#همسرانه
هدایایی که خانم ها را
خوشحال می کند آن هایی
است که با در نظر گرفتن
سلیقه و خواسته های آن ها
انتخاب شده و نشان دهنده
توجه و علاقه به تمایلات
آن هاست.
@BanooMalakeBash
هدایایی که خانم ها را
خوشحال می کند آن هایی
است که با در نظر گرفتن
سلیقه و خواسته های آن ها
انتخاب شده و نشان دهنده
توجه و علاقه به تمایلات
آن هاست.
@BanooMalakeBash
#همسرانه
زن هایی که برای عشق واقعی
ارزش قائل هستند به هدایای
پرقیمت توجه ندارند.
@BanooMalakeBash
زن هایی که برای عشق واقعی
ارزش قائل هستند به هدایای
پرقیمت توجه ندارند.
@BanooMalakeBash
#همسرانه
زنان بالغ و فهمیده به خودشان
اجازه نمیدهند علایق و
سرگرمیهای خودشان را
بخاطر یک نفر دیگر کنار بگذارند.
درعوض، هم به علایق و
سرگرمیهای خود و هم
طرفشان علاقه نشان میدهند.
@BanooMalakeBash
زنان بالغ و فهمیده به خودشان
اجازه نمیدهند علایق و
سرگرمیهای خودشان را
بخاطر یک نفر دیگر کنار بگذارند.
درعوض، هم به علایق و
سرگرمیهای خود و هم
طرفشان علاقه نشان میدهند.
@BanooMalakeBash
#همسرانه
خانمهای فهمیده درک میکنند که
دوست داشتن یک نفر یعنی
بخواهید او تا حد امکان
خوشحال و خوشبخت باشد.
آنها از شادی طرفمقابلشان شاد
شده و بخاطر موفقیتها و
دستاوردهای او جشن میگیرند،
@BanooMalakeBash
خانمهای فهمیده درک میکنند که
دوست داشتن یک نفر یعنی
بخواهید او تا حد امکان
خوشحال و خوشبخت باشد.
آنها از شادی طرفمقابلشان شاد
شده و بخاطر موفقیتها و
دستاوردهای او جشن میگیرند،
@BanooMalakeBash
تکنیک دفع دخالت 👆
#فایل_اموزشی_مهم
#مینا_جهانبخش
مدرس و نویسنده
مدیر موسسه تحول درون
جلسه پرسش و پاسخ 👇
https://t.me/+PXOLNomyw87uC-zO
❤️دریافت پکیج رایگان
👇👇
@Admiin_moj
ملکه شو و زنان آلفا ☝️
#فایل_اموزشی_مهم
#مینا_جهانبخش
مدرس و نویسنده
مدیر موسسه تحول درون
جلسه پرسش و پاسخ 👇
https://t.me/+PXOLNomyw87uC-zO
❤️دریافت پکیج رایگان
👇👇
@Admiin_moj
ملکه شو و زنان آلفا ☝️
#همسرانه
زنان بالغ سعی میکنند به بهترین
رفتارها و خصوصیات اخلاقی
همسرشان توجه کنند به جای
اینکه روی رفتارهای منفی
آنها متمرکز شوند. حواسشان
به کارهای خوبی است که طرفشان
میکند و حرفهای خوبی که میزند.
@BanooMalakeBash
زنان بالغ سعی میکنند به بهترین
رفتارها و خصوصیات اخلاقی
همسرشان توجه کنند به جای
اینکه روی رفتارهای منفی
آنها متمرکز شوند. حواسشان
به کارهای خوبی است که طرفشان
میکند و حرفهای خوبی که میزند.
@BanooMalakeBash
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹سلام صبح دوشنبه ۷ خرداد بخیر🌹
🌼صدای پای زندگی است
🌸در خلوت کوچه های صبح، میشنوی؟
🌼تو نیز ز کلبهٔ شب بیرون آی
🌸و بر روشنایی سر فرود آر
🌼بگذار شعاع لبخند تو
🌸سلامی بر این رسیده ز راه باشد
🌼همچون چراغانی صدها نگاه باشد
👤فریبا_سعادت
🌼صدای پای زندگی است
🌸در خلوت کوچه های صبح، میشنوی؟
🌼تو نیز ز کلبهٔ شب بیرون آی
🌸و بر روشنایی سر فرود آر
🌼بگذار شعاع لبخند تو
🌸سلامی بر این رسیده ز راه باشد
🌼همچون چراغانی صدها نگاه باشد
👤فریبا_سعادت
#همسرانه
زنان فهمیده درک میکنند که ایده
هرکس از خوشبختی متفاوت است.
اگر طرفشان از فضای شخصی
لذت میبرد، این فضا را به آنها
می دهند و اگر از محبت کردن لذت میبرد،
به او محبت میکنند.
@BanooMalakeBash
زنان فهمیده درک میکنند که ایده
هرکس از خوشبختی متفاوت است.
اگر طرفشان از فضای شخصی
لذت میبرد، این فضا را به آنها
می دهند و اگر از محبت کردن لذت میبرد،
به او محبت میکنند.
@BanooMalakeBash
#همسرانه
هر بوسه عاشقانه که بر لبان
همسرتان میزنید می تواند
به مانند پیامی پرقدرت بر قلب
همسرتان فرود می آید و او
را شعله ور سازد.
@BanooMalakeBash
هر بوسه عاشقانه که بر لبان
همسرتان میزنید می تواند
به مانند پیامی پرقدرت بر قلب
همسرتان فرود می آید و او
را شعله ور سازد.
@BanooMalakeBash
#همسرانه #آقایان
برای درک بهتر احساسات
همسرتان بهتر است علت
سکوت و خاموشی
او را جویا شوید.
@BanooMalakeBash
برای درک بهتر احساسات
همسرتان بهتر است علت
سکوت و خاموشی
او را جویا شوید.
@BanooMalakeBash
#همسرانه
یک شوخی به جا و مناسب
میتواند موقعیتی آزاردهنده
را که ناشی از تفاوتهاست
از بین ببرد.
@BanooMalakeBash
یک شوخی به جا و مناسب
میتواند موقعیتی آزاردهنده
را که ناشی از تفاوتهاست
از بین ببرد.
@BanooMalakeBash
#همسرانه
زن در خلوت خود با همسرش
بايد با ظرافت هاى خاص،
آمادگى جنسى خود را نشان دهد.
@BanooMalakeBash
زن در خلوت خود با همسرش
بايد با ظرافت هاى خاص،
آمادگى جنسى خود را نشان دهد.
@BanooMalakeBash
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ترشی مکزیکی خوشمزه😋
مواد لازم :
هویج ۱ عدد
فلفل تند ۲ عدد
روغن ½ لیوان
سیاهدانه ۱ ق غ
کنسرو ذرت ۱ عدد
ادویه تندوری ۱ ق غ
زیتون بیهسته ۱ لیوان
فلفل دلمه قرمز ۱ عدد
فلفل دلمه سبز ۱ عدد
قارچ ریز نیم کیلو
زردچوبه ۱ ق غ
سرکه ۱.۵ لیوان
پاپریکا ۱ ق غ
نمک ½ ق غ
نصف لیمو
شکر ۱ ق
@Goodideas 💡💓
مواد لازم :
هویج ۱ عدد
فلفل تند ۲ عدد
روغن ½ لیوان
سیاهدانه ۱ ق غ
کنسرو ذرت ۱ عدد
ادویه تندوری ۱ ق غ
زیتون بیهسته ۱ لیوان
فلفل دلمه قرمز ۱ عدد
فلفل دلمه سبز ۱ عدد
قارچ ریز نیم کیلو
زردچوبه ۱ ق غ
سرکه ۱.۵ لیوان
پاپریکا ۱ ق غ
نمک ½ ق غ
نصف لیمو
شکر ۱ ق
@Goodideas 💡💓
💦💜💜💜💜💜💜💜💦
#رهایی_از_شب
#قسمت_صد_و_هفدهم
مادر کامران دستم رو گرفت:میشه لطف کنید ادرستون رو برام بنویسید..؟؟؟ فکر میکنم موضوع خیلی مهمتر از اینها باشه که بایک نه ساده بشه از زیرش در رفت..
دیگه نوبت من بود که حرفی بزنم.
گفتم:من واقعا شرمنده ی شما هستم خانوم معظمی. .راستش من قصد ازدواج ندارم!
ان شالله آقا کامران خوشبخت بشن.با اجازتون من دیرم شده. .
نگاهی پنهانی به حاج مهدوی کردم.این زن چرا در حضور او بامن حرف میزد؟؟! با خودش نمیگفت که حاج مهدوی چه فکری درمورد من میکنه؟ حاج مهدوی سرش پایین بود و به گمان من علاقه ای به دیدن وشنیدن این صحبتها نداشت.
اگر در مقابل این زن کرنش نشون نمیدادم او همچنان در مقابل حاج مهدوی بامن درباره ی کامران حرف میزد ومن واقعا دلم نمیخواست حاج مهدوی به جزییات رابطه ی ما پی ببره..
او رو کشیدم کنار..
آهسته ومتین گفتم:خانوم معظمی..باور کنید اصرار شما فقط منو شرمنده م میکنه ولی چیزی رو تغییر نمیده..خداروشکر که کامران مادری داره که پیگیر سرنوشت و احوالاتشه ولی باور کنید من برای رد ایشون دلایل موجهی دارم که نمیتونم به شما بگم اما خودش میدونه..
او حرفم رو قطع کرد..
با استیصال گفت:ببین عزیزم من دنبال این نیستم که الا وبلا از شما جواب مثبت بگیرم من فقط نگران پسرم هستم..احتیاج به کمک دارم..میخوام بدونم چی اونو اینقدر بهم ریخته..کامران من یک پسر شوخ و پرسروصدا بود ولی الان مثل یک مجسمه چپیده گوشه ی اتاقش یک هندزفری هم تو گوشش به یک نقطه خیره شده! به من حق بده نگرانش باشم!
دلم برای کامران سوخت!کامران پسری دوست داشتنی و خاص بود که واقعا حقش اینهمه آزار و بی اعتمادی نبود..لعنت به من که سالها با اینکه میدونستم کارم درست نیست ولی دست از این کار برنداشتم..و ایمان دارم کامران سزای اعمالم بود تا با دیدنش وجدانم درد بگیرد.
با ناراحتی گفتم:من چیکار میتونم براتون بکنم؟
او از کیفش یک کاغذ و خودکار در آورد و مقابلم گرفت: بی زحمت آدرس وشماره تلفنتوبرام یادداشت کن تا یک روز باهم قرار ملاقات بزاریم..اونم تنها..شاید شما بتونی کمکم کنی پسرم رو آروم کنم.
نگاهی به حاج مهدوی و فاطمه انداختم که حالا حامد هم بهشون اضافه شده بود و باهم چند قدم آنطرف تر حرف میزدند!
باید با یکی مشورت میکردم ولی اینجا و دراین لحظه که خودکار و کاغذ انتظارم رو میکشید کاردرستی نبود.
با اکراه کاغذ وقلم رو گرفتم و آدرس وشماره تلفنم رو نوشتم.قبل از اینکه کاغذ رو به او برگردونم با اضطراب گفتم:ازتون عاجزانه خواهش میکنم که شماره و آدرس منو به کسی ندید..مخصوصا کامران. .
او با اطمینان بخش ترین لحن گفت:حتما همینطوره. .خیالت راحت عزیزم..
وقتی کاغذ رو ازم گرفت با لحن امیدوارانه ای گفت:امیدوارم صاحب اسم مسجد حوایج قلبیت رو برآورده بخیر کنه..
نگاهی به سردر مسجد کردم.نمیدونم من فراموشی گرفته بودم یا تا بحال اسم مسجد محله ام رو نمیدونستم! مسجد صاحب الزمان..
وقتی خانوم معظمی رفت،به نزد حاج مهدوی و فاطمه رفتم..به حامد سلام کردم و رو به حاج مهدوی پرسیدم:حاج اقا عذر میخوام. ایشون اینهمه راه اومده بودن اینجا برای چی؟
مگه شما قبلا پاسخ بنده رو خدمتشون نرسونده بودید؟
حاج مهدوی تسبیح به دست از فاطمه وحامد چند قدمی فاصله گرفت و من رو به دنبال خودش کشوند.
آهسته وشمرده گفت:چرا،بنده به ایشون پاسخ شما رو رسوندم ولی خب ایشون مادره دیگه..نگران پسرش بود.
ایستاد!
با لحنی خاط و کنایه آمیزگفت: شما چه کردید با دل این جوون سیده خانوم؟!
سرخ شدم.سفید شدم..سیاه شدم..رنگین کمون شرمندگی شدم از این خطاب. .
تمام وجودم فریاد شد:چه خبر دارید از دل من که مردی چون شما چه کرده با او..؟
خودش رنگ و رومو دید و فهمید چقدر از کلامش شرمسار شدم..
وقتی او این رو به من گفت بیشتر به این واقعیت پی میبردم که واقعا لیاقت چنین مردی رو ندارم.. مردی که هیچ گاه از روی عمد با دل نامحرمی بازی نکرده بود..اما من با نامحرم ها بیرون رفتم..شام خوردم..حرف زدم..خندیدم ..دلبری کردم..والان پشیمونم!! فقط همین! این پشیمونی خوبه به شرطی که از خدا متوقع نباشم حاج مهدوی یا هر مرد مومن دیگری رو قسمتم کنه..من لیاقت یک انسان مومن وپاک رو ندارم.
حاج مهدوی دست افکارم رو از ذهن وروحم گرفت و بیرون کشید.
_مزاح بود جسارتا..ولی شاید بهتر باشه کمی بیشتر به تصمیمتون فکر کنید.
او هم میدونست که من لایق یک مردمعمولی ام! او هم فکر میکردکبوتر با کبوتر باز با باز.میخواست از دست من خلاص بشه! از دست دردسرها و مزاحمتهایی که من براش در مسجد وبیرون مسجد بوجود آورده بودم..
نجوا کردم:حق دارید...
شنید!
نگاه دستپاچه ای بهم کرد وپرسید:بله؟؟؟.....
ادامه دارد.
💦💜💜💜💜💜💜💜💦
#رهایی_از_شب
#قسمت_صد_و_هفدهم
مادر کامران دستم رو گرفت:میشه لطف کنید ادرستون رو برام بنویسید..؟؟؟ فکر میکنم موضوع خیلی مهمتر از اینها باشه که بایک نه ساده بشه از زیرش در رفت..
دیگه نوبت من بود که حرفی بزنم.
گفتم:من واقعا شرمنده ی شما هستم خانوم معظمی. .راستش من قصد ازدواج ندارم!
ان شالله آقا کامران خوشبخت بشن.با اجازتون من دیرم شده. .
نگاهی پنهانی به حاج مهدوی کردم.این زن چرا در حضور او بامن حرف میزد؟؟! با خودش نمیگفت که حاج مهدوی چه فکری درمورد من میکنه؟ حاج مهدوی سرش پایین بود و به گمان من علاقه ای به دیدن وشنیدن این صحبتها نداشت.
اگر در مقابل این زن کرنش نشون نمیدادم او همچنان در مقابل حاج مهدوی بامن درباره ی کامران حرف میزد ومن واقعا دلم نمیخواست حاج مهدوی به جزییات رابطه ی ما پی ببره..
او رو کشیدم کنار..
آهسته ومتین گفتم:خانوم معظمی..باور کنید اصرار شما فقط منو شرمنده م میکنه ولی چیزی رو تغییر نمیده..خداروشکر که کامران مادری داره که پیگیر سرنوشت و احوالاتشه ولی باور کنید من برای رد ایشون دلایل موجهی دارم که نمیتونم به شما بگم اما خودش میدونه..
او حرفم رو قطع کرد..
با استیصال گفت:ببین عزیزم من دنبال این نیستم که الا وبلا از شما جواب مثبت بگیرم من فقط نگران پسرم هستم..احتیاج به کمک دارم..میخوام بدونم چی اونو اینقدر بهم ریخته..کامران من یک پسر شوخ و پرسروصدا بود ولی الان مثل یک مجسمه چپیده گوشه ی اتاقش یک هندزفری هم تو گوشش به یک نقطه خیره شده! به من حق بده نگرانش باشم!
دلم برای کامران سوخت!کامران پسری دوست داشتنی و خاص بود که واقعا حقش اینهمه آزار و بی اعتمادی نبود..لعنت به من که سالها با اینکه میدونستم کارم درست نیست ولی دست از این کار برنداشتم..و ایمان دارم کامران سزای اعمالم بود تا با دیدنش وجدانم درد بگیرد.
با ناراحتی گفتم:من چیکار میتونم براتون بکنم؟
او از کیفش یک کاغذ و خودکار در آورد و مقابلم گرفت: بی زحمت آدرس وشماره تلفنتوبرام یادداشت کن تا یک روز باهم قرار ملاقات بزاریم..اونم تنها..شاید شما بتونی کمکم کنی پسرم رو آروم کنم.
نگاهی به حاج مهدوی و فاطمه انداختم که حالا حامد هم بهشون اضافه شده بود و باهم چند قدم آنطرف تر حرف میزدند!
باید با یکی مشورت میکردم ولی اینجا و دراین لحظه که خودکار و کاغذ انتظارم رو میکشید کاردرستی نبود.
با اکراه کاغذ وقلم رو گرفتم و آدرس وشماره تلفنم رو نوشتم.قبل از اینکه کاغذ رو به او برگردونم با اضطراب گفتم:ازتون عاجزانه خواهش میکنم که شماره و آدرس منو به کسی ندید..مخصوصا کامران. .
او با اطمینان بخش ترین لحن گفت:حتما همینطوره. .خیالت راحت عزیزم..
وقتی کاغذ رو ازم گرفت با لحن امیدوارانه ای گفت:امیدوارم صاحب اسم مسجد حوایج قلبیت رو برآورده بخیر کنه..
نگاهی به سردر مسجد کردم.نمیدونم من فراموشی گرفته بودم یا تا بحال اسم مسجد محله ام رو نمیدونستم! مسجد صاحب الزمان..
وقتی خانوم معظمی رفت،به نزد حاج مهدوی و فاطمه رفتم..به حامد سلام کردم و رو به حاج مهدوی پرسیدم:حاج اقا عذر میخوام. ایشون اینهمه راه اومده بودن اینجا برای چی؟
مگه شما قبلا پاسخ بنده رو خدمتشون نرسونده بودید؟
حاج مهدوی تسبیح به دست از فاطمه وحامد چند قدمی فاصله گرفت و من رو به دنبال خودش کشوند.
آهسته وشمرده گفت:چرا،بنده به ایشون پاسخ شما رو رسوندم ولی خب ایشون مادره دیگه..نگران پسرش بود.
ایستاد!
با لحنی خاط و کنایه آمیزگفت: شما چه کردید با دل این جوون سیده خانوم؟!
سرخ شدم.سفید شدم..سیاه شدم..رنگین کمون شرمندگی شدم از این خطاب. .
تمام وجودم فریاد شد:چه خبر دارید از دل من که مردی چون شما چه کرده با او..؟
خودش رنگ و رومو دید و فهمید چقدر از کلامش شرمسار شدم..
وقتی او این رو به من گفت بیشتر به این واقعیت پی میبردم که واقعا لیاقت چنین مردی رو ندارم.. مردی که هیچ گاه از روی عمد با دل نامحرمی بازی نکرده بود..اما من با نامحرم ها بیرون رفتم..شام خوردم..حرف زدم..خندیدم ..دلبری کردم..والان پشیمونم!! فقط همین! این پشیمونی خوبه به شرطی که از خدا متوقع نباشم حاج مهدوی یا هر مرد مومن دیگری رو قسمتم کنه..من لیاقت یک انسان مومن وپاک رو ندارم.
حاج مهدوی دست افکارم رو از ذهن وروحم گرفت و بیرون کشید.
_مزاح بود جسارتا..ولی شاید بهتر باشه کمی بیشتر به تصمیمتون فکر کنید.
او هم میدونست که من لایق یک مردمعمولی ام! او هم فکر میکردکبوتر با کبوتر باز با باز.میخواست از دست من خلاص بشه! از دست دردسرها و مزاحمتهایی که من براش در مسجد وبیرون مسجد بوجود آورده بودم..
نجوا کردم:حق دارید...
شنید!
نگاه دستپاچه ای بهم کرد وپرسید:بله؟؟؟.....
ادامه دارد.
💦💜💜💜💜💜💜💜💦
#همسرانه
زن ها نمی خواهند که همسر شان در مورد مسائل مهم به آنها دروغ بگوید. آنها می خواهند بخش مهمی از زندگی همسر شان، حتی مهمترین بخش آن باشند. یک زن می خواهد بداند در زندگی همسرش چه می گذرد و می خواهد که مرد زندگی اش به او اعتماد داشته باشد.
@BanooMalakeBash
زن ها نمی خواهند که همسر شان در مورد مسائل مهم به آنها دروغ بگوید. آنها می خواهند بخش مهمی از زندگی همسر شان، حتی مهمترین بخش آن باشند. یک زن می خواهد بداند در زندگی همسرش چه می گذرد و می خواهد که مرد زندگی اش به او اعتماد داشته باشد.
@BanooMalakeBash
#همسرانه
زن ها واقعاً از مردان قابل
پیش بینی که هیچوقت کار
متفاوتی انجام نمی دهند
بدشان می آید. آنها عاشق مردانی
هستند که سرشار از سورپرایزهای عالی اند.
@BanooMalakeBash
زن ها واقعاً از مردان قابل
پیش بینی که هیچوقت کار
متفاوتی انجام نمی دهند
بدشان می آید. آنها عاشق مردانی
هستند که سرشار از سورپرایزهای عالی اند.
@BanooMalakeBash
#همسرانه
زنان در حالی که استراحت میکنند،
میتوانند هم حرف بزنند و هم
به صحبتها گوش بسپارند،
اما مردها نمیتوانند چند کار را
همزمان انجام دهند.
@BanooMalakeBash
زنان در حالی که استراحت میکنند،
میتوانند هم حرف بزنند و هم
به صحبتها گوش بسپارند،
اما مردها نمیتوانند چند کار را
همزمان انجام دهند.
@BanooMalakeBash
نشانه روابط ناسالم 👆
#فایل_اموزشی_مهم
#مینا_جهانبخش
مدرس و نویسنده
مدیر موسسه تحول درون
جلسه پرسش و پاسخ 👇
https://t.me/+PXOLNomyw87uC-zO
❤️دریافت پکیج رایگان
👇👇
@Admiin_moj
ملکه شو و زنان آلفا ☝️
#فایل_اموزشی_مهم
#مینا_جهانبخش
مدرس و نویسنده
مدیر موسسه تحول درون
جلسه پرسش و پاسخ 👇
https://t.me/+PXOLNomyw87uC-zO
❤️دریافت پکیج رایگان
👇👇
@Admiin_moj
ملکه شو و زنان آلفا ☝️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🗓 درود بر شما 🌹 صبحبخیر
☀️ به سهشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۳ خوش آمدید
🌷پروردگارا کمک کن تا آیین مهر و مهربانی را سرلوحه زندگیم قرار دهم کمک کن تا به جای تسلی خواهی,تسلی بخشم کمک کن به جای درک شدن ,درک کنم. کمک کن که بی هیچ قید و شرط خودم را دوست بدارم تا بتوانم عشق را با تمامی انسانها سهیم شوم.
☀️ به سهشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۳ خوش آمدید
🌷پروردگارا کمک کن تا آیین مهر و مهربانی را سرلوحه زندگیم قرار دهم کمک کن تا به جای تسلی خواهی,تسلی بخشم کمک کن به جای درک شدن ,درک کنم. کمک کن که بی هیچ قید و شرط خودم را دوست بدارم تا بتوانم عشق را با تمامی انسانها سهیم شوم.
#همسرانه
وقتي زني به شوهرش اعتماد كامل
دارد و مطمئن است كه شوهر
به او دروغ نميگويد،
مسلما رفتار ديگري خواهد داشت.
@BanooMalakeBash
وقتي زني به شوهرش اعتماد كامل
دارد و مطمئن است كه شوهر
به او دروغ نميگويد،
مسلما رفتار ديگري خواهد داشت.
@BanooMalakeBash
#تربیت_فرزند
#مادر_وپدرنمونه
از روشهای صحیح فرزندپروری همین است كه والدین چگونه فضا را مدیرت كرده و رفتارها و مهارتهایی كه باید را به كودكانشان آموزش دهند.
@BanooMalakeBash
#مادر_وپدرنمونه
از روشهای صحیح فرزندپروری همین است كه والدین چگونه فضا را مدیرت كرده و رفتارها و مهارتهایی كه باید را به كودكانشان آموزش دهند.
@BanooMalakeBash