Forwarded from آیتالله العظمی منتظری
«#برکناری آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری - فروردین ۱۳۶۸»
(بخش هفتم)
«... با كمال تعجب مشاهده شد فردای آن روز كه من نامه ۱/۴ را براي بيت امام فرستادم نامه محرمانه من خطاب به مرحوم امام كه در باره اعدامها بود و مربوط به هشت ماه قبل ميشد از طريق بخش فارسي راديو بي بي سي خوانده شد و پيدا بود كه اگر امام اين قضيه را ميفهميدند بشدت عصباني ميشدند، بخصوص اگر به ايشان بگويند اين نامه از طريق بيت من براي بي بي سي فرستاده شده است.
اين قضيه گذشت تا اينكه روز ۶ يا ۶۸/۱/۷ -ترديد از من است- صبح زود كه من براي درس به طرف حسينيه ميرفتم آقاي دري نجف آبادي كه آن زمان در دفتر من بود به من گفت: "بناست از دفتر امام نامه اي براي شما فرستاده شود، بهتر است شما در درس چيزي نگوييد"، گفتم: "من از نامه خبر ندارم تا بخواهم چيزي بگويم"؛ معلوم شد آقاي دري از نامه اطلاع داشته و من بي اطلاع بودم! حالا ايشان از كجا خبر داشته نمي دانم.
به همين جهت من منتظر بودم، نزديك ظهر ديدم آقاي محمدعلي انصاري آمد منزل من و نامه سربسته اي را به من داد و گفت: "اين نامه را امام دادند خدمت شما" و رفت. من نامه را با تعجب زياد خواندم و ديدم خيلي نامه تندي است، و از طرف ديگر در آن وقت احتمال اينكه اين نامه از امام نباشد در ذهنم خطور پيدا نكرد و فكر نمي كردم سياست بازان تا اين حد در حريم ايشان نفوذ پيدا كنند.»
کتاب « #خاطرات آیت الله منتظری» صفحه ۶۷۲
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(بخش هفتم)
«... با كمال تعجب مشاهده شد فردای آن روز كه من نامه ۱/۴ را براي بيت امام فرستادم نامه محرمانه من خطاب به مرحوم امام كه در باره اعدامها بود و مربوط به هشت ماه قبل ميشد از طريق بخش فارسي راديو بي بي سي خوانده شد و پيدا بود كه اگر امام اين قضيه را ميفهميدند بشدت عصباني ميشدند، بخصوص اگر به ايشان بگويند اين نامه از طريق بيت من براي بي بي سي فرستاده شده است.
اين قضيه گذشت تا اينكه روز ۶ يا ۶۸/۱/۷ -ترديد از من است- صبح زود كه من براي درس به طرف حسينيه ميرفتم آقاي دري نجف آبادي كه آن زمان در دفتر من بود به من گفت: "بناست از دفتر امام نامه اي براي شما فرستاده شود، بهتر است شما در درس چيزي نگوييد"، گفتم: "من از نامه خبر ندارم تا بخواهم چيزي بگويم"؛ معلوم شد آقاي دري از نامه اطلاع داشته و من بي اطلاع بودم! حالا ايشان از كجا خبر داشته نمي دانم.
به همين جهت من منتظر بودم، نزديك ظهر ديدم آقاي محمدعلي انصاري آمد منزل من و نامه سربسته اي را به من داد و گفت: "اين نامه را امام دادند خدمت شما" و رفت. من نامه را با تعجب زياد خواندم و ديدم خيلي نامه تندي است، و از طرف ديگر در آن وقت احتمال اينكه اين نامه از امام نباشد در ذهنم خطور پيدا نكرد و فكر نمي كردم سياست بازان تا اين حد در حريم ايشان نفوذ پيدا كنند.»
کتاب « #خاطرات آیت الله منتظری» صفحه ۶۷۲
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
Forwarded from آیتالله العظمی منتظری
«#برکناری آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری - فروردین ۱۳۶۸»
(بخش هشتم)
«بالاخره پس از ادای نماز ظهر و عصر و صرف ناهار مختصر، حدودا يكي دو ساعت از ظهر گذشته بود كه آقاي حاج شيخ عبدالله نوري از تهران وارد شدند و شروع كردند به اظهار ناراحتي زياد كه قرار بوده اين نامه را در راديو تلويزيون بخوانند و اگر نامه پخش شود چه ميشود، خيلي بد شده و امام خيلي ناراحت هستند و شما بايد چيزي بنويسيد كه ايشان قانع شوند و...؛ من گفتم: "توكل من به خداست و من كار خلافي نكرده ام تا بخواهم عذرخواهي يا توبه كنم؛ به علاوه در اين نامه نوشته اند ديگر براي من نامه ننويسيد، و من بنا دارم يك تابلو درب دفتر نصب كنم كه ديگر كسي به عنوان وكالت از ايشان به من و دفتر من مراجعه نكند"، ايشان گفتند: "نه اين كار درستي نيست"، گفتم: "خود ايشان در اين نامه نوشته اند كه شما ديگر وكيل من نيستيد، و مردم از ناحيه من نبايد به اشتباه بيفتند"؛ و پس از ساعتي آقاي دري هم وارد شد.
آقاي نوري با حالت گريه متني را از جيبشان درآوردند و گفتند: "من در ماشين اين متن را نوشته ام كه شما اين مضمون را به امام بنويسيد". نامه مفصلي بود و در ضمن آن اين جمله ها وجود داشت: "رهبر عزيز، امروز من اعتراف ميكنم كه از ورطه اي هولناك كه در آن قرار گرفته بودم توسط پتكي آهنين بيدار شدم، امروز مييابم كه به خوابي عميق فرو رفته و بسياري از آنچه را بايد ميديدم نمي ديدم ... اينجانب كه از تربيت يافتگان فقه و اصول و فلسفه و مبارزه آن جناب بودم نيز در دام اين اهريمنان گرفتار آمدم و نتوانستم مسير صحيح را بروم..."! در حقيقت يك چيزي متضمن اعتراف به گناه و همكاري با منافقين و توبه نامه بود و ميخواستند از من امضا بگيرند.»
کتاب « #خاطرات آیت الله منتظری» صفحه ۶۷۷
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(بخش هشتم)
«بالاخره پس از ادای نماز ظهر و عصر و صرف ناهار مختصر، حدودا يكي دو ساعت از ظهر گذشته بود كه آقاي حاج شيخ عبدالله نوري از تهران وارد شدند و شروع كردند به اظهار ناراحتي زياد كه قرار بوده اين نامه را در راديو تلويزيون بخوانند و اگر نامه پخش شود چه ميشود، خيلي بد شده و امام خيلي ناراحت هستند و شما بايد چيزي بنويسيد كه ايشان قانع شوند و...؛ من گفتم: "توكل من به خداست و من كار خلافي نكرده ام تا بخواهم عذرخواهي يا توبه كنم؛ به علاوه در اين نامه نوشته اند ديگر براي من نامه ننويسيد، و من بنا دارم يك تابلو درب دفتر نصب كنم كه ديگر كسي به عنوان وكالت از ايشان به من و دفتر من مراجعه نكند"، ايشان گفتند: "نه اين كار درستي نيست"، گفتم: "خود ايشان در اين نامه نوشته اند كه شما ديگر وكيل من نيستيد، و مردم از ناحيه من نبايد به اشتباه بيفتند"؛ و پس از ساعتي آقاي دري هم وارد شد.
آقاي نوري با حالت گريه متني را از جيبشان درآوردند و گفتند: "من در ماشين اين متن را نوشته ام كه شما اين مضمون را به امام بنويسيد". نامه مفصلي بود و در ضمن آن اين جمله ها وجود داشت: "رهبر عزيز، امروز من اعتراف ميكنم كه از ورطه اي هولناك كه در آن قرار گرفته بودم توسط پتكي آهنين بيدار شدم، امروز مييابم كه به خوابي عميق فرو رفته و بسياري از آنچه را بايد ميديدم نمي ديدم ... اينجانب كه از تربيت يافتگان فقه و اصول و فلسفه و مبارزه آن جناب بودم نيز در دام اين اهريمنان گرفتار آمدم و نتوانستم مسير صحيح را بروم..."! در حقيقت يك چيزي متضمن اعتراف به گناه و همكاري با منافقين و توبه نامه بود و ميخواستند از من امضا بگيرند.»
کتاب « #خاطرات آیت الله منتظری» صفحه ۶۷۷
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
Forwarded from آیتالله العظمی منتظری
« #برکناری آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری - فروردین ۱۳۶۸»
(بخش نهم)
«آقاي دري هم يك متني مشابه اين را آماده كرده بود، كه البته متن آقاي نوري خيلي تندتر بود ولي مشخص بود كه هر دوي آنها به يك هدف بود و به خيال خودشان ميخواستند بيت امام را راضي كنند تا نامه ايشان در رسانه ها پخش نشود؛ البته آقايان ظاهرا قصد خير داشتند و ميخواستند جلوي فتنه گرفته شود.
من گفتم: "آخر اين چه حرفهايي است كه شما ميزنيد، من گناهكار نيستم كه توبه كنم، اعتراف به امر دروغ گناه است"؛ و بعد از دو سه ساعت مشاجره آقاي نوري گفت: "اگر شما بنويسيد منافقين در بيت من نفوذ داشتند امام خوشش ميآيد"، من گفتم: "امام از دروغ خوشش ميآيد؟!" ايشان گفتند: "لابد چيزي بوده است!" آقاي نوري كه اين جمله را گفت من خيلي عصباني شدم و گفتم: "... خورده است هر كه ميگويد منافقين در خانه من نفوذ كرده اند و آنها به من خط ميدهند، بلند شويد برويد!".
اين گفته من كه با تندي بيان شد موجب گرديد كه آنها ساكت شوند و ديگر به اصرار خود ادامه ندهند؛ بعد از مدتي گفتم: "حالا كه اصرار داريد من خودم سر فرصت يك چيز مناسبي با فكر خودم مينويسم كه خيال همه شما را راحت كنم"؛ بالاخره آنها بلند شدند رفتند و من به فكر خودم آن نامه ۱/۷ را كه از رسانه ها منتشر شد نوشتم و به وسيله آقاي نوري براي دفتر امام فرستادم. بعد آقاي نوري زنگ زدند كه بالاخره آن چيزي را كه ما ميخواستيم شما ننوشتيد، گفتم: "ديگر همين است كه نوشته ام".
به ياد دارم فرداي آن روز در همان بحران آقاي حاج شيخ حسن ابراهيمي به من گفت: "شما كه زندگي خودتان را وقف امام كرده ايد الان هم چون ايشان نوشته اند اداره منزل شما در اختيار منافقين است شما اين را قبول كنيد و بنويسيد كه حرف امام زمين نخورد و در راه ايشان فداكاري كرده باشيد!" من از اين پيشنهاد خيلي تعجب كردم؛ من حرف دروغ و تهمتي را به خود بخرم تا حرف ناصحيح ديگري زمين نخورد، اين چه منطقي است؟»
کتاب « #خاطرات آیت الله منتظری» صفحه ۶۷۷
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(بخش نهم)
«آقاي دري هم يك متني مشابه اين را آماده كرده بود، كه البته متن آقاي نوري خيلي تندتر بود ولي مشخص بود كه هر دوي آنها به يك هدف بود و به خيال خودشان ميخواستند بيت امام را راضي كنند تا نامه ايشان در رسانه ها پخش نشود؛ البته آقايان ظاهرا قصد خير داشتند و ميخواستند جلوي فتنه گرفته شود.
من گفتم: "آخر اين چه حرفهايي است كه شما ميزنيد، من گناهكار نيستم كه توبه كنم، اعتراف به امر دروغ گناه است"؛ و بعد از دو سه ساعت مشاجره آقاي نوري گفت: "اگر شما بنويسيد منافقين در بيت من نفوذ داشتند امام خوشش ميآيد"، من گفتم: "امام از دروغ خوشش ميآيد؟!" ايشان گفتند: "لابد چيزي بوده است!" آقاي نوري كه اين جمله را گفت من خيلي عصباني شدم و گفتم: "... خورده است هر كه ميگويد منافقين در خانه من نفوذ كرده اند و آنها به من خط ميدهند، بلند شويد برويد!".
اين گفته من كه با تندي بيان شد موجب گرديد كه آنها ساكت شوند و ديگر به اصرار خود ادامه ندهند؛ بعد از مدتي گفتم: "حالا كه اصرار داريد من خودم سر فرصت يك چيز مناسبي با فكر خودم مينويسم كه خيال همه شما را راحت كنم"؛ بالاخره آنها بلند شدند رفتند و من به فكر خودم آن نامه ۱/۷ را كه از رسانه ها منتشر شد نوشتم و به وسيله آقاي نوري براي دفتر امام فرستادم. بعد آقاي نوري زنگ زدند كه بالاخره آن چيزي را كه ما ميخواستيم شما ننوشتيد، گفتم: "ديگر همين است كه نوشته ام".
به ياد دارم فرداي آن روز در همان بحران آقاي حاج شيخ حسن ابراهيمي به من گفت: "شما كه زندگي خودتان را وقف امام كرده ايد الان هم چون ايشان نوشته اند اداره منزل شما در اختيار منافقين است شما اين را قبول كنيد و بنويسيد كه حرف امام زمين نخورد و در راه ايشان فداكاري كرده باشيد!" من از اين پيشنهاد خيلي تعجب كردم؛ من حرف دروغ و تهمتي را به خود بخرم تا حرف ناصحيح ديگري زمين نخورد، اين چه منطقي است؟»
کتاب « #خاطرات آیت الله منتظری» صفحه ۶۷۷
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
Forwarded from آیتالله العظمی منتظری
«#برکناری آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری - فروردین ۱۳۶۸»
(بخش دهم)
«نامه به آیت الله خميني مورخه ۶۸/۱/۷، پس از نامه مورخه ۱/۶ منتسب به ايشان
بسم الله الرحمن الرحيم
محضر مبارك آيت الله العظمي امام خميني مدظله العالي
پس از سلام و تحيت، مرقومه شريفه مورخه ۶۸/۱/۶ واصل شد. ضمن تشكر از ارشادات و راهنمائيهاي حضرتعالي به عرض ميرساند: مطمئن باشيد همان طور كه از آغاز مبارزه تاكنون در همه مراحل همچون سربازي فداكار و از خود گذشته و مطيع در كنار حضرتعالي و در مسير اسلام و انقلاب بوده ام، اينك نيز خود را ملزم به اطاعت و اجراء دستورات حضرتعالي ميدانم، زيرا بقاء و ثبات نظام اسلامي مرهون اطاعت از مقام معظم رهبري است. براي هيچكس قابل شك نيست كه اين انقلاب عظيم تاكنون در سايه رهبري و ارشادات حضرتعالي از خطرات مهمي گذشته و دشمنان زيادي همچون منافقين كوردل كه دستشان به خون هزاران نفر از مردم و شخصيتهاي عزيز ما و از جمله فرزند عزيز خود من آغشته است و ساير جناحهاي مخالف و ضد انقلاب و سازشكار و ليبرال مآبهاي كج فكر را رسوا و از صحنه خارج نموده است. آيا جنايات هولناك و ضربات ناجوانمردانه اين روسياهان كوردل به انقلاب و كشور و ملت عزيز و فداكار ما فراموش شدني است؟ و اگر بلندگوهاي آنان و راديوهاي بيگانه خيال ميكنند با جوسازيها و نشر اكاذيب و شايعه پراكني ها، به نام اينجانب ميتوانند به اهداف شوم خود برسند و در همبستگي ملت ما رخنه كنند سخت در اشتباهند.
و راجع به تعيين اينجانب به عنوان قائم مقام رهبري، خود من از اول جدا مخالف بودم، و با توجه به مشكلات زياد و سنگيني بار مسئوليت، همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم كه تعيين اينجانب به مصلحت نبوده است؛ و اكنون نيز عدم آمادگي خود را صريحا اعلام ميكنم و از حضرتعالي تقاضا ميكنم به مجلس خبرگان دستور دهيد مصلحت آينده اسلام و انقلاب و كشور را قاطعانه در نظر بگيرند و به من اجازه فرماييد همچون گذشته يك طلبه كوچك و حقير در حوزه علميه به تدريس و فعاليتهاي علمي و خدمت به اسلام و انقلاب زير سايه رهبري حكيمانه حضرتعالي اشتغال داشته باشم؛ و اگر اشتباهات و ضعفهائي كه لازمه طبيعت انسان است رخ داده باشد، ان شاء الله با رهبريهاي حضرتعالي مرتفع گردد.
و از همه برادران و خواهران عزيز و علاقه مند تقاضا ميكنم مبادا در مورد تصميم مقام معظم رهبري و خبرگان محترم به بهانه حمايت از من كاري انجام دهند و يا كلمه اي بر زبان جاري نمايند، زيرا مقام معظم رهبري و خبرگان جز خير و مصلحت اسلام و انقلاب را نمي خواهند.
اميد است اين شاگرد مخلص را هميشه از راهنمائيهاي ارزنده خود بهره مند و از دعاي خير فراموش نفرماييد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
۶۸/۱/۷ - حسينعلی منتظری»
کتاب « #خاطرات آیت الله منتظری» صفحه ۶۸۱ ، پیوست شماره ۱۷۳
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(بخش دهم)
«نامه به آیت الله خميني مورخه ۶۸/۱/۷، پس از نامه مورخه ۱/۶ منتسب به ايشان
بسم الله الرحمن الرحيم
محضر مبارك آيت الله العظمي امام خميني مدظله العالي
پس از سلام و تحيت، مرقومه شريفه مورخه ۶۸/۱/۶ واصل شد. ضمن تشكر از ارشادات و راهنمائيهاي حضرتعالي به عرض ميرساند: مطمئن باشيد همان طور كه از آغاز مبارزه تاكنون در همه مراحل همچون سربازي فداكار و از خود گذشته و مطيع در كنار حضرتعالي و در مسير اسلام و انقلاب بوده ام، اينك نيز خود را ملزم به اطاعت و اجراء دستورات حضرتعالي ميدانم، زيرا بقاء و ثبات نظام اسلامي مرهون اطاعت از مقام معظم رهبري است. براي هيچكس قابل شك نيست كه اين انقلاب عظيم تاكنون در سايه رهبري و ارشادات حضرتعالي از خطرات مهمي گذشته و دشمنان زيادي همچون منافقين كوردل كه دستشان به خون هزاران نفر از مردم و شخصيتهاي عزيز ما و از جمله فرزند عزيز خود من آغشته است و ساير جناحهاي مخالف و ضد انقلاب و سازشكار و ليبرال مآبهاي كج فكر را رسوا و از صحنه خارج نموده است. آيا جنايات هولناك و ضربات ناجوانمردانه اين روسياهان كوردل به انقلاب و كشور و ملت عزيز و فداكار ما فراموش شدني است؟ و اگر بلندگوهاي آنان و راديوهاي بيگانه خيال ميكنند با جوسازيها و نشر اكاذيب و شايعه پراكني ها، به نام اينجانب ميتوانند به اهداف شوم خود برسند و در همبستگي ملت ما رخنه كنند سخت در اشتباهند.
و راجع به تعيين اينجانب به عنوان قائم مقام رهبري، خود من از اول جدا مخالف بودم، و با توجه به مشكلات زياد و سنگيني بار مسئوليت، همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم كه تعيين اينجانب به مصلحت نبوده است؛ و اكنون نيز عدم آمادگي خود را صريحا اعلام ميكنم و از حضرتعالي تقاضا ميكنم به مجلس خبرگان دستور دهيد مصلحت آينده اسلام و انقلاب و كشور را قاطعانه در نظر بگيرند و به من اجازه فرماييد همچون گذشته يك طلبه كوچك و حقير در حوزه علميه به تدريس و فعاليتهاي علمي و خدمت به اسلام و انقلاب زير سايه رهبري حكيمانه حضرتعالي اشتغال داشته باشم؛ و اگر اشتباهات و ضعفهائي كه لازمه طبيعت انسان است رخ داده باشد، ان شاء الله با رهبريهاي حضرتعالي مرتفع گردد.
و از همه برادران و خواهران عزيز و علاقه مند تقاضا ميكنم مبادا در مورد تصميم مقام معظم رهبري و خبرگان محترم به بهانه حمايت از من كاري انجام دهند و يا كلمه اي بر زبان جاري نمايند، زيرا مقام معظم رهبري و خبرگان جز خير و مصلحت اسلام و انقلاب را نمي خواهند.
اميد است اين شاگرد مخلص را هميشه از راهنمائيهاي ارزنده خود بهره مند و از دعاي خير فراموش نفرماييد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
۶۸/۱/۷ - حسينعلی منتظری»
کتاب « #خاطرات آیت الله منتظری» صفحه ۶۸۱ ، پیوست شماره ۱۷۳
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
Forwarded from آیتالله العظمی منتظری
«#برکناری آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری - فروردین ۱۳۶۸»
(بخش یازدهم)
«نامه مورخه ۶۸/۱/۸ آیت الله خمینى در جواب نامه مورخه ۶۸/۱/۷ آیت الله منتظرى
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجة الاسلام والمسلمین آقاى منتظرى دامت افاضاته
با سلام و آرزوى موفقیت براى شما. همان طور كه نوشته اید رهبرى نظام جمهورى اسلامى كار مشكل و مسئولیت سنگین و خطیرى است كه تحملى بیش از طاقت شما مى خواهد و به همین جهت هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم و در این زمینه هر دو مثل هم فكر مى كردیم، ولى خبرگان به این نتیجه رسیده بودند و من هم نمى خواستم در محدوده قانونى آنها دخالت كنم. از اینكه عدم آمادگى خود را براى پست قائم مقامى رهبرى اعلام كرده اید، پس از قبول صمیمانه از شما تشكر مى نمایم.
همه مى دانند كه شما حاصل عمر من بوده اید و من به شما شدیداً علاقه مندم، براى اینكه اشتباهات گذشته تكرار نگردد به شما نصیحت مى كنم كه بیت خود را از افراد ناصالح پاك نمائید و از رفت و آمد مخالفین نظام كه به اسم علاقه به اسلام و جمهورى اسلامى خود را جا مى زنند جداً جلوگیرى كنید. من این تذكر را در قضیه مهدى هاشمى هم به شما دادم. من صلاح شما و انقلاب را در این مى بینم كه شما فقیهى باشید كه نظام و مردم از نظرات شما استفاده كنند. از پخش دروغهاى رادیوهاى بیگانه متأثر نباشید؛ مردم ما شما را خوب مى شناسند و حیله هاى دشمن را هم خوب درك كرده اند كه با نسبت هر چیزى به مقامات ایران، كینه خود را به اسلام نشان مى دهند. طلّاب عزیز، ائمه محترم جمعه و جماعات، روزنامه ها و رادیو تلویزیون باید براى مردم این قضیه ساده را روشن كنند كه در اسلام مصلحت نظام از مسائلى است كه مقدم بر هر چیز است و همه باید تابع آن باشیم. جنابعالى ان شاءالله با درس و بحث خود حوزه و نظام را گرمى مى بخشید. والسلام علیكم.
۶۸/۱/۸ - روح الله الموسوى الخمینى»
کتاب « #خاطرات آیت الله منتظری» صفحه ۶۸۶ ، پیوست شماره ۱۷۴
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(بخش یازدهم)
«نامه مورخه ۶۸/۱/۸ آیت الله خمینى در جواب نامه مورخه ۶۸/۱/۷ آیت الله منتظرى
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجة الاسلام والمسلمین آقاى منتظرى دامت افاضاته
با سلام و آرزوى موفقیت براى شما. همان طور كه نوشته اید رهبرى نظام جمهورى اسلامى كار مشكل و مسئولیت سنگین و خطیرى است كه تحملى بیش از طاقت شما مى خواهد و به همین جهت هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم و در این زمینه هر دو مثل هم فكر مى كردیم، ولى خبرگان به این نتیجه رسیده بودند و من هم نمى خواستم در محدوده قانونى آنها دخالت كنم. از اینكه عدم آمادگى خود را براى پست قائم مقامى رهبرى اعلام كرده اید، پس از قبول صمیمانه از شما تشكر مى نمایم.
همه مى دانند كه شما حاصل عمر من بوده اید و من به شما شدیداً علاقه مندم، براى اینكه اشتباهات گذشته تكرار نگردد به شما نصیحت مى كنم كه بیت خود را از افراد ناصالح پاك نمائید و از رفت و آمد مخالفین نظام كه به اسم علاقه به اسلام و جمهورى اسلامى خود را جا مى زنند جداً جلوگیرى كنید. من این تذكر را در قضیه مهدى هاشمى هم به شما دادم. من صلاح شما و انقلاب را در این مى بینم كه شما فقیهى باشید كه نظام و مردم از نظرات شما استفاده كنند. از پخش دروغهاى رادیوهاى بیگانه متأثر نباشید؛ مردم ما شما را خوب مى شناسند و حیله هاى دشمن را هم خوب درك كرده اند كه با نسبت هر چیزى به مقامات ایران، كینه خود را به اسلام نشان مى دهند. طلّاب عزیز، ائمه محترم جمعه و جماعات، روزنامه ها و رادیو تلویزیون باید براى مردم این قضیه ساده را روشن كنند كه در اسلام مصلحت نظام از مسائلى است كه مقدم بر هر چیز است و همه باید تابع آن باشیم. جنابعالى ان شاءالله با درس و بحث خود حوزه و نظام را گرمى مى بخشید. والسلام علیكم.
۶۸/۱/۸ - روح الله الموسوى الخمینى»
کتاب « #خاطرات آیت الله منتظری» صفحه ۶۸۶ ، پیوست شماره ۱۷۴
ادامه دارد...
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
Forwarded from آیتالله العظمی منتظری
«#برکناری آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری - فروردین ۱۳۶۸»
(بخش دوازدهم)
«... بعد هم نامه ۱/۸ ايشان به وسيله رسانه ها منتشر شد كه لابد آقايان ديده اند؛ بعضي از آقايان ميگفتند: "ما در جواب كساني كه به نامه ۱/۶ تمسك ميكنند ميگوييم آقاي منتظري مصداق نامه ۱/۸ امام است نه نامه ۱/۶"؛ من به آنها گفتم: "به فرض كه اين هر دو نامه از امام باشد من نه مصداق نامه ۱/۶ هستم و نه مصداق نامه ۱/۸، شخصيت و هويت افراد به نامه هاي امام نيست، با اينكه من بيش از شما به امام ارادت دارم ولي اين هويتهاي اعتباري منتسب به غير هيچ ارزش ندارد، هر كس خودش خودش است با خصلتهای ذاتی و اكتسابی كه واجد است؛ منتظری در حد خودش فردی است مستقل و دارای فكر و نظر، و استاد برخی مسئولين بالاي نظام و علماي حوزه علميه قم و شهرستانها بوده است".
منتظری -بحمد الله و منته- نه دين خود را از دست داده و نه عقل خود را و نه معلومات خود را؛ و معمرين حوزه علميه قم همه به ياد دارند زماني كه مرحوم امام فقط چند شاگرد منظومه و اسفار داشتند من به همراه مرحوم شهيد مطهري بوديم كه ايشان را وارد صحنه فقه و اصول حوزه كرديم و به افراد معرفي ميكرديم و در اين رابطه با مخالفتها و استهزاء بسياري از افراد مواجه شديم؛ و هر چند من طبعا خوش ندارم كسي از من تعريف كند تا چه رسد به خودم، ولي هنگامي كه يك بسيج عمومي ناجوانمردانه از ناحيه افراد و ارگانها و رسانه ها عليه من انجام شده و ميشود اگر من سكوت كنم در حقيقت اعتراف به گناه است. مرحوم مدرس وقتي ديدند همه عليه او هماهنگ شده و ميگويند: "زنده باد رضاخان، مرگ بر مدرس" ايشان خودشان گفتند: "زنده باد خودم". من خودم در آن زمان در حوزه موقعيت داشتم، من يكي از مدرسين حوزه بودم، بعد هم در انقلاب فعاليتهايي داشتم هم زندان رفتم هم دفاع كردم هم براي آقاي خميني در زندان كتك خوردم، براي يك كلمه "آيت الله" كه در بازجويي مينوشتم به من اعتراض ميشد كه چرا اسم آقاي خميني را با آيت الله مينويسي، مع ذلك ما اين كارها را وظيفه خودمان ميدانستيم، منتي هم بر هيچ كس نمي خواهم بگذارم.
آن وقتي كه من را به طبس تبعيد كرده بودند مرحوم آقاي حاج غلامرضا قديري آمد به ديدن من گفت ميخواهم بعضي جاها بروم، گفتم هيچ جا نمي خواهد بروي، بلند شو برو برنامه ريزي كنيد شهريه امام را جور كنيد كه شهريه ايشان تعطيل نشود. همان وقتي هم كه امام را بازداشت كردند من رفتم تهران آقاي عسگراولادي و ديگران را ديدم، يك ليست از افراد بازاريها تهيه كردم و به آنها گفتم اگر ميخواهيد انقلاب محفوظ بماند الان شهريه امام بايد پرداخت شود. خلاصه كيسه گدايي را برداشتيم اين طرف و آن طرف رفتيم كه شهريه امام تعطيل نشود، براي اينكه ايشان محور انقلاب بودند ميخواستيم اين علم پا برجا باشد، آن كساني كه در انقلاب بوده اند و راجع به مسائل شناخت دارند ميدانند. حالا چه مساله اي پيش آمده، بايد از ديگران كه مصدر اين كارها هستند سئوال كرد؟! البته گفتم من آدمي نيستم كه به دنبال مقام باشم و الا با توسل به اين شيوه هايي كه اين آقايان عاقلانه ميدانند خيلي خوب ميتوانستم موقعيت خودم را حفظ كنم؛ من هيچگاه مايل نبودم كه وجود تبعي ظلي كسي باشم و شخصيت من وابسته به غير باشد، در نامه اميرالمومنين(ع) به امام حسن(ع) ميخوانيم: "لا تكن عبد غيرك و قد جعلك الله حرا". شخصيتهاي اعتباري نزد خدا هم بي ارزش است مگر اينكه مقدمه خدمت به اسلام و مردم باشد، "ان اكرمكم عندالله اتقيكم".
من حساب همه کسانی را که در این جریان دست داشتند و این همه جوسازیهای ظالمانه یک طرفه را انجام دادند من البدو الی الختم به خدای بزرگ و روز جزا محول کرده ام؛ الحمد لله به حساب و کتاب و روز جزا اعتقاد دارم.»
کتاب « #خاطرات آیت الله منتظری» صفحه ۶۸۴
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(بخش دوازدهم)
«... بعد هم نامه ۱/۸ ايشان به وسيله رسانه ها منتشر شد كه لابد آقايان ديده اند؛ بعضي از آقايان ميگفتند: "ما در جواب كساني كه به نامه ۱/۶ تمسك ميكنند ميگوييم آقاي منتظري مصداق نامه ۱/۸ امام است نه نامه ۱/۶"؛ من به آنها گفتم: "به فرض كه اين هر دو نامه از امام باشد من نه مصداق نامه ۱/۶ هستم و نه مصداق نامه ۱/۸، شخصيت و هويت افراد به نامه هاي امام نيست، با اينكه من بيش از شما به امام ارادت دارم ولي اين هويتهاي اعتباري منتسب به غير هيچ ارزش ندارد، هر كس خودش خودش است با خصلتهای ذاتی و اكتسابی كه واجد است؛ منتظری در حد خودش فردی است مستقل و دارای فكر و نظر، و استاد برخی مسئولين بالاي نظام و علماي حوزه علميه قم و شهرستانها بوده است".
منتظری -بحمد الله و منته- نه دين خود را از دست داده و نه عقل خود را و نه معلومات خود را؛ و معمرين حوزه علميه قم همه به ياد دارند زماني كه مرحوم امام فقط چند شاگرد منظومه و اسفار داشتند من به همراه مرحوم شهيد مطهري بوديم كه ايشان را وارد صحنه فقه و اصول حوزه كرديم و به افراد معرفي ميكرديم و در اين رابطه با مخالفتها و استهزاء بسياري از افراد مواجه شديم؛ و هر چند من طبعا خوش ندارم كسي از من تعريف كند تا چه رسد به خودم، ولي هنگامي كه يك بسيج عمومي ناجوانمردانه از ناحيه افراد و ارگانها و رسانه ها عليه من انجام شده و ميشود اگر من سكوت كنم در حقيقت اعتراف به گناه است. مرحوم مدرس وقتي ديدند همه عليه او هماهنگ شده و ميگويند: "زنده باد رضاخان، مرگ بر مدرس" ايشان خودشان گفتند: "زنده باد خودم". من خودم در آن زمان در حوزه موقعيت داشتم، من يكي از مدرسين حوزه بودم، بعد هم در انقلاب فعاليتهايي داشتم هم زندان رفتم هم دفاع كردم هم براي آقاي خميني در زندان كتك خوردم، براي يك كلمه "آيت الله" كه در بازجويي مينوشتم به من اعتراض ميشد كه چرا اسم آقاي خميني را با آيت الله مينويسي، مع ذلك ما اين كارها را وظيفه خودمان ميدانستيم، منتي هم بر هيچ كس نمي خواهم بگذارم.
آن وقتي كه من را به طبس تبعيد كرده بودند مرحوم آقاي حاج غلامرضا قديري آمد به ديدن من گفت ميخواهم بعضي جاها بروم، گفتم هيچ جا نمي خواهد بروي، بلند شو برو برنامه ريزي كنيد شهريه امام را جور كنيد كه شهريه ايشان تعطيل نشود. همان وقتي هم كه امام را بازداشت كردند من رفتم تهران آقاي عسگراولادي و ديگران را ديدم، يك ليست از افراد بازاريها تهيه كردم و به آنها گفتم اگر ميخواهيد انقلاب محفوظ بماند الان شهريه امام بايد پرداخت شود. خلاصه كيسه گدايي را برداشتيم اين طرف و آن طرف رفتيم كه شهريه امام تعطيل نشود، براي اينكه ايشان محور انقلاب بودند ميخواستيم اين علم پا برجا باشد، آن كساني كه در انقلاب بوده اند و راجع به مسائل شناخت دارند ميدانند. حالا چه مساله اي پيش آمده، بايد از ديگران كه مصدر اين كارها هستند سئوال كرد؟! البته گفتم من آدمي نيستم كه به دنبال مقام باشم و الا با توسل به اين شيوه هايي كه اين آقايان عاقلانه ميدانند خيلي خوب ميتوانستم موقعيت خودم را حفظ كنم؛ من هيچگاه مايل نبودم كه وجود تبعي ظلي كسي باشم و شخصيت من وابسته به غير باشد، در نامه اميرالمومنين(ع) به امام حسن(ع) ميخوانيم: "لا تكن عبد غيرك و قد جعلك الله حرا". شخصيتهاي اعتباري نزد خدا هم بي ارزش است مگر اينكه مقدمه خدمت به اسلام و مردم باشد، "ان اكرمكم عندالله اتقيكم".
من حساب همه کسانی را که در این جریان دست داشتند و این همه جوسازیهای ظالمانه یک طرفه را انجام دادند من البدو الی الختم به خدای بزرگ و روز جزا محول کرده ام؛ الحمد لله به حساب و کتاب و روز جزا اعتقاد دارم.»
کتاب « #خاطرات آیت الله منتظری» صفحه ۶۸۴
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«محمد عاشق اسلام و انقلاب و مبارزه در راه حق و عدالت بود، و در این راه بیشترین مراحل عمر خود را در زندانها و غربت و آوارگی سپری نمود...»
کتاب « #خاطرات آیت الله منتظری» جلد اول، صفحه ۲۶۷
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
کتاب « #خاطرات آیت الله منتظری» جلد اول، صفحه ۲۶۷
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
🌹هفته وحدت مبارک🌹
«من با این كار مى خواستم یک ارتباط و الفتى بین شیعه و سنّى ایجاد كنم...»
کتاب « #خاطرات آیتالله منتظری» صفحه ۵۵۶
کانال تلگرام آیتالله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«من با این كار مى خواستم یک ارتباط و الفتى بین شیعه و سنّى ایجاد كنم...»
کتاب « #خاطرات آیتالله منتظری» صفحه ۵۵۶
کانال تلگرام آیتالله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
Forwarded from آیتالله العظمی منتظری
«سخنرانی ۲۱ بهمن ۱۳۷۱، و حمله و غارت نیروهای نظامی»
«سوال: حضرتعالى در ۲۱ بهمن سال ۷۱ سخنرانى مهمى به مناسبت سالگرد پیروزى انقلاب ایراد فرمودید كه متعاقب آن در روز جمعه ۲۳ بهمن گروههاى فشار پس از نماز جمعه به حسینیه و دفتر حضرتعالى حمله كرده و با پرتاب سنگ و شعارهاى مستهجن اقدام به تهدید نمودند، و روز شنبه ۲۴ بهمن نیز به محل درس یورش آورده و عدّهاى از شاگردان را مورد ضرب و شتم قرار داده و بازداشت نمودند، شنبه شب نیز نیروهاى نظامى زیادى ضمن محاصره منطقه به حسینیه و دفتر حضرتعالى هجوم آورده و خسارات زیادى را وارد ساختند؛ لطفاً ضمن بیان ماجرا بفرمایید چه چیزى موجب گردید تا حضرتعالى ضرورت آن سخنرانى را احساس نمایید، و آیا حملات پس از آن را پیش بینى مى كردید؟
جواب: در آن زمان خفقان شدیدى علیه برخى نیروهاى انقلاب به وجود آمده بود، تعداد زیادى از بچه هاى خوب انقلاب را به بهانه هاى مختلف بازداشت كرده بودند و هیچ كس صدایش بلند نمىشد و اعتراض نمى كرد، برخى مسئولان هم مصاحبه كرده و به دروغ ادعا كردند كه ما حتى یك زندانى سیاسى در ایران نداریم! درهمان ایام آقاى حاج داوود كریمى و آقاى محمود دردكشان و بعضى دیگر از نیروهاى مخلص را دستگیر كرده و تحت فشارهاى روحى و جسمى قرار داده بودند و - برحسب آنچه نقل شد- از آنان خواسته بودند تا مصاحبه تلویزیونى كنند و بگویند ما زیر نظر آقاى منتظرى قصد كودتا و براندازى داشتیم و...! خلاصه در آن شرایط من احساس كردم كه لازم است سكوت را بشكنم و در حد توان از حقوق بچه هاى مخلص انقلاب دفاع كنم و تذكراتى را كه به نظرم مى رسید گوشزد نمایم. صحبتهاى من در آن روز شاید كمتر از ربع ساعت بود، دو روز پس از این صحبتها یك عده را از نماز جمعه تحریك كردند و مقابل خانه ما تجمع كرده و با شعارهاى زننده و پرتاب سنگ اقدام به تهدید نمودند. روز سوم هم تعدادى از آنان به طور هماهنگ به محل درس آمدند تا درس را به هم بزنند؛ من تصمیم گرفته بودم به هر ترتیب شده در درس حاضر شوم و درسم را بگویم ولى وقتى مشورت كردم عدّهاى معتقد بودند ممكن است اینها اهداف دیگرى داشته باشند و در نهایت میان آنها و شاگردان درگیرى و زدوخورد صورت بگیرد، روى این اساس چون نزدیك ماه مبارک رمضان هم بود - و سه روز بیشتر به تعطیلات حوزه نمانده بود- به احمدآقا گفتم برو اعلام كن درس تا بعد از ماه مبارك تعطیل است، و احمد هم همین كار را كرد و تقریباً برنامه آنان به هم خورد؛ ولى با این حال شروع كرده بودند به شعاردادن و ضرب و شتم بعضى از شاگردان، و اطلاعات هم كه در صحنه حضور داشت علناً از آنها حمایت كرده و بعضى از شاگردان مضروب را دستگیر كرده بود!
خلاصه جوّ رعب و وحشت شدیدى درست كردند و این ادامه داشت تا اینكه در همان شب حدود ساعت ده به همراه حدود هزار نیروى نظامى به فرماندهى آقاى روح الله حسینیان و با قطع برق و تلفن، منطقه را محاصره كرده و با جرثقیل و دستگاه برش و... اقدام به كندن درها و شكستن شیشه ها نمودند و وارد دفتر و حسینیه و تلفنخانه و خانه پاسدارها شدند و اموال شخصى از جمله اموال مربوط به مرحوم محمّد و نیز آرشیو چهارده ساله ما را كه مجموعه ارزشمندى بود -به گفته آقایان با چند وانت- بردند. خلاصه این تهاجم تا حدود ساعت سه بعد از نیمه شب ادامه داشت و همسایه ها و اهل محل را دچار وحشت و اضطراب نمود. متأسفانه در بعضى روزنامه ها اخبار و حوادث را به صورت وارونه منعكس كردند و هرچه خواستند نوشتند و این درحالى بود كه ما حق یك كلمه تكذیب و دفاع نداشتیم.
...متأسفانه برخى از پاسدارهاى منزل و بعضى از آقایان همسایگان از جریان اطلاع پیدا كرده بودند ولى به من نگفتند. من یک دفعه دیدم صداى كندن درها و شكستن شیشه ها و هیاهوى زیادى مىآید و خانه ما از دو طرف و خانههاى اطراف محاصره شده و احدى را اجازه ورود و خروج نمى دهند، و خبر آمد كه خانواده مرحوم ربانى املشى غش كرده است، برق و تلفن ها قطع شد و خانواده ما گریه مى كرد، و در این اثنا، خانواده سعید كه تازه بچّه دار شده بود هراسان و گریان آمد در اتاق من كه چه باید كرد؛ و این جریان پنج ساعت طول كشید. آرشیو چندین ساله و نامه ها و تلگرافات و روزنامه ها و لوازم صوتى و زیراكس و ضبط و ماشینها هر چه بود حتى پولها را بردند و بعداً شاهدان عینى ماجرا گفتند كه برخى افراد سپاه و اطلاعات و مساعدین آنها بعضى از اشیا را از یكدیگر مى ربودند...
من الحمدلله استقامت خود را در آن شب از دست ندادم و مشغول ذكر و دعا و قرآن بودم.»
کتاب « #خاطرات آیت الله منتظری» صفحه ۷۳۳ تا ۷۳۶
#روزشمار
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«سوال: حضرتعالى در ۲۱ بهمن سال ۷۱ سخنرانى مهمى به مناسبت سالگرد پیروزى انقلاب ایراد فرمودید كه متعاقب آن در روز جمعه ۲۳ بهمن گروههاى فشار پس از نماز جمعه به حسینیه و دفتر حضرتعالى حمله كرده و با پرتاب سنگ و شعارهاى مستهجن اقدام به تهدید نمودند، و روز شنبه ۲۴ بهمن نیز به محل درس یورش آورده و عدّهاى از شاگردان را مورد ضرب و شتم قرار داده و بازداشت نمودند، شنبه شب نیز نیروهاى نظامى زیادى ضمن محاصره منطقه به حسینیه و دفتر حضرتعالى هجوم آورده و خسارات زیادى را وارد ساختند؛ لطفاً ضمن بیان ماجرا بفرمایید چه چیزى موجب گردید تا حضرتعالى ضرورت آن سخنرانى را احساس نمایید، و آیا حملات پس از آن را پیش بینى مى كردید؟
جواب: در آن زمان خفقان شدیدى علیه برخى نیروهاى انقلاب به وجود آمده بود، تعداد زیادى از بچه هاى خوب انقلاب را به بهانه هاى مختلف بازداشت كرده بودند و هیچ كس صدایش بلند نمىشد و اعتراض نمى كرد، برخى مسئولان هم مصاحبه كرده و به دروغ ادعا كردند كه ما حتى یك زندانى سیاسى در ایران نداریم! درهمان ایام آقاى حاج داوود كریمى و آقاى محمود دردكشان و بعضى دیگر از نیروهاى مخلص را دستگیر كرده و تحت فشارهاى روحى و جسمى قرار داده بودند و - برحسب آنچه نقل شد- از آنان خواسته بودند تا مصاحبه تلویزیونى كنند و بگویند ما زیر نظر آقاى منتظرى قصد كودتا و براندازى داشتیم و...! خلاصه در آن شرایط من احساس كردم كه لازم است سكوت را بشكنم و در حد توان از حقوق بچه هاى مخلص انقلاب دفاع كنم و تذكراتى را كه به نظرم مى رسید گوشزد نمایم. صحبتهاى من در آن روز شاید كمتر از ربع ساعت بود، دو روز پس از این صحبتها یك عده را از نماز جمعه تحریك كردند و مقابل خانه ما تجمع كرده و با شعارهاى زننده و پرتاب سنگ اقدام به تهدید نمودند. روز سوم هم تعدادى از آنان به طور هماهنگ به محل درس آمدند تا درس را به هم بزنند؛ من تصمیم گرفته بودم به هر ترتیب شده در درس حاضر شوم و درسم را بگویم ولى وقتى مشورت كردم عدّهاى معتقد بودند ممكن است اینها اهداف دیگرى داشته باشند و در نهایت میان آنها و شاگردان درگیرى و زدوخورد صورت بگیرد، روى این اساس چون نزدیك ماه مبارک رمضان هم بود - و سه روز بیشتر به تعطیلات حوزه نمانده بود- به احمدآقا گفتم برو اعلام كن درس تا بعد از ماه مبارك تعطیل است، و احمد هم همین كار را كرد و تقریباً برنامه آنان به هم خورد؛ ولى با این حال شروع كرده بودند به شعاردادن و ضرب و شتم بعضى از شاگردان، و اطلاعات هم كه در صحنه حضور داشت علناً از آنها حمایت كرده و بعضى از شاگردان مضروب را دستگیر كرده بود!
خلاصه جوّ رعب و وحشت شدیدى درست كردند و این ادامه داشت تا اینكه در همان شب حدود ساعت ده به همراه حدود هزار نیروى نظامى به فرماندهى آقاى روح الله حسینیان و با قطع برق و تلفن، منطقه را محاصره كرده و با جرثقیل و دستگاه برش و... اقدام به كندن درها و شكستن شیشه ها نمودند و وارد دفتر و حسینیه و تلفنخانه و خانه پاسدارها شدند و اموال شخصى از جمله اموال مربوط به مرحوم محمّد و نیز آرشیو چهارده ساله ما را كه مجموعه ارزشمندى بود -به گفته آقایان با چند وانت- بردند. خلاصه این تهاجم تا حدود ساعت سه بعد از نیمه شب ادامه داشت و همسایه ها و اهل محل را دچار وحشت و اضطراب نمود. متأسفانه در بعضى روزنامه ها اخبار و حوادث را به صورت وارونه منعكس كردند و هرچه خواستند نوشتند و این درحالى بود كه ما حق یك كلمه تكذیب و دفاع نداشتیم.
...متأسفانه برخى از پاسدارهاى منزل و بعضى از آقایان همسایگان از جریان اطلاع پیدا كرده بودند ولى به من نگفتند. من یک دفعه دیدم صداى كندن درها و شكستن شیشه ها و هیاهوى زیادى مىآید و خانه ما از دو طرف و خانههاى اطراف محاصره شده و احدى را اجازه ورود و خروج نمى دهند، و خبر آمد كه خانواده مرحوم ربانى املشى غش كرده است، برق و تلفن ها قطع شد و خانواده ما گریه مى كرد، و در این اثنا، خانواده سعید كه تازه بچّه دار شده بود هراسان و گریان آمد در اتاق من كه چه باید كرد؛ و این جریان پنج ساعت طول كشید. آرشیو چندین ساله و نامه ها و تلگرافات و روزنامه ها و لوازم صوتى و زیراكس و ضبط و ماشینها هر چه بود حتى پولها را بردند و بعداً شاهدان عینى ماجرا گفتند كه برخى افراد سپاه و اطلاعات و مساعدین آنها بعضى از اشیا را از یكدیگر مى ربودند...
من الحمدلله استقامت خود را در آن شب از دست ندادم و مشغول ذكر و دعا و قرآن بودم.»
کتاب « #خاطرات آیت الله منتظری» صفحه ۷۳۳ تا ۷۳۶
#روزشمار
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«بخش هایی از پیام آیت الله منتظری به سید محمد خاتمی در پی انتخاب ایشان به ریاست جمهوری»
(۵ خرداد ۱۳۷۶)
🔹انتخاب جنابعالی در شرائط فعلی ایران یک انتخاب عادی نبود بلکه یک انقلاب مردمی بود در برابر وضع موجود، اهمیت این مسئولیت و انتظارات بجای اقشار آگاه و متعهدی که با آراء کم نظیر خود جنابعالی را به قدرت رساندند بر کسی پوشیده نیست، این انتخاب پیام گویایی بود به همه متصدیان امور و مسئولین محترم کشور.
🔹[مردم] از تبعیضات ناروا، از سوء مدیریتها و پارتی بازیهای اداری، از انحصارطلبی های جناحی و انگ زدنهای بیجا و طرد نیروهای با ارزش به بهانه های واهی، از محور قرار گرفتن تملق ها و ثناگوئیهای مبتذل، از ایجاد محدودیتهای ناروا و سلب آزادیهای مشروع و مصرح در قانون اساسی، از اسراف و تبذیرها در بیت المال و انجام کارهای تشریفاتی و پر هزینه و نادیده گرفتن نیازهای ضروری جامعه رنج میبرند.
🔹استحکام و استقرار یک نظام و یک کشور مرهون قانونمند شدن آن و اعتبار عملی قانون اساسی و دیگر قوانین مصوبه آن کشور است در تمام عرصه ها و برای همه طبقات، همه اقشار و اشخاص در برابر قانون یکسان میباشند و حقوق و اختیارات ملت، رئیس جمهور و سایر مسئولین و حتی رهبر انقلاب در قانون اساسی مشخص شده است؛ در اصل یکصد و هفتم قانون اساسی تصریح شده که: " رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است " و در اصل یکصد و دهم وظائف و اختیارات او تعیین شده است... برای حفظ حاکمیت اسلامی و تحقق ارزشهای انقلاب باید به جای محور قراردادن نظر و خواست اشخاص و جناحها، قانون اساسی و قوانین مصوبه بر اساس موازین اسلامی محور باشد و پشتیبان اجرایی آن نیز مردم میباشند؛ کسانی که دم از فوق قانون بودن شخص یا اشخاص میزنند و یا مردم و جمهور را میخواهند نادیده بگیرند در حقیقت ثبات سیاسی کشور را خدشه دار میکنند، شخص یا اشخاص جزئی است و قانون امری است کلی و باقی، و من و شما در منطق خوانده ایم که: "الجزئی لایکون کاسبا و لا مکتسبا".
🔹از اموری که همه ملت انتظار دارند مورد توجه واقع شود تامین حقوق ملت و آزادیهای مصرحه در قانون اساسی است؛ شعارهای اول انقلاب چنین بود: "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی " البته آزادی در چهارچوب رعایت موازین اسلامی و حقوق یکدیگر؛ از نظر شرع و قانون اساسی تفتیش عقائد ممنوع است؛ استراق سمع، شنودگذاری و هر گونه تجسس ممنوع است، حیثیت و جان و مال اشخاص محترم است و هیچکس را نمی توان دستگیر کرد مگر به حکم قانون و ابلاغ کتبی موارد اتهام.
🔹در جهان امروز روزنامه ها زبان گویای مردمند و طبقات مختلف میتوانند به وسیله آنها پیام خود را به مسئولین برسانند و چنین نیست که فقط سخنگوی دولت باشند و موظف باشند فقط اخبار تکراری القا شده از طرف مسئولین را بنویسند.
🔹تشکیل احزاب سیاسی باید آزاد باشد -البته در چهارچوب موازین اسلامی - تا مردم از همه طبقات با عضویت در آنها بتوانند افکار و نظریات خودشان را تبیین کنند، و در اثر تضارب و برخورد افکار مختلف هم خودشان آگاهی و رشد سیاسی پیدا کنند و هم دولت را در مواقع حساس یاری دهند و هم نسبت به رجال سیاسی و با ارزش شناخت کامل پیدا کنند تا در مواقع انتخاب نمایندگان یا رئیس جمهور آمادگی کامل داشته باشند و چنین نباشد که هنگام انتخابات گرفتار گروههای خلق الساعه و تبلیغات مبتذل آنان گردند؛ و بالاخره شرکت مردم در انتخابات آزاد توقف به شناخت قبلی و آمادگی کامل دارد و راه آن تشکیل احزاب سیاسی آزاد است.
کتاب « #خاطرات آیتالله منتظری» جلد دوم، صفحه ۱۵۷۲
#پیام
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
(۵ خرداد ۱۳۷۶)
🔹انتخاب جنابعالی در شرائط فعلی ایران یک انتخاب عادی نبود بلکه یک انقلاب مردمی بود در برابر وضع موجود، اهمیت این مسئولیت و انتظارات بجای اقشار آگاه و متعهدی که با آراء کم نظیر خود جنابعالی را به قدرت رساندند بر کسی پوشیده نیست، این انتخاب پیام گویایی بود به همه متصدیان امور و مسئولین محترم کشور.
🔹[مردم] از تبعیضات ناروا، از سوء مدیریتها و پارتی بازیهای اداری، از انحصارطلبی های جناحی و انگ زدنهای بیجا و طرد نیروهای با ارزش به بهانه های واهی، از محور قرار گرفتن تملق ها و ثناگوئیهای مبتذل، از ایجاد محدودیتهای ناروا و سلب آزادیهای مشروع و مصرح در قانون اساسی، از اسراف و تبذیرها در بیت المال و انجام کارهای تشریفاتی و پر هزینه و نادیده گرفتن نیازهای ضروری جامعه رنج میبرند.
🔹استحکام و استقرار یک نظام و یک کشور مرهون قانونمند شدن آن و اعتبار عملی قانون اساسی و دیگر قوانین مصوبه آن کشور است در تمام عرصه ها و برای همه طبقات، همه اقشار و اشخاص در برابر قانون یکسان میباشند و حقوق و اختیارات ملت، رئیس جمهور و سایر مسئولین و حتی رهبر انقلاب در قانون اساسی مشخص شده است؛ در اصل یکصد و هفتم قانون اساسی تصریح شده که: " رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است " و در اصل یکصد و دهم وظائف و اختیارات او تعیین شده است... برای حفظ حاکمیت اسلامی و تحقق ارزشهای انقلاب باید به جای محور قراردادن نظر و خواست اشخاص و جناحها، قانون اساسی و قوانین مصوبه بر اساس موازین اسلامی محور باشد و پشتیبان اجرایی آن نیز مردم میباشند؛ کسانی که دم از فوق قانون بودن شخص یا اشخاص میزنند و یا مردم و جمهور را میخواهند نادیده بگیرند در حقیقت ثبات سیاسی کشور را خدشه دار میکنند، شخص یا اشخاص جزئی است و قانون امری است کلی و باقی، و من و شما در منطق خوانده ایم که: "الجزئی لایکون کاسبا و لا مکتسبا".
🔹از اموری که همه ملت انتظار دارند مورد توجه واقع شود تامین حقوق ملت و آزادیهای مصرحه در قانون اساسی است؛ شعارهای اول انقلاب چنین بود: "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی " البته آزادی در چهارچوب رعایت موازین اسلامی و حقوق یکدیگر؛ از نظر شرع و قانون اساسی تفتیش عقائد ممنوع است؛ استراق سمع، شنودگذاری و هر گونه تجسس ممنوع است، حیثیت و جان و مال اشخاص محترم است و هیچکس را نمی توان دستگیر کرد مگر به حکم قانون و ابلاغ کتبی موارد اتهام.
🔹در جهان امروز روزنامه ها زبان گویای مردمند و طبقات مختلف میتوانند به وسیله آنها پیام خود را به مسئولین برسانند و چنین نیست که فقط سخنگوی دولت باشند و موظف باشند فقط اخبار تکراری القا شده از طرف مسئولین را بنویسند.
🔹تشکیل احزاب سیاسی باید آزاد باشد -البته در چهارچوب موازین اسلامی - تا مردم از همه طبقات با عضویت در آنها بتوانند افکار و نظریات خودشان را تبیین کنند، و در اثر تضارب و برخورد افکار مختلف هم خودشان آگاهی و رشد سیاسی پیدا کنند و هم دولت را در مواقع حساس یاری دهند و هم نسبت به رجال سیاسی و با ارزش شناخت کامل پیدا کنند تا در مواقع انتخاب نمایندگان یا رئیس جمهور آمادگی کامل داشته باشند و چنین نباشد که هنگام انتخابات گرفتار گروههای خلق الساعه و تبلیغات مبتذل آنان گردند؛ و بالاخره شرکت مردم در انتخابات آزاد توقف به شناخت قبلی و آمادگی کامل دارد و راه آن تشکیل احزاب سیاسی آزاد است.
کتاب « #خاطرات آیتالله منتظری» جلد دوم، صفحه ۱۵۷۲
#پیام
کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«پیشنهاد خاتمه جنگ پس از فتح خرمشهر و وارد نشدن در خاک عراق»
«آن زمان كه صدام كشور ایران را اشغال كرد، ما نظرمان مثل همه این بود كه باید جنگید و آنها را از كشور بیرون كرد؛ ولى وقتى كه خرمشهر را فتح كردیم و اینها را بیرون راندیم، احساس كردیم كه نیروها بهخصوص ارتش انگیزه داخل شدن در خاك عراق را ندارند؛ خودشان مىگفتند: ما تا حالا جنگ كردیم كه دشمن را از كشورمان بیرون كنیم ولى حالا اگر بخواهیم در خاك عراق برویم این كشورگشایى است؛ و انگیزه نداشتند.
روى همین اصل هم من همان وقت پیغام دادم كه هر كارى مى خواهید بكنید حالا وقتش است و حمله كردن به عراق درست نیست. آن روز حسابى براى غرامت به كشور ما پول مى دادند و منّت ما را هم مى كشیدند و شرایط آماده بود؛ ولى آقایان فكر مى كردند كه الان مى رویم عراق را مى گیریم، صدام را نابود مى كنیم.
بالاخره من از همان وقت نظرم این بود كه جنگ را به یك شكلى خاتمه دهیم، ولى خوب رهبرى با امام بود و نظر ایشان مقدم بود... شنیدم بعضى گفته بودند: «فلانى بوى دلار به مشامش خورده است».
بعد عراقیها رفتند یك مثلثى هایى درست كردند و آقایان هم به این عنوان كه ما مى خواهیم برویم به بصره، از امام(ره) یك پیام گرفتند براى مردم بصره كه اى مردم بصره از نیروهاى ما استقبال كنید و... من بعداً به امام گفتم آخر این پیام چه بود كه شما دادید، آنها به ما مى خندند؛ و امام پذیرفتند كه پیام اشتباه بوده است.
بالاخره ما بعد از فتح خرمشهر مرتب شهید دادیم، مرتب از طرفین كشته شد، كارى هم از پیش برده نشد.
... بعد از فتح خرمشهر هشت نفر از سران كشورها آمدند پشت سر امام در تهران نماز خواندند، یاسر عرفات بود، احمد سكوتوره بود، ضیاءالحق بود، اینها اصرار داشتند كه امام جنگ را پایان بدهند، ولى امام قبول نكردند. همان وقت اگر وساطت آنها قبول شده بود، ما در موضع بالا بودیم و مى توانستیم خسارت بگیریم و عراق را محكوم كنیم؛ ولى متأسفانه آن فرصت را از دست دادیم تا آن وقتى كه به امام گفتند ما دیگر هیچ امكانات و نیرویى نداریم، و ایشان مجبور شدند آن قطعنامه را بپذیرند؛ البته قولى هم هست كه خود امام مایل به ختم جنگ بودند ولى طرفداران ادامه جنگ نظر خودشان را به ایشان تحمیل كرده بودند.»
کتاب « #خاطرات آیتالله منتظری» جلد اول، صفحه ۵۸۹
#روزشمار
کانال تلگرام آیتالله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«آن زمان كه صدام كشور ایران را اشغال كرد، ما نظرمان مثل همه این بود كه باید جنگید و آنها را از كشور بیرون كرد؛ ولى وقتى كه خرمشهر را فتح كردیم و اینها را بیرون راندیم، احساس كردیم كه نیروها بهخصوص ارتش انگیزه داخل شدن در خاك عراق را ندارند؛ خودشان مىگفتند: ما تا حالا جنگ كردیم كه دشمن را از كشورمان بیرون كنیم ولى حالا اگر بخواهیم در خاك عراق برویم این كشورگشایى است؛ و انگیزه نداشتند.
روى همین اصل هم من همان وقت پیغام دادم كه هر كارى مى خواهید بكنید حالا وقتش است و حمله كردن به عراق درست نیست. آن روز حسابى براى غرامت به كشور ما پول مى دادند و منّت ما را هم مى كشیدند و شرایط آماده بود؛ ولى آقایان فكر مى كردند كه الان مى رویم عراق را مى گیریم، صدام را نابود مى كنیم.
بالاخره من از همان وقت نظرم این بود كه جنگ را به یك شكلى خاتمه دهیم، ولى خوب رهبرى با امام بود و نظر ایشان مقدم بود... شنیدم بعضى گفته بودند: «فلانى بوى دلار به مشامش خورده است».
بعد عراقیها رفتند یك مثلثى هایى درست كردند و آقایان هم به این عنوان كه ما مى خواهیم برویم به بصره، از امام(ره) یك پیام گرفتند براى مردم بصره كه اى مردم بصره از نیروهاى ما استقبال كنید و... من بعداً به امام گفتم آخر این پیام چه بود كه شما دادید، آنها به ما مى خندند؛ و امام پذیرفتند كه پیام اشتباه بوده است.
بالاخره ما بعد از فتح خرمشهر مرتب شهید دادیم، مرتب از طرفین كشته شد، كارى هم از پیش برده نشد.
... بعد از فتح خرمشهر هشت نفر از سران كشورها آمدند پشت سر امام در تهران نماز خواندند، یاسر عرفات بود، احمد سكوتوره بود، ضیاءالحق بود، اینها اصرار داشتند كه امام جنگ را پایان بدهند، ولى امام قبول نكردند. همان وقت اگر وساطت آنها قبول شده بود، ما در موضع بالا بودیم و مى توانستیم خسارت بگیریم و عراق را محكوم كنیم؛ ولى متأسفانه آن فرصت را از دست دادیم تا آن وقتى كه به امام گفتند ما دیگر هیچ امكانات و نیرویى نداریم، و ایشان مجبور شدند آن قطعنامه را بپذیرند؛ البته قولى هم هست كه خود امام مایل به ختم جنگ بودند ولى طرفداران ادامه جنگ نظر خودشان را به ایشان تحمیل كرده بودند.»
کتاب « #خاطرات آیتالله منتظری» جلد اول، صفحه ۵۸۹
#روزشمار
کانال تلگرام آیتالله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«برگى از خاطرات آيتالله منتظرى به مناسبت سالروز رحلت #آيتالله_شريعتمدارى »
«... بالاخره آیتالله شریعتمداری یک مرجع بود که از دنیا رفته بود و قاعدهاش این بود که خود امام خمینی برای ایشان فاتحه میگرفت؛ من این مطلب را به آقای ریشهری آن وقت که وزیر اطلاعات بود گفتم... گفت: "این نظر شما را به بالا بگویم؟" گفتم: "بگو".
این قضیه تمام شد آقای ریشهری رفت، بعد هم آقای شریعتمداری از دنیا رفت، جنازه او را که شبانه آورده بودند آقای حاج آقا رضا صدر خواسته بود بر او نماز بخواند نگذاشته بودند. بعد از چند روز من رفتم جماران دیدم آقای شیخ حسن صانعی و احمد آقا این مطلب را دست گرفتهاند که بله، منتظری میگوید امام برای شریعتمداری فاتحه بگذارد، و این کار را مسخره میکردند! تا این که یک شب که ما با امام جلسه داشتیم در آن جلسه همه مسئولین، آقاي هاشمی، آقاي خامنهای، آقاي موسوی اردبيلی، آقاي موسوی نخست وزير و احمد آقا هم بودند، در ضمن صحبتها من این مطلب را به امام گفتم که:
"چه اشکال داشت طبق وصیت آقای شریعتمداری که به آقای صدر گفته بودند تو بر من نماز بخوان، در آن نیمه شب اجازه میدادند آقای صدر بر آقای شریعتمداری نماز بخواند، این به کجای انقلاب لطمه میزد؟ ولی حالا که نگذاشتهاند آقای صدر همه این جریانات و جریان بازداشتش را در یک جزوه هفتاد هشتاد صفحهای نوشته است، خیلی هم محترمانه نوشته به کسی هم توهین نکرده است، اما این نوشته در تاریخ میماند و بعد در آینده حضرتعالی را محکوم میکنند، میگویند آقای خمینی نگذاشت به یک نفر مرجعی که رقیبش بود نماز بخوانند".
وقتی من این حرف را زدم امام ناراحت شدند و جمله تندی راجع به آقای شریعتمداری گفتند که من خیلی تعجب کردم و حکایت از این داشت که ذهن ایشان را نسبت به آقای شریعتمداری خیلی مشوب کردهاند. گفتم بالاخره ایشان وصیت کرده بودند که این شخص بر او نماز میت بخواند و مانع شدند.
مرحوم آیتالله گلپایگانی نیز راجع به جلوگیری از تشییع و احترامات لازمه نسبت به جنازه آن مرحوم اعتراض کردند.»
کتاب « #خاطرات_آیتالله_منتظری »، جلد ۱ ، صفحات ۴۸۲ و ۴۸۳
کانال تلگرام آیتالله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
«... بالاخره آیتالله شریعتمداری یک مرجع بود که از دنیا رفته بود و قاعدهاش این بود که خود امام خمینی برای ایشان فاتحه میگرفت؛ من این مطلب را به آقای ریشهری آن وقت که وزیر اطلاعات بود گفتم... گفت: "این نظر شما را به بالا بگویم؟" گفتم: "بگو".
این قضیه تمام شد آقای ریشهری رفت، بعد هم آقای شریعتمداری از دنیا رفت، جنازه او را که شبانه آورده بودند آقای حاج آقا رضا صدر خواسته بود بر او نماز بخواند نگذاشته بودند. بعد از چند روز من رفتم جماران دیدم آقای شیخ حسن صانعی و احمد آقا این مطلب را دست گرفتهاند که بله، منتظری میگوید امام برای شریعتمداری فاتحه بگذارد، و این کار را مسخره میکردند! تا این که یک شب که ما با امام جلسه داشتیم در آن جلسه همه مسئولین، آقاي هاشمی، آقاي خامنهای، آقاي موسوی اردبيلی، آقاي موسوی نخست وزير و احمد آقا هم بودند، در ضمن صحبتها من این مطلب را به امام گفتم که:
"چه اشکال داشت طبق وصیت آقای شریعتمداری که به آقای صدر گفته بودند تو بر من نماز بخوان، در آن نیمه شب اجازه میدادند آقای صدر بر آقای شریعتمداری نماز بخواند، این به کجای انقلاب لطمه میزد؟ ولی حالا که نگذاشتهاند آقای صدر همه این جریانات و جریان بازداشتش را در یک جزوه هفتاد هشتاد صفحهای نوشته است، خیلی هم محترمانه نوشته به کسی هم توهین نکرده است، اما این نوشته در تاریخ میماند و بعد در آینده حضرتعالی را محکوم میکنند، میگویند آقای خمینی نگذاشت به یک نفر مرجعی که رقیبش بود نماز بخوانند".
وقتی من این حرف را زدم امام ناراحت شدند و جمله تندی راجع به آقای شریعتمداری گفتند که من خیلی تعجب کردم و حکایت از این داشت که ذهن ایشان را نسبت به آقای شریعتمداری خیلی مشوب کردهاند. گفتم بالاخره ایشان وصیت کرده بودند که این شخص بر او نماز میت بخواند و مانع شدند.
مرحوم آیتالله گلپایگانی نیز راجع به جلوگیری از تشییع و احترامات لازمه نسبت به جنازه آن مرحوم اعتراض کردند.»
کتاب « #خاطرات_آیتالله_منتظری »، جلد ۱ ، صفحات ۴۸۲ و ۴۸۳
کانال تلگرام آیتالله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
ماجرای کودتا و انتساب آن به آیتالله شریعتمداری
س: جریان آمدن آقای حاج احمد آقا خمینی نزد شما راجع به قضیه آقای شریعتمداری و قطبزاده چیست؟
ج: وقتی که آقای قطبزاده را بازداشت کردند ما شنیدیم که ایشان سوء قصدی راجع به مرحوم امام داشته و در چاهی نزدیک محل سکونت ایشان موادی کار گذاشتهاند که کشف شده و آقای شریعتمداری هم از این موضوع اطلاع داشتهاند.
روزی آقای حاج احمد آقا در قم به منزل ما آمد و در حالی که آقای حاج سید هادی نیز حضور داشت به نحو تهدیدآمیز گفت: "امشب قطبزاده در تلویزیون مطالبی را راجع به آقای شریعتمداری میگوید، شما مواظب باشید حرفی نزنید و چیزی نگویید!".
بعد شب مصاحبه آقای قطبزاده از تلویزیون پخش شد و در این راستا بود که به سراغ آقای شریعتمداری رفتند، و من از صحت و سقم قضایا بیاطلاع بوده و هستم.
بعداً شنیدم آقای حاج احمد آقا در زندان سراغ آقای قطبزاده رفته و به او گفته است شما مصلحتاً این مطالب را بگویید و اقرار کنید و بعد امام شما را عفو میکنند، ولی بالاخره او را اعدام کردند؛ و باز بعدها از طریق موثقی شنیدم که جریان ریختن مواد منفجره در چاه نزدیک محل سکونت مرحوم امام بکلی جعلی است و واقعیت نداشته است و منظور فقط پرونده سازی برای مرحوم آقای شریعتمداری بوده است، والعلم عندالله.
کتاب « #خاطرات_آیتالله_منتظری »، جلد ۱ ، صفحات ۴۸۴ و ۴۸۵»
کانال تلگرام آیتالله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
س: جریان آمدن آقای حاج احمد آقا خمینی نزد شما راجع به قضیه آقای شریعتمداری و قطبزاده چیست؟
ج: وقتی که آقای قطبزاده را بازداشت کردند ما شنیدیم که ایشان سوء قصدی راجع به مرحوم امام داشته و در چاهی نزدیک محل سکونت ایشان موادی کار گذاشتهاند که کشف شده و آقای شریعتمداری هم از این موضوع اطلاع داشتهاند.
روزی آقای حاج احمد آقا در قم به منزل ما آمد و در حالی که آقای حاج سید هادی نیز حضور داشت به نحو تهدیدآمیز گفت: "امشب قطبزاده در تلویزیون مطالبی را راجع به آقای شریعتمداری میگوید، شما مواظب باشید حرفی نزنید و چیزی نگویید!".
بعد شب مصاحبه آقای قطبزاده از تلویزیون پخش شد و در این راستا بود که به سراغ آقای شریعتمداری رفتند، و من از صحت و سقم قضایا بیاطلاع بوده و هستم.
بعداً شنیدم آقای حاج احمد آقا در زندان سراغ آقای قطبزاده رفته و به او گفته است شما مصلحتاً این مطالب را بگویید و اقرار کنید و بعد امام شما را عفو میکنند، ولی بالاخره او را اعدام کردند؛ و باز بعدها از طریق موثقی شنیدم که جریان ریختن مواد منفجره در چاه نزدیک محل سکونت مرحوم امام بکلی جعلی است و واقعیت نداشته است و منظور فقط پرونده سازی برای مرحوم آقای شریعتمداری بوده است، والعلم عندالله.
کتاب « #خاطرات_آیتالله_منتظری »، جلد ۱ ، صفحات ۴۸۴ و ۴۸۵»
کانال تلگرام آیتالله منتظری
@Ayatollah_Montazeri