی و پخشان عزیزی، به دادگاه نخواهم رفتو چنین دادگاهی را که حکم عادلانهای در آن صادر نمیگردد، به رسمیت نمیشناسم. بارها در شرایط دشوار بازجوییها و بازپرسیها دفاعیاتم را ارائه دادهام، اما این بار این نامهی دفاعیهی من است که خطاب به مردم و جامعهی همیشه هشیار و آگاه و آزادیخواه به نگارش درمیآورم. از آنان میخواهم مرا و فعالیتهایم را مطابق عدالت اجتماعی قضاوت کنند.
زیستن در قرن بیستویکم در خاورمیانهای که نیروهای هژمونیک جهانی و دولت-ملتهای دیکتاتور منطقه سعی در غصب ارزشها و فرهنگها داشته و خواهان بازسازی هژمونی خویش بر آن هستند، به معنای زیستن در جغرافیایی است که به خاک و خون کشیده شده و شاهد هرروزهی نسلکشی، همگونسازی و ادغام و الحاق اجباری است. زیستن در کوردستان نیز یعنی حیاتی فاقد ضمانت قانونی، اقتصادی، سیاسی، آموزشی و ...، و به عبارتی یعنی بیکاری، فقر، تبعیض، بازداشت، شکنجه، اعدام و کشته شدن کولبرها (شهدای نان)!….»
ادامهی متن را در لینک زیر بخوانید:
https://shorturl.at/nOo1z
#جنگ_علیه_زنان
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
⚪️ داعش سر میبُرد، جمهوری اسلامی نیز سر به دار میکِشد
▪️#وریشه_مرادی، اهل سنندج و عضو جامعه زنان آزاد شرق کردستان (کژار) که در تاریخ ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ توسط نیروهای امنیتی در سنندج بازداشت و به «بغی» متهم شده است، اعلام کرده است که در اعتراض به صدور حکم اعدام برای #شریفه_محمدی و #پخشان_عزیزی از حضور در دومین جلسه دادگاه خود که قرار بود، «امروز ۱۴ مرداد» در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران برگزار شود، خودداری کرده است.
وی از بند زندان زنان اوین، دفاعیهای را برای اطلاع افکار عمومی نوشته که برای انتشار در اختیار #بیدارزنی قرار گرفته است.
▪️متن دفاعیه: «احکام ناعادلانهی اعدام فعالین زن (شریفه محمدی و پخشان عزیزی) در فاصلهی کمتر از یک ماه، اقرار جمهوری اسلامی به ناکارآمدی و درماندگیِ سیاسیاش است. تظاهر به قدرتمند بودن دولت جدید، ایجاد رعب و وحشت و گسترش سرکوب در آستانهی انقلاب ژن، ژیان، آزادی، خیالی باطل بیش نیست. در همین راستا من به جرم زن بودن، کورد بودن و جستجوی حیات آزاد، به «بغی» متهم شدهام. هماکنون نیز پس از گذشت یک سال از بازداشت موقت، در صف انتظار برای برگزاری دومین جلسهی دادگاه، در شعبهی ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی صلواتی در تاریخ ۱۴ مرداد، قرار دارم. اگر چه میدانم عدم حضور در دادگاه، شاید به عدم خواست دفاع از خویش تعبیر گردد، اما به نشانهی اعتراض به صدور حکم اعدام برای رفقایم شریفه محمدی و پخشان عزیزی، به دادگاه نخواهم رفت
زیستن در قرن بیستویکم در خاورمیانهای که نیروهای هژمونیک جهانی و دولت-ملتهای دیکتاتور منطقه سعی در غصب ارزشها و فرهنگها داشته و خواهان بازسازی هژمونی خویش بر آن هستند، به معنای زیستن در جغرافیایی است که به خاک و خون کشیده شده و شاهد هرروزهی نسلکشی، همگونسازی و ادغام و الحاق اجباری است. زیستن در کوردستان نیز یعنی حیاتی فاقد ضمانت قانونی، اقتصادی، سیاسی، آموزشی و ...، و به عبارتی یعنی بیکاری، فقر، تبعیض، بازداشت، شکنجه، اعدام و کشته شدن کولبرها (شهدای نان)!….»
ادامهی متن را در لینک زیر بخوانید:
https://shorturl.at/nOo1z
#جنگ_علیه_زنان
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
Telegraph
🟣 نامه و دفاعیهی وریشه مرادی، زندانی سیاسی کورد برای «اطلاع افکار عمومی»
bidarzani ⚪️ داعش سر میبُرد، جمهوری اسلامی نیز سر به دار میکِشد #وریشه_مرادی، اهل سنندج و عضو جامعه زنان آزاد شرق کردستان (کژار) که در تاریخ ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ توسط نیروهای امنیتی در سنندج بازداشت و به «بغی» متهم شده است، اعلام کرده است که در اعتراض به صدور…
Forwarded from بيدارزنى
🟣 دومین نامهی وریشه مرادی از زندان اوین: «به افکار عمومی، به نام زندگی، به نام انسانیت، به نام زیبایی»، جهت انتشار در اختیار #بیدارزنی قرار گرفته است. متن کامل نامه به شرح زیر است:
از متن: «من وریشه مرادی، زندانی سیاسی که در مرداد ۱۴۰۲ در مسیر کرمانشاه-سنندج توسط نیروهای اطلاعات بازداشت شده و در بازداشتگاه اطلاعات سنندج و بند ۲۰۹ زندان اوین تهران، دورهای از بازداشت و شکنجه را گذراندم، در روز ۵ دی ۱۴۰۳ به بند زنان زندان اوین تهران منتقل شدم. من بهعنوان زنی که خود درد زن بودن در جامعهای ناعادلانه را چشیده و آشنا به محنتهای زنان دیگر نیز بودم، در طول زندانی بودن در میان زنان، با افراد بسیاری همبند گشتم و همبند هستم که سرگذشت هر یک از آنان روایت محنتی است که زنان در نظامی زنستیز دارند. نظامی که شاخههای اجتماعی، سنتی، تاریخی دارد. نظامی که «بهشت زیر پای مادران» را به گونهای متفاوت و دلبخواهی ترسیم و تعریف کرده و تنها در چارچوب خدمتگزاری زنان به این چرخهی مردسالارانه اجازهی استفاده از «بهشت»شان را میدهند! با زنان همبند هستم و هر لحظه را با کسانی میزیم که هرکدام به نوعی قربانی این نظام مردسالارانه هستند. و ما نیز آنانی هستیم که در مقابل این ستم سر بلند کرده و چشم در چشم موضع قدرت، علم مخالفت با زنستیزی و زنکشی را برافراشتهایم.
زندگی ما در اینجا یکی است. پیر فرزانهمان گفته که «زنان اولین ملت مستعمره شده هستند» و ما افراد این ملت مستعمرهگشته، فارغ از زبان و تعلق ملیتی و اعتقادی خویش همچون یک روح در چندین جسم هستیم…»
▪️متن کامل نامه را در لینک زیر بخوانید:
https://shorturl.at/xdUsa
#جنگ_علیه_زنان
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
از متن: «من وریشه مرادی، زندانی سیاسی که در مرداد ۱۴۰۲ در مسیر کرمانشاه-سنندج توسط نیروهای اطلاعات بازداشت شده و در بازداشتگاه اطلاعات سنندج و بند ۲۰۹ زندان اوین تهران، دورهای از بازداشت و شکنجه را گذراندم، در روز ۵ دی ۱۴۰۳ به بند زنان زندان اوین تهران منتقل شدم. من بهعنوان زنی که خود درد زن بودن در جامعهای ناعادلانه را چشیده و آشنا به محنتهای زنان دیگر نیز بودم، در طول زندانی بودن در میان زنان، با افراد بسیاری همبند گشتم و همبند هستم که سرگذشت هر یک از آنان روایت محنتی است که زنان در نظامی زنستیز دارند. نظامی که شاخههای اجتماعی، سنتی، تاریخی دارد. نظامی که «بهشت زیر پای مادران» را به گونهای متفاوت و دلبخواهی ترسیم و تعریف کرده و تنها در چارچوب خدمتگزاری زنان به این چرخهی مردسالارانه اجازهی استفاده از «بهشت»شان را میدهند! با زنان همبند هستم و هر لحظه را با کسانی میزیم که هرکدام به نوعی قربانی این نظام مردسالارانه هستند. و ما نیز آنانی هستیم که در مقابل این ستم سر بلند کرده و چشم در چشم موضع قدرت، علم مخالفت با زنستیزی و زنکشی را برافراشتهایم.
زندگی ما در اینجا یکی است. پیر فرزانهمان گفته که «زنان اولین ملت مستعمره شده هستند» و ما افراد این ملت مستعمرهگشته، فارغ از زبان و تعلق ملیتی و اعتقادی خویش همچون یک روح در چندین جسم هستیم…»
▪️متن کامل نامه را در لینک زیر بخوانید:
https://shorturl.at/xdUsa
#جنگ_علیه_زنان
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
Telegraph
دومین نامهی وریشه مرادی از زندان اوین: «به افکار عمومی، به نام زندگی، به نام انسانیت، به نام زیبایی»
bidarzani دومین نامهی وریشه مرادی از زندان اوین: «به افکار عمومی، به نام زندگی، به نام انسانیت، به نام زیبایی» جهت انتشار در اختیار #بیدارزنی قرار گرفته است. متن کامل نامه به شرح زیر است: «من وریشه مرادی، زندانی سیاسی که در مرداد ۱۴۰۲ در مسیر کرمانشاه-سنندج…
Forwarded from بيدارزنى
🟣 سالگرد قیام ژینا و سالروز تولد تو
متنی برای فروغ سمیعنیا
نویسنده: شکیبا عسگرپور
از متن:
یک) آنجلا دیویس، فعال سیاسی فمینیست و از مبارزان الغای احکام اعدام، در کتاب خود (در اسارت زنجیرها و خوکها) مینویسد: «بازداشتگاهها و زندانها طوری طراحی شدهاند که انسانها را درهم شکنند و افراد را به نمونههایی در باغوحش بدل کنند، یعنی افرادی مطیع». او بعدها در فیلم مستندی از زندگیاش به نقل از یک زندانی سیاسی محکوم به اعدام میگوید: «زندان، یا زندانی را در هم میشکند یا او را قویتر میکند. من میخواهم قویتر شوم».
دو) برای آن دسته از فعالینی که زندان را پایان و به تعبیری توقف در روند مبارزه نمیدانند، زندان، فصل جدیدی از کشمکشها، سرکوبهای توامان و سرکشیهاست. مقهور ساختن ارادهی زندانی، کارویژهی زندانبان و دستگاه عریض و طویل امنیتی است. هر نوع کنشی ورای زیست تعریفشده در زندان، در قاموس صدور احکام کیفری جدیدتر، معنا میشود و درست در همینجاست که برای فعالین، «زیستِ سیاسی» در زندان، میتواند کورسوی امید باشد. اگر زندان را اشل بسیار کوچکی از جامعه درنظر بگیریم، پس مبارزه بر سر هر تبعیض و دیگریسازی، واجد اهمیتی دوچندان میشود، چرا که محصول دههها سیاستهای فقیرسازی سیستماتیک، خشونت ساختاری و اهم تبعیضها، کودک-مجرمها و زندانیانی در بندهای عمومی را گرد هم آورده است که از قتل تا غم نان و … در یک فضا جای گرفتند. حالا چه گزارهای برای حاکمیت، بهتر از دوگانهسازی زندانی سیاسی و جرایم عمومی است؟ و چه تکانهای بالاتر از مبارزه با تبعیض و دیگریسازی و ایستادن علیه هر شکلی از ارتجاع حتی درون زندان است؟»
⚪️ ادامهی متن را در لینک زیر بخوانید:
https://shorturl.at/4eDfX
#جنگ_علیه_زنان
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
متنی برای فروغ سمیعنیا
نویسنده: شکیبا عسگرپور
از متن:
یک) آنجلا دیویس، فعال سیاسی فمینیست و از مبارزان الغای احکام اعدام، در کتاب خود (در اسارت زنجیرها و خوکها) مینویسد: «بازداشتگاهها و زندانها طوری طراحی شدهاند که انسانها را درهم شکنند و افراد را به نمونههایی در باغوحش بدل کنند، یعنی افرادی مطیع». او بعدها در فیلم مستندی از زندگیاش به نقل از یک زندانی سیاسی محکوم به اعدام میگوید: «زندان، یا زندانی را در هم میشکند یا او را قویتر میکند. من میخواهم قویتر شوم».
دو) برای آن دسته از فعالینی که زندان را پایان و به تعبیری توقف در روند مبارزه نمیدانند، زندان، فصل جدیدی از کشمکشها، سرکوبهای توامان و سرکشیهاست. مقهور ساختن ارادهی زندانی، کارویژهی زندانبان و دستگاه عریض و طویل امنیتی است. هر نوع کنشی ورای زیست تعریفشده در زندان، در قاموس صدور احکام کیفری جدیدتر، معنا میشود و درست در همینجاست که برای فعالین، «زیستِ سیاسی» در زندان، میتواند کورسوی امید باشد. اگر زندان را اشل بسیار کوچکی از جامعه درنظر بگیریم، پس مبارزه بر سر هر تبعیض و دیگریسازی، واجد اهمیتی دوچندان میشود، چرا که محصول دههها سیاستهای فقیرسازی سیستماتیک، خشونت ساختاری و اهم تبعیضها، کودک-مجرمها و زندانیانی در بندهای عمومی را گرد هم آورده است که از قتل تا غم نان و … در یک فضا جای گرفتند. حالا چه گزارهای برای حاکمیت، بهتر از دوگانهسازی زندانی سیاسی و جرایم عمومی است؟ و چه تکانهای بالاتر از مبارزه با تبعیض و دیگریسازی و ایستادن علیه هر شکلی از ارتجاع حتی درون زندان است؟»
⚪️ ادامهی متن را در لینک زیر بخوانید:
https://shorturl.at/4eDfX
#جنگ_علیه_زنان
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
Telegraph
سالگرد قیام ژینا و سالروز تولد تو
bidarzani متنی برای فروغ سمیعنیا نویسنده: شکیبا عسگرپور یک) آنجلا دیویس، فعال سیاسی فمینیست و از مبارزان الغای احکام اعدام، در کتاب خود (در اسارت زنجیرها و خوکها) مینویسد: «بازداشتگاهها و زندانها طوری طراحی شدهاند که انسانها را درهم شکنند و افراد را…
Blackfishvoice (BFV)
Photo
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ادامه دارد ...
کاری از گروه "خوشه"
#ژن_ژیان_ئازادی #ژینا_امینی #زن_زندگی_آزادی #مبارزه_طبقاتی
@Blackfishvoice1
کاری از گروه "خوشه"
#ژن_ژیان_ئازادی #ژینا_امینی #زن_زندگی_آزادی #مبارزه_طبقاتی
@Blackfishvoice1