یک کتاب غزل شعر
یک فنجان چای گرم
یک بالکنِ آرام
یک لحافِ نرم
یک خیال راحت
یک شب طولانی و سرد
یک صبح که دیر میرسد
یک تو که می‌مانی
یک من که می‌خندم
برای فردا آرزو دارم.

نامه ای روی بالکن خانه ای که به تازگی تخلیه شده.

#هانیه_رئیسی

@Babiehsas✍🍂

#ایستگـاه_پـآییـزۍ🏞🧡❞
#قشنگیآت😍

@Babiehsas✍🍂

بمان در باغِ پاییزی احساسم
تو ای گل پونه‌ی دشتِ امید و آرزوهایم
بمان با من
که تا بیرون کنم از سینه‌ام اندوهِ تلخِ بی‌کسی‌هایم
بخوان با من 
سرود عاشقی‌هایم
که تا با یک بغل احساس و شور و بیقراری در پی‌ِ چشمت به رقص آیم
تو ای جامِ شرابی از خیالت
علت و سرچشمه‌ی مستیِ اشعارم
تو ای آواز نامت در سکوت سردِ این پاییز تکرارم
کنارم نیستی و ابر باران می‌شوم امّا
به یاد چشم‌هایت عاشقانه عشق می‌بارم.

#مجتبی_خوش_زبان

@Babiehsas✍🍂

‌

در دو عالم
نگنجم از شادی

گر مرا بوی
تو رسد به مشام ...


#فخرالدین_عراقی

‌‌@Babiehsas✍🍂

من درباره‌ی تو با کسی حرف نمی‌زنم؛
اما تو از چشم‌های من سرریز می‌شوی...🌱
.

@Babiehsas✍🍂

میـوه مـاه تـولـدتـون چـیـه...🥰؟!
خـودم دی ❄️🍓

یک: اگر دلخوری، به موقع بگو؛ یا هیچ‌وقت نگو!
دو: با «نگفتن» از چیزی محافظت نمی‌کنی، بلکه به بدترین شیوه یک ارتباط رو داری تخریب می‌کنی.
زوال از اولین «نگفتن» آغاز می‌شود..

@Babiehsas✍🍂

🍂

‏وإنتي شو موهبتك؟
بشوف الشخص الغلط من بين الف شخص و بدخلو عحياتي

- استعداد بزرگ تو چیه؟
+ آدم اشتباه رو از بین هزارنفر پیدا میکنم و میارمش تو زندگیم😁♥️

@Babiehsas✍🍂

‏الزعل على قد المعزّة،
مو على قد الغلط.

‏رنجش [از دیگران]، بسته به
اندازه‌ی دلبستگیست،
نه به اندازه‌ی خطا ..

لاادری

@Babiehsas✍🍂

گر چه انسانی را در خود کشته ام
گر چه انسانی را در خود زاده ام
گر چه در سکوتِ دردبار خود مرگ و زندگی را شناخته ام ،
اما میانِ این هر دو من
لنگرِ پُر رفت و آمدِ دردِ تلاشِ بی توقفِ خویش ام ...


#احمد_شاملو

@Babiehsas✍🍂

🌱
مَن يَترك عَيناك حَزينَةً و يَذهَب هَل يَستَحِق أن تَنتَظِري عَودتَه؟

آنکه چِشمانت را در حالی‌که غمگین بودند
رها کرد و رفت
آیا شایستگی دارد
که منتظرِ بازگشتش باشی؟


@Babiehsas✍🍂

#در‌باب‌فنجانی‌عشق ✨🌿

گفت: اگه یه ماشین زمان داشتی باهاش می‌رفتی گذشته یا آینده؟
دستامو دور لیوان چای سفت حلقه کرده بودم، نگاش کردم.
گفتم: هیچکدوم
گفت: د بگو دیگه؟ یکیشونو انتخاب کن!
گفتم: اگه ماشین زمان داشتم، نه می‌رفتم گذشته، نه می‌رفتم آینده.
گفت: پس چیکار می‌کردی دیوونه؟
گفتم: زمان رو همین‌جا متوقف می‌کردم
و تا ابد به بهونه‌ی سرد شدن
این فنجون چای همینجا پیش تو می‌موندم...♡
👤#بابک_زمانی❣
#دلنوشته


@Babiehsas✍🍂

🎻🧡
یه جوری خوب باش كه هركی رو دید بگه؛ ولی اون يه جور دیگه بودا....


@Babiehsas✍🍂