Blackfishvoice (BFV)
7.45K subscribers
4.89K photos
3.79K videos
101 files
271 links
Download Telegram
Forwarded from بيدارزنى
🟣 #بیدارزنی: «قابل تکثیر در خیابان»

#زن_زندگی_آزادی محدود شده در ایستادگی علیه حجاب اجباری نیست، بلکه قیامی برای رهایی و برابری است.

زن، زندگی، آزادی یعنی:

▪️از خانه تا خیابان، امنیتْ حق زنان
▪️همبسته تا رهایی
▪️شرایط کار منصفانه و برابر
▪️نه به خشونت علیه زنان از خانه تا خیابان
▪️نه به زن‌کشی
▪️نه به ازدواج کودکان

زن، زندگی، آزادی، یعنی تلاش جهت تحقق حق تعیین سرنوشت و ارتقای یک قیام به #شرایط_انقلابی. یعنی فضایی برای گسترش تمامی مطالبات برابری‌طلبانه‌ی زنان از خانه تا خیابان.

از این‌رو، شابلون‌های این مهم جهت تکثیر در خیابان‌ها در دسترس است

#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت

@bidarzani
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در شرایطی که امکان اعتصاب یا اعتراض علنی را نداریم می توانیم با جمع کوچکی از همکاران مورد اعتماد خود با ایجاد اخلال در خط تولید، مانند خراب کردن یک دستگاه و یا کند کار کردن، روال معمول کار را متوقف کنیم. در سطح شهر نیز ایجاد اخلال در خدمات عمومی مانند حمل و نقل، از طریق خرابکاری یا هر ابتکار دیگری، توسط خود کارگران آن واحد یا افراد دیگر، می‌‍تواند زمینه ساز قدم های بعدی باشد و فرصت شکل‌دهی به اعتراضات خیابانی و یا گسترش اعتصابات در سطح شهر را فراهم کند. زندگی پیش از انقلاب ژینا نه یک زندگی عادی بلکه جنگی علیه زندگی بود. نباید زندگی به وضعیت قبل برگردد. هر چیزی که روزمرگی زندگی قبل را مختل کند گامی به سوی پیروزی است.

#گروه_ژیان
#ماتم_نگیرید_سازماندهی_کنید


@Blackfishvoice1
🔴 ما آمده‌ایم!
✍️ مراد روحی

در یکی از آخرین صحنه‌های رمان با شکوه «ممد، شاهین من»، اثر یاشار کمال، «ممد» قهرمان داستان که در شورش علیه «عبدی آغا» یاغی حکومت شده است، پس از سال‌های تعقیب خان به طریقی دمدمه‌های یک صبحگاه وارد منزل اشرافی او می‌شود که اکنون دیگر از ترس «ممد» شهرنشین شده است. عبدی آغا هنوز خواب و بیدار است که ممد خود را به اتاق خواب او می‌رساند و آرام به او می‌گوید «آغا، آغا، من آمده‌ام». چشمان از حدقه بیرون زده‌‌ی عبدی آغا با ناباوری ممد را نگاه میکند...و ممد آرام و با اطمینان سه گلوله را در شقیقه‌ی او خالی می‌کند، از خانه بیرون می‌زند و سوار بر اسبش به سمت روستا می‌تازد.

و اکنون در سالیاد کشتار آبان، رو به کانون غارت و کشتار می‌گوییم که «ما آمده‌ایم». ما آمده‌ایم به دادخواهی آن نفت‌هایی که از نیزار غارت کردی و با آن برج ساختی در نیاوران و خانه‌ها و ویلاهای میلیارد دلاری خریدی در شهر به شهر اروپا و آمریکا و کانادا. آمده‌ایم داد آن کودکانی را بخواهیم که سقف و کتاب و گندم را به آن‌ها حرام کردی در همان زمانی که کودکان خودت را به کمبریج و آکسفورد و سوربن می‌فرستادی. اکنون ما نیز همچون «ممد»، امید همه‌ی زخم خورده‌های ارباب، در آستان یک صبحگاه همه با هم به سراغت آمده‌ایم... جان ۱۵۰۰ آبانی بی‌گناه با ماست، و هزاران جان از «خاوران و ۶۷، از کوردستان و دهه‌ی ۶۰ و جان هزاران کولبر سلاخی شده. جان بلوچستان با ماست و جانِ جاوید «خدانور» و چشمان دادخواه مادرش... ما همه با هم به سراغ تو آمده‌ایم، آمده‌ایم تا دادِ جان‌هایی را بخواهیم که گرفتی، دادِ زمین‌هایی را بخواهیم که سوزاندی و در آن پادگان و مین و سد کاشتی، تا داد آب‌هایی را بخواهیم که به پیرزنانش حرام کردی و با آن نیروگاه‌ ساختی برای بمب اتم. آمده‌ایم تا داد «سواحل مکران» و برکت‌های غرات شده‌ی آن را بخواهیم، همان برکت‌هایی که برای تو مگامال شد و اتوبان‌های چند طبقه و برای بلوچ گرسنگی شد و سوختبری و کپرنشینی...همه با هم آمده‌ایم، از ترکمن صحرا تا نیزارِ تاراج شده‌ی عرب، تا «شیر آباد» بلوچ و تا «کمال‌شهر» و «خرمدشت» کرج و تا «نایسر» سنندج و «کریم آباد» سقز و تا قهدری‌جان و دهدشت و خرم‌آباد و آمل و رشت... همه با هم آمده‌ایم، دست‌های همدیگر را پیدا و مشت‌های دادخواهی‌مان را در هم گره کرده‌ایم. «کۆمار» هم با ماست، پدرش گفت اکنون او «فرزند همه‌ی ملت‌های تحت ستم است»، او با ما و فرزند ماست. ژینا و حدیث و سارینا و نیکا نیز ترانه‌خوان و رقصان با ما هستند... پشتمان به اسرا و اردبیل گم است، و مهدی حضرتی غریب نیز هم، همو که نترسید، فرار نکرد و تا ثانیه‌ی آخر در مقابل جیره‌خوارانت سینه‌ی نوجوانش را سپر زن و زندگی و آزادی کرد... مادر ستار لچک سیاهش را به دادخواهی برداشته است، موهای سپیدش مژ‌ده‌ی صبحدم و رهایی می‌دهد به ما. که بود میگفت «اقلیت‌های» فلان و بیسار؟! نه، ما خودِ اکثریت هستیم، زن و کوئیر و کورد و بلوچ و عرب و تورک و تورکمن و همه‌ی دیگر نام‌های ممنوعه. آری ما بیشمارانیم، ما از وادی زندگی به دادخواهی آمده‌ایم... به دادخواهی دهه‌ها استثمار و غارت، به دادخواهی دهه‌های کشتار و ویرانی آمده‌ایم. ما آمده‌ایم تا زندگی‌مان را، تا بدن‌هایمان را، و تا زبان و ترانه‌هایمان را پس بگیریم. آمده‌ایم تا زمین‌هایمان را پس بگیریم، آن را شخم بزنیم و به جای مین‌ و پادگان و زندان، در آن گندم و گل سرخ بکاریم. آمده‌ایم که ایران را از تو پس بگیریم، تا نگذاریم بیش از این برکت‌های ما را دلار و شمش کنی برای «عمق استراتژیک» رسوا شده‌ات؛ تا نگذاریم «مازاد»‌هایت را بفرستی آن طرف آب‌ها و اقیانوس‌ها که با آن لابی‌های حرفه‌ایی و جاسوس‌ها و کاراگاه‌های سوپر پرافیشنال اجیر کنی برای خون‌شویی‌ها و آدم ربایی‌های بین‌المللی... نه، نه، اشتباه متوجه شدی، آن‌ها تفاوت‌شان با شما تنها در آرم وسط پرچم‌شان است، آن‌ها از ما نیستند، برادران راستین و امتداد خود تو هستند. آن میله و پرچمی که خدانور زخم خورده و تشنه را به آن دستبند کردی را آن‌ها برای تو کاشتند و تو هم جلد و زرنگ برداشت کردی. صدسال آزگار خانه‌مان را غارت کردی، ما را به این میله‌ها دستبند کردی و پای آن پرچم‌ها تیرباران کردی و ما تمام نشدیم. ما درس‌های تاریخ‌مان را هم خوب خوانده‌ایم، این است که به دادخواهی صد سال چپاول آمده‌ایم. خوب می‌دانیم که داستان زالوگری تو از کجا آغاز شد. ما به اعاده‌ی زندگی و به دادخواهی تاریخ تراژیک این زالوگری آمده‌ایم و نام ما همه‌ی غارت شده‌گان است. ما به دادخواهی رودهایی آمده‌ایم که خشکاندی، و به دادخواهی هزارانی که کوچاندی به «خادم آباد»ها و «قلعه حسن‌ خان» ها و «دره دریژ»ها.

متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
bit.ly/3hvX13J

@kashowranews
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اراذل و اوباش و شعبان بی‌مخ‌های خامنه‌ای به روایت تصویر
#مرودشت ۲۴ آبان

#محور_کذایی_مقاومت #زن_زندگی_آزادی #مبارزه_ادامه_دارد


@Blackfishvoice1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دریافتی از #کامیاران

سر داده شدن شعار بلندگوی مسجد:

نه شاه می‌خوایم، نه رهبر، مرگ بر ستمگر


@Blackfishvoice1
پیام از #شیراز


سلام.
خواستم تجربه ی امروزم در معالی آباد شیراز رو به اشتراک بذارم.
امروز عصر از ساعت ۵:۳۰ ، در معالی آباد شیراز ، مردم شروع به جمع شدن کردند و لحظه به لحظه جمعیت در حال افزایش بود. مردم به صورت گروه های ۵ نفره ۵ نفره قدم به قدم دیده میشدند، طوریکه به خوبی به ۳۰۰ نفر می رسیدند ، اما تعداد نیروهای انتظامی و به خصوص لباس شخصی ها هم خیلی زیاد و در فواصل خیلی کم بود، به شکلی که جمع شدن مردم و شعار دادن شان، بعد از چند  دقیقه توسط نیروهای امنیتی، از سمت های مختلف با باتوم و شلیک و گاز اشک آور، متفرق میشد.

به نظر می رسد، بهتر باشد برای روزهای بعدی گروه های مردمی، در محلات مختلف پخش شوند تا امکان شکل گیری تجمع با جمعیت کمتر اما پایدارتر فراهم شود.


@Blackfishvoice1