«پیشنهاد #خاتمه_جنگ پس از #فتح_خرمشهر و وارد نشدن در خاک عراق»
«من -همانگونه كه در خاطرات آورده ام- پس از فتح خرمشهر به مسؤولان جنگ پيام دادم كه اگر قصد گرفتن غرامت داريد وقتش الآن است؛ ولى شنيدم كه بعضى در پشت سر من گفته بودند كه فلانى بوى دلار به مشامش خورده است. ... آرى، من همواره با صلح تحميلى مخالف بودم و بر خروج كامل نيروهاى متجاوز از كشور به عنوان يكى از شرايط خاتمه جنگ تأكيد مى كردم؛ اما پس از فتح خرمشهر زمينه براى تحقق اين شرط فراهم بود، بلكه با توجه به اينكه برگ برنده در دست ما بود مى توانستيم غرامت خوبى نيز دريافت كنيم، و اگر ديپلماسى فعّال و عاقلانه اى داشتيم حتى امكان داشت زمينه براى معرفى و محاكمه متجاوز نيز فراهم آيد.
در مورد نظر مرحوم امام آنچه از طرف برخى از مسؤولان جنگ عنوان مى شد اين بود كه ادامه جنگ نظر امام است؛ حتى در جلساتى كه گاه سران نظام در بيت من داشتند صريحاً مى گفتند: ما با ادامه جنگ موافق نيستيم بلكه امام اصرار دارند كه بايد تا سقوط صدام جنگ ادامه پيدا كند. اما قول ديگرى هم بود كه بعد از فتح خرمشهر نظر امام ختم جنگ بوده است، كه من آن را به عنوان يك احتمال در خاطرات خود ذكر كردم.
آنچه آقاى هاشمى رفسنجانى در مصاحبه خود با كيهان گفته است دقيقاً مؤيد اين احتمال است. زيرا اگر مطالب ايشان را بپذيريم مرحوم امام در ابتدا بنابر دلايل معقولى با ورود به خاك عراق مخالف بوده اند و بر ادامه جنگ فقط براى بازپس گيرى برخى ديگر از مناطق كشورمان مانند نفتشهر كه در اشغال عراقى ها بود تأكيد داشته اند؛ چون در فرض فتح همه مناطق ايران و مخالفت ايشان با ورود به خاك عراق، ديگر ادامه جنگ معقول نخواهد بود؛ و فتح اين مناطق هم -با توجه به وسعت و اهميت كم آن در مقايسه با وسعت و اهميت مقدار فتح شده در عمليات فتح المبين و بيت المقدس- در آن شرايط به آسانى مقدور بوده است؛ و لذا خود آقاى هاشمى هم در همين مصاحبه مى گويد كه در اين جلسه «نظامى ها (به امام) مى گفتند: در شرايط موجود نمى ارزد كه نيروهاى خود را براى بيرون كردن دشمن از آن مناطق متمركز كنيم.» بر اين اساس درحقيقت مرحوم امام بر ادامه جنگ براى بازپس گيرى ساير مناطقِ در اشغال مانده ايران در مدتى كوتاه اصرار داشته اند، نه ادامه جنگ در خاک عراق براى چندين سال ديگر؛ و اصرار و پافشارى اين دسته از فرماندهان نظامى بوده است كه ايشان را از نظر اوّل خود منصرف ساخته است.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش هشتم، صفحه ۱۱۷
#روزشمار
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«من -همانگونه كه در خاطرات آورده ام- پس از فتح خرمشهر به مسؤولان جنگ پيام دادم كه اگر قصد گرفتن غرامت داريد وقتش الآن است؛ ولى شنيدم كه بعضى در پشت سر من گفته بودند كه فلانى بوى دلار به مشامش خورده است. ... آرى، من همواره با صلح تحميلى مخالف بودم و بر خروج كامل نيروهاى متجاوز از كشور به عنوان يكى از شرايط خاتمه جنگ تأكيد مى كردم؛ اما پس از فتح خرمشهر زمينه براى تحقق اين شرط فراهم بود، بلكه با توجه به اينكه برگ برنده در دست ما بود مى توانستيم غرامت خوبى نيز دريافت كنيم، و اگر ديپلماسى فعّال و عاقلانه اى داشتيم حتى امكان داشت زمينه براى معرفى و محاكمه متجاوز نيز فراهم آيد.
در مورد نظر مرحوم امام آنچه از طرف برخى از مسؤولان جنگ عنوان مى شد اين بود كه ادامه جنگ نظر امام است؛ حتى در جلساتى كه گاه سران نظام در بيت من داشتند صريحاً مى گفتند: ما با ادامه جنگ موافق نيستيم بلكه امام اصرار دارند كه بايد تا سقوط صدام جنگ ادامه پيدا كند. اما قول ديگرى هم بود كه بعد از فتح خرمشهر نظر امام ختم جنگ بوده است، كه من آن را به عنوان يك احتمال در خاطرات خود ذكر كردم.
آنچه آقاى هاشمى رفسنجانى در مصاحبه خود با كيهان گفته است دقيقاً مؤيد اين احتمال است. زيرا اگر مطالب ايشان را بپذيريم مرحوم امام در ابتدا بنابر دلايل معقولى با ورود به خاك عراق مخالف بوده اند و بر ادامه جنگ فقط براى بازپس گيرى برخى ديگر از مناطق كشورمان مانند نفتشهر كه در اشغال عراقى ها بود تأكيد داشته اند؛ چون در فرض فتح همه مناطق ايران و مخالفت ايشان با ورود به خاك عراق، ديگر ادامه جنگ معقول نخواهد بود؛ و فتح اين مناطق هم -با توجه به وسعت و اهميت كم آن در مقايسه با وسعت و اهميت مقدار فتح شده در عمليات فتح المبين و بيت المقدس- در آن شرايط به آسانى مقدور بوده است؛ و لذا خود آقاى هاشمى هم در همين مصاحبه مى گويد كه در اين جلسه «نظامى ها (به امام) مى گفتند: در شرايط موجود نمى ارزد كه نيروهاى خود را براى بيرون كردن دشمن از آن مناطق متمركز كنيم.» بر اين اساس درحقيقت مرحوم امام بر ادامه جنگ براى بازپس گيرى ساير مناطقِ در اشغال مانده ايران در مدتى كوتاه اصرار داشته اند، نه ادامه جنگ در خاک عراق براى چندين سال ديگر؛ و اصرار و پافشارى اين دسته از فرماندهان نظامى بوده است كه ايشان را از نظر اوّل خود منصرف ساخته است.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش هشتم، صفحه ۱۱۷
#روزشمار
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«انتقاد از خود» به قلم آیت الله منتظری
(بخش اول)
«الف- چنانچه اكنون مبارزات و فعاليتهاى سياسى خود را در قريب به نيم قرن گذشته ارزيابى كنيد، چه مواردى را به عنوان اشتباهات اساسى خود بيان مى فرماييد؟
ب- در صورتى كه شرايط به گونه اى مى بود كه بعد از رحلت امام خمينى حضرتعالى در مسند رهبرى قرار مى گرفتيد، چه موضع اساسىِ متفاوتى اتخاذ می كرديد كه وضعيت به گونه اى جز آنچه اكنون در آن واقع هستيم و درصدد اصلاح آن هستيد، قرار گيرد؟
جواب: همان گونه كه قبلاً بيان كردم ما انسانها -بجز آنهايى كه به خواست خداوند از خطا مصون مانده اند- عملاً ملازم با خطا و اشتباه هستيم، و به طور حتم در عملكرد و فعاليتهاى سياسى خودمان اشتباهات فراوانى داشته ايم. من اكنون پس از گذشت سالها و كسب تجارب بيشتر، مهمترين اشتباهات خود را در موارد زير خلاصه مى كنم:
۱. در بُعد علمى يكى از مهمترين اشتباهات ما اين بود كه حقوق انسان بما هو انسان را در تحقيقات فقهى مورد عنايت قرار ندادیم و از سنت سلف صالح خود پيروى كرديم و برخى از بحث ها درباره كرامت و حقوق ذاتى بشر را سوغات غرب دانستيم، در حالى كه بسيارى از اين مسائل مأخوذ از شرع بلكه مورد تأكيد آيات و روايات است، و برخى ديگر لازم است مورد تحقيق و بررسى دقيق قرار گيرد؛ و من در آخرين درسهاى خارجِ خود به طور گذرا به اين مهم اشاره كردم.
۲. يكى از اشتباهات بزرگ ما اين بود كه اسلام را از ديدگاه يك مكتب داراى حكومت و سياست مورد تجزيه و تحليل قرار نداديم و به پيروى از سلف صالح خود كه با ديد غيرحكومتى و غيرسياسى به اسلام مى نگريستند، ما نيز همان گونه اسلام را فهميديم و ارزيابى كرديم. در صورتى كه عالمان دينى اهل سنّت برخلاف ما -چون در عمل درگير مسائل حكومتى و سياسى بودند- نگرش ديگرى به زواياى فروع اسلامى پيدا كردند و ابواب زيادى را كه در فقه ما مغفول عنه مانده است، مورد ارزيابى قرار دادند. اگر ما با اتّكا به منابع غنى خود با اين ديدگاه به مسائل فقهى اجتماعى اسلام نگاه مى كرديم از نظر كمّى و كيفى با آنچه اكنون در فقه حوزه ها رايج است تفاوت زيادى داشتيم.
البته من سلف صالح را معذور مى دانم؛ زيرا پس از شروع دوران غيبت كبرى و فشار سلاطين و حكام غيرصالح بر علما و صالحان شيعه، روح يأس از تحقق حكومت شرعى مطابق موازين فقه شيعه بر آنان حاكم شد و حركت و قيام برخى از آنان نيز نافرجام ماند و به پيروزى نرسيد؛ و لذا فقهاى شيعه به مسائل حكومتى اسلام توجهى نكردند و زواياى زيادى را اصلاً مورد ارزيابى اجتهادى قرار ندادند.
كسانى كه دوران قبل از پيروزى انقلاب را درک كرده اند به خوبى مى دانند آنچه بيشتر در رابطه با مسائل سياسى و اجتماعى در دسترس قشر فرهنگى و روشنفكر مذهبى ما قرار داشت، ترجمه هايى بود از كتابهاى اهل سنّت، به ويژه متفكرين مصرى و لبنانى؛ و از متفكران شيعى كمتر كتابى بود كه در اين رابطه به جامعه فرهنگى عرضه شده باشد، و اين بدان جهت بود كه اهل سنّت سابقه بيشترى در اين زمينه داشتند و متفكران آنان از سالها پيش درصدد معرفى و تبيين حكومت اسلامى و زواياى آن برآمده بودند، و در اين زمينه بيشتر نوشته هاى اخوان المسلمينِ اوليه -قبل از انشعاب آن- مورد مراجعه قرار مى گرفت.
البته نمى خواهم بگويم همه آنچه در اين كتابها نوشته شده بود صحيح و مورد تأييد مى باشد، روشن است كه در آنها مطالب غيرمطابق با موازين شيعه نيز وجود داشت؛ و لكن مقصود من اين است كه متفكران اهل سنّت زودتر از ما تحقيق و مطالعه پيرامون زواياى حكومت دينى را شروع كردند و آثار و نوشته هاى زيادى در اين رابطه در تاريخ فرهنگ اسلامى برجاى گذاشتند.
ناگفته نماند آن جلساتى كه من و دوستانم در دوران مبارزات تشكيل داديم كه يازده نفر از جمله آقايان ربانی شيرازى، مشكينى، آذرى قمى، امينى، سيدعلى و سيدمحمد خامنه اى، هاشمى رفسنجانى، مصباح يزدى و عده اى ديگر از فضلا در آن شركت داشتند، مبتنى بر احساس همين كمبود مهم بود؛ و به نظر خودمان مى خواستيم در اين راستا حركت كنيم. اما -چنان كه مشروح آن را در خاطرات بيان كرده ام- اين جلسات خيلى طول نكشيد و لو رفت و نتوانستيم خلأ موجود را كه به آن اشاره شد، برطرف كنيم.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۷۳
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(بخش اول)
«الف- چنانچه اكنون مبارزات و فعاليتهاى سياسى خود را در قريب به نيم قرن گذشته ارزيابى كنيد، چه مواردى را به عنوان اشتباهات اساسى خود بيان مى فرماييد؟
ب- در صورتى كه شرايط به گونه اى مى بود كه بعد از رحلت امام خمينى حضرتعالى در مسند رهبرى قرار مى گرفتيد، چه موضع اساسىِ متفاوتى اتخاذ می كرديد كه وضعيت به گونه اى جز آنچه اكنون در آن واقع هستيم و درصدد اصلاح آن هستيد، قرار گيرد؟
جواب: همان گونه كه قبلاً بيان كردم ما انسانها -بجز آنهايى كه به خواست خداوند از خطا مصون مانده اند- عملاً ملازم با خطا و اشتباه هستيم، و به طور حتم در عملكرد و فعاليتهاى سياسى خودمان اشتباهات فراوانى داشته ايم. من اكنون پس از گذشت سالها و كسب تجارب بيشتر، مهمترين اشتباهات خود را در موارد زير خلاصه مى كنم:
۱. در بُعد علمى يكى از مهمترين اشتباهات ما اين بود كه حقوق انسان بما هو انسان را در تحقيقات فقهى مورد عنايت قرار ندادیم و از سنت سلف صالح خود پيروى كرديم و برخى از بحث ها درباره كرامت و حقوق ذاتى بشر را سوغات غرب دانستيم، در حالى كه بسيارى از اين مسائل مأخوذ از شرع بلكه مورد تأكيد آيات و روايات است، و برخى ديگر لازم است مورد تحقيق و بررسى دقيق قرار گيرد؛ و من در آخرين درسهاى خارجِ خود به طور گذرا به اين مهم اشاره كردم.
۲. يكى از اشتباهات بزرگ ما اين بود كه اسلام را از ديدگاه يك مكتب داراى حكومت و سياست مورد تجزيه و تحليل قرار نداديم و به پيروى از سلف صالح خود كه با ديد غيرحكومتى و غيرسياسى به اسلام مى نگريستند، ما نيز همان گونه اسلام را فهميديم و ارزيابى كرديم. در صورتى كه عالمان دينى اهل سنّت برخلاف ما -چون در عمل درگير مسائل حكومتى و سياسى بودند- نگرش ديگرى به زواياى فروع اسلامى پيدا كردند و ابواب زيادى را كه در فقه ما مغفول عنه مانده است، مورد ارزيابى قرار دادند. اگر ما با اتّكا به منابع غنى خود با اين ديدگاه به مسائل فقهى اجتماعى اسلام نگاه مى كرديم از نظر كمّى و كيفى با آنچه اكنون در فقه حوزه ها رايج است تفاوت زيادى داشتيم.
البته من سلف صالح را معذور مى دانم؛ زيرا پس از شروع دوران غيبت كبرى و فشار سلاطين و حكام غيرصالح بر علما و صالحان شيعه، روح يأس از تحقق حكومت شرعى مطابق موازين فقه شيعه بر آنان حاكم شد و حركت و قيام برخى از آنان نيز نافرجام ماند و به پيروزى نرسيد؛ و لذا فقهاى شيعه به مسائل حكومتى اسلام توجهى نكردند و زواياى زيادى را اصلاً مورد ارزيابى اجتهادى قرار ندادند.
كسانى كه دوران قبل از پيروزى انقلاب را درک كرده اند به خوبى مى دانند آنچه بيشتر در رابطه با مسائل سياسى و اجتماعى در دسترس قشر فرهنگى و روشنفكر مذهبى ما قرار داشت، ترجمه هايى بود از كتابهاى اهل سنّت، به ويژه متفكرين مصرى و لبنانى؛ و از متفكران شيعى كمتر كتابى بود كه در اين رابطه به جامعه فرهنگى عرضه شده باشد، و اين بدان جهت بود كه اهل سنّت سابقه بيشترى در اين زمينه داشتند و متفكران آنان از سالها پيش درصدد معرفى و تبيين حكومت اسلامى و زواياى آن برآمده بودند، و در اين زمينه بيشتر نوشته هاى اخوان المسلمينِ اوليه -قبل از انشعاب آن- مورد مراجعه قرار مى گرفت.
البته نمى خواهم بگويم همه آنچه در اين كتابها نوشته شده بود صحيح و مورد تأييد مى باشد، روشن است كه در آنها مطالب غيرمطابق با موازين شيعه نيز وجود داشت؛ و لكن مقصود من اين است كه متفكران اهل سنّت زودتر از ما تحقيق و مطالعه پيرامون زواياى حكومت دينى را شروع كردند و آثار و نوشته هاى زيادى در اين رابطه در تاريخ فرهنگ اسلامى برجاى گذاشتند.
ناگفته نماند آن جلساتى كه من و دوستانم در دوران مبارزات تشكيل داديم كه يازده نفر از جمله آقايان ربانی شيرازى، مشكينى، آذرى قمى، امينى، سيدعلى و سيدمحمد خامنه اى، هاشمى رفسنجانى، مصباح يزدى و عده اى ديگر از فضلا در آن شركت داشتند، مبتنى بر احساس همين كمبود مهم بود؛ و به نظر خودمان مى خواستيم در اين راستا حركت كنيم. اما -چنان كه مشروح آن را در خاطرات بيان كرده ام- اين جلسات خيلى طول نكشيد و لو رفت و نتوانستيم خلأ موجود را كه به آن اشاره شد، برطرف كنيم.»
کتاب « #انتقاد_از_خود »؛ پرسش چهاردهم، صفحه ۱۷۳
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri