«انتقاد از خود» به قلم آیت الله منتظری
(بخش چهارم)
«۶. ايراد ديگرى كه ممكن است به من وارد باشد عدم قبول مسؤوليت بازنگرى در قانون اساسى است. در مقطع حساس سال آخر عمر مرحوم امام يكى از تحركات سرنوشت ساز آقايان، تلاش در جهت بازنگرى قانون اساسى بود. در آن زمان مسأله غيرقانونى بودن مجمع تشخيص مصلحت بر سر زبانها بود و من نيز روى آن حساس شده بودم؛ زيرا مشاهده مى كردم كه آقايان يك شوراى مصلحتى درست كرده اند كه اعضاى آن همگى انتصابى مى باشند و هر كارى را كه مى خواستند و هر قانونى را كه مسير طبيعى آن طى نمى شد مى توانستند به تصويب برسانند؛ و در واقع به مركزى موازى با قوه مقننه تبديل شده بود. دغدغه آقايان غيرقانونى بودن مجمع بود و به نظر مى رسيد عده اى به دنبال قانونى كردن و گنجاندن آن در قانون اساسى هستند. مرحوم حاج احمد آقا كه سردمدار قضيه بازنگرى بود و از نواقص قانون اساسى -ازجمله مسأله مجمع تشخيص مصلحت و ناهماهنگى بين رياست جمهورى و نخست وزيرى و عدم كارآيى شوراىعالى قضايى- سخن مى گفت، به من اصرار كرد با توجه به اين كه رياست مجلس خبرگان قانون اساسى با من بوده به امام نامه اى بنويسم و نواقص فوق را متذكر شوم، و از ايشان بخواهم كه اجازه دهند هيأتى متكفل اصلاح قانون اساسى و بازنگرى آن شود. او مى گفت: "سپس امام طى نامه اى نظر شما را قبول كرده، مسؤوليت آن را برعهده شما مى گذارند و شما هركس را كه مى خواهيد براى اين هيأت تعيين مى كنيد." من در آن شرايط فكر مى كردم نواقص فوق الذكر بهانه اى است براى هدف ديگرى، و آن قانونى كردن مجمع تشخيص مصلحت نظام (غافل از آن كه گويا هدف آنان بالاتر از اين بوده است، و در فكر حذف قيد مرجعيت از شرايط رهبرى و درج ولايت مطلقه فقيه در قانون اساسى نيز بوده اند)؛ و ازطرفى دست زدن به قانون اساسى را در آن شرايط حساس -كه بعد از قبول قطعنامه بود- صلاح نمى دانستم. بر اين اساس با اين كه مرحوم حاج احمدآقا اصرار داشت من قبول نكردم؛ بلكه نامه اى هم به امام نوشتم و در آن توضيح دادم كه درحال حاضر تغيير قانون اساسى به مصلحت نيست. با برخى ديگر از افراد مثل آقاى امينى هم صحبت كردم، و از اوخواستم با آقاى مشكينى نيز صحبت كند كه مبادا در اين مسأله دخالت و همكارى كنند و ظاهراً او با آقاى مشكينى هم صحبت كرده بود. اما پس از چندى اين برنامه به نام شخص امام تحقق پيدا كرد و چند نفر متصدى اين كار شدند و آقايان مشكينى و امينى هم آن را قبول كردند و همراه و هماهنگ شدند.
من امروز فكر مى كنم اگر آن مسؤوليت را مى پذيرفتم شايد قانون اساسى به اين وضعى كه درآمد -و عنوان ولايت مطلقه در آن درج شد و تعارض آن بيشتر و اصول مردمى آن كمرنگ تر شد- در نمى آمد و مسير جريان كشور در شكل كنونى قرار نمى گرفت؛ بلكه اشكالات قبلى آن هم تا حدودى رفع مىشد. در آن زمان كه مرحوم احمدآقا نسبت به اين امر اصرار داشت و در اين زمينه با آقاى سيدهادى هاشمى نيز صحبت كرده بود، آقاهادى به ايشان گفته بود: "شما مى دانيد كه اگر تعيين اعضاى بازنگرى بر عهده آقاى منتظرى باشد، فقط امثال آقاى حائرى شيرازى و آقاى موسوى جزايرى را مأمور اين كار نمى كند، بلكه قاعدتاً از كسانى همچون آقايان عزت اللّه سحابى و دكتر پيمان و امثال آنها هم دعوت خواهد كرد." و احمدآقا هم در ظاهر پذيرفته بود. البته اين احتمال هم بود كه آنها مى خواستند در ابتدا از من براى جا انداختن ضرورت بازنگرى استفاده كنند و سپس با توجه به ديدگاه اينجانب نسبت به تركيب اعضا كه بعضاً متفاوت باديدگاه امام بود، و حساسيتى كه براى امام در اين اواخر نسبت به نهضت آزادى و گروههاى ملّى مذهبى ديگر درست شده بود، نزد امام جا بيندازند كه مثلاً من با آنها سروسرّى دارم كه در اين سطح آنها را مطرح مى كنم و نمود عينى بيشترى به داعيه انفصال من از نظام و امام بدهند و اصطكاك ها را بيشتر كنند، واللّه عالم.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۷۹
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(بخش چهارم)
«۶. ايراد ديگرى كه ممكن است به من وارد باشد عدم قبول مسؤوليت بازنگرى در قانون اساسى است. در مقطع حساس سال آخر عمر مرحوم امام يكى از تحركات سرنوشت ساز آقايان، تلاش در جهت بازنگرى قانون اساسى بود. در آن زمان مسأله غيرقانونى بودن مجمع تشخيص مصلحت بر سر زبانها بود و من نيز روى آن حساس شده بودم؛ زيرا مشاهده مى كردم كه آقايان يك شوراى مصلحتى درست كرده اند كه اعضاى آن همگى انتصابى مى باشند و هر كارى را كه مى خواستند و هر قانونى را كه مسير طبيعى آن طى نمى شد مى توانستند به تصويب برسانند؛ و در واقع به مركزى موازى با قوه مقننه تبديل شده بود. دغدغه آقايان غيرقانونى بودن مجمع بود و به نظر مى رسيد عده اى به دنبال قانونى كردن و گنجاندن آن در قانون اساسى هستند. مرحوم حاج احمد آقا كه سردمدار قضيه بازنگرى بود و از نواقص قانون اساسى -ازجمله مسأله مجمع تشخيص مصلحت و ناهماهنگى بين رياست جمهورى و نخست وزيرى و عدم كارآيى شوراىعالى قضايى- سخن مى گفت، به من اصرار كرد با توجه به اين كه رياست مجلس خبرگان قانون اساسى با من بوده به امام نامه اى بنويسم و نواقص فوق را متذكر شوم، و از ايشان بخواهم كه اجازه دهند هيأتى متكفل اصلاح قانون اساسى و بازنگرى آن شود. او مى گفت: "سپس امام طى نامه اى نظر شما را قبول كرده، مسؤوليت آن را برعهده شما مى گذارند و شما هركس را كه مى خواهيد براى اين هيأت تعيين مى كنيد." من در آن شرايط فكر مى كردم نواقص فوق الذكر بهانه اى است براى هدف ديگرى، و آن قانونى كردن مجمع تشخيص مصلحت نظام (غافل از آن كه گويا هدف آنان بالاتر از اين بوده است، و در فكر حذف قيد مرجعيت از شرايط رهبرى و درج ولايت مطلقه فقيه در قانون اساسى نيز بوده اند)؛ و ازطرفى دست زدن به قانون اساسى را در آن شرايط حساس -كه بعد از قبول قطعنامه بود- صلاح نمى دانستم. بر اين اساس با اين كه مرحوم حاج احمدآقا اصرار داشت من قبول نكردم؛ بلكه نامه اى هم به امام نوشتم و در آن توضيح دادم كه درحال حاضر تغيير قانون اساسى به مصلحت نيست. با برخى ديگر از افراد مثل آقاى امينى هم صحبت كردم، و از اوخواستم با آقاى مشكينى نيز صحبت كند كه مبادا در اين مسأله دخالت و همكارى كنند و ظاهراً او با آقاى مشكينى هم صحبت كرده بود. اما پس از چندى اين برنامه به نام شخص امام تحقق پيدا كرد و چند نفر متصدى اين كار شدند و آقايان مشكينى و امينى هم آن را قبول كردند و همراه و هماهنگ شدند.
من امروز فكر مى كنم اگر آن مسؤوليت را مى پذيرفتم شايد قانون اساسى به اين وضعى كه درآمد -و عنوان ولايت مطلقه در آن درج شد و تعارض آن بيشتر و اصول مردمى آن كمرنگ تر شد- در نمى آمد و مسير جريان كشور در شكل كنونى قرار نمى گرفت؛ بلكه اشكالات قبلى آن هم تا حدودى رفع مىشد. در آن زمان كه مرحوم احمدآقا نسبت به اين امر اصرار داشت و در اين زمينه با آقاى سيدهادى هاشمى نيز صحبت كرده بود، آقاهادى به ايشان گفته بود: "شما مى دانيد كه اگر تعيين اعضاى بازنگرى بر عهده آقاى منتظرى باشد، فقط امثال آقاى حائرى شيرازى و آقاى موسوى جزايرى را مأمور اين كار نمى كند، بلكه قاعدتاً از كسانى همچون آقايان عزت اللّه سحابى و دكتر پيمان و امثال آنها هم دعوت خواهد كرد." و احمدآقا هم در ظاهر پذيرفته بود. البته اين احتمال هم بود كه آنها مى خواستند در ابتدا از من براى جا انداختن ضرورت بازنگرى استفاده كنند و سپس با توجه به ديدگاه اينجانب نسبت به تركيب اعضا كه بعضاً متفاوت باديدگاه امام بود، و حساسيتى كه براى امام در اين اواخر نسبت به نهضت آزادى و گروههاى ملّى مذهبى ديگر درست شده بود، نزد امام جا بيندازند كه مثلاً من با آنها سروسرّى دارم كه در اين سطح آنها را مطرح مى كنم و نمود عينى بيشترى به داعيه انفصال من از نظام و امام بدهند و اصطكاك ها را بيشتر كنند، واللّه عالم.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۷۹
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«انتقاد از خود» به قلم آیت الله منتظری
(بخش پنجم)
«۷. نقيصه ديگرى كه وجود داشت اين بود كه پس از پيروزى انقلاب به تدريج تمام اركان حكومت و قدرت در دست افراد خاصى قرار گرفت و ديگر براى ساير جريانهايى كه در انقلاب اسلامى سهيم بودند و تعهد آنان نسبت به اسلام ومصالح كشور محرز بود -و يا حتى كسانى كه در انقلاب سهيم نبودند ولى براى كشورشان متعهد و دلسوز بودند- مجالى نمانده بود. البته من به زودى متوجه اين نقيصه شدم و در سالهاى قائم مقامى بارها اين خطر را متذكر شدم و در ملاقاتهايى كه با صاحبان جرايد داشتم از آنان مى خواستم تا فقط زبان حاكميّت نباشند و نظرات و مطالب گروهها و صاحبان افكار و انديشه هاى ديگر را هم در روزنامه ها درج كنند.
يكى از اين ملاقات كنندگان آقاى مسيح مهاجرى مديرمسؤول روزنامه جمهورى اسلامى بود، كه از پيش از آن زمان تاكنون از سوى آقاى خامنه اى -كه صاحب امتياز اين روزنامه است- مديريت آن را برعهده دارد. او با حالتى كه ناراحتى در چهره اش نمايان بود گفت: "آقا، آخر اينهايى را كه شما مى گوييد نظراتشان را در روزنامه ها بياوريم، ضدّ انقلاب هستند و..."؛ من به او رو كردم و گفتم: "ببين! هم تو مى دانى كه من چه مى گويم و هم من مى دانم كه تو چه مى گويى!" و او ساكت شد و ديگر چيزى نگفت. در آن زمان حجةالاسلام آقاى سيد محمد خاتمى نماينده امام و سرپرست مؤسسه كيهان بود و او پيشنهاد مرا به خوبى در روزنامه كيهان عمل كرد و صفحه اى را گويا تحت عنوان: "گذر انديشه ها" به درج نظرات ساير جناح هايى اختصاص داد كه در قدرت و حاكميّت قرار نداشتند، ولى ديرى نپاييد كه اين صفحه با مخالفت هايى روبرو شد و متوقف گرديد. پس از آن در يكى از روزهايى كه آقاى خاتمى به دفتر من آمده بود، آقاى سيدهادى هاشمى از او علت تعطيلى اين صفحه را جويا می شود، و آقاى خاتمى به مزاح می گويد: "آخر ما ارباب داريم!"
من اكنون احساس مى كنم كه جا داشت در اين رابطه پافشارى بيشترى كرده و مخالفت مراكز قدرت را با تدبير و پيگيرى علاج مى كردم، و نيز تلاش مى كردم كه تك صدايى در حاكميّت تبديل به سنّت نشود.
همين اشتباه در مورد تعدّد احزاب رسمىِ مستقل و قوى رخ داد و ما به عواقب سوء آن توجه نداشتيم و هرچند من در سخنرانى هاى عمومى و صحبت هاى خصوصى كراراً بر تعدّد و آزادى احزاب تأكيد داشتم ولى اگر تا امام در قيد حيات بودند تعدّد احزاب رسمى و مردمى نهادينه مى شد، امروز كشور تحت حاكميّت يك جناح انحصارطلب قرار نمى گرفت.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۸۲
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(بخش پنجم)
«۷. نقيصه ديگرى كه وجود داشت اين بود كه پس از پيروزى انقلاب به تدريج تمام اركان حكومت و قدرت در دست افراد خاصى قرار گرفت و ديگر براى ساير جريانهايى كه در انقلاب اسلامى سهيم بودند و تعهد آنان نسبت به اسلام ومصالح كشور محرز بود -و يا حتى كسانى كه در انقلاب سهيم نبودند ولى براى كشورشان متعهد و دلسوز بودند- مجالى نمانده بود. البته من به زودى متوجه اين نقيصه شدم و در سالهاى قائم مقامى بارها اين خطر را متذكر شدم و در ملاقاتهايى كه با صاحبان جرايد داشتم از آنان مى خواستم تا فقط زبان حاكميّت نباشند و نظرات و مطالب گروهها و صاحبان افكار و انديشه هاى ديگر را هم در روزنامه ها درج كنند.
يكى از اين ملاقات كنندگان آقاى مسيح مهاجرى مديرمسؤول روزنامه جمهورى اسلامى بود، كه از پيش از آن زمان تاكنون از سوى آقاى خامنه اى -كه صاحب امتياز اين روزنامه است- مديريت آن را برعهده دارد. او با حالتى كه ناراحتى در چهره اش نمايان بود گفت: "آقا، آخر اينهايى را كه شما مى گوييد نظراتشان را در روزنامه ها بياوريم، ضدّ انقلاب هستند و..."؛ من به او رو كردم و گفتم: "ببين! هم تو مى دانى كه من چه مى گويم و هم من مى دانم كه تو چه مى گويى!" و او ساكت شد و ديگر چيزى نگفت. در آن زمان حجةالاسلام آقاى سيد محمد خاتمى نماينده امام و سرپرست مؤسسه كيهان بود و او پيشنهاد مرا به خوبى در روزنامه كيهان عمل كرد و صفحه اى را گويا تحت عنوان: "گذر انديشه ها" به درج نظرات ساير جناح هايى اختصاص داد كه در قدرت و حاكميّت قرار نداشتند، ولى ديرى نپاييد كه اين صفحه با مخالفت هايى روبرو شد و متوقف گرديد. پس از آن در يكى از روزهايى كه آقاى خاتمى به دفتر من آمده بود، آقاى سيدهادى هاشمى از او علت تعطيلى اين صفحه را جويا می شود، و آقاى خاتمى به مزاح می گويد: "آخر ما ارباب داريم!"
من اكنون احساس مى كنم كه جا داشت در اين رابطه پافشارى بيشترى كرده و مخالفت مراكز قدرت را با تدبير و پيگيرى علاج مى كردم، و نيز تلاش مى كردم كه تك صدايى در حاكميّت تبديل به سنّت نشود.
همين اشتباه در مورد تعدّد احزاب رسمىِ مستقل و قوى رخ داد و ما به عواقب سوء آن توجه نداشتيم و هرچند من در سخنرانى هاى عمومى و صحبت هاى خصوصى كراراً بر تعدّد و آزادى احزاب تأكيد داشتم ولى اگر تا امام در قيد حيات بودند تعدّد احزاب رسمى و مردمى نهادينه مى شد، امروز كشور تحت حاكميّت يك جناح انحصارطلب قرار نمى گرفت.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۸۲
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«انتقاد از خود» به قلم آیت الله منتظری
(بخش ششم)
«۸. اشتباه ديگر من تأييد تسخير سفارت آمريكاست. من در آن فضا اين عمل را تأييد كردم؛ در حالى كه امروز بر اين باورم اين كار بدون اين كه فايده چندانى براى كشور داشته باشد، ضررهاى فراوانى به بار آورد و ملت آمريكا و ديگر ملتها را نسبت به جمهورى اسلامى حساس و بدبين ساخت؛ و چه بسا در شروع جنگ توسط صدام نيز به عنوان انتقام و عكس العمل نقش مؤثرى داشت.
ما حتى بعد از اين عمل در آزادى گروگانها نيز فرصتهاى خوبى را از دست داديم، از جمله مرحوم ياسر عرفات قصد ميانجيگرى در اين زمينه را داشت و قولهايى هم به مردم آمريكا داده بود، ولى وساطت او از سوى ايران پذيرفته نشد. در حالى كه اگر ميانجيگرى او پذيرفته مى شد مى توانست پيروزى و امتياز بزرگى براى فلسطينى ها -به ويژه درافكار عمومى جهان و بالاخص ملت آمريكا- به شمار آيد.
۹. در ماههاى اوّل انقلاب كه هنوز بيمارى قلب امام شديد نشده بود و در قم حضور داشتند، به ايشان گفتم: "در دنيا معمول است پس از هر كودتا يا انقلابى كه انجام مى شود، حكومت فاتح و پيروز هيأت هايى را به عنوان ابراز حسن نيّت به كشورهاى مختلف و به خصوص كشورهاى مجاور و همسايه مى فرستد و سياستهاى خود را توضيح داده و آنان را مطمئن مى سازد كه قصد تعرّض به مرزهاى كشورشان را ندارد؛ خوب است ما هم چنين كارى كنيم تا مقدارى از تنش ها و وحشت ها كاسته شود." اكنون فكر مى كنم نمى بايست آن پيشنهاد را رها مى كردم و لازم بود با صحبت كردن با سران كشور كه اكثراً از دوستان و شاگردان من بودند مسأله را پيگيرى مى كردم. اگر اين پيشنهاد عملى مى شد بسا در جلوگيرى از بروز بسيارى از مشكلات -به ويژه در صحنه سياست خارجى- مؤثر بود.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۸۴
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(بخش ششم)
«۸. اشتباه ديگر من تأييد تسخير سفارت آمريكاست. من در آن فضا اين عمل را تأييد كردم؛ در حالى كه امروز بر اين باورم اين كار بدون اين كه فايده چندانى براى كشور داشته باشد، ضررهاى فراوانى به بار آورد و ملت آمريكا و ديگر ملتها را نسبت به جمهورى اسلامى حساس و بدبين ساخت؛ و چه بسا در شروع جنگ توسط صدام نيز به عنوان انتقام و عكس العمل نقش مؤثرى داشت.
ما حتى بعد از اين عمل در آزادى گروگانها نيز فرصتهاى خوبى را از دست داديم، از جمله مرحوم ياسر عرفات قصد ميانجيگرى در اين زمينه را داشت و قولهايى هم به مردم آمريكا داده بود، ولى وساطت او از سوى ايران پذيرفته نشد. در حالى كه اگر ميانجيگرى او پذيرفته مى شد مى توانست پيروزى و امتياز بزرگى براى فلسطينى ها -به ويژه درافكار عمومى جهان و بالاخص ملت آمريكا- به شمار آيد.
۹. در ماههاى اوّل انقلاب كه هنوز بيمارى قلب امام شديد نشده بود و در قم حضور داشتند، به ايشان گفتم: "در دنيا معمول است پس از هر كودتا يا انقلابى كه انجام مى شود، حكومت فاتح و پيروز هيأت هايى را به عنوان ابراز حسن نيّت به كشورهاى مختلف و به خصوص كشورهاى مجاور و همسايه مى فرستد و سياستهاى خود را توضيح داده و آنان را مطمئن مى سازد كه قصد تعرّض به مرزهاى كشورشان را ندارد؛ خوب است ما هم چنين كارى كنيم تا مقدارى از تنش ها و وحشت ها كاسته شود." اكنون فكر مى كنم نمى بايست آن پيشنهاد را رها مى كردم و لازم بود با صحبت كردن با سران كشور كه اكثراً از دوستان و شاگردان من بودند مسأله را پيگيرى مى كردم. اگر اين پيشنهاد عملى مى شد بسا در جلوگيرى از بروز بسيارى از مشكلات -به ويژه در صحنه سياست خارجى- مؤثر بود.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۸۴
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«انتقاد از خود» به قلم آیت الله منتظری
(بخش هفتم)
«۱۰. جوّ داغ و ملتهب ابتداى انقلاب موجب شده بود كه برخى تندروى ها و طرح هاى نپخته و نسنجيده و به اصطلاح انقلابى انجام پذيرد و يا صحبتهاى تندى بر زبان جارى شود، كه من هم كم و بيش در پاره اى از اين موارد تحت تأثير قرار گرفتم. برخى از جوّسازى ها و شانتاژهاى سياسى در مراحلى بحرانى از سالهاى دهه شصت نيز در اين زمينه تأثيرگذار بوده است.
به نمونه هايى در اينباره -كه به شخص اينجانب مرتبط است- اشاره مى كنم:
الف- از اشتباهاتى كه در اوايل پيروزى انقلاب صورت پذيرفت، تأسيس نهادها يا دستگاه هاى موازى و بعضاً برخلاف قانون بود. اگر وجود برخى از اين دستگاهها به خاطر شرايط ويژه ابتداى انقلاب توجيه شود، قطعاً ادامه فعاليت آنها غيرقابل توجيه به نظر مى رسد. يكى از اين نهادها، شوراى عالى انقلاب فرهنگى است كه مصوبات آن، گاه ورود به عرصه قانون گذارى بوده است كه از وظايف قوه مقننه مى باشد. نفس اين كه عده اى از مسؤولان فرهنگى براى هماهنگ سازى سياستها و برنامه هاى فرهنگى كشور مجموعه اى را تشكيل دهند امر پسنديده اى است؛ اما اين كه اين افراد -به انضمام عده اي از افراد منصوب و غيرمسؤول- در امر قانونگذارى دخالت كنند و مصوبات آنها فوق مصوبات مجلس به شمار آيد، امرى ناپسند و برخلاف موازين حقوقى است.
اينجانب در سالهاى اوايل پيروزى انقلاب، تحت تأثير شرايط ويژه آن زمان، از جمله كسانى بودم كه از اين نهاد و مصوبات آن دفاع كرده ام؛ و اين موضع گيرى و دفاع، امروز از موارد قابل نقد در مواضع من به شمار مى آيد. جالب اين كه چندى پيش يكى از بستگان نزديک، جمله اى را كه من در آن سالها در جلسه اي خصوصى در دفاع از مصوبات فراقانونى اين شورا گفته بودم و ضبط شده بود، بدون ذكر نام گوينده براى من آورد. من با خواندن آن جمله با ناراحتى گفتم: "اين حرفها چيست كه نوشته اى؟!" و او بلافاصله گفت: "صحبتهاى خود شماست كه در آن سالها گفته بوديد!".
ب- از ديگر اشتباهات برخى از مسؤولان از همان ابتدا، تنگ نظرى ها و خط بازى ها و حذف نيروهاى مخلص و متخصص بود؛ كه متأسفانه اين روند ادامه داشته و در سالهاى اخير شدت يافته است. بسيارى از كارشناسان دلسوز و متعهد -كه هم داراى سابقه درخشان در انقلاب بودند و هم نسبت به بسيارى از روحانيون در مسائل سياسى آگاهتر بودند- در اوايل انقلاب توصيه هايى كردند كه اگر عمل مى شد وضعيتى بهتر از امروز داشتيم؛ اما نه تنها به آن توصيه ها عمل نشد، بلكه آنان مورد تعرض و اهانت واقع شدند و عليه آنها شعار داده شد.
من كه در آن زمان كم و بيش در جريان نظرات اين دوستان قرار مى گرفتم، به تدريج مورد سوءظنّ عده اى واقع شدم و نزد مرحوم امام جوّسازى كردند كه بيت فلانى محل رفت و آمد ليبرال هاست و او از آنها خط مى گيرد. در واكنش به اين جوّسازى ها من موضعى انفعالى به خود گرفتم و حتى در شرايط بحرانى فروردين ۶۸ و تحت فشار شديد روانى و سياسى، در نامه خود به امام از آنان تبرّى جستم. اكنون فكر مى كنم از همان ابتدا اشتباه كرده و شايسته بود به جاى اين قبيل مواضع انفعالى، در مقابل انحصارطلبى برخى از مسؤولان با صراحت مى ايستادم و از نظرات كارشناسان دلسوز و متعهد با منطق و استدلال دفاع مى كردم.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۸۵
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(بخش هفتم)
«۱۰. جوّ داغ و ملتهب ابتداى انقلاب موجب شده بود كه برخى تندروى ها و طرح هاى نپخته و نسنجيده و به اصطلاح انقلابى انجام پذيرد و يا صحبتهاى تندى بر زبان جارى شود، كه من هم كم و بيش در پاره اى از اين موارد تحت تأثير قرار گرفتم. برخى از جوّسازى ها و شانتاژهاى سياسى در مراحلى بحرانى از سالهاى دهه شصت نيز در اين زمينه تأثيرگذار بوده است.
به نمونه هايى در اينباره -كه به شخص اينجانب مرتبط است- اشاره مى كنم:
الف- از اشتباهاتى كه در اوايل پيروزى انقلاب صورت پذيرفت، تأسيس نهادها يا دستگاه هاى موازى و بعضاً برخلاف قانون بود. اگر وجود برخى از اين دستگاهها به خاطر شرايط ويژه ابتداى انقلاب توجيه شود، قطعاً ادامه فعاليت آنها غيرقابل توجيه به نظر مى رسد. يكى از اين نهادها، شوراى عالى انقلاب فرهنگى است كه مصوبات آن، گاه ورود به عرصه قانون گذارى بوده است كه از وظايف قوه مقننه مى باشد. نفس اين كه عده اى از مسؤولان فرهنگى براى هماهنگ سازى سياستها و برنامه هاى فرهنگى كشور مجموعه اى را تشكيل دهند امر پسنديده اى است؛ اما اين كه اين افراد -به انضمام عده اي از افراد منصوب و غيرمسؤول- در امر قانونگذارى دخالت كنند و مصوبات آنها فوق مصوبات مجلس به شمار آيد، امرى ناپسند و برخلاف موازين حقوقى است.
اينجانب در سالهاى اوايل پيروزى انقلاب، تحت تأثير شرايط ويژه آن زمان، از جمله كسانى بودم كه از اين نهاد و مصوبات آن دفاع كرده ام؛ و اين موضع گيرى و دفاع، امروز از موارد قابل نقد در مواضع من به شمار مى آيد. جالب اين كه چندى پيش يكى از بستگان نزديک، جمله اى را كه من در آن سالها در جلسه اي خصوصى در دفاع از مصوبات فراقانونى اين شورا گفته بودم و ضبط شده بود، بدون ذكر نام گوينده براى من آورد. من با خواندن آن جمله با ناراحتى گفتم: "اين حرفها چيست كه نوشته اى؟!" و او بلافاصله گفت: "صحبتهاى خود شماست كه در آن سالها گفته بوديد!".
ب- از ديگر اشتباهات برخى از مسؤولان از همان ابتدا، تنگ نظرى ها و خط بازى ها و حذف نيروهاى مخلص و متخصص بود؛ كه متأسفانه اين روند ادامه داشته و در سالهاى اخير شدت يافته است. بسيارى از كارشناسان دلسوز و متعهد -كه هم داراى سابقه درخشان در انقلاب بودند و هم نسبت به بسيارى از روحانيون در مسائل سياسى آگاهتر بودند- در اوايل انقلاب توصيه هايى كردند كه اگر عمل مى شد وضعيتى بهتر از امروز داشتيم؛ اما نه تنها به آن توصيه ها عمل نشد، بلكه آنان مورد تعرض و اهانت واقع شدند و عليه آنها شعار داده شد.
من كه در آن زمان كم و بيش در جريان نظرات اين دوستان قرار مى گرفتم، به تدريج مورد سوءظنّ عده اى واقع شدم و نزد مرحوم امام جوّسازى كردند كه بيت فلانى محل رفت و آمد ليبرال هاست و او از آنها خط مى گيرد. در واكنش به اين جوّسازى ها من موضعى انفعالى به خود گرفتم و حتى در شرايط بحرانى فروردين ۶۸ و تحت فشار شديد روانى و سياسى، در نامه خود به امام از آنان تبرّى جستم. اكنون فكر مى كنم از همان ابتدا اشتباه كرده و شايسته بود به جاى اين قبيل مواضع انفعالى، در مقابل انحصارطلبى برخى از مسؤولان با صراحت مى ايستادم و از نظرات كارشناسان دلسوز و متعهد با منطق و استدلال دفاع مى كردم.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۸۵
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«انتقاد از خود» به قلم آیت الله منتظری
(بخش هشتم)
«ج- در روايتى از امام معصوم عليه السلام نقل شده است كه فرمودند: "إنّ عليّاً عليه السلام لَم يَكُن ينسب أحداً مِن أهلِ حَربِه إلى الشّركِ وَ لا إلى النّفاق و لكنّه كانَ يقول: هم إخواننا بَغَو عَلَينا." (وسائل الشيعة، كتاب الجهاد، باب ٢٦ از ابواب "جهاد العدوّ و مايناسبه"، حديث ١٠) "حضرت على عليه السلام هيچ يک از كسانى را كه با او مى جنگيدند منتسب به شرک و نفاق نمى كرد؛ بلكه مى فرمود: آنان برادران ما هستند كه بر ما طغيان كرده اند."
اميرالمؤمنين عليه السلام -كه ما ادعاى پيروى از آن بزرگوار را داريم- هيچ گاه مخالفين خود را كه مسلّح بودند و با ايشان مى جنگيدند و خون بى گناهان را مى ريختند، منافق يا كافر و يا مرتد و... خطاب نكردند؛ و بيشترين تلاش خود را جهت هدايت آنها به كار مى گرفتند و به عنوان نمونه از دوازده هزار مخالف مسلح كه در نهروان با حضرت اعلان جنگ مسلحانه كرده بودند، هشت هزار نفرشان را منصرف كردند و بعداً هم متعرض اين هشت هزار نفر نشدند؛ اما ما مخالفين خودمان را به جاى هدايت، به موضع مى كشانديم.
اين كه آنان با ما مخالف بودند مجوّز نمى شد كه به آنان لقب "منافق" بدهيم. بگذريم از اينكه اساساً وقتى گروهى اسلحه به دست گرفتند و جنگيدند ديگر منافق نيستند كه پنهانى و دورويه كار كنند بلكه محاربند و اطلاق منافق بى معنا است و البته هنوز هم رواج دارد. به هر حال آنان به غلط مسيرى را انتخاب كرده و بيشتر هوادارانشان به آن معتقد بودند؛ ما با روش اسلامى توانايى داشتيم خيلى از آنها را جذب كنيم. اما با شعار مرگ خواهى و منافق خطاب كردن، آنان را جري تر كرديم و امكان بازگشت را از بسيارى از آنها گرفتيم. من خودم بيش از همه مورد هدف و قربانى اعمال و روش هاى سازمان مجاهدين خلق بوده ام؛ اما به نظر مى رسد روش ما هم روش صحيحى نبوده است.
در ديدارهايى كه اوايل پيروزى انقلاب، برخى از مسؤولان كشور با من داشتند، كراراً حديث فوق را به آنان تذكر مى دادم و مى گفتم: اين تعبير منافق درباره مجاهدين خلق علاوه بر اين كه چندان با واقع منطبق نيست موجب تحريك آنان و فاصله گرفتن بيشتر از جمهورى اسلامى و آرمانهاى آن است، ولى اين تذكر من براى آنان سنگين بود و به همان شيوه خود ادامه مى دادند. خود من هم بعد از شروع جنگ مسلحانه سازمان تا مدت ها تحت تأثير جوّ سياسى از اين تعبير استفاده مى كردم كه اشتباه بود.
د- پس از حملاتى كه در سال ۱۳۶۸ به بيت من شد و مهاجمان در شعارها از من با عنوان "ضدّ ولايت فقيه!!" ياد كردند، در سخنانى كه در جلسه درس بعد از حمله كردم ضمن يادآورى اين كه اصولاً من پايه گذار ولايت فقيه بوده ام و حدود چهار جلد كتاب -كه حاصل چند سال درسهاى خارج فقه است- در رابطه با اثبات و تحكيم مبانى فقهى دولت اسلامى نوشته ام، و ذكر اين نكته كه مرحوم آيت الله بروجردى اصل حكومت اسلامى را از ضروريات اسلام مى دانستند، چنين تعبير كردم كه هر كس مخالف ولايت فقيه باشد من چشم او را درمى آورم...؛ و منظور من ولايت فقيهِ جارى كه عموماً از آن مى نالند نبود، بلكه ولايتى بود كه مظهر آن، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و امام على عليه السلام بودند، اما بسيارى از دوستان مرا مورد نقد قرار دادند كه چرا اين تعبير را به كار برده ام.
من اكنون كه روزگار ولايت فقيه به وضعيت تأسف بار كنونى رسيده است نقد دوستان را مى پذيرم و خودم را مورد سرزنش قرار مى دهم و مى گويم: چنين تعبيرى در هيچ شرايطى صحيح نيست؛ و آن تعبير من درحقيقت يك موضع انفعالى و در واكنش به شعار "ضدّ ولايت فقيه" نسبت به من بود.
ه - در ماه هاى آخر جنگ كه همه اميدها به يأس تبديل شده بود و جبهه هاى جنگ، سرد و رزمندگان بدون انگيزه شده بودند، و از طرفى هواپيماى مسافربرى ايران در خليج فارس مورد حمله نظامى آمريكا قرار گرفت و نزديک به سيصد انسان بى گناه كشته شدند، اين فكر در پاره اى از محافل سياسى مطرح شد كه چرا به جاى جنگ با عراق كه معلولى بيش نيست منافع آمريكا كه علت و منشأ اصلى است مورد حمله هسته هاى مقاومت قرار نمى گيرد، و من هم چنين نظرى داشتم و در نامه اى به مرحوم امام هم آن را نوشتم.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۸۷
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(بخش هشتم)
«ج- در روايتى از امام معصوم عليه السلام نقل شده است كه فرمودند: "إنّ عليّاً عليه السلام لَم يَكُن ينسب أحداً مِن أهلِ حَربِه إلى الشّركِ وَ لا إلى النّفاق و لكنّه كانَ يقول: هم إخواننا بَغَو عَلَينا." (وسائل الشيعة، كتاب الجهاد، باب ٢٦ از ابواب "جهاد العدوّ و مايناسبه"، حديث ١٠) "حضرت على عليه السلام هيچ يک از كسانى را كه با او مى جنگيدند منتسب به شرک و نفاق نمى كرد؛ بلكه مى فرمود: آنان برادران ما هستند كه بر ما طغيان كرده اند."
اميرالمؤمنين عليه السلام -كه ما ادعاى پيروى از آن بزرگوار را داريم- هيچ گاه مخالفين خود را كه مسلّح بودند و با ايشان مى جنگيدند و خون بى گناهان را مى ريختند، منافق يا كافر و يا مرتد و... خطاب نكردند؛ و بيشترين تلاش خود را جهت هدايت آنها به كار مى گرفتند و به عنوان نمونه از دوازده هزار مخالف مسلح كه در نهروان با حضرت اعلان جنگ مسلحانه كرده بودند، هشت هزار نفرشان را منصرف كردند و بعداً هم متعرض اين هشت هزار نفر نشدند؛ اما ما مخالفين خودمان را به جاى هدايت، به موضع مى كشانديم.
اين كه آنان با ما مخالف بودند مجوّز نمى شد كه به آنان لقب "منافق" بدهيم. بگذريم از اينكه اساساً وقتى گروهى اسلحه به دست گرفتند و جنگيدند ديگر منافق نيستند كه پنهانى و دورويه كار كنند بلكه محاربند و اطلاق منافق بى معنا است و البته هنوز هم رواج دارد. به هر حال آنان به غلط مسيرى را انتخاب كرده و بيشتر هوادارانشان به آن معتقد بودند؛ ما با روش اسلامى توانايى داشتيم خيلى از آنها را جذب كنيم. اما با شعار مرگ خواهى و منافق خطاب كردن، آنان را جري تر كرديم و امكان بازگشت را از بسيارى از آنها گرفتيم. من خودم بيش از همه مورد هدف و قربانى اعمال و روش هاى سازمان مجاهدين خلق بوده ام؛ اما به نظر مى رسد روش ما هم روش صحيحى نبوده است.
در ديدارهايى كه اوايل پيروزى انقلاب، برخى از مسؤولان كشور با من داشتند، كراراً حديث فوق را به آنان تذكر مى دادم و مى گفتم: اين تعبير منافق درباره مجاهدين خلق علاوه بر اين كه چندان با واقع منطبق نيست موجب تحريك آنان و فاصله گرفتن بيشتر از جمهورى اسلامى و آرمانهاى آن است، ولى اين تذكر من براى آنان سنگين بود و به همان شيوه خود ادامه مى دادند. خود من هم بعد از شروع جنگ مسلحانه سازمان تا مدت ها تحت تأثير جوّ سياسى از اين تعبير استفاده مى كردم كه اشتباه بود.
د- پس از حملاتى كه در سال ۱۳۶۸ به بيت من شد و مهاجمان در شعارها از من با عنوان "ضدّ ولايت فقيه!!" ياد كردند، در سخنانى كه در جلسه درس بعد از حمله كردم ضمن يادآورى اين كه اصولاً من پايه گذار ولايت فقيه بوده ام و حدود چهار جلد كتاب -كه حاصل چند سال درسهاى خارج فقه است- در رابطه با اثبات و تحكيم مبانى فقهى دولت اسلامى نوشته ام، و ذكر اين نكته كه مرحوم آيت الله بروجردى اصل حكومت اسلامى را از ضروريات اسلام مى دانستند، چنين تعبير كردم كه هر كس مخالف ولايت فقيه باشد من چشم او را درمى آورم...؛ و منظور من ولايت فقيهِ جارى كه عموماً از آن مى نالند نبود، بلكه ولايتى بود كه مظهر آن، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و امام على عليه السلام بودند، اما بسيارى از دوستان مرا مورد نقد قرار دادند كه چرا اين تعبير را به كار برده ام.
من اكنون كه روزگار ولايت فقيه به وضعيت تأسف بار كنونى رسيده است نقد دوستان را مى پذيرم و خودم را مورد سرزنش قرار مى دهم و مى گويم: چنين تعبيرى در هيچ شرايطى صحيح نيست؛ و آن تعبير من درحقيقت يك موضع انفعالى و در واكنش به شعار "ضدّ ولايت فقيه" نسبت به من بود.
ه - در ماه هاى آخر جنگ كه همه اميدها به يأس تبديل شده بود و جبهه هاى جنگ، سرد و رزمندگان بدون انگيزه شده بودند، و از طرفى هواپيماى مسافربرى ايران در خليج فارس مورد حمله نظامى آمريكا قرار گرفت و نزديک به سيصد انسان بى گناه كشته شدند، اين فكر در پاره اى از محافل سياسى مطرح شد كه چرا به جاى جنگ با عراق كه معلولى بيش نيست منافع آمريكا كه علت و منشأ اصلى است مورد حمله هسته هاى مقاومت قرار نمى گيرد، و من هم چنين نظرى داشتم و در نامه اى به مرحوم امام هم آن را نوشتم.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۸۷
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«انتقاد از خود» به قلم آیت الله منتظری
(بخش نهم)
«۱۱. ايراد ديگر، ضعيف بودن رابطه اينجانب با مرحوم امام است. فاصله ملاقاتهاى من با ايشان زياد بود و گاهى به چندين ماه مى رسيد؛ در حالى كه مسائل كشور و انقلاب فراوان بود، و از طرفى ديدار مسؤولان كشور از رده هاى مختلف با من از نظر كمّى بسيار بود و از نظر كيفى نيز بسيارى از مسائل و مشكلات را كه طرح آنها با امام عملاً ميسور نبود با من مطرح مى كردند و راه حل مى خواستند. همچنين ائمه جمعه و علماى شهرستانها نيز مشكلات مناطق خود را با من مطرح و استمداد مى كردند و من در حدّ توان و اختيارات خودم آنها را كمك و يا اظهارنظر مى كردم و يا اگر نيازى به توصيه به سران كشور بود خواسته آنان عملى مى شد.
بديهى است در چنين وضعيتى من مى بايست با مرحوم امام -كه بسيارى از تصميم گيرى هاى كليدى به ايشان ختم مى شد- رابطه بيشترى مى داشتم؛ ولكن كثرت مشاغل و درس و بحث و كارهاى علمى روزانه به من اجازه ارتباط بيشتر را نمى داد و من فكر نمى كردم اين فاصله زياد اين ضررهاى فراوان را به دنبال داشته باشد. اما بعداً تقريباً معلوم شد كه وضع شكل ديگرى داشته است؛ زيرا بسيارى از تذكرات من جنبه انتقادى به مسؤولان داشت و بعداً مطلع شدم كه آنان از اين انتقادها خوششان نمى آيد و حتى بعضاً حساسيت نيز پيدا كرده اند و بعضى از آنها در ديدارهاى خود با امام انتقادهاى مرا طور ديگرى جلوه داده اند. كم كم احساس كردم هنگامى كه من با امام ملاقات مى كنم و مطالب خود را -كه معمولاً محورهاى آنها را روى كاغذى يادداشت كرده بودم- با ايشان در ميان مى گذارم، گويا ايشان ذهنيتى پيدا كرده اند و مطالب مرا جدّى نمى گيرند. در اين اواخر مطمئن شدم كه دستهايى فعال بوده تا ذهن امام را نسبت به من مشوب كنند؛ تا آنجا كه آقاى هاشمى رفسنجانى به آقاى سيدهادى هاشمى گفته بود: "امام مى گويند حرفهاى آقاى منتظرى همان حرفهاى راديو بغداد است." و سپس گفته بود: "من پيش بينى مى كنم كه روزى امام دستور دهند حرفهاى آقاى منتظرى از صدا و سيما پخش نشود." آقاى هاشمى رفسنجانى سپس از آقاى سيدهادى خواسته بود تا صحبتهاى مرا قبل از گزارش به رسانه ها با ايشان هماهنگ كند و هر قسمتى را كه او صلاح ديد گزارش شود. آقاى سيدهادى نيز پيشنهاد او را با من مطرح نمود و من شديداً ردّ كردم.
من اكنون فكر مى كنم يكى از عوامل اصلى و مهمى كه بعضى افراد توانستند ذهنيت امام را نسبت به صحبتهاى انتقادى من خراب كنند و عليرغم استقبال عموم مردم از اين سخنان، ايشان را حساس نمايند، همين فاصله ملاقاتهاى من با ايشان بود؛ و اين فاصله راه را براى فتنه گران هموار كرد. رابطه و سابقه آشنايى من با امام به گونه اى بود كه اگر ارتباط من با ايشان بيشتر مى بود چه بسا مى توانست توطئه آنان را خنثى كند. حتى پس از حوادث فروردين ماه ۶۸ احتمال قوى مى دادم كه اگر حضوراً با امام ملاقات كنم و مسائل را براى ايشان توضيح دهم، شبهات از ذهن ايشان برطرف مى شود؛ لذا از طريق آقاى درّى نجف آبادى -كه در آن زمان مسؤول دفتر من بود- اين موضوع را مطرح كردم؛ چندى بعد آقاى درّى گفت كه احمدآقا خمينى با اين امر مخالفت كرده است!»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۹۰
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(بخش نهم)
«۱۱. ايراد ديگر، ضعيف بودن رابطه اينجانب با مرحوم امام است. فاصله ملاقاتهاى من با ايشان زياد بود و گاهى به چندين ماه مى رسيد؛ در حالى كه مسائل كشور و انقلاب فراوان بود، و از طرفى ديدار مسؤولان كشور از رده هاى مختلف با من از نظر كمّى بسيار بود و از نظر كيفى نيز بسيارى از مسائل و مشكلات را كه طرح آنها با امام عملاً ميسور نبود با من مطرح مى كردند و راه حل مى خواستند. همچنين ائمه جمعه و علماى شهرستانها نيز مشكلات مناطق خود را با من مطرح و استمداد مى كردند و من در حدّ توان و اختيارات خودم آنها را كمك و يا اظهارنظر مى كردم و يا اگر نيازى به توصيه به سران كشور بود خواسته آنان عملى مى شد.
بديهى است در چنين وضعيتى من مى بايست با مرحوم امام -كه بسيارى از تصميم گيرى هاى كليدى به ايشان ختم مى شد- رابطه بيشترى مى داشتم؛ ولكن كثرت مشاغل و درس و بحث و كارهاى علمى روزانه به من اجازه ارتباط بيشتر را نمى داد و من فكر نمى كردم اين فاصله زياد اين ضررهاى فراوان را به دنبال داشته باشد. اما بعداً تقريباً معلوم شد كه وضع شكل ديگرى داشته است؛ زيرا بسيارى از تذكرات من جنبه انتقادى به مسؤولان داشت و بعداً مطلع شدم كه آنان از اين انتقادها خوششان نمى آيد و حتى بعضاً حساسيت نيز پيدا كرده اند و بعضى از آنها در ديدارهاى خود با امام انتقادهاى مرا طور ديگرى جلوه داده اند. كم كم احساس كردم هنگامى كه من با امام ملاقات مى كنم و مطالب خود را -كه معمولاً محورهاى آنها را روى كاغذى يادداشت كرده بودم- با ايشان در ميان مى گذارم، گويا ايشان ذهنيتى پيدا كرده اند و مطالب مرا جدّى نمى گيرند. در اين اواخر مطمئن شدم كه دستهايى فعال بوده تا ذهن امام را نسبت به من مشوب كنند؛ تا آنجا كه آقاى هاشمى رفسنجانى به آقاى سيدهادى هاشمى گفته بود: "امام مى گويند حرفهاى آقاى منتظرى همان حرفهاى راديو بغداد است." و سپس گفته بود: "من پيش بينى مى كنم كه روزى امام دستور دهند حرفهاى آقاى منتظرى از صدا و سيما پخش نشود." آقاى هاشمى رفسنجانى سپس از آقاى سيدهادى خواسته بود تا صحبتهاى مرا قبل از گزارش به رسانه ها با ايشان هماهنگ كند و هر قسمتى را كه او صلاح ديد گزارش شود. آقاى سيدهادى نيز پيشنهاد او را با من مطرح نمود و من شديداً ردّ كردم.
من اكنون فكر مى كنم يكى از عوامل اصلى و مهمى كه بعضى افراد توانستند ذهنيت امام را نسبت به صحبتهاى انتقادى من خراب كنند و عليرغم استقبال عموم مردم از اين سخنان، ايشان را حساس نمايند، همين فاصله ملاقاتهاى من با ايشان بود؛ و اين فاصله راه را براى فتنه گران هموار كرد. رابطه و سابقه آشنايى من با امام به گونه اى بود كه اگر ارتباط من با ايشان بيشتر مى بود چه بسا مى توانست توطئه آنان را خنثى كند. حتى پس از حوادث فروردين ماه ۶۸ احتمال قوى مى دادم كه اگر حضوراً با امام ملاقات كنم و مسائل را براى ايشان توضيح دهم، شبهات از ذهن ايشان برطرف مى شود؛ لذا از طريق آقاى درّى نجف آبادى -كه در آن زمان مسؤول دفتر من بود- اين موضوع را مطرح كردم؛ چندى بعد آقاى درّى گفت كه احمدآقا خمينى با اين امر مخالفت كرده است!»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۹۰
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«انتقاد از خود» به قلم آیت الله منتظری
(بخش دهم)
«۱۲. نقد ديگر اين است كه در مقابل اصرار برخى از دوستان مبنى بر تصويب ماده واحده مربوط به قائم مقامى من توسط مجلس خبرگان كوتاه آمدم و كارى نكردم كه اين ماده واحده به تصويب نرسد. البته من وقتى از چنين طرحى مطلع شدم توسط آيت الله طاهرى اصفهانى و مرحوم آيت الله حاج شيخ عباس ايزدى نظر مخالف خود را به خبرگان اعلام كردم و نامه اى نيز در اين رابطه به آيت الله مشكينى نوشتم؛ ولى امروز متوجه مى شوم كه مى بايست جدّى تر اقدام مى كردم و حتى از طريق رسانه ها مخالفت خود را با اين اقدام اعلام و جلوى آن را مى گرفتم.
۱۳. اشكال ديگر به من اين بود كه گاه طرحهاى خوبى را پيشنهاد مى دادم كه با استقبال نيز روبرو مى گرديد، اما در مقام اجرا نظارت مناسبى بر آنها نداشتم و در عمل خلاف مقصود حاصل مى شد. طرح بند "ج" كه با اصرار من و آيت الله بهشتى و آيت الله مشكينى اجرا مى شد، تعيين نماينده در دانشگاهها و انجمنهاى اسلامى معلمان و دانش آموزان، پيشنهاد تشكيل شوراى مديريت حوزه علميه قم، تأسيس دانشگاه امام صادق عليه السلام در تهران و تأسيس مركز جهانى علوم اسلامى در مدرسه حجتيه از نمونه هايى است كه در اين مقال مجالى براى تفصيل آنها نيست. به ياد دارم روزى همين اشكال را آقاى جنتى متذكر شد و اصرار داشت كه هيأتى را جهت پيگيرى عملى و نظارت بر طرحها و پيشنهادات نو كه منشأ تحول مى باشد، تعيين كنم؛ اما من در آن فضا لزوم آن را احساس نكردم.
۱۴. اشتباه ديگر من غفلت از چهره دوگانه برخى از افراد و اعتماد به آنان بود. همانگونه كه گفتم عده اى كه بعداً معلوم شد نقش مهمى در فتنه گرى و اختلاف بين من و امام داشته اند و مسبّب بسيارى از برخوردهاى تند و عارى از منطق و شرع بوده اند در حضور من چهره اى مصلح و خيرخواه از خود نشان مى دادند و بسا برخى از آنان اعتماد مرا كسب كردند و من به آنان مأموريتى را واگذار، يا براى مسؤليتى تأييد كرده ام. همچنين اعتماد بيش از حدّ من به برخى افراد به خاطر اعتماد به سوابق خوب آنها موجب گرديد كه آنان را براى مسؤوليت هايى -كه ظاهراً بيش از ظرفيت آنان بوده است- به امام معرفى كنم و امام هم بنابر معرفى و پيشنهاد من، آنان را به آن مسؤوليت ها بگمارند؛ و بسا همين امر زمينه اى براى واگذارى پستهايى مهمتر به آنان در سالهاى بعد شده باشد. من در اين موضوع به همين اجمال اكتفا مى كنم و از شرح آن صرف نظر مى كنم.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۹۲
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(بخش دهم)
«۱۲. نقد ديگر اين است كه در مقابل اصرار برخى از دوستان مبنى بر تصويب ماده واحده مربوط به قائم مقامى من توسط مجلس خبرگان كوتاه آمدم و كارى نكردم كه اين ماده واحده به تصويب نرسد. البته من وقتى از چنين طرحى مطلع شدم توسط آيت الله طاهرى اصفهانى و مرحوم آيت الله حاج شيخ عباس ايزدى نظر مخالف خود را به خبرگان اعلام كردم و نامه اى نيز در اين رابطه به آيت الله مشكينى نوشتم؛ ولى امروز متوجه مى شوم كه مى بايست جدّى تر اقدام مى كردم و حتى از طريق رسانه ها مخالفت خود را با اين اقدام اعلام و جلوى آن را مى گرفتم.
۱۳. اشكال ديگر به من اين بود كه گاه طرحهاى خوبى را پيشنهاد مى دادم كه با استقبال نيز روبرو مى گرديد، اما در مقام اجرا نظارت مناسبى بر آنها نداشتم و در عمل خلاف مقصود حاصل مى شد. طرح بند "ج" كه با اصرار من و آيت الله بهشتى و آيت الله مشكينى اجرا مى شد، تعيين نماينده در دانشگاهها و انجمنهاى اسلامى معلمان و دانش آموزان، پيشنهاد تشكيل شوراى مديريت حوزه علميه قم، تأسيس دانشگاه امام صادق عليه السلام در تهران و تأسيس مركز جهانى علوم اسلامى در مدرسه حجتيه از نمونه هايى است كه در اين مقال مجالى براى تفصيل آنها نيست. به ياد دارم روزى همين اشكال را آقاى جنتى متذكر شد و اصرار داشت كه هيأتى را جهت پيگيرى عملى و نظارت بر طرحها و پيشنهادات نو كه منشأ تحول مى باشد، تعيين كنم؛ اما من در آن فضا لزوم آن را احساس نكردم.
۱۴. اشتباه ديگر من غفلت از چهره دوگانه برخى از افراد و اعتماد به آنان بود. همانگونه كه گفتم عده اى كه بعداً معلوم شد نقش مهمى در فتنه گرى و اختلاف بين من و امام داشته اند و مسبّب بسيارى از برخوردهاى تند و عارى از منطق و شرع بوده اند در حضور من چهره اى مصلح و خيرخواه از خود نشان مى دادند و بسا برخى از آنان اعتماد مرا كسب كردند و من به آنان مأموريتى را واگذار، يا براى مسؤليتى تأييد كرده ام. همچنين اعتماد بيش از حدّ من به برخى افراد به خاطر اعتماد به سوابق خوب آنها موجب گرديد كه آنان را براى مسؤوليت هايى -كه ظاهراً بيش از ظرفيت آنان بوده است- به امام معرفى كنم و امام هم بنابر معرفى و پيشنهاد من، آنان را به آن مسؤوليت ها بگمارند؛ و بسا همين امر زمينه اى براى واگذارى پستهايى مهمتر به آنان در سالهاى بعد شده باشد. من در اين موضوع به همين اجمال اكتفا مى كنم و از شرح آن صرف نظر مى كنم.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۹۲
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«انتقاد از خود» به قلم آیت الله منتظری
(بخش یازدهم)
«من هيچگاه طالب مقام و موقعيت اجتماعى نبوده ام و همواره آنچه برايم اهميت داشته عمل به وظيفه شرعى و انسانى ام بوده است. در همان اواخر حيات مرحوم امام كه بيمارى ايشان مشهود و انتقادهاى من موجب حساسيت معظم له شده بود، برخى ها به من سفارش مى كردند كه شما فعلاً كوتاه بياييد، صبر كنيد وقتى قدرت را كاملاً در اختيار گرفتيد با سرعت و قاطعيت اهداف خود را جامه عمل بپوشانيد؛ اما من به هيچ وجه اين روش را نمى پسنديدم. آن وقت در مقابل تضييع حقوق انسانهايى كه هرچند با من و امثال من مخالف بودند ولى به نام اسلام و انقلاب به آنان ظلم شده و حقشان پايمال شده بود، چه پاسخى در مقابل خداوند داشتم؟ من به خوبى مى دانستم كه برخى مسائل وارونه به امام گزارش مى شود و مطلع بودم كه در زندانها چه بلايى بر سر مخالفان مى آورند؛ و هيچ گاه نمى توانستم سكوت كنم و به اين دلخوش باشم كه در آينده به قدرت مى رسم و خواسته هايم را عملى مى كنم.
اكنون نيز هيچ اهميتى براى دستيابى به مقام و موقعيت قائل نيستم؛ نه طالب مسند رهبرى هستم و نه در پى گسترش حوزه مرجعيت خود مى باشم. اما براى آن كه سؤال مطرح شده را بدون پاسخ نگذارم اجمالاً به نكاتى اشاره مى كنم، باشد كه مورد توجه كسانى قرار گيرد كه در آينده زمينه خدمت به مردم برايشان فراهم مى گردد...»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۹۴
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(بخش یازدهم)
«من هيچگاه طالب مقام و موقعيت اجتماعى نبوده ام و همواره آنچه برايم اهميت داشته عمل به وظيفه شرعى و انسانى ام بوده است. در همان اواخر حيات مرحوم امام كه بيمارى ايشان مشهود و انتقادهاى من موجب حساسيت معظم له شده بود، برخى ها به من سفارش مى كردند كه شما فعلاً كوتاه بياييد، صبر كنيد وقتى قدرت را كاملاً در اختيار گرفتيد با سرعت و قاطعيت اهداف خود را جامه عمل بپوشانيد؛ اما من به هيچ وجه اين روش را نمى پسنديدم. آن وقت در مقابل تضييع حقوق انسانهايى كه هرچند با من و امثال من مخالف بودند ولى به نام اسلام و انقلاب به آنان ظلم شده و حقشان پايمال شده بود، چه پاسخى در مقابل خداوند داشتم؟ من به خوبى مى دانستم كه برخى مسائل وارونه به امام گزارش مى شود و مطلع بودم كه در زندانها چه بلايى بر سر مخالفان مى آورند؛ و هيچ گاه نمى توانستم سكوت كنم و به اين دلخوش باشم كه در آينده به قدرت مى رسم و خواسته هايم را عملى مى كنم.
اكنون نيز هيچ اهميتى براى دستيابى به مقام و موقعيت قائل نيستم؛ نه طالب مسند رهبرى هستم و نه در پى گسترش حوزه مرجعيت خود مى باشم. اما براى آن كه سؤال مطرح شده را بدون پاسخ نگذارم اجمالاً به نكاتى اشاره مى كنم، باشد كه مورد توجه كسانى قرار گيرد كه در آينده زمينه خدمت به مردم برايشان فراهم مى گردد...»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۹۴
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
« #انتقاد_از_خود »
چهارده پرسش و پاسخ در رابطه با مسائل سیاسی و اجتماعی پرابهام تاریخ معاصر با محوریت انتقاد آیت الله منتظری از خود
#کتاب
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
چهارده پرسش و پاسخ در رابطه با مسائل سیاسی و اجتماعی پرابهام تاریخ معاصر با محوریت انتقاد آیت الله منتظری از خود
#کتاب
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
آیتالله العظمی منتظری
« #انتقاد_از_خود » چهارده پرسش و پاسخ در رابطه با مسائل سیاسی و اجتماعی پرابهام تاریخ معاصر با محوریت انتقاد آیت الله منتظری از خود #کتاب کانال تلگرام آیت الله منتظری @Ayatollah_Montazeri
« #انتقاد_از_خود »
از مقدمه کتاب:
«نوشتارى كه پيش روى شماست، مشتمل بر چهارده پرسش و پاسخ در رابطه با مسائل سیاسی و اجتماعی پرابهام تاریخ معاصر است که توسط اينجانب از والد معظّم و گرامی حضرت آیت الله العظمی منتظری سؤال گردیده است كه معظم له پاسخ داده ولی انتشارش را در آن زمان به مصلحت ندیدند. اكنون كه آن عزيز از ميان ما پر كشيده و سخنانش چون امانتى نزد من باقى است، بر خود لازم ديدم که اين بار امانت را از دوش برگرفته و آن را به صاحبان اصلى اش يعنى افكار عمومى بسپارم.
محور اصلی این نوشتار و ویژگی ممتاز آن، جنبه محوری انتقاد از خود است که شامل دیدگاههای اصلاحی ایشان نسبت به مسائل کلیدی و اساسی پس از پیروزی انقلاب می باشد.
از اوائل پیروزی به دلیل وجود ترس و هراس از سوء استفاده مخالفان و دشمنان موهوم و ضربه دیدن انقلاب، نسبت به شفاف سازی و نقد و بررسی افکار و اعمال افراد و شخصیت های موثر در جامعه و نظام کوتاهی و اغماض شده است، و متاسفانه این رویه ناپسند هنوز ادامه دارد که موجب آسیب جدی به انقلاب و مساله دار شدن و ریزش شدید نیروهای مومن از بدنه آن گردیده است.
سعيد منتظرى»
#کتاب
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
از مقدمه کتاب:
«نوشتارى كه پيش روى شماست، مشتمل بر چهارده پرسش و پاسخ در رابطه با مسائل سیاسی و اجتماعی پرابهام تاریخ معاصر است که توسط اينجانب از والد معظّم و گرامی حضرت آیت الله العظمی منتظری سؤال گردیده است كه معظم له پاسخ داده ولی انتشارش را در آن زمان به مصلحت ندیدند. اكنون كه آن عزيز از ميان ما پر كشيده و سخنانش چون امانتى نزد من باقى است، بر خود لازم ديدم که اين بار امانت را از دوش برگرفته و آن را به صاحبان اصلى اش يعنى افكار عمومى بسپارم.
محور اصلی این نوشتار و ویژگی ممتاز آن، جنبه محوری انتقاد از خود است که شامل دیدگاههای اصلاحی ایشان نسبت به مسائل کلیدی و اساسی پس از پیروزی انقلاب می باشد.
از اوائل پیروزی به دلیل وجود ترس و هراس از سوء استفاده مخالفان و دشمنان موهوم و ضربه دیدن انقلاب، نسبت به شفاف سازی و نقد و بررسی افکار و اعمال افراد و شخصیت های موثر در جامعه و نظام کوتاهی و اغماض شده است، و متاسفانه این رویه ناپسند هنوز ادامه دارد که موجب آسیب جدی به انقلاب و مساله دار شدن و ریزش شدید نیروهای مومن از بدنه آن گردیده است.
سعيد منتظرى»
#کتاب
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«سپردن کار به کاردان»
دیدار با مسؤولین ادارات قم و خانواده شهدای اصفهان
(۵ شهریور ۱۳۶۳)
#سخنرانی
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
دیدار با مسؤولین ادارات قم و خانواده شهدای اصفهان
(۵ شهریور ۱۳۶۳)
#سخنرانی
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«اشغال سفارت آمریکا، و رابطه ایران و آمریکا»
«سؤال اول: در نوشته های شما اشغال سفارت آمریکا در سال ۵۸ توسط دانشجویان پیرو خط امام یک عمل اشتباه قلمداد شده بود، در حالی که شما از کسانی بودید که در همان زمان از این اقدام حمایت و دفاع کردید. علت حمایتتان در آن مقطع از این اقدام دانشجویان چه بود؟ به چه دلیل در زمان فعلی آن را اشتباه میدانید؟
سؤال دوم: نظر شما در مورد قطع رابطه ایران و آمریکا چیست؟ آیا تداوم این انقطاع به مصلحت کشور است؟
با سلام و تحیت و تقدیر از توجه شما به مسائل مهم و جاری کشور
جواب ۱. اشغال سفارت آمریکا در بدو پیروزی انقلاب که مورد حمایت اکثر اقشار انقلابی و مرحوم امام خمینی بود، مورد تأیید اینجانب نیز بود؛ ولی با آن عوارض منفی و حساسیت شدیدی که بین مردم آمریکا به وجود آورد که هنوز آثار آن باقی است، معلوم شد که کار درستی نبوده؛ و اصولا سفارت یک کشور به منزله جزئی از آن کشور است، و کشوری که در حال جنگ رسمی با ما نبود اشغال سفارت آن به منزله اعلان جنگ با آن کشور است و کار صحیحی نمی باشد. از قرار اطلاع بعضی از جوانان انقلابی و متعهدی که متصدی این کار بودند نیز اشتباه بودن آن را قبول دارند.
جواب ۲. نظر به اینکه آمریکا باعث کودتای ۲۸ مرداد بر علیه مرحوم دکتر مصدق و برگشت شاه بود و پس از کودتا هم آمریکا تقریبا همه شئون سیاسی و اقتصادی کشور را قبضه کرده و در همه امور از رژیم سابق دفاع و پشتیبانی مینمود و پس از پیروزی انقلاب نیز دارایی های ایران را بلوکه کرده و به طور کلی در رابطه با انقلاب برخورد مناسبی نداشت، در آغاز انقلاب مردم از آمریکا عصبانی بودند و در نتیجه دانشجویان سفارت آمریکا در ایران را اشغال نمودند و آمریکا نیز رابطه خود را با ایران قطع نمود؛ و بر این اساس مرحوم امام خمینی تجدید ارتباط با آمریکا را در آن زمان نهی نمودند؛ ولی واضح است که چنین حکمی موقتی است و برحسب شرایط سیاسی و اقتصادی تغییر میکند، و این امر در گرو آن است که این رابطه به نفع کشور بوده و از قبیل رابطه دو کشور مستقل باشد.
اگر مصالح و منافع ملی اقتضا کند که با آمریکا رابطه برقرار شود، نباید زمینه تشنج و بی اعتمادی را با شعارهای بی محتوا تشدید نمود. بدیهی است اسرائیل و لابی آن در آمریکا سخت مخالف رابطه ایران و آمریکا بوده و هست و منافع خود را در بقای بحران کنونی بین ایران و آمریکا میداند، و متأسفانه سران کشور به این مهم توجه نمی نمایند.»
پاسخ به پرسش های پایگاه اینترنتی "موج سبز آزادی"
(۱۲ آبان ۱۳۸۸)
کتاب « #دیدگاهها » جلد سوم، صفحه ۴۶۰
#روزشمار
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«سؤال اول: در نوشته های شما اشغال سفارت آمریکا در سال ۵۸ توسط دانشجویان پیرو خط امام یک عمل اشتباه قلمداد شده بود، در حالی که شما از کسانی بودید که در همان زمان از این اقدام حمایت و دفاع کردید. علت حمایتتان در آن مقطع از این اقدام دانشجویان چه بود؟ به چه دلیل در زمان فعلی آن را اشتباه میدانید؟
سؤال دوم: نظر شما در مورد قطع رابطه ایران و آمریکا چیست؟ آیا تداوم این انقطاع به مصلحت کشور است؟
با سلام و تحیت و تقدیر از توجه شما به مسائل مهم و جاری کشور
جواب ۱. اشغال سفارت آمریکا در بدو پیروزی انقلاب که مورد حمایت اکثر اقشار انقلابی و مرحوم امام خمینی بود، مورد تأیید اینجانب نیز بود؛ ولی با آن عوارض منفی و حساسیت شدیدی که بین مردم آمریکا به وجود آورد که هنوز آثار آن باقی است، معلوم شد که کار درستی نبوده؛ و اصولا سفارت یک کشور به منزله جزئی از آن کشور است، و کشوری که در حال جنگ رسمی با ما نبود اشغال سفارت آن به منزله اعلان جنگ با آن کشور است و کار صحیحی نمی باشد. از قرار اطلاع بعضی از جوانان انقلابی و متعهدی که متصدی این کار بودند نیز اشتباه بودن آن را قبول دارند.
جواب ۲. نظر به اینکه آمریکا باعث کودتای ۲۸ مرداد بر علیه مرحوم دکتر مصدق و برگشت شاه بود و پس از کودتا هم آمریکا تقریبا همه شئون سیاسی و اقتصادی کشور را قبضه کرده و در همه امور از رژیم سابق دفاع و پشتیبانی مینمود و پس از پیروزی انقلاب نیز دارایی های ایران را بلوکه کرده و به طور کلی در رابطه با انقلاب برخورد مناسبی نداشت، در آغاز انقلاب مردم از آمریکا عصبانی بودند و در نتیجه دانشجویان سفارت آمریکا در ایران را اشغال نمودند و آمریکا نیز رابطه خود را با ایران قطع نمود؛ و بر این اساس مرحوم امام خمینی تجدید ارتباط با آمریکا را در آن زمان نهی نمودند؛ ولی واضح است که چنین حکمی موقتی است و برحسب شرایط سیاسی و اقتصادی تغییر میکند، و این امر در گرو آن است که این رابطه به نفع کشور بوده و از قبیل رابطه دو کشور مستقل باشد.
اگر مصالح و منافع ملی اقتضا کند که با آمریکا رابطه برقرار شود، نباید زمینه تشنج و بی اعتمادی را با شعارهای بی محتوا تشدید نمود. بدیهی است اسرائیل و لابی آن در آمریکا سخت مخالف رابطه ایران و آمریکا بوده و هست و منافع خود را در بقای بحران کنونی بین ایران و آمریکا میداند، و متأسفانه سران کشور به این مهم توجه نمی نمایند.»
پاسخ به پرسش های پایگاه اینترنتی "موج سبز آزادی"
(۱۲ آبان ۱۳۸۸)
کتاب « #دیدگاهها » جلد سوم، صفحه ۴۶۰
#روزشمار
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
آیتالله العظمی منتظری
کتاب #دیدگاهها (جلد اول) کانال تلگرام آیت الله منتظری @Ayatollah_Montazeri
« #دیدگاهها »
(جلد اول؛ ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۱)
پيامها و نظريات آيت الله العظمی منتظری در سالهای #حصر_خانگی
از مقدمه:
آنچه پیش رو دارید مجموعه ای از پیام ها، مصاحبه ها و اندیشه های مرجع تقلید محصور، فقیه عالیقدر و اندیشمند حضرت آیت الله منتظری است که در دوران طولانی بازداشت خانگی منتشر گردیده و بر اساس تاریخ صدور آنها تنظیم و ترتیب یافته است.
بخشی از این مجموعه دربر گیرنده پیام هایی است که معظم له به مناسبت های گوناگون سیاسی و اجتماعی صادر نموده اند و بعضا در رسانه های مختلف بازتاب یافته، و بخش دیگر دربر گیرنده گفتگوهای رسانه های داخلی و خارجی با ایشان است که به دلیل عدم امکان گفتگوی حضوری به صورت کتبی انجام گرفته اند. پاره دیگری از این مجموعه را دیدگاهها و اندیشه های فقهی - سیاسی ایشان در بر میگیرد که در آن تئوری ها و راهکارهای عملی در جهت هرچه مردمی تر شدن حکومت دینی و حل معضلات و خروج از بن بست ها و ناکارآمدی ها و بحران مشروعیت ارائه گردیده است.
#كتاب
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(جلد اول؛ ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۱)
پيامها و نظريات آيت الله العظمی منتظری در سالهای #حصر_خانگی
از مقدمه:
آنچه پیش رو دارید مجموعه ای از پیام ها، مصاحبه ها و اندیشه های مرجع تقلید محصور، فقیه عالیقدر و اندیشمند حضرت آیت الله منتظری است که در دوران طولانی بازداشت خانگی منتشر گردیده و بر اساس تاریخ صدور آنها تنظیم و ترتیب یافته است.
بخشی از این مجموعه دربر گیرنده پیام هایی است که معظم له به مناسبت های گوناگون سیاسی و اجتماعی صادر نموده اند و بعضا در رسانه های مختلف بازتاب یافته، و بخش دیگر دربر گیرنده گفتگوهای رسانه های داخلی و خارجی با ایشان است که به دلیل عدم امکان گفتگوی حضوری به صورت کتبی انجام گرفته اند. پاره دیگری از این مجموعه را دیدگاهها و اندیشه های فقهی - سیاسی ایشان در بر میگیرد که در آن تئوری ها و راهکارهای عملی در جهت هرچه مردمی تر شدن حکومت دینی و حل معضلات و خروج از بن بست ها و ناکارآمدی ها و بحران مشروعیت ارائه گردیده است.
#كتاب
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
آیتالله العظمی منتظری
کتاب #دیدگاهها (جلد دوم) کانال تلگرام آیت الله منتظری @Ayatollah_Montazeri
« #دیدگاهها »
(جلد دوم؛ ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۴)
پيامها و نظريات آيت الله العظمی منتظری سه سال پس از حصر خانگی
از مقدمه:
اين مجلد به سه سال زمان پس از حصر مربوط میشود؛ هرچند پنج عنوان نخست جلد دوم نیز در زمان حصر صادر و به آن تاریخ مرتبط میگردد.
همان گونه که در عنوان هر دو جلد تصریح شده، مجموعه گردآمده به پیامها و نظریات و مصاحبه های منتشره فقیه عالیقدر اختصاص دارد و از آنچه انتشار نیافته صرف نظر شده است؛ و لازم به ذکر است که برخی مطالب هم با توجه به اقتضائات زمان و دیگر علل به صورت خلاصه آمده و بعضا تلطیف گردیده است. تکرار برخی از نقطه نظرات - چنان که در مقدمه جلد اول نیز اشاره شده است - بیانگر اهمیت آن موارد و تأکید آیت الله العظمی منتظری بر آنهاست، و یا از تکرار پرسش های مشابه توسط افراد مختلف نشأت گرفته است. مطالب مندرج در کتاب چنان که قبلا به صورت موردی انتشار یافته اند بی کمی و فزونی آورده شده و فقط در مواردی تیترهایی برای تسهیل بهره برداری خوانندگان عزیز افزوده شده، که آنها را داخل کروشه نهاده ایم.
#كتاب
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(جلد دوم؛ ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۴)
پيامها و نظريات آيت الله العظمی منتظری سه سال پس از حصر خانگی
از مقدمه:
اين مجلد به سه سال زمان پس از حصر مربوط میشود؛ هرچند پنج عنوان نخست جلد دوم نیز در زمان حصر صادر و به آن تاریخ مرتبط میگردد.
همان گونه که در عنوان هر دو جلد تصریح شده، مجموعه گردآمده به پیامها و نظریات و مصاحبه های منتشره فقیه عالیقدر اختصاص دارد و از آنچه انتشار نیافته صرف نظر شده است؛ و لازم به ذکر است که برخی مطالب هم با توجه به اقتضائات زمان و دیگر علل به صورت خلاصه آمده و بعضا تلطیف گردیده است. تکرار برخی از نقطه نظرات - چنان که در مقدمه جلد اول نیز اشاره شده است - بیانگر اهمیت آن موارد و تأکید آیت الله العظمی منتظری بر آنهاست، و یا از تکرار پرسش های مشابه توسط افراد مختلف نشأت گرفته است. مطالب مندرج در کتاب چنان که قبلا به صورت موردی انتشار یافته اند بی کمی و فزونی آورده شده و فقط در مواردی تیترهایی برای تسهیل بهره برداری خوانندگان عزیز افزوده شده، که آنها را داخل کروشه نهاده ایم.
#كتاب
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri