Blackfishvoice (BFV)
Photo
#اعتصاب_غذا واپسین سنگرِ محکوم برای مقاومت در برابر حاکم است: جاییکه زندانی با تحمیل گرسنگی بر بدن، هستی خود را واسطهی انتقال پیام میکند.
اکنون در اعتراض به اجرای احکام اعدام، دهها تن از زنان زندانی سیاسی در زندان اوین اعلام اعتصاب غذا کردهاند که فراتر از مقاومت هر روزه یکایکشان برای تسلیم نشدن، تبلور ارادهی جمعی در برابر سازهی سرکوب است.
با توجه به همگن نبودنِ مواضع و گرایشهای سیاسی این زندانیان، توافق آنها برای پیشبرد اقدامی جمعی حول یکی از عاجلترین و ضروریترین مسائل، این اعتصاب غذا دارای اهمیت ویژه است: زنان زندانی سیاسی توافق کردهاند که هیچ مسألهای ضروریتر از ایستادگی در برابر مجازات اعدام یعنی بازیچهشدن هستی و نیستی انسان در دستانِ نهاد سرکوب نیست.
زندانیان سیاسی علاوه بر حکومت، جمعیت ناامید بیرون از زندان را نیز مخاطب خود قرار میدهند تا مبارزه با مجازات اعدام بهعنوان قتل عمد حکومتی را در صدر اولویتهای خود قرار دهند.
شکلگیری و تحقق چنین ارادهای درون زندان _بهطور خاص در بند زنان_ رژیم سرکوب را شدیدا به چالش میکشد و به حاکمان جمهوری اسلامی اثبات میکند آنها که آگاهانه در راه مبارزه پای نهادهاند، با حصر در زندانها از مسیر خارج نخواهند نشد و چهبسا به سرودی ضدِ سرایندگان آیهی یأس در بیرون زندان بدل میشوند.
پیام این زندانیان به خارج از زندان مخابره شد ولی به فراخور جو غالب در این دوران، کالاییسازان مبارزه _مانند همیشه_ فرصت را مغتنم شمردند و از اقدام جمعی زندانیان دستمایهای برای پروراندن فردیتهای فربه خود کردند: بدینصورت که با نمایش "من"های فربه و پراکنده، عملا امکان استفاده از امکانِ متشکل شدن در مسیر ساخت گفتمانی فراگیر برای مبارزه با کلیت مجازات غیرانسانی اعدام را به محاق فرستادند.
حضور شاد و خندان در مقابل دوربین برای اعلام اعتصاب غذا در منزل بهویژه از سوی کسانیکه در خارج از ایران، پهلوانانِ عرصهی کالاییسازی مبارزه هستند، نه تنها کوچکترین کمکی به تقویت صدا و تکثیر پیام زندانیان نمیکند، بلکه به کاریکاتوریزه کردن یکی از بااهمیتترین و پرهزینهترین اکتهای سیاسی منجر میشود.
کافیست به صفحات توئیتر برخی از این افراد و حواریونشان نگاه کنید که منوی ماکولات و مشروبات روزانهی خود را منتشر کرده و مدعی شدهاند همارز با آن پول برای کمک به زندانیان سیاسی یا آسیبدیدگان قیام ۱۴۰۱ پرداخت میکنند که نمایش کالاییسازی اعتصاب غذا در رقتانگیزترین شکل ممکن است.
این افراد حتی از این درک ابتدایی عاجزند که با چنین رفتار مشمئزکنندهای، اعتصاب غذای محبوسانِ معترض را به کالاهایی تبدیل میکنند قابل قیاس با سورچرانی روزمرهی خود.
حقیقت امر این است که این رفتار فرصتطلبانه و سوپرایگوئیستی،
الف: برندگی اعتصاب غذا را مخدوش میکند
ب: اکتِ معنادارِ زندانیان را به یک رفتارِ گلهای خنثی و مناسب برای ضدحملات رسانهای حکومت تبدیل میکند
ج: نه تنها به تقویت صدا و ایضاح خواست زندانیان یاری نمیرساند بلکه با ایجاد هیاهو، نفسِ اقدام را به حاشیه میراند
د: به تولید ارزش افزوده برای همین ایگوهای جسدمعاش در شبکههای اجتماعی میانجامد
پانوشت: کافیست در صفحهی مسیح علینژاد نامهای این ۶۱ زن زندانی سیاسی و محض نمونه #زینب_جلالیان را جستجو کنید تا ببینید او حتی یکبار از این زنان در هیچیک از متنهای خود نام نبرده است. چطور میتوان باور داشت کسیکه ۱۵سال حبس بدون مرخصیِ تنها زن زندانی سیاسی محکوم به حبس ابد را نادیده میگیرد، خود را در امتداد مبارزات این ۶۱ جانمایی کند و مصادره نکند؟ غیرممکن است.
#سلبریتی_اکتیویستها #جسدمعاشان #کالایی_سازان_مبارزه
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#اعدام_قتل_عمد_دولتی_است
@Blackfishvoice1
اکنون در اعتراض به اجرای احکام اعدام، دهها تن از زنان زندانی سیاسی در زندان اوین اعلام اعتصاب غذا کردهاند که فراتر از مقاومت هر روزه یکایکشان برای تسلیم نشدن، تبلور ارادهی جمعی در برابر سازهی سرکوب است.
با توجه به همگن نبودنِ مواضع و گرایشهای سیاسی این زندانیان، توافق آنها برای پیشبرد اقدامی جمعی حول یکی از عاجلترین و ضروریترین مسائل، این اعتصاب غذا دارای اهمیت ویژه است: زنان زندانی سیاسی توافق کردهاند که هیچ مسألهای ضروریتر از ایستادگی در برابر مجازات اعدام یعنی بازیچهشدن هستی و نیستی انسان در دستانِ نهاد سرکوب نیست.
زندانیان سیاسی علاوه بر حکومت، جمعیت ناامید بیرون از زندان را نیز مخاطب خود قرار میدهند تا مبارزه با مجازات اعدام بهعنوان قتل عمد حکومتی را در صدر اولویتهای خود قرار دهند.
شکلگیری و تحقق چنین ارادهای درون زندان _بهطور خاص در بند زنان_ رژیم سرکوب را شدیدا به چالش میکشد و به حاکمان جمهوری اسلامی اثبات میکند آنها که آگاهانه در راه مبارزه پای نهادهاند، با حصر در زندانها از مسیر خارج نخواهند نشد و چهبسا به سرودی ضدِ سرایندگان آیهی یأس در بیرون زندان بدل میشوند.
پیام این زندانیان به خارج از زندان مخابره شد ولی به فراخور جو غالب در این دوران، کالاییسازان مبارزه _مانند همیشه_ فرصت را مغتنم شمردند و از اقدام جمعی زندانیان دستمایهای برای پروراندن فردیتهای فربه خود کردند: بدینصورت که با نمایش "من"های فربه و پراکنده، عملا امکان استفاده از امکانِ متشکل شدن در مسیر ساخت گفتمانی فراگیر برای مبارزه با کلیت مجازات غیرانسانی اعدام را به محاق فرستادند.
حضور شاد و خندان در مقابل دوربین برای اعلام اعتصاب غذا در منزل بهویژه از سوی کسانیکه در خارج از ایران، پهلوانانِ عرصهی کالاییسازی مبارزه هستند، نه تنها کوچکترین کمکی به تقویت صدا و تکثیر پیام زندانیان نمیکند، بلکه به کاریکاتوریزه کردن یکی از بااهمیتترین و پرهزینهترین اکتهای سیاسی منجر میشود.
کافیست به صفحات توئیتر برخی از این افراد و حواریونشان نگاه کنید که منوی ماکولات و مشروبات روزانهی خود را منتشر کرده و مدعی شدهاند همارز با آن پول برای کمک به زندانیان سیاسی یا آسیبدیدگان قیام ۱۴۰۱ پرداخت میکنند که نمایش کالاییسازی اعتصاب غذا در رقتانگیزترین شکل ممکن است.
این افراد حتی از این درک ابتدایی عاجزند که با چنین رفتار مشمئزکنندهای، اعتصاب غذای محبوسانِ معترض را به کالاهایی تبدیل میکنند قابل قیاس با سورچرانی روزمرهی خود.
حقیقت امر این است که این رفتار فرصتطلبانه و سوپرایگوئیستی،
الف: برندگی اعتصاب غذا را مخدوش میکند
ب: اکتِ معنادارِ زندانیان را به یک رفتارِ گلهای خنثی و مناسب برای ضدحملات رسانهای حکومت تبدیل میکند
ج: نه تنها به تقویت صدا و ایضاح خواست زندانیان یاری نمیرساند بلکه با ایجاد هیاهو، نفسِ اقدام را به حاشیه میراند
د: به تولید ارزش افزوده برای همین ایگوهای جسدمعاش در شبکههای اجتماعی میانجامد
پانوشت: کافیست در صفحهی مسیح علینژاد نامهای این ۶۱ زن زندانی سیاسی و محض نمونه #زینب_جلالیان را جستجو کنید تا ببینید او حتی یکبار از این زنان در هیچیک از متنهای خود نام نبرده است. چطور میتوان باور داشت کسیکه ۱۵سال حبس بدون مرخصیِ تنها زن زندانی سیاسی محکوم به حبس ابد را نادیده میگیرد، خود را در امتداد مبارزات این ۶۱ جانمایی کند و مصادره نکند؟ غیرممکن است.
#سلبریتی_اکتیویستها #جسدمعاشان #کالایی_سازان_مبارزه
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#اعدام_قتل_عمد_دولتی_است
@Blackfishvoice1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
"من او هستم تا ابد."
اینگونه آغاز میشود عشق.
اما به پایان میرسد
با وداعی نامنتظر:
"من و او."
محمود درویش
برگردان: تراب حقشناس
هشت سال پیش در روز ۵ بهمن، رفیق پیکارگر تراب حقشناس درگذشت.
@Blackfishvoice1
اینگونه آغاز میشود عشق.
اما به پایان میرسد
با وداعی نامنتظر:
"من و او."
محمود درویش
برگردان: تراب حقشناس
هشت سال پیش در روز ۵ بهمن، رفیق پیکارگر تراب حقشناس درگذشت.
@Blackfishvoice1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#وفا_آذربار #پژمان_فاتحی #محمد_فرامرزی و #محسن_مظلوم بعد از ۱۹ماه بازداشت و شکنجه، با طنابِ دار #جمهوری_اعدام به قتل رسیدند.
@Blackfishvoice1
@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Photo
هم جرم و هم مجازات، در تحلیل نهایی، ریشههای عمیقی در نحوهی سازماندهی جامعه دارند. با این حال، یک اقدام رادیکال وجود دارد که میتواند بدون [از سرگذراندن] هرگونه روند پیچیدهی حقوقی به اجرا درآید:
مجازات اعدام، این بزرگترین شرم بر پیشانی نظام حقوقی فوقارتجاعی آلمان، باید فوراً دور انداخته شود.
آیا وقت ندارید، و سرتان به هزار دغدغه، هزار مشکل و هزار کار مشغول است؟ حتما همینطور است اما دقت کنید و وقت بگیرید ببینید چقدر زمان لازم دارد که بگویید: «مجازات اعدام لغو میشود!» آیا استدلال خواهید کرد که این مسأله محتاج مجادلات طولانی و متعاقباً رأیگیری است؟ در این صورت آیا گمان نمیکنید که دارید خودتان را درگیر پیچیدگیهای فرمالیستی (تشریفاتی)، ملاحظات حقوقی و کاغذبازیهای اداری میکنید؟
آه! که این انقلابِ آلمان چقدر آلمانی است! چقدر جدلی و ملانقطی است! چقدر سختگیر، انعطافناپذیر و فاقد شکوه است!
بهفراموشی سپردنِ [لغو] مجازات اعدام صرفاً یک مورد جزئیِ کوچک است. اما [بدانید که] دقیقاً در رابطه با همین جزئیاتِ خُرد است که روحِ درونی حاکم بر انقلاب، به خودش خیانت میکند!
برشی از مقالهی "علیه مجازات اعدام" نوشتهی #رزا_لوکزامبورگ، منتشرشده در روزنامهی " درفش سرخ" ( ارگان اسپارتاکیستها) در نوامبر ۱۹۱۸
مترجم: یوسف کهن
#نه_به_اعدام #اعدام_قتل_عمد_دولتی_است #جمهوری_اعدام
@Blackfishvoice1
مجازات اعدام، این بزرگترین شرم بر پیشانی نظام حقوقی فوقارتجاعی آلمان، باید فوراً دور انداخته شود.
آیا وقت ندارید، و سرتان به هزار دغدغه، هزار مشکل و هزار کار مشغول است؟ حتما همینطور است اما دقت کنید و وقت بگیرید ببینید چقدر زمان لازم دارد که بگویید: «مجازات اعدام لغو میشود!» آیا استدلال خواهید کرد که این مسأله محتاج مجادلات طولانی و متعاقباً رأیگیری است؟ در این صورت آیا گمان نمیکنید که دارید خودتان را درگیر پیچیدگیهای فرمالیستی (تشریفاتی)، ملاحظات حقوقی و کاغذبازیهای اداری میکنید؟
آه! که این انقلابِ آلمان چقدر آلمانی است! چقدر جدلی و ملانقطی است! چقدر سختگیر، انعطافناپذیر و فاقد شکوه است!
بهفراموشی سپردنِ [لغو] مجازات اعدام صرفاً یک مورد جزئیِ کوچک است. اما [بدانید که] دقیقاً در رابطه با همین جزئیاتِ خُرد است که روحِ درونی حاکم بر انقلاب، به خودش خیانت میکند!
برشی از مقالهی "علیه مجازات اعدام" نوشتهی #رزا_لوکزامبورگ، منتشرشده در روزنامهی " درفش سرخ" ( ارگان اسپارتاکیستها) در نوامبر ۱۹۱۸
مترجم: یوسف کهن
#نه_به_اعدام #اعدام_قتل_عمد_دولتی_است #جمهوری_اعدام
@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Photo
مدیران-مالکان بیمارستان خصوصی گاندی بعد از بروز حادثه آتشسوزی، به شکلی طلبکارانه در مقابل دوربینهای خبرنگاران حاضر شدند و از دولت درخواست کردند تا در اسرع وقت وارد عمل شده و خسارات وارده را جبران کند.
طلبکاری دائمی، خصلتِ فرهنگی بورژوازی ایران است که همزمان از توبرهی کالاییسازی خدمات عمومی و از آخور اموال عمومی میبلعد و هر وقت هم که لازم بداند، از طریق عربدهکشیهای لیبرال، اقتصاد حاکم بر ایران را "دولتی و کمونيستی" توصیف میکند.
بیمارستان گاندی تهران، اصلا "هتل-بیمارستان" نامیده میشود و هزینهی یک شب بستریشدن برای زایمان را تا ۱۴۰ میلیون تومان محاسبه و دریافت میکند. این بیمارستان اساسا برای ارائهی خدمت به جمعیتی ساخته شده که بعضا ایدهای برای خرج کردن پولهای بادآورده ندارند؛ از همینرو فضاهای مشمئزکنندهای با نام اتاق ویژهی نوازاد دارد که بهای یک شب بستری بودن نوزاد در آنها تا ۹۰ میلیون تومان میرسد. این بیمارستان به توريستها سرویسهای ویژه ارائه میکند و حتی برای آنها سیستم حمل و نقل مخصوصی تعبیه کرده است. برای همراهان بیماران اتاقهای همطراز با اتاقهای هتلهای پنجستاره طراحی کرده و امکان برگزاری جشن تولد بعد از زایمان و ... لحاظ کردهاند و رستوانی با غذاهای گرانقیمت دارند.
همین بیمارستان در روزهای بحران فاجعهبار کرونا در ایران، پذیرش بیمارانِ کرونایی را به پرداخت "۲۰ میلیون تومان علیالحساب" موکول میکرد و مطلقا از پذیرش بیماران _ولو رو به مرگ_ که توانایی پرداخت چنین پولی را نداشتند، خودداری میکرد:
نیازی به عذابوجدان هم نبود چون فلسفهی "بازار آزاد رقابتی" به هر اخلاقیاتی میچربید و میشد در چشم بیمار نگاه کرد و گفت: تشریف ببرید جایی که مناسب جیبتان باشد.
همین کاسبانِ سلامت، چنان برای سودِ حداکثری حریص بودند که در عینِ بزک کردنِ "اتاقهای لاکچری" و پر جیبهای پزشک-دلالان، تعمیر و نگهداری مرتب و دقیقِ تأسیسات ایمنی بیمارستان را رها کردند:
سخنگوی آتشنشانی تهران میگوید دلیل بروز این آتشسوزی، قدیمی بودن سیستم اتصالات برقی در بیمارستان، از کار افتاده بودن سیستم هشداردهنده و استفاده از عایقهای ارزانقیمتِ قابل اشتعال بوده است. ( گرچه روزنامهنگارانِ رذل در روزنامهی اعتماد و خبرگزاری انتخاب، با ادعای اینکه علت آتشسوزی تهسیگار یک کارگر افغانستانی بوده است، تلاش کردند از این فاضلاب نیز برای اشتهای سیریناپذیرِ نژادپرستها ماهی بگیرند.)
با اینوجود، هیئت امنای بورژوایِ بیمارستان گاندی، حتی بعد از بروز چنین حادثهای حاضر نیستند دست به جیب ببرند و درصدی از سالها بلعیدن پولهای مفت را برای بازسازی و ایمنسازی ساختمان هزینه کنند و اکنون دستهایشان را وقیحانه به سوی اموال عمومی دراز کردهاند: یعنی همان بیماران فقیر مبتلا کرونا که پشت درهای این بیمارستان تحقیر شدند و چهبسا جان دادند، حالا باید هزینهی بازسازی را بپردازند.
موردِ بیمارستان گاندی، شباهت فراوانی به کمپانیهای غولپیکر در اروپا و آمریکا دارد که بهطور روزمره با اسمِ رمزِ قطع دستِ دولت، کوچکسازی دولت و بازار آزاد، دمار از روزگار کارگران درمیآورند و نم پس نمیدهند ولی به محض بروز بحرانهای بزرگ اقتصادی، بلافاصه مبالغ هنگفتی از اموال عمومی را دریافت میکنند و بهروی مبارک نمیآورند که پس لعن و نفرین دولت چه شد؟ کافیست به دوز و کلک هزاران شرکت گردنکلفت در اروپا و آمریکا به محض شیوع پاندمی کرونا نگاه کنید که چگونه بعضا حتی ادامهی تولید را به دریافت وامهای نجومی با بهره کم یا کمکهای بلاعوض موکول کردند.
در مورد گاندی نیز جالب توجه است که صدایی از ارتشِ روزنامهنگاران و روشنفکران ارگانیک سرمايهداری در ایران شنیده نمیشود: بههرحال گستاخی بسیار ویژهای میطلبد که یک بیمارستان خصوصی ویژهی اشراف داشته باشید، خساراتاش را از جیب زحمتکشان برداشت کنید و آخرهم بگوئید:
"چپهای حاکم بر ایران، اقتصادمان را کمونيستی کردهاند و سرمايهداران و کارآفرینان قدر نمیبینند". گرچه روشنفکر لیبرال ایران، در یک چیز چیرهدست و بیرقیب باشد آنهم گستاخی است؛ او همین حالا در اتاق کار خود نشسته و برای مظلومیتِ مالکان گاندی میسراید و به چپگرایان فحش میدهد.
#کالایی_سازی_درمان
@Blackfishvoice1
طلبکاری دائمی، خصلتِ فرهنگی بورژوازی ایران است که همزمان از توبرهی کالاییسازی خدمات عمومی و از آخور اموال عمومی میبلعد و هر وقت هم که لازم بداند، از طریق عربدهکشیهای لیبرال، اقتصاد حاکم بر ایران را "دولتی و کمونيستی" توصیف میکند.
بیمارستان گاندی تهران، اصلا "هتل-بیمارستان" نامیده میشود و هزینهی یک شب بستریشدن برای زایمان را تا ۱۴۰ میلیون تومان محاسبه و دریافت میکند. این بیمارستان اساسا برای ارائهی خدمت به جمعیتی ساخته شده که بعضا ایدهای برای خرج کردن پولهای بادآورده ندارند؛ از همینرو فضاهای مشمئزکنندهای با نام اتاق ویژهی نوازاد دارد که بهای یک شب بستری بودن نوزاد در آنها تا ۹۰ میلیون تومان میرسد. این بیمارستان به توريستها سرویسهای ویژه ارائه میکند و حتی برای آنها سیستم حمل و نقل مخصوصی تعبیه کرده است. برای همراهان بیماران اتاقهای همطراز با اتاقهای هتلهای پنجستاره طراحی کرده و امکان برگزاری جشن تولد بعد از زایمان و ... لحاظ کردهاند و رستوانی با غذاهای گرانقیمت دارند.
همین بیمارستان در روزهای بحران فاجعهبار کرونا در ایران، پذیرش بیمارانِ کرونایی را به پرداخت "۲۰ میلیون تومان علیالحساب" موکول میکرد و مطلقا از پذیرش بیماران _ولو رو به مرگ_ که توانایی پرداخت چنین پولی را نداشتند، خودداری میکرد:
نیازی به عذابوجدان هم نبود چون فلسفهی "بازار آزاد رقابتی" به هر اخلاقیاتی میچربید و میشد در چشم بیمار نگاه کرد و گفت: تشریف ببرید جایی که مناسب جیبتان باشد.
همین کاسبانِ سلامت، چنان برای سودِ حداکثری حریص بودند که در عینِ بزک کردنِ "اتاقهای لاکچری" و پر جیبهای پزشک-دلالان، تعمیر و نگهداری مرتب و دقیقِ تأسیسات ایمنی بیمارستان را رها کردند:
سخنگوی آتشنشانی تهران میگوید دلیل بروز این آتشسوزی، قدیمی بودن سیستم اتصالات برقی در بیمارستان، از کار افتاده بودن سیستم هشداردهنده و استفاده از عایقهای ارزانقیمتِ قابل اشتعال بوده است. ( گرچه روزنامهنگارانِ رذل در روزنامهی اعتماد و خبرگزاری انتخاب، با ادعای اینکه علت آتشسوزی تهسیگار یک کارگر افغانستانی بوده است، تلاش کردند از این فاضلاب نیز برای اشتهای سیریناپذیرِ نژادپرستها ماهی بگیرند.)
با اینوجود، هیئت امنای بورژوایِ بیمارستان گاندی، حتی بعد از بروز چنین حادثهای حاضر نیستند دست به جیب ببرند و درصدی از سالها بلعیدن پولهای مفت را برای بازسازی و ایمنسازی ساختمان هزینه کنند و اکنون دستهایشان را وقیحانه به سوی اموال عمومی دراز کردهاند: یعنی همان بیماران فقیر مبتلا کرونا که پشت درهای این بیمارستان تحقیر شدند و چهبسا جان دادند، حالا باید هزینهی بازسازی را بپردازند.
موردِ بیمارستان گاندی، شباهت فراوانی به کمپانیهای غولپیکر در اروپا و آمریکا دارد که بهطور روزمره با اسمِ رمزِ قطع دستِ دولت، کوچکسازی دولت و بازار آزاد، دمار از روزگار کارگران درمیآورند و نم پس نمیدهند ولی به محض بروز بحرانهای بزرگ اقتصادی، بلافاصه مبالغ هنگفتی از اموال عمومی را دریافت میکنند و بهروی مبارک نمیآورند که پس لعن و نفرین دولت چه شد؟ کافیست به دوز و کلک هزاران شرکت گردنکلفت در اروپا و آمریکا به محض شیوع پاندمی کرونا نگاه کنید که چگونه بعضا حتی ادامهی تولید را به دریافت وامهای نجومی با بهره کم یا کمکهای بلاعوض موکول کردند.
در مورد گاندی نیز جالب توجه است که صدایی از ارتشِ روزنامهنگاران و روشنفکران ارگانیک سرمايهداری در ایران شنیده نمیشود: بههرحال گستاخی بسیار ویژهای میطلبد که یک بیمارستان خصوصی ویژهی اشراف داشته باشید، خساراتاش را از جیب زحمتکشان برداشت کنید و آخرهم بگوئید:
"چپهای حاکم بر ایران، اقتصادمان را کمونيستی کردهاند و سرمايهداران و کارآفرینان قدر نمیبینند". گرچه روشنفکر لیبرال ایران، در یک چیز چیرهدست و بیرقیب باشد آنهم گستاخی است؛ او همین حالا در اتاق کار خود نشسته و برای مظلومیتِ مالکان گاندی میسراید و به چپگرایان فحش میدهد.
#کالایی_سازی_درمان
@Blackfishvoice1
Forwarded from منجنیق
🔴 چرا باید در این اوضاع و احوال «۵۷»ی باشیم؟
به نظر میرسد جمهوری اسلامی بنا دارد هرچه زودتر و با سرعت بالا تکلیف زندانیان محکوم به اعدام را روشن کند. کشتار وسیع زندانیان عادی در ماههای گذشته در زندانهای مختلف پیشدرآمدی برای اجرای احکام اعدام زندانیان سیاسی در وضعیتی بوده که اجرای حکم اعدام به امری عادی و روزمره تبدیل شده است. تائید سلسلهوار احکام صادره در دیوان عالی کشور و ابلاغ آنها به جلادخانهی اجرای احکام، نشانهی عزم جزم جمهوری اسلامی برای تشدید کشتار در زندانهاست.
جامعهی بهتزده که هنوز با اثرات فروکش قیام ژینا و تعرض همهجانبهی دستگاه حاکم، از جمله در زمینهی تحمیل حجاب اجباری به زنان، دستبهگریبان است، در آمیختهای از بهت، یاس و خشم به سر میبرد اما به نظر میرسد امکان هر تحرکی را از دست داده است. دقیقن در چنین شرایطی کمپین بدنامسازی انقلاب ۵۷ و نفرتافکنی نسبت به «۵۷»یها بزرگترین خدمت اپوزیسیون سلطنتطلب و جمهوریخواه برانداز به جمهوری اسلامی است. توضیح میدهیم...
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
http://tinyurl.com/yuf6mp6m
#منجنیق
@ManjanighCollective
به نظر میرسد جمهوری اسلامی بنا دارد هرچه زودتر و با سرعت بالا تکلیف زندانیان محکوم به اعدام را روشن کند. کشتار وسیع زندانیان عادی در ماههای گذشته در زندانهای مختلف پیشدرآمدی برای اجرای احکام اعدام زندانیان سیاسی در وضعیتی بوده که اجرای حکم اعدام به امری عادی و روزمره تبدیل شده است. تائید سلسلهوار احکام صادره در دیوان عالی کشور و ابلاغ آنها به جلادخانهی اجرای احکام، نشانهی عزم جزم جمهوری اسلامی برای تشدید کشتار در زندانهاست.
جامعهی بهتزده که هنوز با اثرات فروکش قیام ژینا و تعرض همهجانبهی دستگاه حاکم، از جمله در زمینهی تحمیل حجاب اجباری به زنان، دستبهگریبان است، در آمیختهای از بهت، یاس و خشم به سر میبرد اما به نظر میرسد امکان هر تحرکی را از دست داده است. دقیقن در چنین شرایطی کمپین بدنامسازی انقلاب ۵۷ و نفرتافکنی نسبت به «۵۷»یها بزرگترین خدمت اپوزیسیون سلطنتطلب و جمهوریخواه برانداز به جمهوری اسلامی است. توضیح میدهیم...
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
http://tinyurl.com/yuf6mp6m
#منجنیق
@ManjanighCollective
Telegraph
چرا باید در این اوضاع و احوال «۵۷»ی باشیم؟
به نظر میرسد جمهوری اسلامی بنا دارد هرچه زودتر و با سرعت بالا تکلیف زندانیان محکوم به اعدام را روشن کند. کشتار وسیع زندانیان عادی در ماههای گذشته در زندانهای مختلف پیشدرآمدی برای اجرای احکام اعدام زندانیان سیاسی در وضعیتی بوده که اجرای حکم اعدام به امری…
Blackfishvoice (BFV)
Photo
#زینب_جلالیان وارد هفدهمین سال از حبس بدون مرخصی شد.
#فروغ_تقی_پور به ۱۵ سال حبس محکوم شد.
#مرضیه_فارسی به ۱۵سال حبس محکوم شد.
#شهدخت_خانجانی به ۱۱ سال حبس محکوم شد.
#وریشه_مرادی و #پخشان_عزیزی تحت شکنجه و بازجوییهای بیوقفه قرار دارند و بیم آن میرود احکام بسیار سنگینی دریافت کنند.
#سمیرا_احمدی در #سقز به ۳ سال حبس محکوم شد.
#سپیده_رشنو به تحمل ۴سال حبس محکوم شد.
#حوریه_محسنی به ۴ سال حبس محکوم شد.
#آرمیتا_پاویر به ۲۳ماه حبس محکوم شد.
#شریفه_محمدی فعال کارگری کماکان در بازداشت به سر میبرد.
#تینا_دلجو فعال سیاسی-اجتماعی برای تحمل یکسال حبس روانه #زندان_لاکان_رشت شد.
#بهاره_شیری مادر شهید آزادی و برابری #علی_عباسی به شش سال حبس محکوم شد.
#سمانه_اصغری مدافع حقوق کودکان به یک سال حبس محکوم شد.
اینها برخی از احکامی هستند که تنها طی یکماه اخیر برای سرکوبِ زنانِ مبارز صادر شدهاند.
میتوان بابِ طبعِ #صنعت_حقوق_بشر تا ساعتها به شمردنِ تعداد زندانیان و محکومین سیاسی ادامه داد و مبارزان را به اعداد تقلیل داد.
لیکن هر یک از این نامها، یک زندگی هستند که برای دقایق، ساعات و سالهای پیشروی خود آرزوها داشته و دارند.
از کنار نامها نباید به سادگی گذشت. نباید آنها را به تیترهای خبری فروکاست و به کالاییسازی مبارزه یاری رساند.
کافیست به مورد زینب جلالیان دقت کنید: ۱۷ سال بدون یک روز مرخصی.
عمر یک انسان چقدر است که ۱۷ سال از آن در بدترین زندانهای ایران سپری شود؟ نوزادی که ۱۷ سال قبل متولد شده است، اکنون واپسین روزهای دبیرستان خود را سپری میکند. خودِ شما! از ۱۷ سال قبل تا امروز چقدر تجربه کردهاید؟ ۱۷ سال. ۱۷ سال. این عدد را، در تاريخچهی زندگی خود لحاظ کرده و به سرعت ۱۷ سال گذشتهتان را مرور کنید. ۱۷ سال.
فروغ تقیپور متولد ۱۳۷۳ است. او پیشتر نیز مدتها زندانی بوده و اکنون در آستانهی ۳۰ سالگی، حکمی دریافت کرده است که تا ۴۵ سالگیِ او را در زندان رقم خواهد زد.
با نگاه به تعداد زندانیان سیاسی و احکام بیرحمانه، درمییابیم که خلاصه شدن دولت در ایران به نهادِ سرکوب سیاسی، نتوانسته است مانع از مقاومت/مبارزه گردد.
مبارزه به فصول مشخصی که قیامها فوران میکنند خلاصه نمیشود. چراغ مبارزه را از سالهای سیاه دههی شصت تا امروز، همین زندانیان سیاسی روشن نگاه داشتهاند و حسرتِ تسلیم شدن را بر دل حاکمان جمهوری اسلامی گذاشتهاند.
هیچیک از این نامها به زندانی شدن علاقمند نیستند! آنها برای پاسداشتِ زندگی، از جوانی خود دست شستهاند و تحقق آرزوهای خویش را در گرو تحقق آرزوهای سرکوبشدهی ستمدیدگان ایران دانستهاند.
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#علیه_سکوت #علیه_بی_تفاوتی
#زن_زندگی_آزادی
@Blackfishvoice1
#فروغ_تقی_پور به ۱۵ سال حبس محکوم شد.
#مرضیه_فارسی به ۱۵سال حبس محکوم شد.
#شهدخت_خانجانی به ۱۱ سال حبس محکوم شد.
#وریشه_مرادی و #پخشان_عزیزی تحت شکنجه و بازجوییهای بیوقفه قرار دارند و بیم آن میرود احکام بسیار سنگینی دریافت کنند.
#سمیرا_احمدی در #سقز به ۳ سال حبس محکوم شد.
#سپیده_رشنو به تحمل ۴سال حبس محکوم شد.
#حوریه_محسنی به ۴ سال حبس محکوم شد.
#آرمیتا_پاویر به ۲۳ماه حبس محکوم شد.
#شریفه_محمدی فعال کارگری کماکان در بازداشت به سر میبرد.
#تینا_دلجو فعال سیاسی-اجتماعی برای تحمل یکسال حبس روانه #زندان_لاکان_رشت شد.
#بهاره_شیری مادر شهید آزادی و برابری #علی_عباسی به شش سال حبس محکوم شد.
#سمانه_اصغری مدافع حقوق کودکان به یک سال حبس محکوم شد.
اینها برخی از احکامی هستند که تنها طی یکماه اخیر برای سرکوبِ زنانِ مبارز صادر شدهاند.
میتوان بابِ طبعِ #صنعت_حقوق_بشر تا ساعتها به شمردنِ تعداد زندانیان و محکومین سیاسی ادامه داد و مبارزان را به اعداد تقلیل داد.
لیکن هر یک از این نامها، یک زندگی هستند که برای دقایق، ساعات و سالهای پیشروی خود آرزوها داشته و دارند.
از کنار نامها نباید به سادگی گذشت. نباید آنها را به تیترهای خبری فروکاست و به کالاییسازی مبارزه یاری رساند.
کافیست به مورد زینب جلالیان دقت کنید: ۱۷ سال بدون یک روز مرخصی.
عمر یک انسان چقدر است که ۱۷ سال از آن در بدترین زندانهای ایران سپری شود؟ نوزادی که ۱۷ سال قبل متولد شده است، اکنون واپسین روزهای دبیرستان خود را سپری میکند. خودِ شما! از ۱۷ سال قبل تا امروز چقدر تجربه کردهاید؟ ۱۷ سال. ۱۷ سال. این عدد را، در تاريخچهی زندگی خود لحاظ کرده و به سرعت ۱۷ سال گذشتهتان را مرور کنید. ۱۷ سال.
فروغ تقیپور متولد ۱۳۷۳ است. او پیشتر نیز مدتها زندانی بوده و اکنون در آستانهی ۳۰ سالگی، حکمی دریافت کرده است که تا ۴۵ سالگیِ او را در زندان رقم خواهد زد.
با نگاه به تعداد زندانیان سیاسی و احکام بیرحمانه، درمییابیم که خلاصه شدن دولت در ایران به نهادِ سرکوب سیاسی، نتوانسته است مانع از مقاومت/مبارزه گردد.
مبارزه به فصول مشخصی که قیامها فوران میکنند خلاصه نمیشود. چراغ مبارزه را از سالهای سیاه دههی شصت تا امروز، همین زندانیان سیاسی روشن نگاه داشتهاند و حسرتِ تسلیم شدن را بر دل حاکمان جمهوری اسلامی گذاشتهاند.
هیچیک از این نامها به زندانی شدن علاقمند نیستند! آنها برای پاسداشتِ زندگی، از جوانی خود دست شستهاند و تحقق آرزوهای خویش را در گرو تحقق آرزوهای سرکوبشدهی ستمدیدگان ایران دانستهاند.
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#علیه_سکوت #علیه_بی_تفاوتی
#زن_زندگی_آزادی
@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Video
۴۴ سال پیش در چنین روزی چهار رهبر #خلق_ترکمن رفقا #شیرمحمد_درخشنده_توماج، #عبدالحکیم_مختوم، #حسین_جرجانی و #طواق_محمد_واحدی به دست جوخههای ترورِ ضدانقلاب تیرباران شدند.
در ۱۸ بهمن ۵۸، پنج نفر از وزارت کشاورزیْ مأمور حل مسئله زمين و رسيدگی به کار شوراھای دھقانی بهاتفاق چهار رھبر خلق ترکمن، شامل توماج، واحدی، جرجانی و مختوم در ساختمان ستاد شوراھای ترکمنصحرا در گنبد به برپایی جلسه پرداختند. پس از پايان جلسه در ساعت ٢ نيمهشب، ھمگی از ستاد خارج و ۴ نفر مزبور با يک ماشين و ھيئت دولتی با يک ماشين ديگر به راه میافتد. روی پل شمال غربی شهر، نیروهای پاسدار به ھر دو ماشين ايست میدھند. ماشين اول بازرسی و حرکت میکند. رفقای ترکمن در اينجا بازداشت میشوند. روز ٢٢ بهمن آنان را به تهران و به زندان اوين منتقل میکنند.
در تاریخ ٢۶ بهمن، هر چهار نفر از اوين به مرکز سپاه در سلطنت آباد منتقل شده و در اختيار "محسن رفيقدوست" معاون فرمانده سپاه قرار میگیرند.
سحرگاه روز دوشنبه ٢٩ بهمن در مسير بين گنبد و بجنورد (بين مينودشت و چمن بيد) اجساد شکنجه شده و به گلوله بسته شده آنان يافت شد.
کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن در ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا در آذر ۱۳۵۸ نوشت: «ترکمن صحرا هرگز چنین گسترشی از مبارزه طبقاتی را به خود ندیده است. شناخت قوانین عینی حاکم بر این مبارزه در ارتباط با روند کلی مبارزه طبقاتی در سراسر ایران، وظیفهی آن نیروهای انقلابی و مبارزیست که رهبری و سازماندهی مبارزهی طبقاتی در ترکمن صحرا را به عهده گرفتهاند. بدون شناخت این قوانین، پیشبینی دورنماها و تعیین خط مشی مبارزه مقدور نیست. تئوری دربرگیرندهی این قوانین باید در رابطهی نزدیک با پراتیک طبقات و گسترش مبارزهی ملی تدوین شده و به نوبهی خود بهمثابه یک عامل مادی بر گستردگی اعتراضات تاثیر گذارد. تعیین دقیق ویژگیهای رشد روابط سرمایهداری در روستاهای ترکمن صحرا، بررسی قطببندیهای طبقاتی در حال حاضر و بازتاب آن در موقعیت شوراها و اتحادیههای روستایی، بهخصوص باتوجه به تشکیل «اتحادیهی سراسری روستایی ترکمنصحرا» (که در حال حاضر دربرگیرندهی ۲۸۰ شورای متشکل در ۲۵ اتحادیهی روستایی است)، تحلیل مشخص از چگونگی پیوند مبارزهی ملی و طبقاتی در ترکمنصحرا با جنبش دموکراتیک سراسری ایران بهویژه مبارزهی در حال گسترش طبقهی کارگر، از جمله وظایف مهمی است که باید بدان پاسخ داده شود».
ویدئو: " خاطرهی شیرین" پاسدارِ تروریست #جواد_منصوری درباره ترور رهبران ترکمن
#علیه_فراموشی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@Blackfishvoice1
در ۱۸ بهمن ۵۸، پنج نفر از وزارت کشاورزیْ مأمور حل مسئله زمين و رسيدگی به کار شوراھای دھقانی بهاتفاق چهار رھبر خلق ترکمن، شامل توماج، واحدی، جرجانی و مختوم در ساختمان ستاد شوراھای ترکمنصحرا در گنبد به برپایی جلسه پرداختند. پس از پايان جلسه در ساعت ٢ نيمهشب، ھمگی از ستاد خارج و ۴ نفر مزبور با يک ماشين و ھيئت دولتی با يک ماشين ديگر به راه میافتد. روی پل شمال غربی شهر، نیروهای پاسدار به ھر دو ماشين ايست میدھند. ماشين اول بازرسی و حرکت میکند. رفقای ترکمن در اينجا بازداشت میشوند. روز ٢٢ بهمن آنان را به تهران و به زندان اوين منتقل میکنند.
در تاریخ ٢۶ بهمن، هر چهار نفر از اوين به مرکز سپاه در سلطنت آباد منتقل شده و در اختيار "محسن رفيقدوست" معاون فرمانده سپاه قرار میگیرند.
سحرگاه روز دوشنبه ٢٩ بهمن در مسير بين گنبد و بجنورد (بين مينودشت و چمن بيد) اجساد شکنجه شده و به گلوله بسته شده آنان يافت شد.
کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن در ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا در آذر ۱۳۵۸ نوشت: «ترکمن صحرا هرگز چنین گسترشی از مبارزه طبقاتی را به خود ندیده است. شناخت قوانین عینی حاکم بر این مبارزه در ارتباط با روند کلی مبارزه طبقاتی در سراسر ایران، وظیفهی آن نیروهای انقلابی و مبارزیست که رهبری و سازماندهی مبارزهی طبقاتی در ترکمن صحرا را به عهده گرفتهاند. بدون شناخت این قوانین، پیشبینی دورنماها و تعیین خط مشی مبارزه مقدور نیست. تئوری دربرگیرندهی این قوانین باید در رابطهی نزدیک با پراتیک طبقات و گسترش مبارزهی ملی تدوین شده و به نوبهی خود بهمثابه یک عامل مادی بر گستردگی اعتراضات تاثیر گذارد. تعیین دقیق ویژگیهای رشد روابط سرمایهداری در روستاهای ترکمن صحرا، بررسی قطببندیهای طبقاتی در حال حاضر و بازتاب آن در موقعیت شوراها و اتحادیههای روستایی، بهخصوص باتوجه به تشکیل «اتحادیهی سراسری روستایی ترکمنصحرا» (که در حال حاضر دربرگیرندهی ۲۸۰ شورای متشکل در ۲۵ اتحادیهی روستایی است)، تحلیل مشخص از چگونگی پیوند مبارزهی ملی و طبقاتی در ترکمنصحرا با جنبش دموکراتیک سراسری ایران بهویژه مبارزهی در حال گسترش طبقهی کارگر، از جمله وظایف مهمی است که باید بدان پاسخ داده شود».
ویدئو: " خاطرهی شیرین" پاسدارِ تروریست #جواد_منصوری درباره ترور رهبران ترکمن
#علیه_فراموشی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@Blackfishvoice1