🟣 فایل اموزشی🟣👆
🛑 درمان وابستگی
#مینا_جهانبخش
مدرس و نویسنده
دریافت پکیج آموزشی ملکه شو 👇
@Admiin_moj
دریافت پکیج رایگان
👇👇👇
🆔 @Admiin_moj
اگر خیانت دیدی
اگر بهت توجه نمیکنه؟
اگر افسرده ای
بیا بهت یاد بدم 👇 اینجا تضمبنیه
https://t.me/+PXOLNomyw87uC-zO
.
🛑 درمان وابستگی
#مینا_جهانبخش
مدرس و نویسنده
دریافت پکیج آموزشی ملکه شو 👇
@Admiin_moj
دریافت پکیج رایگان
👇👇👇
🆔 @Admiin_moj
اگر خیانت دیدی
اگر بهت توجه نمیکنه؟
اگر افسرده ای
بیا بهت یاد بدم 👇 اینجا تضمبنیه
https://t.me/+PXOLNomyw87uC-zO
.
#همسرانه
اگر زن مايل به صحبت كردن با فردى باشد، به طور كلى منتظر مىماند تا طرف مقابل، حرف خود را تمام كند. اين نكته، مؤدب بودن زن را نشان مىدهد. او اول «گوش مىدهد، سپس صحبت مىكند» و يا هنگاميكه از «او سؤال شود آن وقت پاسخ مىدهد.
@BanooMalakeBash
اگر زن مايل به صحبت كردن با فردى باشد، به طور كلى منتظر مىماند تا طرف مقابل، حرف خود را تمام كند. اين نكته، مؤدب بودن زن را نشان مىدهد. او اول «گوش مىدهد، سپس صحبت مىكند» و يا هنگاميكه از «او سؤال شود آن وقت پاسخ مىدهد.
@BanooMalakeBash
#همسرانه
همسرتان وقتی بداند که دوستش دارید، سرحال میشود. سرشار از این حس میشود که برایتان خاص و مهم است. توجه، مراقبت و عشق شما برای او بهترین دارو است.
@BanooMalakeBash
همسرتان وقتی بداند که دوستش دارید، سرحال میشود. سرشار از این حس میشود که برایتان خاص و مهم است. توجه، مراقبت و عشق شما برای او بهترین دارو است.
@BanooMalakeBash
#همسرانه
مهم است که زندگی زناشوییتان را همیشه شاداب و پویا نگه دارید. از مسافرت و تعطیلات آخر هفته برای پرشور کردن زندگی زناشوییتان استفاده کنید.
@BanooMalakeBash
مهم است که زندگی زناشوییتان را همیشه شاداب و پویا نگه دارید. از مسافرت و تعطیلات آخر هفته برای پرشور کردن زندگی زناشوییتان استفاده کنید.
@BanooMalakeBash
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🗓۱۴۰۳/۲/۳۰
🌻 صبح همان روزنهی امیدیست
☀️ که بعد از سیاهی شب
🌻 لبخند را بر لب میآورد
☀️ از خداوند برایتان
🌻 لبخندهای بی پایان آرزو میکنم
☀️ سلام صبح بخیر
🌻 یکشنبهتون گلباران
🌻 صبح همان روزنهی امیدیست
☀️ که بعد از سیاهی شب
🌻 لبخند را بر لب میآورد
☀️ از خداوند برایتان
🌻 لبخندهای بی پایان آرزو میکنم
☀️ سلام صبح بخیر
🌻 یکشنبهتون گلباران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹متـولد ۳۰ اردیبهشت تولدت مبارک
⚘زنجیره ای از آغاز هست
🌺تا به رویاهایمان
⚘رنگ واقعیت ببخشیم
🌺امیدوارم تمامی آغازهای تو
⚘از آفتاب پر فروغ گردند
🌺و تمامی رویاهای تو
⚘گرمی پیروزی را نوید دهند
🎂تــولــدت مــبــارک
⚘زنجیره ای از آغاز هست
🌺تا به رویاهایمان
⚘رنگ واقعیت ببخشیم
🌺امیدوارم تمامی آغازهای تو
⚘از آفتاب پر فروغ گردند
🌺و تمامی رویاهای تو
⚘گرمی پیروزی را نوید دهند
🎂تــولــدت مــبــارک
#همسرانه
اگر همسرتان را دوست داشته باشید، هنگامی که از احساس شما نسبت به خودش سوالی بپرسد تردیدی نخواهید داشت و خیلی راحت می توانید به سوالاتش پاسخ دهید.
@BanooMalakeBash
اگر همسرتان را دوست داشته باشید، هنگامی که از احساس شما نسبت به خودش سوالی بپرسد تردیدی نخواهید داشت و خیلی راحت می توانید به سوالاتش پاسخ دهید.
@BanooMalakeBash
#همسرانه
زن و شوهرها باید توجه داشته باشند
که کمک همسرشان به آن ها،
عشق و علاقه او را نشان می دهد.
@BanooMalakeBash
زن و شوهرها باید توجه داشته باشند
که کمک همسرشان به آن ها،
عشق و علاقه او را نشان می دهد.
@BanooMalakeBash
#همسرانه
زمانی که همسرتان با شما صحبت میکند به دقت به حرفهای او گوش فرا دهید زیرا عدم توجه شما به گفتههای او عدم علاقهء شما را نشان میدهد.
@BanooMalakeBash
زمانی که همسرتان با شما صحبت میکند به دقت به حرفهای او گوش فرا دهید زیرا عدم توجه شما به گفتههای او عدم علاقهء شما را نشان میدهد.
@BanooMalakeBash
💦🌿💦🌿💦🌿💦🌿
#رهایی_از_شب
#قسمت_صد_و_دهم
کامران مقابلم بود و من باتمام غرورم ازش حلالیت میطلبیدم!
گفتم: منو ببخش که اینهمه اذیت شدی .تو اینقدر خوب بودی که هربار میبینمت از خودم متنفر میشم وعذاب وجدان میگیرم .
بازعصبی بود.یه حسی بهم میگفت داره هنوز به مسعود فکر میکنه..
گفت:با این حرفها آخرش میخوای به چی برسی؟؟!
آه کشیدم:ببخش و بگذر..همین!!
گفت:سوار شو برسونمت.
اینو گفت و خودش رفت تو ماشین نشست.
اصلا نمیشد از رفتارات کامران چیزی فهمید.
داخل ماشین بی مقدمه گفت:از اون لحظه خیلی بدم میاد...
باتعجب از آینه نگاهش کردم.
گفت: بدم میاد وقتیکه با شنیدن اسمش قیافه ت اونجوری میشه.
اون از کی حرف میزد؟؟؟
پرسیدم:تو از کی حرف میزنی؟
او با غیض گفت:حاج مهدوی!
در دلم گفتم امکان نداره که در صورتم حالتی دال بر احساساتم نسبت به حاج مهدوی وجود داشته باشه..ولی فاطمه هم میگفت پیشتر از اینها فهمیده بوده..
چیزی نگفتم! بجاش تسبیح رو در آوردم وذکر خفیه ی لااله الی الله گفتم.
او هم حرفی نزد! منو سر کوچه پیاده م کرد.
گفت: داخل نرفتم که واست حرف در نیارن..
پوزخند زدم:هه!!! اول آبروم رو میبری و با کمک یکی دیگه موقعیتم رو تو ساختمون بهم میریزی بعد میگی نگرانی واسم حرف در بیارن؟
او به سردی گفت: هنوز اون قدر نامرد نیستم.آره واقعا کامران نامرد نبود! فقط مسعود میتونست اینکار کثیف و بکنه.اما چطوری! ؟ نمیدونم.!
دنیای مسخره ای بود.تا دیروز دوستم بودند.هوامو داشتند..پناهم بودند .هرچند دروغین وبه ناروا..ولی تنهاییم رو پرمیکردن.اما از وقتی مسیرمو ازشون سوا کردم دشمنم شدند! اینه حکایت دنیا! !
خواستم پیاده شم.که انگار خواست اتمام حجت کنه.
_اگه به فکر حلالیت افتادی بهم زنگ بزن ...
این یعنی او هنوز هم به ازدواج اصرار داشت.
احساس کامران به من منطقی نبود.همونطور که احساس من به حاج مهدوی دوراز عقل بنظر میرسید.نمیدونم حکمت این اتفاقها چی بود.
پیاده شدم. صدام کرد.نگاهش کردم.
سرش رو چرخوند سمتم و نگاهی ملتمسانه و عاشقانه بهم انداخت.
دروغ گفتم! نمیدونم چرا...ولی حلالت کردم..
نمیتونم ازت متنفر باشم.تو یک جورایی تاوان گناهانم بودی! من با دل خیلیها بازی کرده بودم.حالا دارم اون خیلیها رو میفهمم.وقتی مثل یک تیکه دستمال مینداختمشون دور یک کلمه بهم میگفتن.. همونی که الان من بت میگم..
یه روزی حسرت داشتنمو میخوری...
اشکش ریخت و پاشو گذاشت رو گازو رفت..
دل و روح منم با خودش برد..
وقتی در فیلمها و داستانها میدیدم قهرمان زن قصه،یک عاشق ثابت قدم داره با خودم میگفتم خدا بده شانس.مگه میشه تو واقعیت این اتفاق بیفته؟!
حالا من قهرمان قصه بودم و یک عاشق بی منطق و مظلوم، گیرم اومده بود اما من خوشحال نبودم! دلم میخواست بمیرم ولی اون عاشقم نبود.چون او انتخابم نبود.نه اینکه حاج مهدوی انتحابم بود نه..ولی بههرحال انتخابم یک مرد با ایمان بود..کامران یکی شبیه خودم بود..شبیه مردهای جذاب توی قصه ها..من دنبال اون مردها نبودم..من دلم مرد باخدا میخواست. .
خواستم آه بکشم که یادم افتاد من در آغوش خدا هستم.تو دلم به خداگفتم:از این یکی هم سربلند عبورم بده خدا...نمیدونم راه درست کدومه!
برای فاطمه قصه اونروز رو تعریف کردم. او گفت:از کجا میدونی اون مرد با خدا کامران نیست؟! اگه از خدا چنین مردی خواستی پس بهش اعتماد کن. .
گفتم:آخه کامران. .بهت گفته بودم که نظراتش درمورد مذهب ومذهبیا چیه؟! اون نمیتونه اون مرد باشه.اون غافله..اگه من با اون بیفتم خودمم کم میارم...شاید بهم عشق بده ولی خدا رو بهم نمیده فاطمه..
فاطمه سکوت عمیقی کرد وبعد از چند لحظه حرفم رو تایید کرد..
آره راست میگی..خواستم بگم شاید تو بتونی سربه راهش کنی ولی بعد دیدم این نگاه خیلی خوش بینانست.. واقعا دلم براش میسوزه رقیه سادات..اون حتما خیلی عاشقه که با گذشت اینهمه مدت باز سراغت اومده.
خجالت زده گفتم:بنظرت چه کاری درسته؟!
فاطمه نگاه دقیقی بهم کرد.
پرسید:تو خودت دلت چی میگه؟! دوسش داری؟
فاطمه که جواب سوال منو میدونست.!چرا این سوال رو ازم پرسید؟ او که میدونست من دنبال چه مردی هستم.
ادامه دارد...
#رهایی_از_شب
#قسمت_صد_و_دهم
کامران مقابلم بود و من باتمام غرورم ازش حلالیت میطلبیدم!
گفتم: منو ببخش که اینهمه اذیت شدی .تو اینقدر خوب بودی که هربار میبینمت از خودم متنفر میشم وعذاب وجدان میگیرم .
بازعصبی بود.یه حسی بهم میگفت داره هنوز به مسعود فکر میکنه..
گفت:با این حرفها آخرش میخوای به چی برسی؟؟!
آه کشیدم:ببخش و بگذر..همین!!
گفت:سوار شو برسونمت.
اینو گفت و خودش رفت تو ماشین نشست.
اصلا نمیشد از رفتارات کامران چیزی فهمید.
داخل ماشین بی مقدمه گفت:از اون لحظه خیلی بدم میاد...
باتعجب از آینه نگاهش کردم.
گفت: بدم میاد وقتیکه با شنیدن اسمش قیافه ت اونجوری میشه.
اون از کی حرف میزد؟؟؟
پرسیدم:تو از کی حرف میزنی؟
او با غیض گفت:حاج مهدوی!
در دلم گفتم امکان نداره که در صورتم حالتی دال بر احساساتم نسبت به حاج مهدوی وجود داشته باشه..ولی فاطمه هم میگفت پیشتر از اینها فهمیده بوده..
چیزی نگفتم! بجاش تسبیح رو در آوردم وذکر خفیه ی لااله الی الله گفتم.
او هم حرفی نزد! منو سر کوچه پیاده م کرد.
گفت: داخل نرفتم که واست حرف در نیارن..
پوزخند زدم:هه!!! اول آبروم رو میبری و با کمک یکی دیگه موقعیتم رو تو ساختمون بهم میریزی بعد میگی نگرانی واسم حرف در بیارن؟
او به سردی گفت: هنوز اون قدر نامرد نیستم.آره واقعا کامران نامرد نبود! فقط مسعود میتونست اینکار کثیف و بکنه.اما چطوری! ؟ نمیدونم.!
دنیای مسخره ای بود.تا دیروز دوستم بودند.هوامو داشتند..پناهم بودند .هرچند دروغین وبه ناروا..ولی تنهاییم رو پرمیکردن.اما از وقتی مسیرمو ازشون سوا کردم دشمنم شدند! اینه حکایت دنیا! !
خواستم پیاده شم.که انگار خواست اتمام حجت کنه.
_اگه به فکر حلالیت افتادی بهم زنگ بزن ...
این یعنی او هنوز هم به ازدواج اصرار داشت.
احساس کامران به من منطقی نبود.همونطور که احساس من به حاج مهدوی دوراز عقل بنظر میرسید.نمیدونم حکمت این اتفاقها چی بود.
پیاده شدم. صدام کرد.نگاهش کردم.
سرش رو چرخوند سمتم و نگاهی ملتمسانه و عاشقانه بهم انداخت.
دروغ گفتم! نمیدونم چرا...ولی حلالت کردم..
نمیتونم ازت متنفر باشم.تو یک جورایی تاوان گناهانم بودی! من با دل خیلیها بازی کرده بودم.حالا دارم اون خیلیها رو میفهمم.وقتی مثل یک تیکه دستمال مینداختمشون دور یک کلمه بهم میگفتن.. همونی که الان من بت میگم..
یه روزی حسرت داشتنمو میخوری...
اشکش ریخت و پاشو گذاشت رو گازو رفت..
دل و روح منم با خودش برد..
وقتی در فیلمها و داستانها میدیدم قهرمان زن قصه،یک عاشق ثابت قدم داره با خودم میگفتم خدا بده شانس.مگه میشه تو واقعیت این اتفاق بیفته؟!
حالا من قهرمان قصه بودم و یک عاشق بی منطق و مظلوم، گیرم اومده بود اما من خوشحال نبودم! دلم میخواست بمیرم ولی اون عاشقم نبود.چون او انتخابم نبود.نه اینکه حاج مهدوی انتحابم بود نه..ولی بههرحال انتخابم یک مرد با ایمان بود..کامران یکی شبیه خودم بود..شبیه مردهای جذاب توی قصه ها..من دنبال اون مردها نبودم..من دلم مرد باخدا میخواست. .
خواستم آه بکشم که یادم افتاد من در آغوش خدا هستم.تو دلم به خداگفتم:از این یکی هم سربلند عبورم بده خدا...نمیدونم راه درست کدومه!
برای فاطمه قصه اونروز رو تعریف کردم. او گفت:از کجا میدونی اون مرد با خدا کامران نیست؟! اگه از خدا چنین مردی خواستی پس بهش اعتماد کن. .
گفتم:آخه کامران. .بهت گفته بودم که نظراتش درمورد مذهب ومذهبیا چیه؟! اون نمیتونه اون مرد باشه.اون غافله..اگه من با اون بیفتم خودمم کم میارم...شاید بهم عشق بده ولی خدا رو بهم نمیده فاطمه..
فاطمه سکوت عمیقی کرد وبعد از چند لحظه حرفم رو تایید کرد..
آره راست میگی..خواستم بگم شاید تو بتونی سربه راهش کنی ولی بعد دیدم این نگاه خیلی خوش بینانست.. واقعا دلم براش میسوزه رقیه سادات..اون حتما خیلی عاشقه که با گذشت اینهمه مدت باز سراغت اومده.
خجالت زده گفتم:بنظرت چه کاری درسته؟!
فاطمه نگاه دقیقی بهم کرد.
پرسید:تو خودت دلت چی میگه؟! دوسش داری؟
فاطمه که جواب سوال منو میدونست.!چرا این سوال رو ازم پرسید؟ او که میدونست من دنبال چه مردی هستم.
ادامه دارد...
#همسرانه
با همسرتان صحبت کنید و به وی کمک کنید تا شما را بهتر بشناسند.توجه داشته باشید که اگر به همسرتان اجازه بدهید شما را بشناسد، بهتر می تواند برای رضای نگه داشتن و برآورده کردن نیازهایتان تلاش کند.
@BanooMalakeBash
با همسرتان صحبت کنید و به وی کمک کنید تا شما را بهتر بشناسند.توجه داشته باشید که اگر به همسرتان اجازه بدهید شما را بشناسد، بهتر می تواند برای رضای نگه داشتن و برآورده کردن نیازهایتان تلاش کند.
@BanooMalakeBash
#همسرانه
اگر زن مورد مهر و محبت بیشتری قرار بگیرد به شوهرش نیز محبت بیشتری میکند و در نتیجه خود را موجودی قدرتمند و موثر میبیند، زیرا عشق و علاقه و توجهی را که به آن احتیاج دارد دریافت میکند.
@BanooMalakeBash
اگر زن مورد مهر و محبت بیشتری قرار بگیرد به شوهرش نیز محبت بیشتری میکند و در نتیجه خود را موجودی قدرتمند و موثر میبیند، زیرا عشق و علاقه و توجهی را که به آن احتیاج دارد دریافت میکند.
@BanooMalakeBash
#همسرانه
رابطه عاشقانه بین زن و شوهرها، مهم ترین و ارزشمندترین دارایی یک زندگی مشترک است. بسیاری از زوج ها ادعا می کنند که همچنان عاشق یکدیگر هستند اما نمی دانند که نوع ابراز این احساس بسیار مهم است.
@BanooMalakeBash
رابطه عاشقانه بین زن و شوهرها، مهم ترین و ارزشمندترین دارایی یک زندگی مشترک است. بسیاری از زوج ها ادعا می کنند که همچنان عاشق یکدیگر هستند اما نمی دانند که نوع ابراز این احساس بسیار مهم است.
@BanooMalakeBash
#تربیت_فرزند #مادرانه
اگر وظایف زیادی را بر عهده فرزند
خود قرار دهید، معمولا کودکتان
دست پاچه شده و از انجام آنها
دلسرد میشود.
@BanooMalakeBash
اگر وظایف زیادی را بر عهده فرزند
خود قرار دهید، معمولا کودکتان
دست پاچه شده و از انجام آنها
دلسرد میشود.
@BanooMalakeBash
Forwarded from ایده
🟣 فایل اموزشی🟣👆
🛑 خیانت دیدم
بلااتکلیفم
ارزشی براش ندارم
#مینا_جهانبخش
مدرس و نویسنده
دریافت پکیج آموزشی ملکه شو 👇
@Admiin_moj
دریافت پکیج رایگان
👇👇👇
🆔 @Admiin_moj
اگر خیانت دیدی
اگر بهت توجه نمیکنه؟
اگر افسرده ای
بیا بهت یاد بدم 👇 اینجا تضمبنیه
https://t.me/+PXOLNomyw87uC-zO
.
🛑 خیانت دیدم
بلااتکلیفم
ارزشی براش ندارم
#مینا_جهانبخش
مدرس و نویسنده
دریافت پکیج آموزشی ملکه شو 👇
@Admiin_moj
دریافت پکیج رایگان
👇👇👇
🆔 @Admiin_moj
اگر خیانت دیدی
اگر بهت توجه نمیکنه؟
اگر افسرده ای
بیا بهت یاد بدم 👇 اینجا تضمبنیه
https://t.me/+PXOLNomyw87uC-zO
.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🗓۱۴۰۳/۲/۳۱
🌺ســــلام
☕️به آخـرین روز
🌺 #اردیبهشتمـاه خوش آمـدید
☕️یک روز بی نظیـر
🌺یک صبح دلنشین
☕️یک لبخنـد از ته دل
🌺یک خدای
☕️همیشه همراه
🌺با هـزار
☕️آرزوی زیبـا
🌺تقدیم لحظه هاتان
☕صبح دوشنبه تون زیبـا
🌺ســــلام
☕️به آخـرین روز
🌺 #اردیبهشتمـاه خوش آمـدید
☕️یک روز بی نظیـر
🌺یک صبح دلنشین
☕️یک لبخنـد از ته دل
🌺یک خدای
☕️همیشه همراه
🌺با هـزار
☕️آرزوی زیبـا
🌺تقدیم لحظه هاتان
☕صبح دوشنبه تون زیبـا
#همسرانه
همسر شما نیاز دارد که بداند برای شما اهمیت دارد و حتی اولویت اول زندگی شماست. اگر بتوانید چنین حسی به همسرتان بدهید، گام بزرگی برای رسیدن به صمیمیت در زندگی زناشویی تان برداشته اید.
@BanooMalakeBash
همسر شما نیاز دارد که بداند برای شما اهمیت دارد و حتی اولویت اول زندگی شماست. اگر بتوانید چنین حسی به همسرتان بدهید، گام بزرگی برای رسیدن به صمیمیت در زندگی زناشویی تان برداشته اید.
@BanooMalakeBash
#همسرانه
گاهی یک آغوش و یک بوسه پس از رسیدن زن و شوهر به هم در روز حتی بدون بهانه و مقدمه بهترین هدیه هست، چرا باید این رفتارها را از هم دریغ داشت؟!
@BanooMalakeBash
گاهی یک آغوش و یک بوسه پس از رسیدن زن و شوهر به هم در روز حتی بدون بهانه و مقدمه بهترین هدیه هست، چرا باید این رفتارها را از هم دریغ داشت؟!
@BanooMalakeBash
#همسرداری
بایداحترام همسر را حفظ کنید، باید فرزندان یاد بگیرند به مادر یا پدرشان احترام بگذارند، گاهی در میان جمع همسر شما از شما چیزی را می خواهد، با احترام سریع برای او انجام بدهید.
@BanooMalakeBash
بایداحترام همسر را حفظ کنید، باید فرزندان یاد بگیرند به مادر یا پدرشان احترام بگذارند، گاهی در میان جمع همسر شما از شما چیزی را می خواهد، با احترام سریع برای او انجام بدهید.
@BanooMalakeBash
#تربیت_فرزند #مادرنه
اگر فرزند شما برای انجام وظایف
خود و برخورداری از یک سطح
هشیاری مطلوب، نیاز به محرکهای بیرونی دارد، سعی کنید برای وی محیطی پویا ایجاد کنید.
@BanooMalakeBash
اگر فرزند شما برای انجام وظایف
خود و برخورداری از یک سطح
هشیاری مطلوب، نیاز به محرکهای بیرونی دارد، سعی کنید برای وی محیطی پویا ایجاد کنید.
@BanooMalakeBash