دمت گرم و سرت خوش باد ..!
اگر حتی نباشم من ؛
تمامِ جوششِ قلبِ پر از احساسِ من آنجاست .
اگر تنها ترین ایام ، از من شد ؛
اگر داراییِ قلبم ؛
فراق و خواستن ها و ندیدن شد ؛
صدایِ خنده ات ، آنقدر شیرین است ؛
که آوایش ؛
برایم از میانِ کوه ها هم ، عالمی دارد ...
بیاسا ای تمامِ عشق ؛
که من ، با شادی ات ، شادم !
#نرگس_صرافیان_طوفان
@Babiehsas✍🌸
اگر حتی نباشم من ؛
تمامِ جوششِ قلبِ پر از احساسِ من آنجاست .
اگر تنها ترین ایام ، از من شد ؛
اگر داراییِ قلبم ؛
فراق و خواستن ها و ندیدن شد ؛
صدایِ خنده ات ، آنقدر شیرین است ؛
که آوایش ؛
برایم از میانِ کوه ها هم ، عالمی دارد ...
بیاسا ای تمامِ عشق ؛
که من ، با شادی ات ، شادم !
#نرگس_صرافیان_طوفان
@Babiehsas✍🌸
به گذشتهام فکر میکنم؛ دور میروم، دورتر، و باز هم آن بالا میایستم و به منِ خسته، شکستخورده و زخمیام نگاه میکنم، و باز هم به عقبتر میروم و نگاه میکنم، به خودم، به روزهای تلخ و شیرینی که پشت سر گذاشتهام، به موفقیتها، شکستها، به شادیها و رنجها...
و عجیبتر اینکه، من به دفعات، به پایان خط رسیدهام، تمام امید و توانم را باختهام، به ادامه ندادن فکر کردهام و دلیلی برای ادامه نداشتهام. اما حالا اینجا هستم؛ هزاران جای زخم به تن و هزاران تجربهی اندوه به دوش و همچنان امیدوار!
خوب که نگاه میکنم و تمام آنچه بر من گذشته را که مرور میکنم تازه میفهمم چقدر قوی بودهام! چقدر صبور، چقدر مقاوم و چقدر روی پای خود ایستاده!
#نرگس_صرافیان_طوفان
@Babiehsas
و عجیبتر اینکه، من به دفعات، به پایان خط رسیدهام، تمام امید و توانم را باختهام، به ادامه ندادن فکر کردهام و دلیلی برای ادامه نداشتهام. اما حالا اینجا هستم؛ هزاران جای زخم به تن و هزاران تجربهی اندوه به دوش و همچنان امیدوار!
خوب که نگاه میکنم و تمام آنچه بر من گذشته را که مرور میکنم تازه میفهمم چقدر قوی بودهام! چقدر صبور، چقدر مقاوم و چقدر روی پای خود ایستاده!
#نرگس_صرافیان_طوفان
@Babiehsas
غمگینانه به چشمهایم نگاه کرد و گفت: چشمهایت رنجِ درونِ مرا کم میکند و این جمله آنقدر دردناک و آنقدر عمیق بود که دلم خواست وقت رفتن، چشمهایم را بگذارم برای او و برگردم...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@Babiehsas✍🌸
#نرگس_صرافیان_طوفان
@Babiehsas✍🌸
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مرا ببوس ...
آنقدر عمیق ،
ڪه تمامِ جانم مست شود ،
تو مالڪِ تمامِ جانم باشے ،
و من ...
سهمِ مطلقِ لب هاے تو ...
#نرگس_ـصـرافیان_طـوفان
.
@Babiehsas✍🌸
مرا ببوس ...
آنقدر عمیق ،
ڪه تمامِ جانم مست شود ،
تو مالڪِ تمامِ جانم باشے ،
و من ...
سهمِ مطلقِ لب هاے تو ...
#نرگس_ـصـرافیان_طـوفان
.
@Babiehsas✍🌸
.
کاش ناشناخته می ماندند...
آدم هایی که فکر می کردیم بهترین اند !
آن هایی که رو معرفتشان حساب کرده بودیم
کاش سر از کارشان در نمی اوردیم... آن روی سکه شان را نمی دیدیم..و نقابشان را کنار نمی زدیم...کاش تصوراتمان را...اعتمادمان را ... آرامشمان را ...خراب نمی کردیم ...!
#نرگس_صرافيان_طوفان
@Babiehsas✍🌸
کاش ناشناخته می ماندند...
آدم هایی که فکر می کردیم بهترین اند !
آن هایی که رو معرفتشان حساب کرده بودیم
کاش سر از کارشان در نمی اوردیم... آن روی سکه شان را نمی دیدیم..و نقابشان را کنار نمی زدیم...کاش تصوراتمان را...اعتمادمان را ... آرامشمان را ...خراب نمی کردیم ...!
#نرگس_صرافيان_طوفان
@Babiehsas✍🌸
روی پای خودت بایست! این همهجوره به نفع توست؛ اول برای غرور تو و بعد برای اینکه روی پای خودت ایستادن و یک تنه جنگیدن برای خواستهها، تو را قویتر میکند.
شاید دیرتر برسی، شاید همهچیز سختتر باشد، شاید هزار بار جا بزنی و از نو شروع کنی؛ ولی شک نکن که این رسیدن آنقدر زیر دندان دلخوشیات مزه میکند که رسیدنِ با یاریِ دیگران، نخواهد کرد!
من تمام آدمهای تلاشگر را تحسین میکنم و دعا میکنم آنان که بهجای آرام نشستن و به مسائل پوچ و معاشرتها و حرفهای بیهوده پرداختن، بلند شدهاند و دارند در مسیر رشد و ارتقای خودشان و جهان خودشان تلاش میکنند و از کسی توقعی ندارند، به مقصود برسند.
دعا میکنم هرکس به قدر تلاش و سختکوشیاش از جهان سهم بگیرد و پس از تلاش و رنجهای فراوان، آسودگی و لبخندهای بسیار باشد...
دعا میکنم جهان هم طرفدار آدمهای تلاشگر باشد و بهترینهای خودش را برای آنان کنار گذاشتهباشد،
همانان که دنیا را از ورطهی مسائل پیشپا افتاده و زیستنهای بدون هدف بیرون میکشند و لیاقتی فراتر از دستاوردهای معمول جهان دارند.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@Babiehsas✍🌸
شاید دیرتر برسی، شاید همهچیز سختتر باشد، شاید هزار بار جا بزنی و از نو شروع کنی؛ ولی شک نکن که این رسیدن آنقدر زیر دندان دلخوشیات مزه میکند که رسیدنِ با یاریِ دیگران، نخواهد کرد!
من تمام آدمهای تلاشگر را تحسین میکنم و دعا میکنم آنان که بهجای آرام نشستن و به مسائل پوچ و معاشرتها و حرفهای بیهوده پرداختن، بلند شدهاند و دارند در مسیر رشد و ارتقای خودشان و جهان خودشان تلاش میکنند و از کسی توقعی ندارند، به مقصود برسند.
دعا میکنم هرکس به قدر تلاش و سختکوشیاش از جهان سهم بگیرد و پس از تلاش و رنجهای فراوان، آسودگی و لبخندهای بسیار باشد...
دعا میکنم جهان هم طرفدار آدمهای تلاشگر باشد و بهترینهای خودش را برای آنان کنار گذاشتهباشد،
همانان که دنیا را از ورطهی مسائل پیشپا افتاده و زیستنهای بدون هدف بیرون میکشند و لیاقتی فراتر از دستاوردهای معمول جهان دارند.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@Babiehsas✍🌸
.
بالاخره روزی خاک،
ارزشِ باران را خواهد فهمید
روزی که دیگر بارانی نخواهد بارید ...
#نرگس_صرافیان
♡
@Babiehsas✍🌻
بالاخره روزی خاک،
ارزشِ باران را خواهد فهمید
روزی که دیگر بارانی نخواهد بارید ...
#نرگس_صرافیان
♡
@Babiehsas✍🌻
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مگر می شود
تـو را داشت ،
تـو را دید ،
با تـو حرف زد ،
و بهشت را روی زمین احساس نکرد؟!
به خدا که بهشت همین جاست
همین نقطهای که من هستم ،
همین جا که تـو میخندی....♥️
#نرگس_صرافیان_طوفان
غردبتون دلبرانه 💋
♡
@Babiehsas✍🌻
تـو را داشت ،
تـو را دید ،
با تـو حرف زد ،
و بهشت را روی زمین احساس نکرد؟!
به خدا که بهشت همین جاست
همین نقطهای که من هستم ،
همین جا که تـو میخندی....♥️
#نرگس_صرافیان_طوفان
غردبتون دلبرانه 💋
♡
@Babiehsas✍🌻
.
هر سال پاییز ؛
انگار کودکِ بی غم و آسوده ی سال هایِ دور ، به رسمِ وفایِ کودکانه اش ، در من ، تکرار می شود ...
باد می وزد ،
باران می بارد ،
و مدام صدایِ زنگِ خاطره انگیزِ مدرسه ، در گوشِ خیالاتِ من ، می پیچد ...
صدایِ خنده ها و پچ پچ هایِ کودکانه در کلاسی که پنجره اش به یک صبحِ روشن و طلاییِ پاییزی ، گشوده بود ،
صدای گچی که معلم ، به تخته سیاه می کوبید تا حواسِ پرتِ مرا ، جمع تر کند ،
و صدایِ دسته جمعیِ کودکانی ، که ترانه ی "باز باران" و "صد دانه یاقوت" می خواندند ...
مدام تصویرِ کبری با آن کتابِ خیس و نم کشیده اش ، و سفره ی پر رونقِ کوکب خانم ، پیش چشمانم ورق می خورَد ،
تصویرِ زاغک و روباه و پنیر ...
و مدام بویِ عطرِ پاک کن و دفتر و کتاب هایِ نو ، جان تازه ای به من می بخشد ...
کاش من هم شبیهِ کبرای کتاب ها ، در خمِ گرفتنِ تصمیم خودم مانده بودم و هرگز بزرگ نمی شدم .
کاش سقوطِ زیبایِ برگ هایِ خشکِ پاییزی ، تداعیِ دردهایِ بزرگسالی ام نمی شد ،
کاش قدم زدن در خیابان هایِ نارنجیِ پاییز ، گریزِ ناگزیری از رنج هایِ تکراری ام نبود ...
خدایا اجازه !
می شود به کودکی ام برگردم ؟!
من از دنیایِ نفس گیرِ آدم بزرگ ها ، خسته ام ،
این روزها دلم بدجور هوایِ کودکی ام را کرده ...
بدجور ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
🍂🕊
.@Babiehsas✍🍁🍂
هر سال پاییز ؛
انگار کودکِ بی غم و آسوده ی سال هایِ دور ، به رسمِ وفایِ کودکانه اش ، در من ، تکرار می شود ...
باد می وزد ،
باران می بارد ،
و مدام صدایِ زنگِ خاطره انگیزِ مدرسه ، در گوشِ خیالاتِ من ، می پیچد ...
صدایِ خنده ها و پچ پچ هایِ کودکانه در کلاسی که پنجره اش به یک صبحِ روشن و طلاییِ پاییزی ، گشوده بود ،
صدای گچی که معلم ، به تخته سیاه می کوبید تا حواسِ پرتِ مرا ، جمع تر کند ،
و صدایِ دسته جمعیِ کودکانی ، که ترانه ی "باز باران" و "صد دانه یاقوت" می خواندند ...
مدام تصویرِ کبری با آن کتابِ خیس و نم کشیده اش ، و سفره ی پر رونقِ کوکب خانم ، پیش چشمانم ورق می خورَد ،
تصویرِ زاغک و روباه و پنیر ...
و مدام بویِ عطرِ پاک کن و دفتر و کتاب هایِ نو ، جان تازه ای به من می بخشد ...
کاش من هم شبیهِ کبرای کتاب ها ، در خمِ گرفتنِ تصمیم خودم مانده بودم و هرگز بزرگ نمی شدم .
کاش سقوطِ زیبایِ برگ هایِ خشکِ پاییزی ، تداعیِ دردهایِ بزرگسالی ام نمی شد ،
کاش قدم زدن در خیابان هایِ نارنجیِ پاییز ، گریزِ ناگزیری از رنج هایِ تکراری ام نبود ...
خدایا اجازه !
می شود به کودکی ام برگردم ؟!
من از دنیایِ نفس گیرِ آدم بزرگ ها ، خسته ام ،
این روزها دلم بدجور هوایِ کودکی ام را کرده ...
بدجور ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
🍂🕊
.@Babiehsas✍🍁🍂