👑 بانو ،ملکه باش 👑
15.8K subscribers
23.1K photos
2.87K videos
80 files
7.49K links
💜مَاشَاَاللهُ لَاحَوْلَ وَلَاقُوَّةَإِلَّابِالله💜

@Adelizahek




تعرفه تبلیغات در کانال بانو ملکه باش
👇
@tabadolasan
Download Telegram
#همسرانه
#آقایان

برای خوشحال کردن خود و همسرتان برنامه داشته باشید و زمانی را به عنوان یک زن و شوهر برای هم اختصاص دهید.



‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌
@BanooMalakeBash
#همسرانه

یادتان باشد تعریف از همسر و زحمات او نزد بقیه و زمانی که همسرتان هم صحبت های شما را می شنود، می تواند اثری شگفت انگیز بر روی او داشته باشد.



‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌
@BanooMalakeBash
#همسرانه

شنیدن خنده‌هایتان همسرتان را غرق در لذت می‌کند چون خیلی دوست دارد که همیشه شما را شاد و خندان ببیند. هر کاری از دستش بربیاید برای خندیدن شما انجام می‌دهد.


‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌
@BanooMalakeBash
💦💜💜💜💜💜💜💜💦


#رهایی_از_شب
#قسمت_صد_و_بیست

چند دقیقه ی بعد نسیم وارد آشپزخونه شد.انگار نه انگار که او همون دختری بود که تا ساعتی قبل اشک میریخت.دنبال راهی بود تا درخواستش رو مطرح کنه.بالاخره بعد از کمی این پا اون پا کردن گفت: میتونم سیگار بکشم؟ سرم درد میکنه!
خودمو مشغول پوست کندن سیب زمینی کردم و به سردی پاسخ دادم:جوابمو میدونی! من حساسیت دارم!
گفت:پس چیکار کنم؟
نگاه تندی بهش انداختم:هروقت رفتی از این جا بیرون ،میتونی بکشی.
او یک صندلی رو از زیر میز بیرون کشید و با دلخوری گفت: یعنی داری از خونت بیرونم میکنی؟
گوشیم زنگ خورد .
چاقو رو روی میز انداختم و آشپزخونه رو ترک کردم.گوشیم توی کیفم بود.پشت خط فاطمه بود.چون حالاتم رو میشناخت وقت خداحافظی نگرانم شده بود ومیخواست بدونه در چه حالی هستم.
مطمئن بودم نسیم گوشهاشو تیز کرده تا ببینه من با کی حرف میزنم.معذب بودم.گفتم:خوبم.ممنون.فردا باهم صحبت میکنیم.کاری نداری؟
فاطمه فهمید که مثل همیشه نیستم. با تردید خداحافظی کرد.با خودم گفتم فردا براش تعریف میکنم چیشده.
وقتی سرم رو برگردوندم نسیم پشت سرم بود.گوشی رو روی مبل انداختم و نگاهش کردم.
پرسید:کی بود این وقت شب که حالتو میپرسید؟
یعنی هنوز نمیخواست باور کنه که من نمیخوام با اوصمیمیتی داشته باشم چه برسه به اینکه با او درباره ی مسایل شخصیم وارد گفتگو بشم!
لبم رو گزیدم و به آشپزخونه برگشتم.
او تکیه زد به اوپن و با لحنی مظلومانه گفت: نمیخوای تمومش کنی؟! همه ی کسایی که باخدا میشن اینقدر کینه ای هستن؟!
بی اونکه نگاهش کنم چشم دوختم به خلالهای سیب زمینی و گفتم:بستگی داره که طرف مقابلت چه بلایی سرت آورده باشه..خودتم خوب میدونی اگه اینجایی فقط به این دلیله که من کینه ای نیستم..ولی این به این معنا نیست
که بتونم ببخشمت وبخوام باهات دوستیمو از سر بگیرم.
او با ادا واطوارهای خاص خودش، نزدیکم اومد و دست به سینه گفت: عهه پس چطور منو راه دادی خونت؟! تو مهربونتر از این حرفایی که منو بخاطر یک بگو مگوی ساده بیخیال شی..من وتو رفیق چندین ساله ایم..هم من بهت احتیاج دارم هم تو..
سیب زمینی وچاقو رو پرت کردم تو سبد و با عصبانیت گفتم:  یک بگو مگوی ساده؟ !!! تو منو چی فرض کردی؟؟ تو واون مسعود لعنتی بخاطر اینکه راهمو ازتون سوا کردم و دیگه نخواستم توی بازیهای کثیفتون باشم آبرو وحیثیت منو همه جا بردید..در موردم کلی دروغ سرهم کردید..حالا اینجا واستادی میگی یک بگو مگوی ساده؟!
او صورتش رنگ باخت.آب دهانش رو قورت داد و گفت:چرا زر مفت میزنی؟ مگه ما از اوناشیم؟!
بلندشدم ومقابلش با خشم ونفرت ایستادم.
_اتفاقا در این یک مورد خاص بله. شما از اوناشید..فکر نکن خبر ندارم که چیا به مهری پشت سرم گفتی..و شک نکن چوب این کارتم میخوری..
اون داد زد:چرا حرف بیخودی میزنی؟! من با اون مهری درب وداغون چیکار دارم آخه؟!
وبعد بدون اینکه دلیل موجهی برای عصبانیتش داشته باشه هلم داد و با حرص گفت:خانوم مومن با خدا تهمت نزن.
من هم متقابلا ضربه ای به روی سینه اش زدم و گفتم:بهتره خفه شی نسیم..من تو و اون مسعود خدانشناسو خوب میشناسم.. فقط دلم براتون میسوزه که موفق نشدید به خواسته تون برسید.چون من عزیزتر شدم..

او همیشه اهل تلافی بود..دوباره ضربه ی محکم تری به قفسه ی سینه ام زدو عین دیوونه ها عربده کشید: برو روانی خل وچل!!! همیشه تو توهم یک توطئه ای!
دردم گرفت. .
سیلی محکمی روی صورتش زدم وگفتم:تو داری عین دیوونه ها عربده میکشی اون وقت من روانی ام؟! تو هزار ویکی آت و آشغال تو اون سیگارت میریزی دود میکنی اون وقت من توهم میزنم دختره ی بی قید وبند لا ابالی؟!؟!
چشمهاش مثل شراره های آتش سرخ و وحشتناک شد .
به سمتم حمله کرد و تا میتونست کتکم زد.چقدر زورش زیاد بود.انگار خماری دیوونه اش کرده بود.شدت ضرباتش اینقدر محکم بود که افتادم.سرم به پایه میز خورد..سوزش بدی توی سرم پیچید وبیحال شدم..
بیحالیم وحشی ترش کرد.نشست روی سینه ام و بجای اون یک سیلی چند مشت حواله ی صورتم کرد و گفت:دفعه ی آخرت باشه به من بگی روانی فهمیدی؟؟؟؟ خودت میدونی من روانی ام پس حواست به حرف زدنت باشه..
صورتم بی حس شده بود ..
میتونستم منم بهش حمله کنم و کتکش بزنم.ولی او به جنون رسیده بود و اگر تحریکش میکردم ممکن بود اتفاق بدی بیفته!
با کل توانم گفتم:گمشو از خونه من بیرون.
او در حالیکه از روی سینه ام بلند میشد دستش رو گره زد به تسبیح دور گردنم و اونو محکم کشید..
دانه های تسبیح پخش زمین شد..
دانه های تسبیح نه..تکه های روحم بود که روی زمین میغلتید..
این اتفاق اینقدر ناگوار بود که درد سرم رو فراموش کردم! خشم وعصبانیت به بازوهام توان داد.او درچشمهای من رد خشم و دید...

ادامه دارد...
💦💜💜💜💜💜💜💜💦
#همسرانه
#مردهایی_که_در_بوسیدن_مهارت_دارند

هر بوسه عاشقانه که بر لبان همسرتان میزنید می تواند به مانند پیامی پرقدرت بر قلب همسرتان فرود می آید و او را شعله ور سازد.



‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌
@BanooMalakeBash
#همسرانه

جمله «دوستت دارم» اگر زمانی که با همسرتان چشم در چشم هستید، به زبان‌تان بیاید، عمق نگاه، به اندازه همان کلمات، کار خودش را می‌کند.



‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌
@BanooMalakeBash
#همسرانه

وقتی می‌خواهید عشق خود را با همسرتان به اشتراک بگذارید، به چشم‌هایش نگاه کنید.



‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌
@BanooMalakeBash
رگ‌ خواب مرد 👆

#فایل_اموزشی_مهم

#مینا_جهانبخش
مدرس و نویسنده
مدیر موسسه تحول درون‌

۹۹ نشانه رابطه ناسالم 👇
https://t.me/+PXOLNomyw87uC-zO

❤️دریافت پکیج رایگان
👇👇
@Admiin_moj

ملکه شو و زنان آلفا ☝️

ورود به گروه 7800 نفری روابط👇
@Admiin_moj
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌷سلام به شنبه ۱۲ خرداد خوش آمدید🌷

🌸شنبه مبارک🌸
🌺سرتون سبز🌺
🌼لبتون گـــل🌼
🌸چشماتون نور🌸
🌺کامتون عسل🌺
🌼لحنتون مهر🌼
🌸حرفاتون غزل🌸
🌺حستون عشق🌺
🌼دلتــون گــرم🌼
🌸لبتون خندان🌸
🌺حالتون خوب🌺
🌼خوب، خوب🌼

🌹هفته‌ی زیبای شما عزیزان به خیر و شادی🌹
#همسرانه

آقایونی که نمی خواهند احساساتشان را با کلمات عاشقانه در حین رابطه جنسی بیان کنند، به این نکته دقت کنند که بیان احساسات عاشقانه در قبل، هنگام و بعد از نزدیکی به زن احساس محبوبیت و امنیت می دهد.


‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌
@BanooMalakeBash
#همسرانه

زن ها چون جزئی نگرند، دوست دارند مردها به جزئیات در محیط خانواده توجه کنند. مثلاً نظافت خانه، تغییر دکراسیون، طبخ غذاهای باب طبع آقا، پوشش و آرایش زن. آرام بودن محیط خانواده.تشکر از همسر عامل ایجاد رضایت درونی در زنان وانگیزه ای برای ادامه ی این
نوع رفتارهاست.


‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌
@BanooMalakeBash
#تربیت_فرزند
#مادرنمونه

وقتی كه كودكان از نظر روحی و عاطفی احساس ناراحتی می‌كنند، وقتی كه كودك عصبانی می‌شود، غمگین و ناراحت است و احساس می‌كند رابطه‌اش با یكی از والدین یا هر دوی آنها دیگر مثل سابق نیست.



‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌
@BanooMalakeBash
#همسرانه

یک مرد در کارهای مهم مربوط به زندگی مشترکش مثل خرید منزل، خودرو و ... از همسرش مشورت می گیرد، کاری می کند که توجه همسرش را به خودش بیشتر کند در این صورت مهر و محبت بین آنها هم بیشتر می شود و در نهایت با هم صمیمانه تر رفتار می کنند.



‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌
@BanooMalakeBash
ویژگی مرد زندگی👆

#فایل_اموزشی_مهم

#مینا_جهانبخش
مدرس و نویسنده
مدیر موسسه تحول درون


۹۹ نشانه رابطه ناسالم 👇
https://t.me/+PXOLNomyw87uC-zO

❤️دریافت پکیج رایگان
👇👇
@Admiin_moj

ملکه شو و زنان آلفا ☝️

ورود به گروه 7800 نفری روابط👇
@Admiin_moj
#تربیت_فرزند
#مادروپدرنمونه

كودكان نیز درست همانند ما وقتی كه به خاطر كارها و رفتارهای درست‌شان مورد تشویق قرار می‌گیرند و حتی به آنها جایزه داده می‌شود، احساس می‌كنند به خانواده‌شان بیشتر تعلق دارند و برای اطرافیان‌شان مهم هستند.


‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌
@BanooMalakeBash
💦💜🍃💦💜🍃💦💜🍃


#رهایی_از_شب
#ف_مقیمی
#قسمت_صد_و_بیست_و_یکم

با تمام قدرت ازجا بلند شدم و بهش حمله کردم.درگیری سختی بینمون ایجادشد..او موهای بلندم رو مثل کلافی در دست گرفته بود و به اطراف میکشید تا نتونم بهش آسیبی برسونم.همه ی زورم رو جمع کردم و صورتش رو چنگ کشیدم و در حالیکه یقه ی لباسش رو گرفته بودم به سمت درب خانه کشوندم..چسبوندمش به در و با آرنجم زیر گلوش رو فشار دادم..حالا اونی که به جنون رسیده بود من بودم..
با صدای دورگه ام گفتم:بخاطر اینکارت بد میبینی کثافت...گمشو از خونم بیرون وگرنه زنگ میزنم پلیس بیاد جمعت کنه از این ساختمون..
او در میان تقلاهاش منو هلم داد به گوشه ای و نفس زنان گفت:بهت نشون میدم که کی بد می‌بینه. دختره ی ...(فحش های زشت ناموسی)
خوب کردم به مهری و بقیه گفتم..حالا که با این کار عزیز میشی عزیزترت میکنم..
از روی چوب لباسی روسری ومانتوش رو برداشت و همونطور که اونها رو تنش میکرد در وباز کرد و از خونه خارج شد..
صدای مشاجره او با اشخاصی بلند شد.گوشم رو تیز کردم.همسایه ها پشت در ایستاده بودند و صدای نزاع و دعوای ما رو شنیده بودند.من اینقدر نفس کم آورده بودم که نمیتونستم خودم رو پشت در برسونم ولی میشنیدم که همسایه ها خطاب به ما دونفر شکایت میکنند وحرف از پلیس میزنند..
نسیم درجواب یک نفرشون که پرسید کجا؟ با لحنی لات و عصبی گفت:تو روسننه برو کنار باد بیاد درااااز...صدای همهمه میومد.هرکسی یک چیزی به نسیم میگفت ونسیم جیغ میکشید برید گمشید اونور...گم شید تا خودمو از پله ها پایین ننداختم..
خدایا داشت چه اتفاقی می افتاد؟ صدای ضرب وشتم میومد..مطمئن بودم نسیم آغازگر دعوا بوده. .در باز بود و میترسیدم اونها به داخل سرک بکشند ومنو بی حجاب ببینند.پایه های مبل رو گرفتم و به سختی خودم رو به چوب لباسی پست در رسوندم.چادر سرم کردم و با کلی شرمندگی اونها رو از پشت در نگاه کردم.نسیم و یکی از مردها با هم درگیرشده بودند.نسیم جیغ میکشید وفحشهای بد میداد.دویدم سمتش.
رو به همسایه ها گفتم: تو روخدا بیخیال شین این دیوونست.کار دستمون میده..
نسیم رو که، روی مرد خیمه زده بود و وگوشهای او رو مثل یک حیوان میکشید از او جدا کردم و با التماس گفتم:نسیم ولش کن دیوونه. .ولش کن..
نسیم که نه روسری سرش بود نه حال وروز درست حسابی ای داشت منو هل داد تا از پله ها پایین بره ولی زنها مانعش شدند. مرد همسایه ای که از من متنفر بود داد زد نزارید فرار کنه..آقا رضا رو خونین ومالین کرده..
من رو کردم به او و با التماس و وحشت گفتم:تو روخدا آقای رحمتی.. اون تو حال خودش نیس.شما ببخشید. .
آقای رحمتی با عصبانیت خطاب بهم گفت:تو دهنت رو ببند که هرچی میکشیم زیر سرتوست. اینجا رو کردی کثافت خونه ..گمشو از جلو چشممون....به پیغمبر اگه همین امشب تکلیف تو رو روشن نکنم بی خیال نمیشم..هر روز یک بساط..یک بازی جدید..ما تو این ساختمون جوون داریم..بچه داریم. .معلوم نیست چه غلطی میکنی تو این ساختمون..
اون چی میگفت؟؟ چقدر صریح و رک منو مورد بی حرمتی قرار داد؟!!
گفتم: من چیکار کردم که خودم خبر ندارم؟
بجای اینکه جوابم رو بدن شروع کردن به باهم حرف زدن درمورد من و عدم امنیت ساختمون.
نگاهی به نسیم انداختم که زیر بازوی زنها تقلا میکرد!
لعنت به این دستها که در رو به روی او باز کرد.. لیلا خانوم همون همسایه ای که اونروز برام آش ترخینه آورد از پله ها نفس زنان بالا اومد وگفت: در ورودی رو قفل کردم ولش کنید ببینم کجا میخواد بره..
رحمتی گفت:آ باریکلا..الان پلیس میرسه تکلیفمون روشن میشه..
نسیم تهدیدم کرد..تهدید نه!! داشت التماس میکرد ولی به شیوه ی خودش!
_ عسل به این عوضیها بگو ولم کنن وگرنه هرچی دیدی از چشم خودت دیدی..
لیلا خانوم با صورتی درهم نگاهم کرد و خطاب به باقی همسایه ها گفت:یکی به داد این بنده خدا برسه! ببین این وحشی با سروصورت این چیکار کرده؟
بعد اومد سمتم و با دقت به اجزای صورتم نگاه
کرد و گفت:نچ نچ نچ نچ ...ببین چیکارش کرده..چادرت چرا خونیه؟!زنگ بزنید اورژانس!

بالاخره یک نفر فهمید که من حالم خوب نیست.!!
یکی از خانمها گفت: ما هم با همین مساله مشکل داریم..امروز سرو کله میشکنن فردا قتل!! بخدا دیشب به صمدی گفتم پاشو از این ساختمون بریم اینجا محل زندگی نیست.. ما بچه نوجوون داریم..
رحمتی از همه آتیشش تندتر بود! گفت:
شما چرا بری خانوم؟؟ اونی که باید بره یکی دیگست..
با پاهایی خسته وارد خونه م شدم. اینبار تقاص کدوم کارمو دادم؟ اشتباهم کجا بود؟! یعنی الانم در آغوش خدا بودم؟! یعنی باز تماشا میکردم؟؟
ادامه دارد...
#همسرانه

عطر زنان یکی از مهمترین عوامل تحریک مردان است. از لباس‌ها، کفش‌ها و آرایشی استفاده کنید که هم با سلیقه و شخصیت شما جور باشد هم همسرتان



‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌
@BanooMalakeBash
#همسرانه

اگر با همسرتان لیست خرید بنویسید، فرصت خوبی برای گذراندن فضا و زمان مشترک است و می تواند به راهی برای نشان دادن عشق تبدیل شود.



‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌
@BanooMalakeBash
#همسرانه

به همسرتان احترام بگذارید : یکی از ساده ترین راه ها صدازدن همسر به شکلی محترمانه است. یادتان باشد خیلی از اوقات رفتارهای بی ادبانه تند از رفتارهای ساده تری شروع می شود.



‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌
@BanooMalakeBash
#همسرانه

زن و شوهرها باید توجه
داشته باشند که کمک
همسرشان به آن ها،
عشق و علاقه او را
نشان می دهد.


‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌
@BanooMalakeBash