This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رنج انسان و رنج حیوان شبیه بههم هستند. مبارزهای انقلابی برای فراتر رفتن از بیگانگی از طبیعت مرتبط با سرمایهداری ضروری است. مارکس بهوضوح دریافت که ریشهکنیِ گونهپرستی ازخودبیگانه بخشی از این مبارزه است. اگر قرار است «اومانیسمِ کاملاً توسعهیافته» به «طبیعتگرایی» تبدیل شود، لازم است دیالکتیک جدیدی از انسان ـ حیوان ساخته شود، اینیکی بناشده بر اصل اپیکوریِ «جهان دوست من است». مارکس اظهار داشت، «تمام موجودات زنده نیز باید آزاد شوند.»
جان بلامیفاستر
@Blackfishvoice
جان بلامیفاستر
@Blackfishvoice
خبر: ریم آلابالی رادوان، مسئول امور مهاجرت دولت آلمان اعلام کرد که پناهجویان اوکراینی به صورت نامحدود پذیرش خواهند شد.
@Blackfishvoice
@Blackfishvoice
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کانادا، کلگری، گردهمایی نژادپرستها
البته که پلیسِ کانادا در حال حمایت از نژادپرستها در برابر مخالفانِ نژادپرستی است.
@Blackfishvoice
البته که پلیسِ کانادا در حال حمایت از نژادپرستها در برابر مخالفانِ نژادپرستی است.
@Blackfishvoice
صدای ماهی سیاه (BFV)
Photo
نامهای از زندان
به سوفی لیبکنشت
نوشتهی: رزا لوکزامبورگ
ترجمهی: کمال خسروی
بهیاد انقلابیون رزمنده و آزادیخواه، رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت.
پیشکش به همهی زنان مبارز زندانی.
دیشب بیدار در رختخواب دراز کشیده بودم؛ حالا مدتی است که دیگر هرگز نمیتوانم قبل از ساعت یکِ بعد از نصفهشب بخوابم، اما مجبورم ساعت ۱۰ شب به رختخواب بروم؛ در این فاصله و در تاریکی غرق میشوم در رؤیاهای جورواجور. در این دخمهی تاریک روی تشکی که مانند سنگ سفت و سخت است دراز میکشم. دور و برم مثل همیشه سکوت حیاطِ کلیسا حکمفرماست؛ انگار که در گور خوابیده باشی؛ از پنجره و از روزنهی سقف پرتوی از تیرک چراغ برقِ زندان که سراسرِ شب روشن است، سوسو میزند. گهگاه میتوان صدای خفهی تقِ و توقِ قطاری را که در دوردست از جایی میگذرد، شنید، یا در نزدیکی، صدای سینهْ صافکردنِ سربازِ نگهبان را، که در پوتینهای سنگینش چند گامی آهسته میرود تا خستگی را از پای بهخوابرفتهاش بهتکاند. صدای سایشِ شن زیر این گامها چنان نومیدوارانه استکه گویی سراسرِ بیهودگی و بنبست و بیچارگیِ وجود انسان در این شب تاریک و نمور طنین افکنده است. اینجا، ساکت و بیکس دراز کشیدهام، پیچیده در تو-در-توی پیچانِ این پردهی سیاهِ ظلمتِ ملال و اسارتِ زمستان؛ و با همهی اینها، قلبم از زخمهی شعفی ناباورانه و ناشناخته میتپد، چنانکه گویی زیر پرتو درخشان نور آفتاب بر چمنزاری گلباران قدم میزنم. اینجا، در تاریکی، به زندگی لبخند میزنم، چنانکه گویی رازی سحرآمیز در دل دارم که میتواند به غمزهای، همهی این اهریمنیها و غمبارگیها را رسوا کند و آنها را به هیاهوی روشنی و شادی و خوشبختی بدل سازد. و غرقِ این حال و هوا، خودم در جستجوی علت این شادیام، و چون هیچ علتی نمییابم، دوباره میخندم، اینبار بهخودم. بهنظر من، آن راز چیزی نیست جز خودِ زندگی؛ کافی است آدم خوب و دقیق نگاه کند: ژرفای ظلمت شبانه زیبا و دستنواز است همچون مخمل. و کافی است آدم خوب و دقیق گوش فرا دهد: خشخشِ شنِ نمناک زیر گامهای آرام و خستهی نگهبانِ شب، ترنم ترانهی کوچک و زیبایی از زندگی است. در چنین لحظههای گریزپایی به شما فکر میکنم و از صمیم قلب دلم میخواهد این کلید سحرآمیز را به شما بدهم تا شما هم همیشه و درهر حالوروزی، زیبایی و شادمانیِ زندگی را لمس کنید، تا شما هم غوطهور در این شور و اِغوا زندگی کنید و بر چمنزارِ رنگارنگ قدم بردارید...
https://wp.me/p9vUft-1c6
#رزا_لوکزامبورگ #کمال_خسروی
#مقاومت #زندان #زنان_زندانی
@naghd_com
@Blackfishvoice
به سوفی لیبکنشت
نوشتهی: رزا لوکزامبورگ
ترجمهی: کمال خسروی
بهیاد انقلابیون رزمنده و آزادیخواه، رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت.
پیشکش به همهی زنان مبارز زندانی.
دیشب بیدار در رختخواب دراز کشیده بودم؛ حالا مدتی است که دیگر هرگز نمیتوانم قبل از ساعت یکِ بعد از نصفهشب بخوابم، اما مجبورم ساعت ۱۰ شب به رختخواب بروم؛ در این فاصله و در تاریکی غرق میشوم در رؤیاهای جورواجور. در این دخمهی تاریک روی تشکی که مانند سنگ سفت و سخت است دراز میکشم. دور و برم مثل همیشه سکوت حیاطِ کلیسا حکمفرماست؛ انگار که در گور خوابیده باشی؛ از پنجره و از روزنهی سقف پرتوی از تیرک چراغ برقِ زندان که سراسرِ شب روشن است، سوسو میزند. گهگاه میتوان صدای خفهی تقِ و توقِ قطاری را که در دوردست از جایی میگذرد، شنید، یا در نزدیکی، صدای سینهْ صافکردنِ سربازِ نگهبان را، که در پوتینهای سنگینش چند گامی آهسته میرود تا خستگی را از پای بهخوابرفتهاش بهتکاند. صدای سایشِ شن زیر این گامها چنان نومیدوارانه استکه گویی سراسرِ بیهودگی و بنبست و بیچارگیِ وجود انسان در این شب تاریک و نمور طنین افکنده است. اینجا، ساکت و بیکس دراز کشیدهام، پیچیده در تو-در-توی پیچانِ این پردهی سیاهِ ظلمتِ ملال و اسارتِ زمستان؛ و با همهی اینها، قلبم از زخمهی شعفی ناباورانه و ناشناخته میتپد، چنانکه گویی زیر پرتو درخشان نور آفتاب بر چمنزاری گلباران قدم میزنم. اینجا، در تاریکی، به زندگی لبخند میزنم، چنانکه گویی رازی سحرآمیز در دل دارم که میتواند به غمزهای، همهی این اهریمنیها و غمبارگیها را رسوا کند و آنها را به هیاهوی روشنی و شادی و خوشبختی بدل سازد. و غرقِ این حال و هوا، خودم در جستجوی علت این شادیام، و چون هیچ علتی نمییابم، دوباره میخندم، اینبار بهخودم. بهنظر من، آن راز چیزی نیست جز خودِ زندگی؛ کافی است آدم خوب و دقیق نگاه کند: ژرفای ظلمت شبانه زیبا و دستنواز است همچون مخمل. و کافی است آدم خوب و دقیق گوش فرا دهد: خشخشِ شنِ نمناک زیر گامهای آرام و خستهی نگهبانِ شب، ترنم ترانهی کوچک و زیبایی از زندگی است. در چنین لحظههای گریزپایی به شما فکر میکنم و از صمیم قلب دلم میخواهد این کلید سحرآمیز را به شما بدهم تا شما هم همیشه و درهر حالوروزی، زیبایی و شادمانیِ زندگی را لمس کنید، تا شما هم غوطهور در این شور و اِغوا زندگی کنید و بر چمنزارِ رنگارنگ قدم بردارید...
https://wp.me/p9vUft-1c6
#رزا_لوکزامبورگ #کمال_خسروی
#مقاومت #زندان #زنان_زندانی
@naghd_com
@Blackfishvoice
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
نامهای از زندان
بهیاد انقلابیون رزمنده و آزادیخواه، رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت. پیشکش به همهی زنان مبارز زندانی نوشتهی: رزا لوکزامبورگ ترجمهی: کمال خسروی اینجا، در تاریکی، به زندگی لبخند میزنم، چنانکه گو…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ویدئوی تبلیغاتی رمضان قدیروف رئیسجمهورِ چچن که سربازاناش را در قالب مزدورانِ ارتش روسیه به اوکراین اعزام کرده است.
@Blackfishvoice
@Blackfishvoice
صدای ماهی سیاه (BFV)
Video
اگر برداشتهای احساساتیِ آنی را کنار بگذاریم، اینجا شاهد مواجههی بلاواسطهی طبقاتی هستیم؛ مواجههی بدون روتوشِ یک طبقه متوسطیِ ذوب در اقتضائاتِ جامعهی نمایش و یک روستایی که کاری انجام نداده مگر بر حسبِ اقتضائاتِ مادیِ زندگی در زیستبوماش.
برخوردی که با یک نگاه طبقه متوسطیِ سانتیمنتال میتواند به بازسازیِ صحنهی حائل شدن فردریش نیچه میان اسب و تازيانهی درشکهچی تفسیر شود! اما مسأله اساسا چیزی جز این است.
روستایی سگی را برای نگهبانی ( با توجه به خصوصیات فیزیکی سگ برای گله) سوار بر وانت کرده است و خیریهچیِ رمانتیکِ داستانِ ما _که هیچ فهمی از اهمیت و احترامِ سگ در زندگی روستایی ندارد_ ضمن اینکه به خود اجازه میدهد حیوان را مصادره کند، دستور میدهد: "شناسنامهی بچه رو نشونم بده".
او در حالی برای یک سگ گله درخواست شناسنامه میکند که اگر بگوئید در استان سیستان و بلوچستان یا حتی حومهی شهرِ تهران صدها هزار کودک فاقد شناسنامه هستند به شما پاسخ خواهد داد: "پول نداشتن، لیاقت نداشتن، غلط کردن بچه پس انداختن".
فحشهای سکسیستی او به روستایی را همراه کنید با زبانِ بدناش تا شاهد یک مانورِ قدرت علیه فرودستترین جمعیت کشور باشید که برای باورپذیر کردن سخناش هیچ ابزاری ندارد مگر قسم خوردن "به جانِ ۴ بچهاش".
ادامهی منطقی همین رویکرد میتواند به روستایی بگويد: "بچههات هم باید مصادره بشن چون به نظر میرسد امکانات لازم برای نگهداری از آنها را در اختیار نداری".
این ویدئو تفاوت میان طبقهایست که پس از امضای "برجام" دلار به دست در شمال شهر تهران بزن و برقص خیابانی راه انداخت با طبقهای که با برجام و بیبرجام شهروند درجهی سه است؛ سرمایهداران غارتاش میکنند، پلیس سرکوباش میکند، توریستهایِ فلاکت خوناش را میمکند و سانتیمنتالهای طبقهی متوسط هم با او پستتر از همان سگ گله رفتار میکنند.
طبقهای که "کنشگری" را به "خیریهچی" بودن تقلیل داده و دانسته یا نداسته بخشِ خصوصیِ فلاکت است؛ دارای وظیفهی رفعِ مسؤولیت از سرمایهداران و دولت به عنوان عوامل بنیادینِ غارت و سلب مالکیت از تهیدستان برای معرفیِ تهیدست به عنوانِ مسئولِ قطعی فلاکت خود.
@Blackfishvoice
برخوردی که با یک نگاه طبقه متوسطیِ سانتیمنتال میتواند به بازسازیِ صحنهی حائل شدن فردریش نیچه میان اسب و تازيانهی درشکهچی تفسیر شود! اما مسأله اساسا چیزی جز این است.
روستایی سگی را برای نگهبانی ( با توجه به خصوصیات فیزیکی سگ برای گله) سوار بر وانت کرده است و خیریهچیِ رمانتیکِ داستانِ ما _که هیچ فهمی از اهمیت و احترامِ سگ در زندگی روستایی ندارد_ ضمن اینکه به خود اجازه میدهد حیوان را مصادره کند، دستور میدهد: "شناسنامهی بچه رو نشونم بده".
او در حالی برای یک سگ گله درخواست شناسنامه میکند که اگر بگوئید در استان سیستان و بلوچستان یا حتی حومهی شهرِ تهران صدها هزار کودک فاقد شناسنامه هستند به شما پاسخ خواهد داد: "پول نداشتن، لیاقت نداشتن، غلط کردن بچه پس انداختن".
فحشهای سکسیستی او به روستایی را همراه کنید با زبانِ بدناش تا شاهد یک مانورِ قدرت علیه فرودستترین جمعیت کشور باشید که برای باورپذیر کردن سخناش هیچ ابزاری ندارد مگر قسم خوردن "به جانِ ۴ بچهاش".
ادامهی منطقی همین رویکرد میتواند به روستایی بگويد: "بچههات هم باید مصادره بشن چون به نظر میرسد امکانات لازم برای نگهداری از آنها را در اختیار نداری".
این ویدئو تفاوت میان طبقهایست که پس از امضای "برجام" دلار به دست در شمال شهر تهران بزن و برقص خیابانی راه انداخت با طبقهای که با برجام و بیبرجام شهروند درجهی سه است؛ سرمایهداران غارتاش میکنند، پلیس سرکوباش میکند، توریستهایِ فلاکت خوناش را میمکند و سانتیمنتالهای طبقهی متوسط هم با او پستتر از همان سگ گله رفتار میکنند.
طبقهای که "کنشگری" را به "خیریهچی" بودن تقلیل داده و دانسته یا نداسته بخشِ خصوصیِ فلاکت است؛ دارای وظیفهی رفعِ مسؤولیت از سرمایهداران و دولت به عنوان عوامل بنیادینِ غارت و سلب مالکیت از تهیدستان برای معرفیِ تهیدست به عنوانِ مسئولِ قطعی فلاکت خود.
@Blackfishvoice
هستی امیری به اتهام گرامیگرامیداشت هشت مارس و مواضعاش علیه حکم در توئیتر به یک سال زندان محکوم شد.
#هستی_امیری در اینباره نوشته است:
اما نه تنها باید یک سال به زندان بروم بلکه دو سال هم باید دانشگاه را بمثابه زندان تحمل کنم!
یعنی جز کلاس درسهای اجباری حق حضور در هیچ اجتماع دانشجویی را ندارم. ضمناً طبق حکم صادره موبایلم به عنوان آلت جرم ضبط خواهد شد و حق حضور در هیچ جمعیت مجازی یا غیر مجازی را هم ندارم.
حدود دو ماه پیش و در محل کار بود که متوجه شدم ماموران امنیتی با حکم بازداشت وارد منزل پدریام شدند و بعد از تفتیش منزل تاکید کردند که در روزهای آینده به شعبه دو بازپرسی اوین مراجعه کنم. مراجعهای که با تفهیم اتهام، گشودن پرونده و بازداشت یک شبهام در زندان اوین همراه شد.
مصادیق اتهام اما اول عکسی است که روز #۸مارس در سردر دانشگاه علامه گرفتیم و دوم مواضعی است که در دفاع از حق حیات و مخالفت با حکم اعدام در توئیتر داشتهام. در این میان اما اینکه حق حضور در هیچ اجتماع دانشجویی جز کلاس درس ندارم، مضحکترین قسمت ماجراست.
@Blackfishvoice
#هستی_امیری در اینباره نوشته است:
اما نه تنها باید یک سال به زندان بروم بلکه دو سال هم باید دانشگاه را بمثابه زندان تحمل کنم!
یعنی جز کلاس درسهای اجباری حق حضور در هیچ اجتماع دانشجویی را ندارم. ضمناً طبق حکم صادره موبایلم به عنوان آلت جرم ضبط خواهد شد و حق حضور در هیچ جمعیت مجازی یا غیر مجازی را هم ندارم.
حدود دو ماه پیش و در محل کار بود که متوجه شدم ماموران امنیتی با حکم بازداشت وارد منزل پدریام شدند و بعد از تفتیش منزل تاکید کردند که در روزهای آینده به شعبه دو بازپرسی اوین مراجعه کنم. مراجعهای که با تفهیم اتهام، گشودن پرونده و بازداشت یک شبهام در زندان اوین همراه شد.
مصادیق اتهام اما اول عکسی است که روز #۸مارس در سردر دانشگاه علامه گرفتیم و دوم مواضعی است که در دفاع از حق حیات و مخالفت با حکم اعدام در توئیتر داشتهام. در این میان اما اینکه حق حضور در هیچ اجتماع دانشجویی جز کلاس درس ندارم، مضحکترین قسمت ماجراست.
@Blackfishvoice
اسرائیلیهای مهربان روی دیواری در سرزمینهای اشغالی پرچم روسیه و اوکراین را نورپردازی کرده و طرفین را به صلح دعوت کردهاند. 🕊
@Blackfishvoice
@Blackfishvoice
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در آستانهی سال نو و تنها به دلیل اعتراض به عدم پرداخت مطالبات، کارگران سیمان خمسه زنجان دستهجمعی از کار اخراج شدند.
#طبقه_کارگر #معیشت_کارگران
@Blackfishvoice
#طبقه_کارگر #معیشت_کارگران
@Blackfishvoice
۸۰ بیلیون پوند وزنِ دورریزِ غذای سالیانه در آمریکا
✔️ یکمیلیارد از جمعیت جهان غذا برای خوردن ندارد.
@Blackfishvoice
✔️ یکمیلیارد از جمعیت جهان غذا برای خوردن ندارد.
@Blackfishvoice
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#سعید_تمجیدی از بازداشتشدگان اعتراضات #آبان۹۸ که ابتدا به اعدام محکوم شده بود، امروز با تودیع قرار وثیقه موقتا از زندان آزاد شد.
@Blackfishvoice
@Blackfishvoice
Forwarded from نقد
▫️روز خاموشی پیرمرد
▫️بهمناسبت سالروز درگذشت کارل مارکس
«در ۱۴ مارس، ساعت یکربع به سه، بزرگترین اندیشمند زنده از اندیشیدن بازایستاد.» این نخستین جمله از گفتار فردریش انگلس بر مزار مارکس در روز خاکسپاری او و در وداع با پیرمرد است؛ براستی که عظمت این گفتار کوتاه، شایستهی عظمت آن غول زیبای اندیشه است که، به گفتهی انگلس، بازماندگانش هنوز نمیدانستند مرگش چه مغاکی ژرف در سینهی تاریخ اندیشه و مبارزه برای رهایی، گشوده است. شگرفی و هوشمندی بیهمانند گفتار کوتاه انگلس، در پنهانشدن درد از دست رفتن رفیق شفیق دیرین، در سایهی درد تهیشدن آسمان دانش و مبارزه از یکی از درخشندهترین ستارگان خویش است؛ در تیزبینی او در دیدن این تناسب انسان و تاریخ است: نه؛ این نامهی وداع، فقط فریاد رنج «ژنرال» در از دست دادن «مورِ» عزیزش نیست، بلکه، و بسا دردناکتر، بیان آه پرولتاریا و «علم تاریخی» در سوگ خاموشی «بزرگترین اندیشمند زنده» است. او، انگلس، نه از بزرگترین اندیشمند زندهی «روزگار خویش»، بلکه - تو گویی - از یگانه اندیشمند زندهی همهی روزگاران سخن میگوید. این اغراق، آری، درد وداع یک انسان با انسانی دیگر، رفیقی با رفیق دیگر، است که از پشت دیوار درد انسانی تاریخی سرک میکشد. میگوید: «فقط دو دقیقه از او غفلت کردیم؛ و روی که برگرداندیم، او را خفته بهآرامی در صندلیاش یافتیم؛ خوابی ابدی.» تو گویی مادری از فرزند پر شر و شوری سخن میگوید که با دو دقیقه دور دیدن چشم مادر، در شیطنتی ماجراجویانه، هیاهویی بزرگ به پا کرده است. آیا «شیطنت» پیرمرد در زیر و رو کردن تاریخ اندیشه و در گشودن بزرگترین پنجره بر چشمانداز رهایی، چیزی جز انقلابی جهانی/تاریخی، در دقیقترین معنای این واژه، است؟ او، که بهگفتهی انگلس، در همین گفتار، «بیش و پیش از هر چیز، انسانی انقلابی بود»؟
#مارکس
https://t.me/naghd_com/716
🖋@naghd_com
▫️بهمناسبت سالروز درگذشت کارل مارکس
«در ۱۴ مارس، ساعت یکربع به سه، بزرگترین اندیشمند زنده از اندیشیدن بازایستاد.» این نخستین جمله از گفتار فردریش انگلس بر مزار مارکس در روز خاکسپاری او و در وداع با پیرمرد است؛ براستی که عظمت این گفتار کوتاه، شایستهی عظمت آن غول زیبای اندیشه است که، به گفتهی انگلس، بازماندگانش هنوز نمیدانستند مرگش چه مغاکی ژرف در سینهی تاریخ اندیشه و مبارزه برای رهایی، گشوده است. شگرفی و هوشمندی بیهمانند گفتار کوتاه انگلس، در پنهانشدن درد از دست رفتن رفیق شفیق دیرین، در سایهی درد تهیشدن آسمان دانش و مبارزه از یکی از درخشندهترین ستارگان خویش است؛ در تیزبینی او در دیدن این تناسب انسان و تاریخ است: نه؛ این نامهی وداع، فقط فریاد رنج «ژنرال» در از دست دادن «مورِ» عزیزش نیست، بلکه، و بسا دردناکتر، بیان آه پرولتاریا و «علم تاریخی» در سوگ خاموشی «بزرگترین اندیشمند زنده» است. او، انگلس، نه از بزرگترین اندیشمند زندهی «روزگار خویش»، بلکه - تو گویی - از یگانه اندیشمند زندهی همهی روزگاران سخن میگوید. این اغراق، آری، درد وداع یک انسان با انسانی دیگر، رفیقی با رفیق دیگر، است که از پشت دیوار درد انسانی تاریخی سرک میکشد. میگوید: «فقط دو دقیقه از او غفلت کردیم؛ و روی که برگرداندیم، او را خفته بهآرامی در صندلیاش یافتیم؛ خوابی ابدی.» تو گویی مادری از فرزند پر شر و شوری سخن میگوید که با دو دقیقه دور دیدن چشم مادر، در شیطنتی ماجراجویانه، هیاهویی بزرگ به پا کرده است. آیا «شیطنت» پیرمرد در زیر و رو کردن تاریخ اندیشه و در گشودن بزرگترین پنجره بر چشمانداز رهایی، چیزی جز انقلابی جهانی/تاریخی، در دقیقترین معنای این واژه، است؟ او، که بهگفتهی انگلس، در همین گفتار، «بیش و پیش از هر چیز، انسانی انقلابی بود»؟
#مارکس
https://t.me/naghd_com/716
🖋@naghd_com
Telegram
نقد
آیا «شیطنت» پیرمرد در زیر و رو کردن تاریخ اندیشه و در گشودن بزرگترین پنجره بر چشمانداز رهایی، چیزی جز انقلابی جهانی/تاریخی، در دقیقترین معنای این واژه، است؟
#مارکس
🖋@naghd_com
#مارکس
🖋@naghd_com
رعنا رحیمپور برای یکبار هم که شده شجاعانه سوال مهم و درستی از کارمندان ایران اینترنشنال پرسید ولی او برای چند ثانیه فراموش کرده بود که کارفرمایِ خودش شر بزرگتر و کثافتتری از آن یکیست؛ این طور شد که کارفرما گوشی را برداشت و گفت: اندازهی دهنات حرف بزن و توئیتات را حذف کن. پس توئیت حذف شد.
ناگفته نماند که بیبیسی از آیکونهایِ تاریخی و بینالمللیِ رسانههای امپریالیستی است و ایران اینترنشنال در مقامِ مقایسه با این ابررسانه خس و خاشاک محسوب میشود؛ با این توضیح که ایران اینترنشنال کمی صادقانهتر و بیشیلهپیلهتر خباثتاش را به مخاطب نمایش میدهد.
پانوشت: تا زمانیکه به هر نحوی و در هر سطحی نانتان را از رسانههای جریان اصلی دریافت میکنید ( حالا گیریم یکی نان درسته میگیرد و دیگری لقمهای بخور و نمیر ) ژست متعهد و اپوزيسيون به خودتان نگیرید. چون بهقدری فیک و مضحک میشوید که حتی نمیتوان شما را در هر حد و اندازهی ساسیمانکن و صدف بیوتی جدی گرفت.
@Blackfishvoice
ناگفته نماند که بیبیسی از آیکونهایِ تاریخی و بینالمللیِ رسانههای امپریالیستی است و ایران اینترنشنال در مقامِ مقایسه با این ابررسانه خس و خاشاک محسوب میشود؛ با این توضیح که ایران اینترنشنال کمی صادقانهتر و بیشیلهپیلهتر خباثتاش را به مخاطب نمایش میدهد.
پانوشت: تا زمانیکه به هر نحوی و در هر سطحی نانتان را از رسانههای جریان اصلی دریافت میکنید ( حالا گیریم یکی نان درسته میگیرد و دیگری لقمهای بخور و نمیر ) ژست متعهد و اپوزيسيون به خودتان نگیرید. چون بهقدری فیک و مضحک میشوید که حتی نمیتوان شما را در هر حد و اندازهی ساسیمانکن و صدف بیوتی جدی گرفت.
@Blackfishvoice
صدای ماهی سیاه (BFV)
Video
این رویکرد به گیلان، کردستان، بلوچستان و ... رویکرد استعماریست. در این رویکرد فقدان امکانات اولیهی زندگی، تبعیض ساختاری، کار خانگی و استثمار زنان و ... زیباسازی میشوند و رنج روزمرهی جمعیت بومی به عناصر جذاب و هیجانزا برای توریستها تبدیل میگردند.
هیجوجه زیباشناختی در روزانه از چاه آب کشیدن به دلیل فرسودگی خطوط لولهکشی یا فقدان آن، نفت در فانوس کردن بهعلت محرومیت از گازرسانی، بچهداری همزمان با کار شالیزار و پخت و پز و ... وجود ندارد.عکاسی از زنان گیلک با لباس های رنگی که در گرما و سرما مشغول دستفروشی در بازارهای هفتگی هستند به یکی از تفریحات توریست ها تبدیل شده کسانیکه حتی یک روز در زندگی "مجبور" به انجام چنین کارهایی نبودهاند به میانجی این تصاویر جعلی و بزکشده گمان میکنند گیلک و بهخصوص زنِ گیلک هر روز در حال قاسمآبادی رقصیدن و پلوکباب خوردن است.
زنان رنگی این عکسها در بازارهای هفتگی اغلب زمینی برایشان نمانده تا فروشنده محصولات زمین خود باشند.اغلب آنها سبزی های محلی را از بازار تهیه و در بازارهای هفتگی یا گوشه خیابان ها می فروشند که آنها نیز با ماموران شهرداری درگیرند.همچنین تنها گذری در زندگی روزمرهی گیلان اثبات میکند که برنج و ماهی از سفرهی غذایی اغلب جمعیت تهیدست و طبقهی کارگر این منطقه حذف و به منوی رستورانهای توریستی منتقل شده است.
هرگز توریستی به محله های حاشیه شهر در رشت نمی رود تا چهره فقر و آسیبهای اجتماعی را ببیند.توریستها به محل دفن زباله در مرکز جنگلهای گیلان نمی روند تا ببینند زنان معترض سراوانی همچنان به آلودگی آب و هوا بخاطر حجم زباله معترضند.
زنان روستاهای منطقه آزاد که زمین های کشاورزی شان را فروخته و به قاچاق برهای سرمایه داران تبدیل شده اند.
چهره زن گیلانی بزک شده در رسانه ها مانع دیدن اینهمه فقر و آسیب در این استان شده است.
متن دریافتی از رفقا
@Blackfishvoice
هیجوجه زیباشناختی در روزانه از چاه آب کشیدن به دلیل فرسودگی خطوط لولهکشی یا فقدان آن، نفت در فانوس کردن بهعلت محرومیت از گازرسانی، بچهداری همزمان با کار شالیزار و پخت و پز و ... وجود ندارد.عکاسی از زنان گیلک با لباس های رنگی که در گرما و سرما مشغول دستفروشی در بازارهای هفتگی هستند به یکی از تفریحات توریست ها تبدیل شده کسانیکه حتی یک روز در زندگی "مجبور" به انجام چنین کارهایی نبودهاند به میانجی این تصاویر جعلی و بزکشده گمان میکنند گیلک و بهخصوص زنِ گیلک هر روز در حال قاسمآبادی رقصیدن و پلوکباب خوردن است.
زنان رنگی این عکسها در بازارهای هفتگی اغلب زمینی برایشان نمانده تا فروشنده محصولات زمین خود باشند.اغلب آنها سبزی های محلی را از بازار تهیه و در بازارهای هفتگی یا گوشه خیابان ها می فروشند که آنها نیز با ماموران شهرداری درگیرند.همچنین تنها گذری در زندگی روزمرهی گیلان اثبات میکند که برنج و ماهی از سفرهی غذایی اغلب جمعیت تهیدست و طبقهی کارگر این منطقه حذف و به منوی رستورانهای توریستی منتقل شده است.
هرگز توریستی به محله های حاشیه شهر در رشت نمی رود تا چهره فقر و آسیبهای اجتماعی را ببیند.توریستها به محل دفن زباله در مرکز جنگلهای گیلان نمی روند تا ببینند زنان معترض سراوانی همچنان به آلودگی آب و هوا بخاطر حجم زباله معترضند.
زنان روستاهای منطقه آزاد که زمین های کشاورزی شان را فروخته و به قاچاق برهای سرمایه داران تبدیل شده اند.
چهره زن گیلانی بزک شده در رسانه ها مانع دیدن اینهمه فقر و آسیب در این استان شده است.
متن دریافتی از رفقا
@Blackfishvoice
صدای ماهی سیاه (BFV)
عربستان سعودی ظرف ۲۴ ساعت کشته ۸۱ نفر از جمله ۷۳ شهروند سعودی، ۱ سوری و ۷ یمنی را به اتهام "تروریسم" اعدام کرد. #اعدام_قتل_عمد_دولتی @Blackfishvoice
عبدالله الزاهر کودک ۱۸ ساله یکی از ۸۱ اعدامشدهی روز گذشته در عربستان سعودی است. این کودک در ۱۳ سالگی به اتهام "برنامهریزی برای ترور" بازداشت و در ۱۸ سالگی گردن زده شد.
@blackfishvoice
@blackfishvoice
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دولتِ گابریل بوریک در شیلی رسما آغاز به کار کرد. اولین اقدام شایسته: ادای احترام وزارت دفاع به ماریا فرناندز آلنده، فرزند سالوادور آلنده.
@Blackfishvoice
@Blackfishvoice
نادر حیتَم یک هفتهی قبل در اردوگاه بلاطه (بزرگترین اردوگاه پناهندگان فلسطینی در کرانه باختری) تولد ۱۷ سالگیاش را جشن گرفت، دیشب به ضربِ گلولهی اشغالگران جان باخت، امروز در پرچمِ #فلسطین کفن شد.
پانوشت: از آغاز حملهی روسیه به اوکراین و کلید خوردنِ پروژهی ترانزيتِ یهودیان اوکراین به سرزمینهای اشغالی، هیچ روزی نداشتهایم دستکم دو نوجوان فلسطینی به خاک نیفتند؛ بخشی از مراسم خوشآمدگویی به تازهواردان با پهن کردن فرشی قرمز از خونِ فلسطینیها.
@Blackfishvoice
پانوشت: از آغاز حملهی روسیه به اوکراین و کلید خوردنِ پروژهی ترانزيتِ یهودیان اوکراین به سرزمینهای اشغالی، هیچ روزی نداشتهایم دستکم دو نوجوان فلسطینی به خاک نیفتند؛ بخشی از مراسم خوشآمدگویی به تازهواردان با پهن کردن فرشی قرمز از خونِ فلسطینیها.
@Blackfishvoice