زن زیرک و دانااااا 👆
پکیج زنان هیما پر قدرتترین پکیج روابط
#مینا_جهانبخش
مدرس و نویسنده
مدیر موسسه تحول درون
🔰🔰 پکیج رایگان👇
@Admiin_moj
دریافت پکیج رایگان 👆
.
🛑💫بیش از ۴۵۰ فایل دیگه اینجا گوش کن
👇👇👇
https://t.me/+PXOLNomyw87uC-zO
پکیج زنان هیما پر قدرتترین پکیج روابط
#مینا_جهانبخش
مدرس و نویسنده
مدیر موسسه تحول درون
🔰🔰 پکیج رایگان👇
@Admiin_moj
دریافت پکیج رایگان 👆
.
🛑💫بیش از ۴۵۰ فایل دیگه اینجا گوش کن
👇👇👇
https://t.me/+PXOLNomyw87uC-zO
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹سلام صبحتون بخیر🌹
🗓۱۴۰۳/۳/۳۱
امروزتون مبارک🌺☀️
سرتـون سـبــز🌸🌼
لبــتون گـــل🌺☀
چشماتون نور🌸🌼
کامتون عسل🌺☀
لحنتون مهر🌸🌼
حرفاتون غزل🌺☀
حستون عشق🌸🌼
دلتــون گــرم🌺☀
لبتون خـندان🌸🌼
حالتون خـوب🌺☀
خوب، خوب🌸🌼
منبع پست های انگیزشی و انرژی مثبت
@SOBHbe
🗓۱۴۰۳/۳/۳۱
امروزتون مبارک🌺☀️
سرتـون سـبــز🌸🌼
لبــتون گـــل🌺☀
چشماتون نور🌸🌼
کامتون عسل🌺☀
لحنتون مهر🌸🌼
حرفاتون غزل🌺☀
حستون عشق🌸🌼
دلتــون گــرم🌺☀
لبتون خـندان🌸🌼
حالتون خـوب🌺☀
خوب، خوب🌸🌼
منبع پست های انگیزشی و انرژی مثبت
@SOBHbe
#همسرانه
دریچه ورود به قلب
محبت و احترام از مقوله نور و حرارت است و ابتدا کانون شروع آن را که یک قلب لطیف و پاک است روشن
و گرم میکند.
@BanooMalakeBash
دریچه ورود به قلب
محبت و احترام از مقوله نور و حرارت است و ابتدا کانون شروع آن را که یک قلب لطیف و پاک است روشن
و گرم میکند.
@BanooMalakeBash
#همسرانه
دوست داشتن کسی یعنی احساساتتان را به او وصل کنید. یعنی در شادی اش سهم باشید و برای اینکه بتواند با درد و غصه هایش کنار بیاید از قدرت خودتان به او بدهد.
@BanooMalakeBash
دوست داشتن کسی یعنی احساساتتان را به او وصل کنید. یعنی در شادی اش سهم باشید و برای اینکه بتواند با درد و غصه هایش کنار بیاید از قدرت خودتان به او بدهد.
@BanooMalakeBash
#همسرانه
زنها قدرت معنوی بالایی دارند . یکی از دلایلی که مردها زنها را به واسطه آن تحسین میکنند، ارتباط معنوی عمیقی است که میتوانند در طول زندگیشان برقرار کنند. آنها به خاطر به کار بردن این قدرت معنوی با کمک کردن به دیگران، احترام همه را جلب میکنند.
@BanooMalakeBash
زنها قدرت معنوی بالایی دارند . یکی از دلایلی که مردها زنها را به واسطه آن تحسین میکنند، ارتباط معنوی عمیقی است که میتوانند در طول زندگیشان برقرار کنند. آنها به خاطر به کار بردن این قدرت معنوی با کمک کردن به دیگران، احترام همه را جلب میکنند.
@BanooMalakeBash
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر امروز برای فرزندتان وقت نگذارید ...
فردا دیگران وقتش را پر خواهند کرد ...
@BanooMalakeBash
فردا دیگران وقتش را پر خواهند کرد ...
@BanooMalakeBash
#همسرانه
وقتی زن و شوهر بههم توجه و برای حل مشکل همدیگر را تشویق و همراهی کنند و تا زمان حصول نتیجه دست از تلاش برندارند دنیای آنها پر از طراوت و نشاط و محبت میشود.
@BanooMalakeBash
وقتی زن و شوهر بههم توجه و برای حل مشکل همدیگر را تشویق و همراهی کنند و تا زمان حصول نتیجه دست از تلاش برندارند دنیای آنها پر از طراوت و نشاط و محبت میشود.
@BanooMalakeBash
#همسرانه
مدیریت زن در زندگی زناشویی
هر زنی دوست دارد به بهترین نحو زندگی زناشوییاش را مدیریت کند تا بتواند زندگی خوبی برای خود و همسرش مهیا کند؛
@BanooMalakeBash
مدیریت زن در زندگی زناشویی
هر زنی دوست دارد به بهترین نحو زندگی زناشوییاش را مدیریت کند تا بتواند زندگی خوبی برای خود و همسرش مهیا کند؛
@BanooMalakeBash
#همسرانه
باید مرد زندگی را به گونهای اداره کرد و به او جهت داد که هم در راه زندگی همراه باشد و هم احساس نکند در زندگی هیچ حقی ندارد و همسرش تمام امور را به دست گرفته است.
@BanooMalakeBash
باید مرد زندگی را به گونهای اداره کرد و به او جهت داد که هم در راه زندگی همراه باشد و هم احساس نکند در زندگی هیچ حقی ندارد و همسرش تمام امور را به دست گرفته است.
@BanooMalakeBash
#همسرانه
زنها باهوشترند. زنها درک و منطقی دارند که مردها از آن بیبهرهاند. بااینکه اندازهگیری هوش، کار دشواری است اما خیلی راحت میتوانیم بگوییم که بینش و درک زنان نسبت به مسائل مختلف فراتر از مردان است.
@BanooMalakeBash
زنها باهوشترند. زنها درک و منطقی دارند که مردها از آن بیبهرهاند. بااینکه اندازهگیری هوش، کار دشواری است اما خیلی راحت میتوانیم بگوییم که بینش و درک زنان نسبت به مسائل مختلف فراتر از مردان است.
@BanooMalakeBash
💦🌷💦🌷💦🌷💦🌷💦
#رهایی_از_شب
#قسمت_صد_و_چهلم
من و او تا ساعتها کنار در نشسته بودیم و بی توجه به گذر زمان صحبت میکردیم وپرده از رازها برمیداشتیم!
نوبت او شد.
پرسید:واقعا خود الهام خاتون بهتون گفتن تسبیح و از من بگیرید؟؟
من اونچه که در خواب دیده بودم رو تعریف کردم و منتظر عکس العملش شدم!
او چشمهایش پر از اشک شد و با آهی عمیق گفت:تا چند شب کارم شده بود گریه..بدون اون تسبیح انگار یه چیزی کم داشتم.
تسبیح رو از گردنم در آوردم و در حالیکه روی سینه ام میگذاشتم گفتم:درکتون میکنم! ظاهرا یک تسبیحه ولی انگار هر دونه از این مهره ها متصل به روح الهامه.من خیلی با اون مانوسم.
راستش اون شب که نسیم اینجا اومد و اون زدو خورد پیش اومد بیشتر از اینکه اتفاقات آزارم بده پاره شدن تسبیح اذیتم میکرد.
او با تعجب پرسید:تسبیح پاره شده بود؟!
سرم رو با تاسف تکون دادم وگفتم:بله..من دوباره اونها رو به نخ وصل کردم..البته یک مهره ش کمه.
او خندید:حالا یک صلوات کمتر نفرستید!
حالا من هم میتونستم با خیال راحت او را عاشقانه نگاه کنم.
گفتم:اون شب و شب دعوا در مسجد بدترین شب زندگی من بود ولی هر دوشب پایان خوبی با شما داشت.
او پرسید:راستی شما که خونت سند داشت.پس چرا تو بازداشتگاه موندی؟! نکنه میخواستید ما رو نصفه شبی زابراه کنید؟
من بلند خندیدم و گفتم:اگر میشد حتما این کارو میکردم..ولی سند تو صندوق امانات بانک بود و در اون وقت شب بهش دسترسی نداشتم.البته واقعا از این بابت مدیون بانکم..
او آهی کشید و به نقطه ای خیره شد.انگار داشت به چیزی فکر میکرد.
پرسیدم:به جی فکر میکنید؟
گفت:به الهااام و خوابی که ازش دیدید.شما میفرمایید منظورش در خواب از کسی که سختی کشیده آقاتون بوده ولی من شک ندارم او مرادش من بودم.
با تعجب نگاهش کردم.
او لبخند رضایتمندانه ای زد و گفت: الهام برای
این دنیا نبود!! او هم یک هدیه از جانب خدا بود برای سربه راه کردن من!
چشمام از حدقه بیرون زد!!
حاج کمیل شما به این خوبی..به این پاکی..مگه میشه سر به راه نبوده باشید؟!
او آه کشید و به نقطه ای خیره شد.
دلم میخواست علت این سوالش رو بپرسم ولی میدونستم درست نیست. چون اعتراف به گناه خودش گناه بود.این چیزی بود که در این یکسال ازفاطمه آموخته بودم.
صحبتهای ما دونفرتا سحر طول کشید.
نزدیک اذان صبح باهم به مسجد محله ی قدیمی رفتیم.
نماز رو به اقامت او خواندم! همیشه پشت مردی قامت میبستم که هیچ چیز از او نمیدانستم فقط بدون هیچ توجیهی دیوانه وار دوستش داشتم اما حالا میدانستم که او بعد از خدا و ایمه معصومین تنها مقتدای من در زندگیست.
در اون لحظات اولیه ی صبح با نهایت وجودم از خدا خواستم که این عشق ومحبت رو از دلم نگیرد وشرمنده ی اعتماد حاج کمیل نشم.
دراون لحظات آرزو کردم برای تمام دختران سرزمینم که همانند من حاج کمیل های عمامه به سر و بی عمامه در سر راهشون قرار بگیرد و اونها مثل من طعم خوشبختی و امنیت رو بچشند!
و دعا کردم خدا به همه ی رقیه سادات ها، طعم مهربان و مطمئن آغوش خودش رو بچشاند.
اون روز فکر کردم دیگه تمام سختیها به پایان رسید و از حالا به بعد زندگی روی خوشش رو نشونم میده اما لحظه لحظه ی زندگی پره از اتفاقهای بد وخوب!
حالا که دارم فکر میکنم مزه ی زندگی به همین ترکیب غم ها وشادیهاو آرامش و سختیهاست.
همین معجون بی نظیره که نشون میده چقدر پای قول وقرارهامون با خدا وخودمون هستیم.
بعد از نامزدی،کم کم پچ پچ ها شروع شد.
حرفهای زیادی از جانب عده ای به گوشمون میرسید.
همه ی اونهایی که بعد از دعوای اون شب مسجد و صحبتهای حاج مهدوی در روز بعدش لاجرم سکوت کرده بودند با شنیدن این خبر دست به دامن قضاوت و تهمت شدند وحتی دیگر به مسجد نمیومدند چون حاج کمیل پاک و اهورایی من رو به امامت وبندگی قبول نداشتند!!
اون روزها دوباره روحم پرازتلاطم و نا آرومی شد. احساس گناه میکردم.چون اگر من در گذشته گناهکار نبودم هرگز این حرفها و تهمتها در مسجد نمیپیچید و قلب پاک و خدایی مرد زندگیم نمیشکست.اگرچه او برعکس من خیلی آروم بود.
چندباری به او گفتم:عقد رو فسخ کنیم تا خط بطلان بکشیم به همه ی این تهمت ها.ولی او میخندید و میگفت: اون وقت هم همان عده میگن از روی شهوات نفسانی این دختر یتیم رو گرفت و با احساساتش بازی کرد...
بعد در مقابل نگرانی من میخندید و هربار تکرار میکرد: رقیه سادات خانوم..همان که گفتم فقط رضایت خدااا.خدا داره امتحانمون میکنه.میخواد ببینه من موقعیتم برام مهم تره یا حرف مردم.بزار این جماعت هرچی دلشون میخواد بگن.همون که اون بالاسریه ازمون راضی و خشنود باشه کافیه..
و من مدام این حرفها رو در ذهنم مرور میکردم تا تمرین بندگی کنم..
ادامه دارد...
#رهایی_از_شب
#قسمت_صد_و_چهلم
من و او تا ساعتها کنار در نشسته بودیم و بی توجه به گذر زمان صحبت میکردیم وپرده از رازها برمیداشتیم!
نوبت او شد.
پرسید:واقعا خود الهام خاتون بهتون گفتن تسبیح و از من بگیرید؟؟
من اونچه که در خواب دیده بودم رو تعریف کردم و منتظر عکس العملش شدم!
او چشمهایش پر از اشک شد و با آهی عمیق گفت:تا چند شب کارم شده بود گریه..بدون اون تسبیح انگار یه چیزی کم داشتم.
تسبیح رو از گردنم در آوردم و در حالیکه روی سینه ام میگذاشتم گفتم:درکتون میکنم! ظاهرا یک تسبیحه ولی انگار هر دونه از این مهره ها متصل به روح الهامه.من خیلی با اون مانوسم.
راستش اون شب که نسیم اینجا اومد و اون زدو خورد پیش اومد بیشتر از اینکه اتفاقات آزارم بده پاره شدن تسبیح اذیتم میکرد.
او با تعجب پرسید:تسبیح پاره شده بود؟!
سرم رو با تاسف تکون دادم وگفتم:بله..من دوباره اونها رو به نخ وصل کردم..البته یک مهره ش کمه.
او خندید:حالا یک صلوات کمتر نفرستید!
حالا من هم میتونستم با خیال راحت او را عاشقانه نگاه کنم.
گفتم:اون شب و شب دعوا در مسجد بدترین شب زندگی من بود ولی هر دوشب پایان خوبی با شما داشت.
او پرسید:راستی شما که خونت سند داشت.پس چرا تو بازداشتگاه موندی؟! نکنه میخواستید ما رو نصفه شبی زابراه کنید؟
من بلند خندیدم و گفتم:اگر میشد حتما این کارو میکردم..ولی سند تو صندوق امانات بانک بود و در اون وقت شب بهش دسترسی نداشتم.البته واقعا از این بابت مدیون بانکم..
او آهی کشید و به نقطه ای خیره شد.انگار داشت به چیزی فکر میکرد.
پرسیدم:به جی فکر میکنید؟
گفت:به الهااام و خوابی که ازش دیدید.شما میفرمایید منظورش در خواب از کسی که سختی کشیده آقاتون بوده ولی من شک ندارم او مرادش من بودم.
با تعجب نگاهش کردم.
او لبخند رضایتمندانه ای زد و گفت: الهام برای
این دنیا نبود!! او هم یک هدیه از جانب خدا بود برای سربه راه کردن من!
چشمام از حدقه بیرون زد!!
حاج کمیل شما به این خوبی..به این پاکی..مگه میشه سر به راه نبوده باشید؟!
او آه کشید و به نقطه ای خیره شد.
دلم میخواست علت این سوالش رو بپرسم ولی میدونستم درست نیست. چون اعتراف به گناه خودش گناه بود.این چیزی بود که در این یکسال ازفاطمه آموخته بودم.
صحبتهای ما دونفرتا سحر طول کشید.
نزدیک اذان صبح باهم به مسجد محله ی قدیمی رفتیم.
نماز رو به اقامت او خواندم! همیشه پشت مردی قامت میبستم که هیچ چیز از او نمیدانستم فقط بدون هیچ توجیهی دیوانه وار دوستش داشتم اما حالا میدانستم که او بعد از خدا و ایمه معصومین تنها مقتدای من در زندگیست.
در اون لحظات اولیه ی صبح با نهایت وجودم از خدا خواستم که این عشق ومحبت رو از دلم نگیرد وشرمنده ی اعتماد حاج کمیل نشم.
دراون لحظات آرزو کردم برای تمام دختران سرزمینم که همانند من حاج کمیل های عمامه به سر و بی عمامه در سر راهشون قرار بگیرد و اونها مثل من طعم خوشبختی و امنیت رو بچشند!
و دعا کردم خدا به همه ی رقیه سادات ها، طعم مهربان و مطمئن آغوش خودش رو بچشاند.
اون روز فکر کردم دیگه تمام سختیها به پایان رسید و از حالا به بعد زندگی روی خوشش رو نشونم میده اما لحظه لحظه ی زندگی پره از اتفاقهای بد وخوب!
حالا که دارم فکر میکنم مزه ی زندگی به همین ترکیب غم ها وشادیهاو آرامش و سختیهاست.
همین معجون بی نظیره که نشون میده چقدر پای قول وقرارهامون با خدا وخودمون هستیم.
بعد از نامزدی،کم کم پچ پچ ها شروع شد.
حرفهای زیادی از جانب عده ای به گوشمون میرسید.
همه ی اونهایی که بعد از دعوای اون شب مسجد و صحبتهای حاج مهدوی در روز بعدش لاجرم سکوت کرده بودند با شنیدن این خبر دست به دامن قضاوت و تهمت شدند وحتی دیگر به مسجد نمیومدند چون حاج کمیل پاک و اهورایی من رو به امامت وبندگی قبول نداشتند!!
اون روزها دوباره روحم پرازتلاطم و نا آرومی شد. احساس گناه میکردم.چون اگر من در گذشته گناهکار نبودم هرگز این حرفها و تهمتها در مسجد نمیپیچید و قلب پاک و خدایی مرد زندگیم نمیشکست.اگرچه او برعکس من خیلی آروم بود.
چندباری به او گفتم:عقد رو فسخ کنیم تا خط بطلان بکشیم به همه ی این تهمت ها.ولی او میخندید و میگفت: اون وقت هم همان عده میگن از روی شهوات نفسانی این دختر یتیم رو گرفت و با احساساتش بازی کرد...
بعد در مقابل نگرانی من میخندید و هربار تکرار میکرد: رقیه سادات خانوم..همان که گفتم فقط رضایت خدااا.خدا داره امتحانمون میکنه.میخواد ببینه من موقعیتم برام مهم تره یا حرف مردم.بزار این جماعت هرچی دلشون میخواد بگن.همون که اون بالاسریه ازمون راضی و خشنود باشه کافیه..
و من مدام این حرفها رو در ذهنم مرور میکردم تا تمرین بندگی کنم..
ادامه دارد...
بهتر است در خانه اسباب بازى مخصوص
مهمان هم داشته باشيد تا از اين طريق به كودكتان كمك كنيد تا نگران اسباب بازى محبوبش نباشد.
@BanooMalakeBash
مهمان هم داشته باشيد تا از اين طريق به كودكتان كمك كنيد تا نگران اسباب بازى محبوبش نباشد.
@BanooMalakeBash
#همسرانه
زن اگر شوهرش را از تشنگیهای جنسی با رفتار و بیان شیرین و با عرضهی مرتب خود به او سیراب کند و غیرت مردانگی او را زیر سؤال نبرد و تحقیر نکند و بداند چگونه از یک مرد به ظاهر خشن و بیمنطق شوهری رویایی بسازد قطعاً بهسرعت نتیجهی تغییر برخوردهای اشتباه قبلی خود را خواهد دید.
@BanooMalakeBash
زن اگر شوهرش را از تشنگیهای جنسی با رفتار و بیان شیرین و با عرضهی مرتب خود به او سیراب کند و غیرت مردانگی او را زیر سؤال نبرد و تحقیر نکند و بداند چگونه از یک مرد به ظاهر خشن و بیمنطق شوهری رویایی بسازد قطعاً بهسرعت نتیجهی تغییر برخوردهای اشتباه قبلی خود را خواهد دید.
@BanooMalakeBash
#تربیت_فرزند
#مادرانه
اجازه ندهید فرزندتان حداقل یك ساعت قبل از ساعت خواب از كامپیوتر استفاده كند یا تلویزیون ببیند، زیرا اینگونه فعالیتها میتواند هیجان كاذب ایجاد كند كه منجر به اختلال در خواب میشود.
@BanooMalakeBash
#مادرانه
اجازه ندهید فرزندتان حداقل یك ساعت قبل از ساعت خواب از كامپیوتر استفاده كند یا تلویزیون ببیند، زیرا اینگونه فعالیتها میتواند هیجان كاذب ایجاد كند كه منجر به اختلال در خواب میشود.
@BanooMalakeBash
زن دلبر و دلرباااااااا👆
پکیج زنان هیما پر قدرتترین پکیج روابط
#مینا_جهانبخش
مدرس و نویسنده
مدیر موسسه تحول درون
🔰🔰 پکیج رایگان👇
@Admiin_moj
دریافت پکیج رایگان 👆
.
🛑💫بیش از ۴۵۰ فایل دیگه اینجا گوش کن
👇👇👇
https://t.me/+PXOLNomyw87uC-zO
پکیج زنان هیما پر قدرتترین پکیج روابط
#مینا_جهانبخش
مدرس و نویسنده
مدیر موسسه تحول درون
🔰🔰 پکیج رایگان👇
@Admiin_moj
دریافت پکیج رایگان 👆
.
🛑💫بیش از ۴۵۰ فایل دیگه اینجا گوش کن
👇👇👇
https://t.me/+PXOLNomyw87uC-zO
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🗓۱۴۰۳/۴/۱
🌷سلام صبحتون در پناه خدا
🌸همیشه به کسی تکیه کن
🌷که به هیچکس تکیه نداده
🌸و اون کسی نیست جز خدا
🌷خدایا دوستت دارم
آرامشبخشترین کانال انرژی مثبت در جهان
@SOBHbe
🌷سلام صبحتون در پناه خدا
🌸همیشه به کسی تکیه کن
🌷که به هیچکس تکیه نداده
🌸و اون کسی نیست جز خدا
🌷خدایا دوستت دارم
آرامشبخشترین کانال انرژی مثبت در جهان
@SOBHbe
#همسرانه
زمانی که باهمسرتان صحبت می کنید ویا او صحبت می نماید ( به خصوص زن ) با نگاه به همسرتان ، امنیت وآرامش ومقبولیت ، ومهم تر ازهمه « عشق » و« محبت » خود را به او منتقل نمایید .
@BanooMalakeBash
زمانی که باهمسرتان صحبت می کنید ویا او صحبت می نماید ( به خصوص زن ) با نگاه به همسرتان ، امنیت وآرامش ومقبولیت ، ومهم تر ازهمه « عشق » و« محبت » خود را به او منتقل نمایید .
@BanooMalakeBash
آرامش را از كودكان بیاموزید !
ببینید كه چگونه …
در همان لحظه ای كه هستند ،
زندگی می كنند و لذت می برند..
@BanooMalakeBash
ببینید كه چگونه …
در همان لحظه ای كه هستند ،
زندگی می كنند و لذت می برند..
@BanooMalakeBash
#همسرانه
پیامبر اسلام (ص) ، نگاه محبت آمیز به همسر را یکی از وسایل جلب « رحمت خدای رحمان ، بیان می کند :
@BanooMalakeBash
پیامبر اسلام (ص) ، نگاه محبت آمیز به همسر را یکی از وسایل جلب « رحمت خدای رحمان ، بیان می کند :
@BanooMalakeBash